چاقی و زیبایی

1392/02/27

سلام اسم من پرنسس است.میخوام داستان زندگیمو براتون تعریف كنم امیدوارم كه خوشتون بیاد.
من یه دختر چاق بودم هرجا كه میرفتم مسخرم میكردن تومدرسه هیچ كس از من خوشش نمیومدهمه منو طردمیكردن ولی درسم خوب بودتادوم دبیرستان معدلم20بودبعضی بچهابرای پرسیدن اشكالهاشون پیش من میومدن ووقتی كارشون تموم میشددیگه محلم هم نمیزاشتن.
فامیلمون هم خیلی به زیبایی اهمیت میدن اگه یكی روخوشكل ببینن ولش نمیكنن تاباهاش ارتباط برقراركنن .ولی هیچكی به من توجهی نمیكنه.آرزوم اینه یكی به من بگه توچه قدر زیبایی من نقش خوشگلی دارم ولی ازبس صورتم جوش داشت وچاق بودم این زیبایی درصورتم پنهان شده بودمن دوتاخاله دارم كه یكیشون یه دخترداره كه خیلی خوشگله واون یكیشون كه اسمش مهوشه یه پسرداره و خیلی پول دارن من از هیچ كدومشون خوشم نمیاد چون همش دارن به من توهین میكنن هركسی به یه اسمی صدام میكنه داداشم بهم میگه خپل دخترخالم پریابهم میگه گارفیلد و پسرخالم امیر بهم میگه قلقلی.
من اصلااززندگیم رازی نیستم چنددفعه سعی كردم خودمولاغر كنم ولی نتونستم. نوروز شده بودوقتی كه من دوم دبیرستان بودم خاله مهوشم زنگ زد خونمون وگفت فرداخونمون مهمونیه حتمابیاین من كه دلم راضی نمشدبرم چون اصلا نمیخواستم ببینمشون صبح شدمامانم اومدصدام كردوگفت پاشوتنبل چه قدرمیخوابی نزدیك ظهره زودباش اماده شو میخوایم بریم خونه خالت ایناگفتم مامان من نمیام شما برین خلاصه بااسرارزیادمامانم اماده شدم كه بریم.وقتی رسیدیم اونجامتوجه شدم كه چندتاازفامیلای شوهرخالم ازخارج اومدن منم كه خجالت میكشیدم برم توتصمیم گرفتم زیاداونوراآفتابی نشم رفتم تویكی ازاتاقاشون تكوتنهانشستم وباگوشیم بازی میكردم كه یهوصدایدراومدنگاه كردم ببینم كیه دیدم پسرخالم بادخترخالم درحال بوسیدن وارداتاق شدن دخترخالم وقتی كه منودیدخیلی عصبانی شدوگفت گارفیلد تو انجا چی كارمیكنی چرا نرفتی پیش مهمونا گفتم به توچه گفت میترسی مسخرت كنن گفتم حالامیبنم كی میترسه داشتم پامیشدم كه پسرخالم انداختم روزمینوگفت اگه دهنتوبازكنی وچیزی بگی خونتومیریزم من پاشدمورفتم ازاتاق بیرون درحالی كه گریه میكردم اوناهم محكم دراتاقوبستن من رفتم روحیاط وباغ پشتی فقط داشتم گریه میكردم وبه دخترخالم حسودی میكردمومیگفتم اون چرابایدهمه چی داشته باشه ولی من هیچی(پریا ترم اول پزشكیه).
وقت ناهارشده بودهمه رفته بودن سر سفره ولی هیچكی سراغی ازمن نمیگرفت من خودم ازبس گشنم شده بودرفتم توبه همه سلام كردم ووقتی میخواستم بشینم امیربهم گفت كجاخپل بروكمك خدمتكارا كن منم خیلی بهم برخورد كوتاه اومدم رفتم كمك كردم وقتی كه كارم تموم شدنشتم سر میز اومدم شروع كنم بخورم كه پریاگفت پاشوگارفیلدچه قدرمیخوری گفتم چراچرت میگی من كه هنوزچیزی نخوردم گفت بهتر خورلاغرمیشی پاشوظرفارو بزارتوماشین ظرفشویی منم دوباره كوتاه اومدم هركاری گفتن كردم وقتی رسیدیم خونه من به مامانم گفتم كه دیگه پامو اونجانمیزارم ورفتم تواتاقموتاشب گریه كردم بعدیه كم به خودم فكركردم كه چی میشه كه من خودمولاغركنم ودیگه ازاین حرفانشنوم اینجابودكه واقعاتصمیم گرفتم كه خودمولاغركنم

4-5 روز همین جوردپرس بودم داشتم برنامه ریزی میكردم كه چی كار كنم تا لاغربشم مامانم اومدو بهم گفت كه میخوایم بریم مسافرت وای اینجوری كه تموم برنامهام بهم میخوره به مامانم گفتم من نمیام شما هرجا میخواین برین برین ولی من نمیام مامانم گفت چی میگی دختر توهم حتما بایدبیای گفتم مامان جون 11روزدیگه بایدبرم مدرسه من هیچی درس نخوندم الان هم اگه ده روز باشمابیام چه جوری تكلیفای عیدمو بنویسم قول میدم دخترخوبی باشم مامانم گفت باشه به شرطی كه تواین ده روزبری خونه ی خالت منم برای اینكه مامانم راضی بشه گفتم باشه میرم.
خانوادم ساعت6صبح رفتن به فرودگاه من موندمو هیكل چاقم كه باید تو این ده روزلاغرش میكردم.اول تلفونو از پریز كشیدم بیرون بعد هم رفتم بیرون ازخونه ازاین باشگاه به اون باشگاه همشون تونوروزبسته بودن.
صبحانه وشام كه اصلانمیخوردم ناهارم فقط میوه میخوردم تصمیم گرفته بودم ازساعت 5عصرتا11شب پیاده روی كنم.5روزگذشت 7كیلو كم كردم روزنهم به همون وزنی كه میخواستم رسیدم یعنی 15كیلوكم كردم وقتی خودموجلوی آینه دیدم چشمام چهارتاشدباورم نمیشه این منم جوشای صورتم كاملاخوب شده بودچشمام درشتترشده بودن انگاردماغموعمل كردن گونه هازده بودن بیرون هرچی بگم كم گفتم پیش خودم گفتم من اینقدر خوشگل بودموخودم نمیدونستم دل تو دلم نبود میخواستم خودموبه همه نشون بدم تلفونوزدم توپریزهمون موقع مامانم زنگ زدگفت دختری عوضی معلومه كدوم گوری هستی گوشیتوخاموش كردی تلفون خونه روهم جواب نمیدی درم كه بازنمیكنی خاله اینات اومدن چرادروبازنكردی ما تو راهیم امشب میرسیم برسم خونه حسابت میرسم وقطع كرداصلافرصت ندادمن حرف بزنم وای حالاچی كاركنم برسه خونه پوستمومیكنه خودمواماده كرده بودم برای كتك نشستم پای تلوزیون ویه كمی آهنگ گوش دادم وبعدپای تلوزیون خوابم بردباصداجیغ مامانم ازخواب پریدم مامانم بالای سرم وایساده بودوفقط نگام میكردوهیچی نمیگفت من پاشدم ایستادم اماده كتك خوردن بودم كه مامانم بغلم جاخوردم باخودم فكردم كه چرامامانم اینجوری كرد اهان ازلاغرشدن من خوشحال شده بودبعدمنوول كردویكی كشیده زدتوگوشموگفت چراهرچی زنگ میزدم جواب نمیدادی نمیگی مامانت نگرانت میشه اونجافقط حواسم پیش توبودكه داری چی كارمیكنی وقتی گوشیوبرداشتی نمیدونی چه قدرخوشحال شدم گفتم مامان برای چی نگران شدی من دیگه بزرگ شدم میتونم ازخودم مراقبت كنم تلفونوازپریزدراوردم به خاطراینكه دست خاله اینا راحت بشم مامانم گفت دست اونامیخواستی راحت بشی پس چرابه من زنگ نزدی گفتم وقت نكردم خودت كه داری میبینی یه نگاه به هیكلم انداخت واشك توچشماش جمع شدمن گفتم باباوداداشی كجان گفت توراهن من زودترازاونااومدم وبعدگفت این چه كاریه باخودت چرااینقدرضعیف شدی گفتم مامان خوشحال نشدی گفت چراخوشحال شدم اماسلامتیت بیشترخوشحالم میكنه گفتم منونگاه كن ازهمیشه سالمترم وبعدبهش گفتم مامان توخسته ای تازه ازراه رسیدی برو بخواب من صبحانه رواماده میكنم .
مامانم رفت خوابیدومن شروع به اشپزی وای 9روزكامل غذانخورده بودم میخواستم سرمو بكنم توقابلمه همه یه غذاهاروبخورم ساعت 2شده بودنه خبری ازبابام بودنه ازمامانم رفتم بالا مامانموصداكنم كه بیادباهم ناهاربخوریم وقتی رسیدم خودش بیدار شده بودگفتم مامان بیاناهارامادس گفت باشه اومدم دخترخوشگلم وای چه قدر این جملش خوشحالم كردتلفون زنگ خوردرفتم كه جواب بدم دیدم خاله مهوشمه گوشیو برداشتم الوسلام خاله خوبی. تویی پرنسس دختركجابودی نگرانت شده بودیم چراتلفونوجواب نمیدادی خودتوتوخونه زندانی كرده بودی نه خاله كارداشتم داشتم درس میخوندم .خوب خوبه كه سلامتی مامانت كجاس رسیده خونه اره خاله رسیده داره استراحت میكنه.خوب مزاحمش نمیشم فردابیاین خونمون .باشه حتمامیایم .
مامانم اومدپایین ناهارخوردیم ومامانم گفت خوب حالاكه اینقدرلاغرشدی برای فرداكه لباس نداری گفتم بعدازناهاربریم خرید.
وقتی كه داشتیم میرفتیم بیرون برای خریدلباس باباموداداشم رسیدن دوتایی منودعواكردنورفتن توخونه ماهم رفتیم خریدرفتیم تولباس فروشی هرلباسی كه تنم میكردم بهم میومدیك عالمه لباس تنگوكوتاه خریدم من خیلی میخواستم دخترخاله وپسرخالم منواینجوری ببینن اون شب تاصبح چشم روهم نزاشتم خیلی استرس داشتم میخواستم وقتی منومیبینن چی میگن صبح شدمارفتیم آماده شدیم بریم خونه ی خاله اینام وقتی رسیدیم من به مامانم گفتم شمابرین تومنم یه كاری دارم انجامش میدمو میام اونارفتن توبعدمن رفتم پسرخالم دم درداشت باگوشیش صحبت میكردمنونشناخت گفت خانم شما من روموبهش كردموگفتم منم منوكه دیدازتعجب گوشیش ازدستش افتاد رو زمین گفت سلام پرنسس خانم چقدرخوشگل شدی وبعددستشوآوردجلوكه بامن دست بده باورم نمیشدفكرمیكردم دارم خواب میبینم اسمموصداكردوبعددستشوآورد كه باهاش دست بدم اون كه وقتی باهاش حرف میزدم حتی یه نگاه توصورتم نمیكرد.منم محلش نزاشتمورفتم تواون پشت سرم اومدوقتی واردشدم همه بهم سلام كردنوباتعجب به من نگاه میكردنو درگوش هم پچ پچ میكردن امیراومدپشتمو بهم گفت برم تواتاق باهام كارداره ولی من بهش توجهی نكردمورفتم كنارمامانم نشستم اون هم اومدروبروی من نشست وهمینجور اشاره میكردكه برم تواتاق زل زده بودچشمام گهگاهی هم چشمك میزد منم دیدم هیچ سرگرمی ندارم پاشدم رفتم تواتاق بلافاصله بعدمن اومدتوااومدنزدیكموبهم گفت چی كاركردی باخودت كه اینجوری دل منو اسیرخودت كردی گفتم این چه دلیه كه تو داری اسیر همس خندید و گفت تو در مورد من اشتباه میكنی گفتم كارمهمتو بگو میخوام برم گفت كجا میخوای بری خوشگله حالاحالاها باهات كاردارم داشت بهم نزدیك میشدكه مشت زدم تو شكمش و رفتم از اتاق بیرون از اون روزبه بعدیه جور دیگه ای نگام میكرد و همش اصرار میكردكه باهاش دوست بشم شمارمو از مامانم گرفته بود هی التماس میكردكه ببخشمش عوض میشه ولی من گول حرفاشو نمیخودم اصلامحلش نمیزاشتم هر شب میومدخونمون حتی مامانش هم بهم میگفت عروس گلم .
زندگیم خیلی تغییر كرده بودهمه جاحرف از من بود تومدرسه ازهمه خوشگلتر بودم بچها بیشتر هوامو داشتن تو خیابون كه میرفتم همه بهم خیره میشدن محال بود وقتی كه بیرون میرم 20نفردنبالم راه نیوفتن امیرهم مثل كنه چسبیده بودبهم ازمدرسه تعطیل میشدم هرروزباماشینای عجیبوغریب میومددنبالم فكرمیكردبااین كاراش میتونه دلموبه دست بیاره .
معدلم خیلی بد شدمعدل دیپلمم 13شده بود ولی خیلی خوشحال تر بودم تا اون روزایی كه معدلم20بود تو این جامعه ای كه ما داریم زیبایی مهمتر از هرچیزی است اگه خوشگل باشی به هرچی میخوای میرسی خودم تجربش كردم.
برای همه آرزوی زیبایی میكنم.

نوشته:‌پرنسس


👍 0
👎 0
53287 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

381589
2013-05-17 22:24:43 +0430 +0430
NA

بهت فحش نمیدم تا توخماریش بمونی ان کلفت…

0 ❤️

381590
2013-05-17 23:04:47 +0430 +0430
NA

قلقلی برو برو عزیزم توهم بدی زدی. . ریدی ابم قعطه

0 ❤️

381591
2013-05-17 23:54:03 +0430 +0430
NA

اینجا سایت همسر یابیه؟اومدی از هیکلت تعریف کنی بگی هیولا بودی ده روزه هری پاتر اومده چوب جادوش رو کرده تو کونت سیندرلا شدی؟ خب مثل بچه آدم بگو شوهر میخواهم…کونم میخاره…چرا داستان میگی؟کس شعر مینویسی؟وقت مارو.حجم اینتر نت رو میگیری؟کیر همون گارفیلد تو کونت هیولا…

0 ❤️

381592
2013-05-18 03:09:47 +0430 +0430

اخه خالی بند قلقلی چه جوری تو نه روز 15 کیلو کم کردی ،ملتو کس گیر آوردی ؟
من خودمو گائیدم با رژیم و ورزش تو یه ماه 12 کیلو کم کردم همه بهم میگفتن دمت گرم

0 ❤️

381593
2013-05-18 04:40:38 +0430 +0430
NA

ﺩﻳﮕﻪ ﺣﺎﻟﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﺩﺍﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﺍﻳﻦ ﺑﭽﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﻳﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ.

0 ❤️

381594
2013-05-18 04:40:55 +0430 +0430
NA

=)) =)) :)) :)) :)) khandidim .melat divane shodan

0 ❤️

381595
2013-05-18 04:51:29 +0430 +0430

:D ای دخمل قلقلی چفد تو خیابونا ولی!
آرزو نکن واسه ما چون از هر نظر داریم تماشا
عقده اسمم داشتی! اسمتو پرنسس گذاشتی!!!
همین دیگه کافیه پر رو میشی قلقلی !
عقده زیبایی و خوشکلی تا چ حد آخه !!! به قول دوستان نریدی آب هست برو جیشتو بکن

0 ❤️

381596
2013-05-18 08:34:32 +0430 +0430

گارفیلد؟!خیلی باحالی جک باحالی بود.

0 ❤️

381598
2013-05-18 09:15:14 +0430 +0430
NA

15 کیلو 10 روز؟!!! من خودمو کشتم 3 ماهه 15 کیلو کم کردم، که البته بازبرگشت! درووووغ!!! گارفید جان توهم داریا!!! ولی یچیزو راست میگه این جامعه مزخرف ما به زیبایی بیشتراز اخلاق اهمیت میده، خودم وقتی لاغرشده بودم پسرای بیشتری دنبالم بودن، ولی خوشحالم که ونبالم نیفتن، چون ازآدمایی ظاهر قضیه روفقط میبینن متنفرم!

0 ❤️

381599
2013-05-18 09:50:05 +0430 +0430
NA

چه داستان سکسیی بود الان خیسه خیسم قلقلی .ببین با من چه کردی پرنسس
حالا که با این داستان فوق سکسیت اینقدر حشریم کردی به پسر خالت بگو بیاد منو بکنه تا از دست نرفتم

0 ❤️

381600
2013-05-18 09:55:34 +0430 +0430
NA

چه اِراده قوی داشتی چه تلاشی کردی آفرین.
مواظب باشه دوباره وزنت زیاد نشه

0 ❤️

381601
2013-05-18 11:37:50 +0430 +0430
NA

کون.کوستم لاغر شدن یا نه

0 ❤️

381602
2013-05-18 13:50:46 +0430 +0430
NA

جلل خالق…!!!

0 ❤️

381603
2013-05-18 14:37:35 +0430 +0430
NA

قلقلي آي قلقلي،قلقلي آي قلقلي

0 ❤️

381604
2013-05-18 15:04:13 +0430 +0430
NA

آره پشت گوش مام مخملیه

0 ❤️

381605
2013-05-18 16:15:41 +0430 +0430
NA

ﻣﻦ ﺣﺎﻇﺮ ﻡ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ …

0 ❤️

381607
2013-05-18 17:30:57 +0430 +0430
NA

اخه گارفیلد قلقلی بشکه توپ تانک112 ماموت فیل ابسیت شمالی چرا دروغ میگی؟؟؟؟
طرف با قرص که قویترین مواد موثر رو داره همراه با رژیم غذایی و ورزشی تو مدت1ماه خوردی تا 2ماه فقط9تا10کیلو کم میکنه تو گوگل سرچ کنی اماروبهت میده تفتوک خالی بند الان همون گارفیلد شدی و هستی خواستی عقدت رو خالی کنی ها؟
چه دروغ تابلویی ~X( ~X( :^o :^o 8} 8} :& :&

0 ❤️

381608
2013-05-19 02:58:58 +0430 +0430
NA

این کجاش سکسی بودخپل بی مصرف

0 ❤️

381609
2013-05-19 03:18:13 +0430 +0430
NA

وزغ، گارفیلد، خپل، گوریل . . . ‎:-D‎

0 ❤️

381610
2013-05-19 05:34:05 +0430 +0430
NA

برو گمشو گارفس با این داستانت کیره ۱۵کیلویی تو کونت

0 ❤️

381611
2013-05-19 07:49:24 +0430 +0430
NA

حیف وقتی که من برای خوندم این کسشر گذاشتم توله سگ دروغگو.

0 ❤️

381612
2013-05-20 12:44:05 +0430 +0430
NA

خب گارفیلد قلقلی چرا دروغ میگی عزیزم؟کیرم تو دهنت چرا الکی میگی؟!
خودت میگی اندازه تانک بودی بعد میگی تو 9 روز مانکن شدی؟
اصلا گیریم که لاغر هم شدی،به ما چه! به تخمم
میخواسی انقد نخوری که بشی مثه توپ فوتبال!
کونی
اینجا شده مهد کودک! طرف میاد داستان لاغر شدنشو میگه،کس خلu
راستی کیرم تو اسمت :-)

0 ❤️

381613
2013-05-26 01:38:50 +0430 +0430

قلقلی بود، ننویس . . . . . . . . .
خیلی کیری بود، به فرض که در عرض 10 روز 15 کیلو وزن کم کردی ولی 15 کیلو اونقدر زیاد نیست که از یک بشکه به یک مانکن تبدیل بشی. در ضمن وقتی 10 روز چیزی نخوری که لاغر بشی بعدش قیافه خیلی کریه و کیری پیدا میکنی که کسی حاضر نمیشه بهت دست بزنه. خلاصه اینکه داستانت خیلی تخمی بود و ربطی هم به این سایت نداشت. شاشیدم تو داستانت دیگه ننویس.

0 ❤️