باسلام اين اولين خاطره ارسالي بنده است وبرگ سبزيست تحفه درويش من دردانشگاه با همسرم آشناشدم وفهميدم درهمان كودكي پدرش رااز دست داده واوتنها ثمره عشق پدرومادرش بوده عاشقانه سحرم رادوست داشتم وبدون تعارف ميگم اگريك روزنمي ديدمش گريه ميكردم. بعدازدوسال زندگي مشترك دراين وضعيت تغييري ايجادنشده چون گل من واقعانازه وطريق دلبري راخوب بلده.
باري زمستان پارسال بود خونه مادرزنم مطالعه ميكردم. سحرو مامانش لیلا براي خريد بيرون رفته بودند از رفتنشان چيزي نگذشته بود كه متوجه شدم يكي بشدت دراميكوبد هراسان دويدم در را بازكردم ديدم سحرومادرش پشت درهستند وحشت ازسر و رويشان ميباريد. سحرجلومادرش پريدتوبغلم سرشو گذاشت روشونه ام اشكاش جاري شد. روسريش رودرآوردم موهاش رونوازش كردم تازه يادم افتاددربازه دررابستم آوردمشون توهال جفتشون روبوسيدم و براشون شربت درست كردم. مادر زنم ميگفت توخيابون راه ميرفتند كه يهويك درگيري بين سبزها ومامورين سركوبگر پيش اومده اونها هم مي افتند توي معركه واز فحش وكتك بي نصيب نميشن. سحرم هنوزميلرزيد ومن نميدونستم بخندم ياگريه كنم. به هرجهت تصميم گرفتم شب همانجا بخوابيم ومادرزنم را تنهانذاريم موقع خواب من توهال بودم سحرومادرش تواتاق خواب بودند تازه چشمام داشت سنگين ميشدكه سحراومد سراغم گفت عزيزم مامانم تب كرده ميترسم يك چيزيش بشه سريع خودمو رسوندم اتاق خواب.
ميدونستم سحر چقدربه مادرش وابستست واگرچيزيش بشه درواقع زندگي من هم جهنم خواهدشد.
دستمو گذاشتم رو پيشونيش چشماشو بازكرد. گفتم پاشويه سربريم دكتر كه گفت من چيزيم نيست دستمو گرفت تودستش گفت همينجابمون وجوديك مردامشب يه نعمته دلم سوخت براش فقط چهل و پنج سال داشت و دراوج زيبايي و نياز سالهاازگرماي هماغوشي محروم شده بود. زني هم نبودكه كسي بتونه چپ نيگاش كنه. بين سحرومادرش درازكشيدم ونوبتي ميبوسدمشون ياموهاشون رونوازش ميكردم. البته حدخودم راميدونستم ودراين دوسال آنهاهم شناخت لازم روازم پيداكرده بودند.نيمه هاي شب احساس كردم يكي باهام ورميره آرم يك چشموبازكردم ديدم لیلا خانوم دستشو كرده توموهاي سينه ام ودست ديگرش روكرده لاي پاهام وداره باكيرم ورميره. محروميت جنسي كارخودش روكرده بود. دوباره چشموبستم و گذاشتم باخيال راحت كه من خوابم لذت ببره صداي نفسهاي ممتد سحرم نشانه خواب عميقش بودچنددقيقه گذست لیلا دستشو كردتوشلواركم وكيرموگرفت. واقعا تحريك شدم خودمو كشيدم عقب. مادر زنم سرشوآورددرگوشم آروم صدام زد بعداز چندبار جواب دادم گفت بياآشپزخونه كارت دارم پاشدرفت سحر رو نيگاكردم يه لحظه گريه ام گرفت باوركنيد نميدونستم چه غلطي بايد ميكردم درآشپزخونه رو باز كردم لیلا بايك شورت وكرست ست سفيدروي صندلي نشسته بوداندام سفيدوزيباش درخشندگي خاصي داشت بخصوص رونهاي كشيده وگوشتي كه هميشه آرزوم بودتارفتم توبلندشدوگفت هومن من تاكي بايد درآتيشت بسوزم ودم نزنم من گفتم شماتحريك شديد ودركتون ميكنم خودتون روارضاكنيد و بيايدبخوابيد. اينو كه گفتم ناگهان بغلم كردوگفت دوساله درحسرت شبي هستم كه كيرداماد باشخصيتم تادسته بره توكسم امشب همون شبه هيچ چيزي برام مهم نيست فقط بايدامشب كس بدم به عشقم.
سوتينشو بازكرديكي ازسينه هاشوكردتو دهنم خودموعقب كشيدم گفتم سحرم ناگهان دوباره بغلم كرداينباريك كشيده بهم زدگفتم اينوبخور ودوباره سينه شوكردتودهنم وكيرموگرفت تودستش تي شرتم رودرآوردوبعدشلوار كم وشورتم كيرم حسابي شق شده بود كنترل روازدست دادم شورتشودرآوردم كس سفيدوبي موش خيس شده بودنشوندمش روصندلي خودم روزمين نشستم وشروع كردم به ليسيدن كسش گاهي زبونمومي كردم تو سوراخش لیلا داشت آروم ميناليد وسينه هاشوميماليد جامون روعوض كرديم ده باركيرمو بوسيدبعدشروع كرد به ساك زدن حسابي تحريك شده بودم بلندش كرددستاشو گذاشت روصندلي وبرام قمبل كردبادست هي ميزدم به باسن هاي تپل وسفيدش وازحركت ژله وارشون لذت ميبردم كسش حسابي خيس شده بودانگشتموآروم كردم توسواراخش خودشوجمع كرديه خورده كه باهاش ور رفتم جابازكردازپشت كيرموگذاشتم دم كسش وبادست كمرشومهاركردم يه فشاردادم سركيرم رفت توجيغ نازي كشيدگفت يواش پارم كردي معطلش نكردم تادسته فرو كردم ونگهش داشتم كه تكون نخوره ازترس دخترش جيغ نميزدلباشوگازگرفته بودپنج دقيقه تو همون حالت بوديم كسش حسابي جاباز كرده بودكيرمودرآوردم و دوباره كردم تواينبار تلمبه ميزدم وكسش صداي شلق وشلوق ميدادخسته شده بودكيرمودرآوردم باولع خاصي ساك ميزدروكف آشپزخونه به پشت درازش كردم كونشو حسابي ليسيدم يك عمرآرزوي يك كون بزرگ وسفيد داشتم وحالابهش رسيده بودم انگشتمو خيس كردم وكردم توكونش تاته رفت معلوم بودزيادباخودش ور رفته بودكيرموگذاشتم دهنش خيس شد دوباره به پشت خوابوندمش وآروم گذاشتم لاي كونش هيچي نگفت ازفرصت استفاده كردم ويواش روانه كونش كردم تانصف رفت كه گفت ديگه نميتونم خوابيدم روش كه نتونه دربره تاخايه فروكردم توكونش لبهاش ميلرزيدنميدونستم زنده ست يانه چنددقيقه گذشت كه گفت عزيزدلم چي شدپارم كن يك ريزحرف ميزدو من توعالم كون گندش بودم احساس كردم آبم داره مياد محكم بغلش كردم كيرموتاته فشاردادم توكونش ونگه داشتم وسيل آبم داشت ميومدانگارتمامي نداشت واينجوري بودكه ازاونشب شدم شوهرمادرزنم خاطرات بعدي را هم ارسال خواهم كرد.
نوشته: هومن
داستان قشنگی بود
منم یه مادر زن دارم که حدود 38 ساله است و خیلی وقته تو کفشم ولی افسوس شوفر داره مگه نه تا حالا چندین بار کرده بودمش
آخه میدونم و از حرکاتش میفهمم که اونم از من خوشش میاد
ولش همچين ژست گرفتي انگار الاهه اي فرشته اي چيزي هستي،اخرش معلوم شد هيچ پخي نيستي.بيچاره زنت دوست عزيز…
کس عمه جندت
دروغ گو اینهمه سرو صدا کردین سحرت بیدار نشد؟
کس کش لاشی دری وری ننویس
از کردن زنت بنویس ولی مادر زن مثل مادر حرومزاده
کیرم تو کون سحر جونت.
کونی.
مادر زنت جنده است امکان داره زنتم باشه پس کنترلش کن.
کیرم تو حلقت خداحافظ.
بعد چندین سال بی کیری تو کردی تو کونش زرتی رفت تو؟
بابا مادرزنت جنده که هیچ کونی هم بوده
شایدم زنت همین طور
خوشم میاد تو این سایت کونه همه رو گذاشتن زن مادرزن خواهر زن برادرزن پدر زن مادر خواهر پدر همسایه مستاجر عمه خاله زن دایی زن عمو دختر عمو همکار دوست رفیق خوشم میاد غیرت بی غیرت امروز فردا هم یکی میاد میگه کردم کون پدرم یک مشت بچه ریختن هر کوس شعری رو تحویل میدن فقط کیرم تو کون هر چی ادم بی غیرت و بی ناموس کیرک تو دهان هر چی دروغگو هست.
به نظر من کس شعری بیش نیس
برو همون به یاد مادر زنت جقتو بزن رویاهاتم جای خاطره جا نزن
آخه انتر اولش دم از عشق ميزني و آخرش…
خوابيدي وسط زن ومادر زنت و 2شاشونو ميبوسيدي آره؟اين كوسشرا چيه تحويل ميدي؟مادر زنت كه جنده از اب درومد.زنتم كه دوستاني كه نظردادن ميخوان بكنن.خودت چي؟راستي خودت كون نميدي؟ =))
سکس با محارم را حیواناتم نمیکنن چقدر ما بدبخت شدیم ؟؟؟؟ حالا مادر زنت مگه تب نداشت؟ اگه اینقدر عاشق زنتی چه جوری با یکی دیکه حالا هر کسی سکس داشتی؟ اونوقت از تو خجالت نکشید ؟ با جیغاشم زنت بیدار نشد؟ 2 سال تو کف رونهاش بودی ؟ تخمتم نبود زن داری و ننه زنتو گاییدی؟ از داستان معلومع نیم ساعتی کردیش کمرت از بتون بوده؟ واسه خودت احترام قائل نیستی واسه کس مادر زنت باش !!! بچه ها به خودش فقط فحش بدین
به طور كلي نود و نه درصد داستانهايي كه زنه مي گه من چقدر وقته تو كف كيرتم خالي بنديه محضه پس برو جرقتو بزن آقا پسر
متفاوتم.
20 تا 21.86 درصد احتمال داره که راست باشه.
البته تو خواب.
نه به اولش که سحر سحر میکردی نه به بعدش که داستانای بعدی رو هم میخوای بفرستی. حال کنید ادمین شدم!!!
Nomre
13
:lol:
bizahmat ye madar zanam bara man peyda konid ;)
man ?kari nadaram k kiyo kard.harki saresh jonbid bayad karde beshe joz khaharo madare khodet.
baghye bayad karde beshan.
merci hooman jan khosham oomad.:-)
سوتينشو بازكرديكي ازسينه هاشوكردتو دهنم خودموعقب كشيدم گفتم سحرم ناگهان دوباره بغلم كرداينباريك كشيده بهم زد
هان اون وسط سوتيهم داديا، آخه كوني غلط زيادي كردي، كيرم ندارم كه بگم كيرم دهنت
اين بابا هنوز مادر زنشو نكرده ولي بد جوري تو كفشه!اينم خاطره اي از جلقشه!مادر زنتو كهريزك نبردن! خاك تو سر بيخوايه ات كنن رفته بودن تظا هرات "تو الاغم درس ميخوندي!همينه مادر زنت جنده شده ديگه!
marde hesab mardom too khiaboona dashtan joon midadan oonvaght to fkre kose madarzanet boodi
چقدر ذهن بیماری داری از نوشتت معلومه واقعا برات متاسفم
باید آخرشو اینجوری تموم میکردی.وقتی که کیرم داخل کون لیلای عزیزم بود.لذت دنیا رو میبردم کم کم احساس کردم که ابم داره میاد.وای درست حدس زدم داشت ابم میومد کیرم را تا ته فشار دادم به داخل کون لیلای عزیزم و با فشار زیاد ابم را درون کونش خالی کردم اما یه حسه گرم شدن هم پیدا کردم وای چه لذتی اما این گرم شدن به خیس شدن تبدیل شد. وای وای وای نه من جنب شدم از خواب بیدار شدم وای شلوارم ورختخابم را به گوه کشیدم.باید به حمام بروم به حمام رفتم شیر را باز کردم وای نه اب نمیاد اب قطع شده.چه گوهی خوردم که سر شب تو فکر کون مادر زنم بودم.من غلط کردم.غلط کردم.اینجا بود که صدای سحر عزیزم بلند شد که نکبت این روتختیو باید خودت بشوری کثافته جقی. هومن
اگه واقعا عاشق سحر بودی هیچوقت بهش خیانت نمیکردی اونم با مادرش
:D :D نظر اول برای منه؟ این دفعه فحش نمیدم.هومن شانس آوردی.