کادوی موتور جدید

1396/03/03

باسلام به همه ی شهوانی های عزیز میخوام ماجرای اولین سکسم با دوس دخترمو براتون تعریف کنم. کوتاهه ولی بد نیس.
من رامینم و تو ی محله پایین زندگی میکنم ۲۰ سالمه و این قضیه برا دو سال پیشه ک رشته نرم افزار تو یکی از دانشگاه ها قبول شدم ک اسم نمی برم وقتی رفتم اونجا همه با ماشینای مدل بالا موتورای سنگین ولی من با ی هوندا معمولی چون خودم کارگرم تو تولیدی و بابام هم پیک یک رستورانه وضع مالی آنچنانی نداریم.خلاصه وارد دانشگاه شدم و کاری ب کسی نداشتم چون از همه پایینتر بودم اصلا با کسی حرف نمیزدم بعد از ی مدت ک همه اومدن دورمو ی قهوه خونه رفتیم دیدم بچه های بامرامین و باهم دوست شدیم بین اونا چنتا دخترم بودن ک هی میومدن شوخی میکردن خودشونو میمالیدن به ما پسرا منم چون تاحالا نداشتم میترسیدم ضایع شم کاری نمیکردم ولی از ی دختره خوشم اومده بود اسمش هانیه بود اما اصلا نگاه بش نمیکردم ک جلو بقیه آبرومو ببره . یروز کلاس صب خواب موندم و باسرعت میرفتم سمت دانشگاه به سر کوچه دانشگاه رسیدم دیدم ک هانیه داره میدوه گفتم نخوری زمین باخنده یهو گفت نامرد منم ببر زدم کنار اومد بدون سلام سوار شد راه افتادم تو راه گفت چرا موتور جدید نمی خری منم گفتم پول ندارم و خانواده ام ضعیفا دیدم از پشت بغلم کرد گفت درست میشه ی حسی بهم گفت ک بگو ازش خوشت میاد اون ک راه داده منم دلو زدم ب دریا گفتم یچیزی بگم بین خودمون میمونه گفت بگو ک قضیه رو براش گفتم تا رسیدیم دانشگاه وقتی پیاده شدهیچی نگفت ولی جلو چندتا از بچه ها ازم لب گرفت همه پشماشون ریخت ک دختر به این خوشکلی و خوش هیکلی با منه بچه گدا تازه خودش ماشینم داره.بعد از اون قضیه خیلی باهم خوش بودیم ولی سکس نکرده بودیم تا ۴ماه پیش ک پولامو جمع کردمو ی پالس ان اس خریدم خیلی خوش حال به هانیه گفتم گفت ننه بابام میخوان امشب برن سفر فردا شب تنهام بیا شام درست میکنم بخوریم شب پیش هم بخوابیم با ترس قبول کردم فردا شب رفتم درخونشون زنگو زدم رفتم تو گفتم یالاه گفت بای مومن و خندیدیم اومد روبوسی وبغل نشستم ی چایی برام آورد گفتم شام چیه گفت لازانیا جاتون خالی عالی بود تشکر کردم گفتم دستت درد نکنه عجب کادوئی گفت این ک کادو اصلی نیست بعد خندید و میزو جمع کرد منم ب ننه بابام گفته بودم شب کاری دارم اوناهم هی زنگ که استراحت کن شام بخور.بعد از شام هانیه دستمو گرفت برد تو تاقش ی تخت دونفره داشت و ی تلوزیون بزرگ‌ گفت فیلم ببینیم و نشستیم و ی فیلم عشقی زینویس گذاشت ک قشنگ بود من و اونم ک تو بغل هم رو تخت بودیم ک لپشو ماچ کردم اونم خندید و لبمو ماچ کرد و ول نکرد ازاونجا شروع شد چندیقه فقط لب گرفتیم بعد دکمه های پیراهنمو باز کرد منم تاپشو درآوردم سینه هاش حدود۷۰ بود از رو‌سوتین گرفتم تو دستم هنوز لبای همو میخوردیم کیرمم سیخ سیخ بود ک از رو شلوار گرفت تو دستش و بلند شد لخت مادر زاد شد من اولین بار بود ک از نزدیک‌ ی زن لخت میبینم منم شلوارو شورتمو درآوردم و ب کسش خیره شده بودم ک کیرمو گرفت و شروع ب خوردن کرد منم لذت میردم ولی حرفی نمیزدم خیلی آروم کیرمو میخورد و زبون ب سرش میزد ک بدنم میلرزید چند دیقه خورد دیدم آبم داره میاد ک بلندش کردم بعد من شروع کردم سینه هاشو میخوردم اونم سرمو فشار میداد ی رب سینه هاشو خوردم ک نوکش میسوخت بعد اومدم روکس و شروع بخوردن مردم خیلی حال میداد خودش ک غش کرده بود بعد ب شکم خوابوندم و کونشو خوردم چون نیدونستم باکرس و انگشتمو فروع کردم آروم ک اه اه میکرد بعد از چند دیقه روون شد خیلی آروم کیرمو کردم تو کونش خیلی آروم جلو عقب کردم ک عذیت نشه آخه واقعا دوسش داشتم شروع کردم تلمبه زدن ولی یواش میزدم بعد بلند شدم و ب حالت سگی شدیم جفتمون بعد از نیم ساعت کردن گفتم عشقم داره میاد گفت بریز تو منم همشو ریختم وافتادیم روتخت اون اومد پایین دوباره کیرمو خورد بعد ی لب گرفتیم و ازش تشکر کردم اونم گفت اینم کادو موتورت بعد رفتیم دوش گرفتیم و خوابیدیم و فردا صب رفتم سر کار خیلی میخواستم بگیرمش ولی پدرش پسر همکارش که برج ساز بود رو براش در نظر گرفته و اونم مخالفه ولی کاریش نمیشه کرد اما اون بهترین کادو عمرم بود و امیدوارم ک هرجایی ک هست خوش بخت بشه چون دوماه بعد تموم کردیم ک صمیمی تر از این نشیم ممنون که خوندیدن ایشالا ک از این کادو ها زیاد بگیرین.

نوشته: رامین


👍 4
👎 8
1781 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

600801
2017-05-24 20:48:08 +0430 +0430
NA

لااقل قبل اینکه این کسشعر بفرستی یه بار
بخون خودت .

0 ❤️

600816
2017-05-24 20:50:22 +0430 +0430
NA

2ماه بعد تموم کردن صمیمی تر نشن!!!
خوب کاری کردی که زیاد صمیمی نشدی فقط ترتیبشو دادی

0 ❤️

600966
2017-05-24 21:16:59 +0430 +0430

اولین باریه از داستانی بد میخوام بگم
یعنی ب حدی تخمیه و کیری نوشتی ک پشیمون شدم

0 ❤️

600976
2017-05-24 21:20:29 +0430 +0430

مطمعنی اگزوز موتور نکردن تو کونت؟؟؟

0 ❤️

601001
2017-05-24 21:23:52 +0430 +0430

خدا اینا رو شفا نده بذار ما رو خوش کنن

0 ❤️

601196
2017-05-24 22:54:52 +0430 +0430

مگه نگفتم اون موتورو از تعمیر گاه نبر بیرون مال مشتریه امانته؟
چشمم روشن؟

اون بوکس یک دومی هم که کف رفتی پس بیار ?

0 ❤️

601271
2017-05-25 01:58:09 +0430 +0430

از کل داستانت فقط اونجاشو باور کردم که بچه گدا هستی !
آخه ازگل ازبکستانی یه دختر واسه چی باید تو اتاقش تخت ۲نفره داشته باشه ؟؟
آخه بیشعور !
کودن !
ابله !
نا برده رنج کص میسر نمیشود ، مزد آن گرفت جان عمت که کون داد !!

0 ❤️

601276
2017-05-25 02:01:27 +0430 +0430

راستی شهوانی هم خاله کوچیکته ما فقط دوست دار ادبیات و داستان سرایی هستیم ولی با کس شعر های شما مواجه میشیم.
فرمون پالس تو کونت

0 ❤️

601451
2017-05-25 06:46:07 +0430 +0430

شما یه لطفی بکن با اون موتورت بیا دنبار مامان و ابجیت که پیش من هستن
بردار ببرشون چون ممکنه باهام صمیمی بشن و اونوقت دیگه ولشون نکنم

0 ❤️

601706
2017-05-25 15:03:24 +0430 +0430

وای چه روشنفکر! دیگه میخواستین صمیمی‌تر نشین دیگه فقط در حد ساک و کون کردن. بیشتر نه.

0 ❤️

602126
2017-05-25 21:26:30 +0430 +0430
NA

آقای دانشجو عذیت؟نه واقعا عذیت؟من دیگه حرفی ندارم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها