چای داغ و کس چاق

1396/04/18

سلام. اسم من بهنامه و این داستان بر میگرده به دو روز پیش… اول از هر چیزی بگم این داستان کاملا واقعیه و اگر کسی فک میکنه دروغه میتونه نخونه… برگردیم به داستان… من از پاییز امسال تو انجمن علمی دانشگاه عضو شدم. همیشه دخترای زیادی میان تو انجمن و من معمولا باهاشون کاری ندارم و به کار خودم مشغولم. یکی از بچه های انجمن اسمش فهیمس و معمولا با چند تا از دوستاش میاد تو انجمن… همونجوری که خودتون میدونید روزای چهارشنبه معمولا دانشگاه خلوت تر از روزای دیگس. یکی از همین چهار شنبه ها منو فهیمه مجبور بودیم تو انجمن بمونیم که کارای عقب افتاده ی انجمنو انجام بدیم. فهیمه دختریه با قد متوسط به بالا و پوست سبزه و چشمای مشکی درشت و هیکلشم خوب و رو فرمه. من همیشه فهیمه رو از بقیه ی دخترا بیشتر دوست داشتم و یکمم چشامو گرفته بود. یه چیزیم بگم فهیمه دو تا دوست داره به اسم کبری و لعیا که معمولا میان تو انجمن میشینن. لعیا دختریه با پوست خیلی سفید و چشای رنگی (دقیقا رنگش نمیدونم چیه!) که همیشه یه جوری لباس می پوشه که هر پسریو حشری میکنه. مانتوی تنگ جلو باز با شلوار لی تنگ و همیشه هم مچ پاهاش بیرونه و پاهاش خیلی سفید و پره … کبری هم قیافه و هیکلش متوسطه و معمولا چادر میپوشه. برگردیم به داستان. اون روز هر دوتاشون با فهیمه اومده بودن تو انجمن. چون فضای انجمن خیلی کوچیکه باید نزدیک به هم بشینیم تا هممون بتونیم بشینیم. اون روز لعیا کنار من نشسته بود. من تو کامپیوترم داشتم فیلم میدیدم که لعیا پرسید داری چی میبینی منم گفتم یه فیلمیه تازه اومده داره تموم میشه . گفت میشه منم ببینم منم گفتم حتمن… یکم صندلیمو جابجا کردم که اونم بتونه ببینه. وقتی نشست شلوارش یکم اومد بالاو پاهاش از پایین معلوم شد. پاهاش خیلی تپل و سفید بود و من تا حالا پای به این خوشگلی تو عمرم ندیده بودم. من دیگه به جای اینکه فیلم ببینم فقط داشتم پاهای لعیا رو زیر چشمی دید می زدم. واقعا حشری شده بودم و دل و زدم به دریا و یواش پاهامو به پاش زدم ولی فک کنم چون خیلی رفته بود تو فیلم عکس العملی نشون نداد. من پاهامو همونجا نگه داشتم … واقعا پاهاش نرم بود… فیلم که تموم شد یه چایی خوردیم تا بعدش بتونیم کارای انجمنو انجام بدیم. اونجایی که نشسته بودیم یه کمد بود که مدارک و کاغذای انجمن توش بود. فهیمه خواست بیاد یه کاغذ از توش ورداره که دستش خورد به چایی لعیا و همش ریخت رو پای من ولی چاییش چون زیاد داغ نبود فقط شلوارم خیس شد و دیگه پاهام زیاد درد نگرفت. خودش خیلی ترسیده بود و کاملا دستپاچه شده بود و داشت با دست شلوارمو پاک می کرد. من هی میگفتم هیچی نشده ولی اون داشت دنبال پارچه می گشت من گفتم مشکلی نیس میرم دستشویی تمیزش می کنم و از انجمن اومدم بیرون … تو راه دستشویی فقط داشتم به دستای سکسی لعیا فک میکردم. … لاک قرمز … دست سفید…
همونطور که گفتم روزای چهارشنبه معمولا دانشگاه خیلی خلوته … وقتی تو راه دستشویی بودم دیدم یکی داره دنبالم میاد برگشتم دیدم لعیاس … باز بش گفتم که چایی سرد بوده و مشکلی پیش نیومده و تو برگرد تو انجمن… من رفتم تو دستشویی یکم وایسادم که شق دردمم بخوابه اومدم بیرون دیدم لعیا همونجا وایساده و زل زده به برآمدگی شلوارم و داره میخنده … قشنگ معلوم بود حشری شده.
منم دیدم که دانشکده خلوته بش گفتم بیا تو اولش مخالفت کرد ولی چون دید هیچکی اون دور و بر نیست با نازو ادا اومد تو …
ولی من با یه حرکت سریع از دستشویی اومدم بیرون درم پشت سرم قفل کردم که دیگه ازین گوه خوریا نکنه دختره یه کیریه چادریه کیر فیس تخمی … الان دوروزه اون توعه و فک کنم داره از چاه مستراح تغذیه می کنه … ببخشید که طولانی شد… این داستان کاملا واقعیه و هر کی فک میکنه دروغه کص ننش
تگ:طنز

نوشته: بهنام دراز


👍 0
👎 12
27441 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

638869
2017-07-09 20:35:55 +0430 +0430

خوبه تو کف هیچ دختری هم نبودیا ?

0 ❤️

638871
2017-07-09 20:38:28 +0430 +0430

خخخخ اخرش عالی بود دمت گرم 🙄

0 ❤️

638877
2017-07-09 20:50:46 +0430 +0430

کیر تو مخت

0 ❤️

638879
2017-07-09 20:53:07 +0430 +0430

خب که چی؟

0 ❤️

638931
2017-07-10 01:36:29 +0430 +0430

اولش میگی این داستان واقعیه هر کی فکر میکنه دروغه اصلا نخونه.خوب مغز فندقی باید بخونیم تا ببینیم چی بلغور کردی یا نه.بعد بگیم دروغه یا واقعیه.
خوب الان میگم کلا تراوش مغز ی توالت شور جلقی دانشگاهه.
خیلی از دانشجو ها عقده داری نه.هی میرینن تو پاک میکنی.
اخه کونکش تو رو تو چاه دستشویی هم راه نمیدن.بعد میری انجمن علمی دانشگاه.تو گوه خوردی که عضو شدی.میری تو ی وجب جا فیلم میبینی.فقط هیت علمی دانشگاه ی توالت شور رو کم داشت.
بدو برو ریدم تمیز کن.بدو

1 ❤️

638936
2017-07-10 02:43:39 +0430 +0430

کص مخ :|
گمشو نبینمت :|

0 ❤️

638955
2017-07-10 06:07:45 +0430 +0430

پس کص ننت

0 ❤️

638971
2017-07-10 11:15:06 +0430 +0430

اقای ملجوق توالت شور .هنوز مونده.چرا به جای تمیز کردن دستشویی های دانشگاه میای رویاهای نداشتت رو مینویسی.
اخه شما جلقیا ی کسشعر مینویسین.حداقل ی بار بخونین تا نرینین.
اولا خودت داری میگی فهیمه دو تا دوست داشت.یکیش لعیا با پوست سفید و چشای رنگی و جوری لباس میپوشه که تمام پسرا رو حشری میکنه.با مانتوی جلو باز. وهزار تا کسشعر دیگه.ی دوست دیگشم کبری با فیس داغون چادری.
به قول خودت با پاهای سفید لعیا شق درد گرفتی.بعد که لعیا میاد دستشویی میندازیش تو دستشویی میگی با اون فیس تخمی و چادریش.
اونکه مانتو جلو باز و چشای رنگی و هر پسری رو حشری میکرد.باز فیس تخمیش و چادرش از کجا اومد.معلومه با خودت چند چندی گوزو.
دوما در رو پشت سرت قفل کردی.مگه در خونه که قفل کنی کسکش.تو دیوانه نیستی.برو گمشو کلت رو بکن تو همون چاه دستشویی.بدو

1 ❤️

639093
2017-07-11 07:18:47 +0430 +0430

کوس کش دوساعت مالیدمش اخرش زندانیش کردی؟
البته عصر بعد اینکه دانشکده بسته شد باید همه جا رو این نظافت چیا باز کنن و نظافتش کنن

0 ❤️

639139
2017-07-11 13:51:46 +0430 +0430

Mage kobra nabud ke chadori bud??!

0 ❤️