این حرفا باعث شد خیلی حرصم بگیره. به داداشم گفتم مطمئن باش که اولا نصفشو چاخان میکنه، دوما این احتمالا گیر چند تا آدم درست و حسابی نیفتاده که حالشو جا بیارن تا اینطوری راجع به دختر و زن مردم حرف نزنه! این ماجرا همین جوری توی ذهنم بود و هر وقت این پسره رو میدیدم حسابی حرص میخوردم (طبقه پائین ما می شینن).
یادتونه اون موقع که داداشم بیخبر رفته بود ماموریت؟ همون موقع این پسره دو سه باری گفت که میره کلانتری ها و بیمارستانها رو میگرده و ازم شمارمو میخواست که بهم خبر بده! منم اون موقع بهانه آوردم که اصلا موبایلم بدهی داره و قطعه و شماره اون یکی داداشم رو دادم. چند بارم که داشتم با خواهرش حرف میزدم و جک میگفتیم و می خندیدیم، این خودشو مینداخت وسط که شماره تو بده من کلی SMS باحال دارم (آره جون عمه ات). منم هربار یه بهونه ای می آوردم. یه چند باری هم جلوی من هی به دخترای شهرستانی بد و بیراه میگفت و مثلا تحقیرم می کرد (خوب اینم یه حربه است دیگه!) تا اینکه داداشم این ماجرا فتواهای آقا رو در مورد دخترا بیان کرد به سرم زد که یه سرکاری درست و حسابی براش جور کنم
پریشب داداشم نبود. دیدم همین آقا رضا پشت دره و آش آورده. منم گفتم صبر کنید! رفتم مانتو و شال و کلا لباس رسمی پوشیدم و اومدم دم در! تا منو دید خندید و گفت: اوه چه خبره زهرا خانم! مگه ما غریبه ایم که لباس بیرون پوشیدی؟ من شنیدم دخترای رشتی خیلی اوپن هستن! انگار که نشنیده باشم گفتم: از مامانتون به خاطر آش تشکر کنین! گفت: مامان چون میدونه تو آش دوغ دوست داری، گفتم برات زیاد بریزه! گفتم مرسی و آش رو گرفتم و خواستم شب به خیر بگم که گفت: جدیدا آنتن دهی همراه اول تو این منطقه خیلی کم نشده؟ گفتم نه! خوبه. با حالت خیلی جدی گفت: ولی اصلا شماره من اینجا نمیگیره! هرکدوم از دوستام که همراه اول دارن و زنگ میزنن یا میگن خط تو خطه یا در دسترس نیستم. نگرانم واسه شمارم مشکلی پیش اومده باشه. خواهرامم ایرانسل دارن با اونا مشکلی نداره، فقط همراه اول نمیگیره. بی زحمت یه میس کال میندازی تست کنم؟ با خودم گفتم خدایا چیکار کنم؟ یادم اومد که داداشم اون روز گوشیشو جا گذاشته بود (تازه موبایل خریده اکثرا جا میذاره). اومدم تو و گوشی داداشم رو برداشتم و دوباره اومدم دم در! دیدم داره میخنده، گفت: حالا در رو برای چی بستی؟ من که بدون اجازه خودت نمی اومدم تو! (خداییش این در بستن کالا غیر ارادی بود ولی خدا رو شکر)، یه میس کال بهش زدم و همون لحظه هم گرفت. خیلی جدی تشکر کرد و رفت.
۴شنبه داشتم میرفتم سرکار که دیدم تو حیاط داره اول صبحی با موبایلش مخ میزنه، تا منو دید گفت: دیشب چرا اینقدر عصبانی جواب SMS دادی؟ گفتم ببخشید عجله دارم باید به سرویس برسم منو نمیگی، تا برم سر کار و برگردم خونه دل تو دلم نبود که این برای داداشم چی فرستاده. وقتی اومدم خونه داداشم رفته بود دوش بگیره، پریدم گوشیشو برداشتم دیدم سه تا SMS فرستاده:
نوشته: امیرحسین
راجع به اینکه چرا دخترا زود خر میشن،بهتره بگیم چرا بعضی از پسرا اونقد بی وجدانن که با دروغ وفریب دختر مردم رو گول میزنن؟(بر عکس همین هم هست.گاهی دخترا پسرا رو دچار مشکل میکنن) ایراد از خود ماست داداش من.اگه قرار باشه دخترا و پسرا هردو مثل گرگ در کمین و اماده باشن که خر نشن،روابط دیگه اصلا شکل نمیگیره.پس بهتره ما از خودمون بپرسیم چرا ما نگاهمون به جنس مخالف(البته چه دختر چه پسر فرق نداره) اینقد خودخواهانست و چرا ما نگاهمون رو عوض نمیکنیم؟
چی شد؟
چی شده؟
من کجام؟
اینجا کجاس؟
اصلا من کیم؟
ای کی بود که چند خط شعر نوشت؟
اصلا دختر بود یا پسر؟
خاطره بود یا داستان؟
این که گفت میخواستن بهش شماره بدن! پس چرا اسمش امیر حسینه؟
مگه نگفت مانتو و شال پوشیدم؟ پس چرا اسمش امیر حسینه؟
توروخدا یکی منو از این سردر گمی در بیاره دو رور مونده به کنکور!
دو روز مونده و من این کسشعرا رو خوندم و الان هنگ کردم!
نمیدونم نویسندش امیر حسین بود یا شکسپیر؟
شایدم پروین اعتصامی بوده یا فروغ فرخ زاد که گفته مانتو و شال پوشیدم؟
شایدم دست نوشته های نیوتن بوده؟
من چرا دارم شر و ور میگم؟
بیخیال …
العان من هیچی متوجه نشدم
درباره دوس دخدر بود؟ دوس پسر بود؟چی بود این متن|:
یکی ترجمش کنه پلیز
آخرداستان چي شد!!؟
اگه كسي فهميد يه توضیح بذاره،
راستي نويسنده مرد بوديازن؟؟؟
ایول طاها جان
ای کی بود که چند خط شعر نوشت؟
با من چیکار داری داداش
غلام خلاقیتتم که الکی فحش نمیدی
مزخرف بود دیگه ننویس. . . . . . . . . .
شیطون اومدی یک سبک جدید در ادبیات درست کردی که دنیا رو بترکونه ولی کون خودت ترکید. واقعا این چی بود نشخوار کردی؟ کیرم به همراه موبایلت تو کونت. دختری یا سیبیلی؟ فکر کنم پسر همسایه کونت گذاشته و تو گوه گیجه گرفتی و این اراجیف رو پروندی. دیگه بازیگوشی بسه عزیزم. اینقدر با گلهای قالی بازی نکن، دل به کار بده و دیگه هم ننویس. کیر تو بند بند داستان تخمیت دیگه ننویس.
حیییییف
این چند روزه حالم خوش نیست یعنی پاک قاطی دارم :(
حیف که از فحشا میترسم وگرنه منم درد و دل میکردم تا این دل وامونده ام یه خورده خالی بشه.
کاش حالم خوب بود تا فحش میدادم.
کاش…
بیخیال.
از کجا شروع کنم؟
از اسم داستانت؟
خانوما چرا خر زود خر میشن اولا که همچین چیزی وجود نداره و هیچ دختری به راحتی رام نمیشه.
:(
اصلا بیشعور خجالت نمیکشی جنس لطیفو با خر و الاغ و قاطر مقایسه میکنی؟
این دخترای شهوانی از بس با شعورن بهت فحش نمیدن ولی کیر خوکچه ی هندی تو کونت
تمام مداد هایی که بچه های کنکوری روز جمعه استفاده میکنن تو کونت.
الهی کون درد بگیری
الهی بواسیر بوفته به جونت
الهی از بس کونت سوزش بگیره نتونی بیای گند بزنی به شهوانی.
خب این از جانب دختر خانوما که میدونم اگه داستانتو تحریم نکنن میام ادعای فمنیسم و این چیزا میکنن.
و اما خود داستانت.
کسخله کس مشنگه کس لبنیاتیه کون لق
این الان چی بود؟
داستان بود خاطره بود رمان بود سکسی بود مذهبی بود چی بود؟
داستان سکسی با ماهیت مذهبی.
ولم کن بابا
ما خودمون هزارتا درد داریم بیام چی رو اینجا واسه تو ردیف کنم.
خوش باش…
خوش باش و بگو یه داستان توی شهوانی آپ کردم.
تازه به دوستاتم نگو فحش خوردی آخه برات افت کلاس داره عزیزم.
آی ننت قربون اون دودولت بره دیگه ننویس
بابا آخه چقد takavarjonبگه ننویسید؟بیچاره شده یه تیکه پوست و استخون بس که حرص خورده.چرت بود.چی بود الان این؟؟؟؟؟؟؟؟؟داستان بود؟درد دل بود؟فقط خواستی یه چی نوشته باشی نه؟؟؟دیگه هیچ وقت هیچی ننویس حتی بانک هم اگه رفتی فیش واریز و برداشت بانک رو هم ننویس .کلا هیچی ننویس .هیچی.باشه دخترم؟
از قدیم گفتن اگه یه خر بوست کنه خیلی بهتره که با بوس خرت کنه .
یکی به یکی گفت چطوری؟ گفت ای بد نیستم. حالا حکایت ماست…
اي خدا از دست اين ادمين سرگيجه كه نه گوه گيجه گرفتيم شايدم خود ادمين كون گيجه گرفته يا اصلا شايد سر و تهش يكي شده باشه!
بچه هاي شهواني بگن (اصلا من زيپو ميكشم هيچي ام نميگم)
نه خدايي اين ٣-٤ تا مثلا داستاني كه ادمين خان امروز شايدم ديشب آپ كرده اينا واقعا چي ان؟
اگه اينا داستان نيست پس اينجا چيكار ميكنه؟
اگرم داستانه و ما حاليمون نيس يا كمتر از ادمين حاليمونه كه سبك جديدي در آسمان ادبيات داستاني شكوفا شده و عنقريبه كه جايزه نوبل كوني ها رو ببره و رو دست اسكار اصغر فرهادي بلند شه!
بابا ترا جون هر كي دوست داريد آي بچه مدرسه ايها كه دوباره تابستون شد و اينجا رو شلوغ كرديد بابا يه كلاس نقاشي،خوشنويسي،كاراته اي،چيزي بريد خيال ما رو هم راحت كنيد كه حداقل وقت اضافه نمياريد تا بياين اينجا هم سايتو به گند بكشيد هم افكار خودتونو منحرف سكس كنيد كه واسه تون خيلي زوده،
آي ادمين خان تو هم يه ذره وقت بذار براي شهواني و يه كم احترام بذار به سطح شعور كاربران سايت و هر چرت و پرت و مزخرفي كه بدستت ميرسه زود آپ نكن حداقل يه نگاه سطحي كه ميتوني بهش بندازي حالا نميگيم همه شو با دقت بخون و غلطاشو بگير،والله ديگه زبون ما پشم درآورد يعني ديگه كارش از مو گذشته بسكه اينا رو گفتيم و ادمين خان انگار تخمشم نيس مرد حسابي بسه ديگه!
;) به کسی نگین ها ولی اونقدر داستانش مسخره بود کلی خندیدم اخه این چی بود؟
نفهمیدم چی شد اخرش .اصلا سکس نداشت واسه چی ادمین اینو گذاشته بود نمیدونم و اما حکایت خر شدن دخترا من 6 سال پیش یه تحقیق گسترده داشتم که تو جشنواره جایزه گرفت تو اون تحقیق ثابت کردم این پسرا هستن که خر میشن نه دختراو کلا همیشه پسراگرفتار تور دخترا میشن واسه همینم اصلا بهم برنخورد گفت دخترا خر میشن بزارید پسرا تو این توهم باشن کی به کیه…
|( ادمین خان اگه داستانایی که آپ میکنی وقت نمیکنی بخونی "که بهت حق میدم البته اگه کمتر آپ کنی و به کیفیت بیشتر بیندیشانوی"لااقل نظرات بچه های قدیمی رو بخون…
Alan hadafet daghighan chi bud? Motevajeh nashodam vaghan! Chera tah nadasht? Bad ye soal dige, chera fek kardi ma yademune to ghablan dastan neveshti? Hey mige yadetune, yadetune… Na babam jan! Yademun nis
این چرا ته نداشت؟راستی به تخمم که ته نداشت
اگه دختریو میایی اینجا که خب معلومه مخت همینجوری زده شده دیگه.نیازی نیست کسی مختو بزنه.کسخل به تمام معنایی.
سایتای رمان نویسی رو با اینجا اشتباه گرفتی دختر عزیزم
دیگه ننویس کیرم به دهنت…
کسکش به هر چیزی شباهت میداد به جز داستان دیگه ننویس عوضی تو داستان اومدی خودتو دختر جا زدی بعد اخر داستانت نوشتی امیرحسین!!!
اخه کسکش یه خالی هم اخرش میبستی یه اسم دختر میگفتی
خوشحالم که داستانا وخاطرات دیگه تو نخوندم…