کف دستش را محکم بر روی میز کوبید. سرش را از جلوی مانیتور کنار کشید و شماره افسون را گرفت.
دکتر-13
خیلی عالیه حتما ادامه بده.فقط بگو قسمت بعدی رو کی میذاری
پیگیرتم شدید
فقط از کار اداره کمتر و از برخوردات با تینا بیشتر بگی بهتره
فقط میتونم بگم:
به اندازه ای زیبا بود که باعث شد تحریم کامنت هامو بشکنم و بعد از مدتها تو سایت کامنت بزارم…!!!
منتظر ادامشم
امیدوارم که مانند نویسندگان قدیمی و خوب سایت خوب تمومش کنی…
و حتما به پایان برسون
ول نکن
مرسی
ای ول دکی . این قسمت هم قشنگ بود .مثل همیشه.
اقا عنوان کامنتهای من هر کدوم یک جا ثبت می شه .جریان چیه.
give_rose
مرسی از همه دوستان
قسمت آخر هم آمادست. فقط یکی دو روز بگذره تا همه اونا که این داستان رو دنبال می کنن این قسمت رو هم بخونن بعد قسمت آخر رو می دم به سایت.
مثل همیشه عالی بود دکتر منتظر قسمت های بعدیم
مرسي از داستانت نمره كامل دادم تا توي ليست داستاناي ماه قرار بگيره و بي نوبت بياد رو سايت بازم ممنون
ای بابا میخواسم فوشت بدما ولی انگار داستانت قشنگه : /
انگار قسمت نی biggrin
ایول دکتر.خیلی خوب نوشتی.فقط قسمت اخرو تخته گاز نری تمومش کنی که لذت قسمتای قبل از بین میره.
ایول دمت گرم…ولی قربون دستت یکم زودتر ادامش رو بنویس