چادر (شعری از ایرج میرزا)

1392/08/30

بیا گویم برایت داستانی *** که تا تاثیر چادر را بدانی

در ایامی که صاف ساده بودم *** دم کریاس در استاده بودم

زنی بگذشت ازانجا با خش و فش *** مرا عرق النسا امد به جنبش

ز زیر پیچه دیدم غبغبش را *** کمی ازچانه قدری از لبش را

چنان کز گوشه ابر سیه فام *** کند یک قطعه از مه عرض اندام

شدم نزد وی و کردم سلامی *** که دارم با تو از جایی پیامی

پری روزین سخن قدری دودل زیست *** که پیغام اور و پیغام ده کیست

بدو گفتم که اند ر شارع عام *** مناسب نیست شرح و بسط پیغام

تو دانی هر مقامی را مقامیست *** برای هر پیامی احترمیست

قدم بگذار در دالان خانه *** به رقص ار ازشعف بنیان خانه

پری وش رفت تا گوید چه چون *** منش بستم زبان با مکر افسون

سماجت کردم و اصرار کردم *** بفرماید رو تکرار کردم

به دست اوز ان پیغام واهی *** به دالانش بردم خواهی نخواهی

چو دردالان هم امد شد فزون بود *** اتاق جنب دالان بردمش زود

نشست انجا به صد نا ز چم و خم *** گرفته روی خود سخت محکم

شگفت افسانه یی اغاز کردم *** در صحبت به رویش باز کردم

گهی از زن سخن کردم گه از مرد *** گهی کان زن به مرد خود چها کرد

سخن ر ا گه ز خسرو دادم ایین *** گهی از بی وفایی های شیرین

گه از المان بر او خواندم گه از رم *** ولی مطلب از اول بود معلوم

مرا دل در هوای جستن کام *** پری رو در خیال شرح پیغام

به نرمی گفتمش کای یار دمساز *** بیا این پیچه از رخ بر انداز

چرا باید تو روی از من بپوشی *** مگر من گربه می باشم تو موشی

من و تو هر دو انسانیم اخر *** به خلقت هر دو یکسانیم اخر

بگو ,بشنو , ببین ,برخیز ,بنشین *** تو هم مثل من ای جان شیرین

ترا کان روی زیبا افریدند *** برای دیده ما افریدند

به باغ جان ریاحینند نسوان *** به جای ورد و نسرینند نسوان

چه کم گردد ز لطف عارض گل *** که بر وی بنگرد بیچاره بلبل

کجا شیرینی از شکر شود دور *** پرد گر دو ر او صد بار زنبور

چه بیش و کم شود از پرتو شمع *** که بریک شخص تا بد یا به یک جمع

اگر پروانه یی بر گل نشیند *** گل از پروانه اسیبی نبیند

پری رو زین سخن بی حد براشفت *** زجا بر خواست با تندی به من گفت:

که من صورت به نا محرم کنم باز *** برو این حرفها را دور انداز

چه لوطیها د ر این شهرند واه واه ! *** خدایا دور کن الله الله!

به من گوید که چادر واکن از سر *** چه پر رویست این الله اکبر

جهنم شو ! مگر من جنده باشم *** که پیش غیر شو هر بی روبنده باشم

از این بازی همین بود ارزویت *** که روی من ببینی, تف به رویت!

الهی من نبینم خیر شوهر *** اگر رو واکنم بر غیر شوهر

برو گمشو عجب بی چشم ورویی *** چه رو داری که با من همچو گویی

برادر شوهر من ارزو داشت *** که رویم ر ا بیند شوم نگذاشت

من از زن هایی طهرانی نباشم *** از انهایی که می دانی نباشم

برو این دام بر مرغ دگر نه *** نصیحت را به مادر خواهرت ده

چو عقنا را بلند ست اشیانه *** غنا عت کن به تخم مرغ خانه

کنی گر قطعه قطعه بندم از بند *** نیفتد روی من بیرون ز روبند

چرا یک ذره در چشمت حیا نیست *** به سختی مثل رویت سنگ پا نیست

چه می گویی مگر دیوانه هستی *** گمان دارم عرق خوردی و مستی

عجب گیر خری افتادم امروز *** به چنگ الپری افتادم امروز

عجب بر گشته اوضاع زمانه *** نمانده از مسلمانی نشانه

نمی دانی نظر بازی گناه است *** زما تا قبر چار انگشت راه است

تو می گویی قیامت هم شلوغست؟ *** تمام حرف ملا ها دروغست؟

تمام مجتهد ها حرف مفتند؟ *** همه بی غیرت و گردن کلفتند؟

برو یک روز بنشین پای منبر *** مسائل بشنو از ملا ی منبر

شب اول که ما تحتت در اید *** به بالینت نکیر و منکر اید

چنان کوب د مغزت توی مرقد *** که می رینی به سنگ روی مرقد!

غرض انقدر گفت از دین و ایمان *** که از گه خوردنم گشتم پشیمان

چو این دیدم لب از گفتار بستم *** نشاندم باز پهلویش نشستم

گشودم لب به عرض بی گناهی *** نمودم از خطا عذر خواهی

مکرر گفتمش با مد تشدید *** که گه خوردم غلط کردم ببخشید

دو ظرف اجیل اوردم ز تا لار *** خوراندم یک دو بادمش به اصرار

دوباره اهنش را نرم کردم *** سرش را رفته رفته گرم کردم

دگر اسم حجاب اصلا نبردم *** ولی اهسته بازویش فشر دم

یقینم بود کز رفتار این بار *** بغرد همچو شیر ماده در غار

جهد بر روی و منکوبم نماید *** به زیر خویش …س کوبم نماید

بگیرد سخت و پیچید خایه ام را *** لب بام اورد همسایه ام را

سرو کارم دگر با لنگه کفشست *** تنم از لنگه کفش بنفشست

ولی دیدم به عکس آن ماه رخسار *** تحاشی می کند , اما نه بسیار

تغیر می کند , اما به گرمی *** تشدد می کند , لیکن به نرمی

از آن جوش و تغیر ها که دیدم *** به > عاقل باش< و>ادم شو<رسیدم

شد آن دشنام های سخت سنگین *** مبدل بر جوان ارام بنشین!

چو دیدم خیر, بند لیفه سستست *** به دل گفتم که کار ما درستست

گشادم دست بر آن یار زیبا *** چو ملا بر پلو مومن به حلوا

چو گل افکندمش بر روی قالی *** دویدم زی اسافل از اعالی

چنان از هول گشتم دست پاچه *** که دستم از پاچین رفت به پاچه

از او جفتک زدن از من تپیدن *** ازو پر گفتن از من کم شنیدن

دو دست او همه بر پیچه اش بود *** دو دسته بنده در ماهیچه اش بود

بدو گفتم تو صورت را نکو گیر *** که من صورت دهم کارخود از زیر

به زحمت جوف لنگش جا نمودم *** در رحمت به روی خود گشودم

…سی چون غنچه دیدم نو شکفته *** گلی چون نرگس اما نیم خفته

برونش لیموی خوش بوی شیراز *** درونش خرمای شهد الود اهواز

…سی بشاش تر از روی مومن *** منزه تر زخلق و خوی مومن

…سی هرگز ندیده روی نوره *** دهن پر اب کن مانند قوره

…سی بر عکس …سهای دگر تنگ *** که با …یرم زتنگی می کند جنگ

به ضرب وزور بر وی بند کردم *** جماعی چون نبات و قند کردم

سرش چون رفت خانم نیز وا داد *** تمامش را چو دل در سینه جا داد

بلی …یرست و چیز خوش خوراکست *** زعشق اوست کاین…س سینه چاکست

ولی چون عصمت در چهره اش بود *** از اول تا اخر چهره نگشود

دو دستی پیچه بر رخ داشت محکم *** که چیزی ناید از مستوریش کم

چو خوردم سیر ازان شیرین کلوچه *** حرامت باد گفت و زد به کوچه

                                      *******

حجاب زن که نادان شد چنین است *** زن مستوره محجوبه این اینست

به …س دادن همانا وقع نگذاشت *** که با رو گیری الفت بیشتر داشت

بلی شرم حیا در چشم باشد *** چو بستی چشم باقی پشم باشد

اگر زن را بیاموزند ناموس *** زند بی پرده بر بام فلک کوس

به مستوری اگر بی پرده باشد *** همان بهتر که بی پرده باشد

برون ایند با مردان بجوشند *** به تهذیب خصال خود بکوشند

چو زن تعلیم دید دانش اموخت *** رواق جان به نور بینش افروخت

به هیچ افسون زعصمت بر نگردد *** به دریا گر بیفتد تر نگردد

چو خور بر عالمی پرتو فشاند *** ولی خود از تعرض دور ماند

چو در وی عفت و ازرم بینی *** تو هم در وی به چشم شرم بینی

تمنای غلط از وی محال است *** خیال بد در او کردن خیال است

برو ای مرد فکر زندگی کن *** نی خر ,ترک این خر بندگی کن

برون کن از سر نحست خرافات *** بجنب از جا که فی التاخیر افات

گرفتم من که این دنیا بهشتست *** بهشتی حور در لفافه زشتست

اگرزن نیست عشق اندرمیان نیست *** جهان بی عشق اگر باشد جهان نیست

به قربانت مگر سیری؟ پیازی؟ *** که توی بقچه و چادر نمازی؟

تو مرات جمال ذو الجلالی *** چرا مانند شلغم در جوالی

سرو ته بسته چون در کوچه ایی *** تو خانم جان نه بادمجان مایی

بدان خوبی در این چادر کریهی *** به هر چیزی به جز انسان شبیهی

کجا فرمود پیغمبر به قران *** که باید زن شود غول بیابان

کدام اسنت ان حدیث و ان خبر کو *** که باید زن کند خود را چو لولو

تو باید زینت از مردان بپوشی *** نه بر مردان کنی زینت فروشی

چنین کز پای تا سر در حریری *** زدی اتش به جان, اتش نگیری!

به پا پوتین ودر سر چادر فاق *** نمایی طاقت بی طاقتات طاق

بیندازی گل و گلزار بیرون *** ز کیف دستت دل ها کنی خون

شود محشر که خانم رو گرفته *** تعالی الله از آن رو کو گرفته!

پیمبر انچه فرمودست ان کن *** نه زینت فاش و نه صورت نهان کن

حجاب دست صورت خودیقینست *** که ضد نص قران مبینست

به عصمت نیست مربوط این طریقه** چه ربطی گوز دارد با شقیقه؟

مگر نه در دهات و بین ایلات *** همه رو باز باشند آن جمیلات

چرابی عصمتی در کارشان نیست؟ ** رواج عشوه در بازارشان نیست ؟

زنان در شهر چادر نشیند *** ولی چادر نشینان غیر اینند

در اقطار در زن یار مردست *** در این محنت سرا سر بار مردست

به هرجا زن بود هم پیشه با مرد *** در اینجا مرد باید جان کند فرد

توای بامشک گل هم سنگ هم رنگ** نمی گردد در این چادر دلت تنگ؟

نه اخر غنچه در سیر تکامل *** شود از پرده بیرون تا شود گل

تو هم دستی بزن این پرده بردار *** کمال خود به عالم کن نمودار

تو هم این پرده از رخ دور می کن*** در و دیوار را پر نور می کن

فدای آن سرو آن سینه باز *** که هم عصمت در او جمعست هم ناز

فرستنده: محمد حسین5


👍 0
👎 0
94869 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

405074
2013-11-21 13:48:01 +0330 +0330

دمت گرم با حال بود ولی ویراستاری یادت نره
برا بیحوصلگی خواننده هم فکری بکن

0 ❤️

405075
2013-11-21 14:59:15 +0330 +0330
NA

من به امام زاده بیژن وفادارم :|
نخوندم :D

0 ❤️

405077
2013-11-21 20:10:58 +0330 +0330
NA

vala man ke motevaje nashodam ke chi gofti

0 ❤️

405078
2013-11-21 20:32:55 +0330 +0330
NA

اين كه ميگن ك…س شعر جدا از معنى تحت الفظى ش يه معنى ديگه ام داره…

0 ❤️

405079
2013-11-22 00:38:09 +0330 +0330
NA

بد نبود .خوشم اومد.

0 ❤️

405080
2013-11-22 04:01:45 +0330 +0330
NA

وای یعنی حال کردم شدید
بهترین کوسهای دنیا نصیبت بشه پسر با این شعر قشنگت

0 ❤️

405081
2013-11-22 08:33:44 +0330 +0330

پسربرو فيلسوف شو

0 ❤️

405082
2013-11-22 15:16:35 +0330 +0330

از ارسال شعر بسيار ممنون .

اما فكر نميكني ايرج ميرزاي بزرگ الانه تو قبر داره ميلرزه ! اونم به خاطر غلطهاي
املايي و انشايي زياد.خواهشا تصحيح كن .

0 ❤️

405084
2013-11-22 17:17:34 +0330 +0330

خوب بود
شعرای ایرج میرزا اکثرشون قشنگ هستن و بیشترشون سکسی :D
پروازی عزیز ارادت :X

0 ❤️

405085
2013-11-23 05:17:24 +0330 +0330

البته، عارف قزوینی یک شعر درباره این شعر داره که با شعر میگه اون چادرشو در نیاورده چون خواهرت بود…

0 ❤️

405086
2013-11-23 23:16:03 +0330 +0330
NA

خوب بجز سکس مطالب دیگه هم داشت که الان با همون نکیر و منکر مشغوله

0 ❤️

405087
2013-11-29 06:05:36 +0330 +0330
NA

pasandidim

0 ❤️

711203
2018-08-17 13:45:54 +0430 +0430

البته میلاد جان ایرج میرزا هم عارف را بی نصیب نمیزاره و جوابشو به شعر میده

0 ❤️

711204
2018-08-17 13:48:31 +0430 +0430

اینم جواب ایرج میرزا به عارف

شنیدم یاوه گویی هرزه پویی
گدایی، سفله ای، بی آبرویی

چو اشعار حجابم را شنیده
حجاب شرم و عفت را دریده

زبان بگشا ده بر دشنام بنده
به زشتی یاد کرده نام بنده

ولی من هیچ بد از وی نگویم
به جز راه ادب راهی نپویم

مرا از فحش دادن عار باشد
که فحش آیین سردم دار باشد

گذارم امر را در پای تحقیق
سپس خواهم ز اهل فکر تصدیق

« سخن را روی با صاحبدلان است »
نه با هر بیدل بیخانمان است

به قول تو زنی کاندر برم بود
منش نشناختم کو خواهرم بود

گرفتم قول تو عین صواب است
نه این هم با ز تقصیر حجاب است؟

نباید منع کرد این عادت بد
که کس نا دیده بر خواهر بچسبد؟

نه خود این نیز هم عیب حجابست
که خواهر از برادر کامیابست؟

تمام این مفاسد از حجابست
حجابست آنکه ایران زو خرابست

تو را هم شد حجاب اسباب این ظن
که خواندی مادرت را خواهر من !

اگر آن زن به سر معجر نمیزد
یقین این شبهه از تو سر نمیزد

نفهمیده نمی گفتی و اکنون
نمی افتاد راز از پرده بیرون

نیاندیشیدی ای بیچاره خر
که خواهر ساز ناید با برادر

حجاب دست و صورت هم یقین است
که ضد نص قرآن مبین است

0 ❤️

937370
2023-07-12 18:52:14 +0330 +0330

با تشکر
اما این شعر اون شعر نیست این در وصف ححاب است و ان در وصف زنانی که میخواهند با ایمان خود به بهشت بروند و حوزی بهشت یشوند که به خواب دخترش میاید از نزدیکی کزدن با بهشتیان میگوید . من ان شعر را می خواستم نمیدانم چه کسی انرا گذاشت تو سایت .

0 ❤️