سلام دوستان این خاطره هی که میخوام تعریف کنم برمیگرده به 4 سال پیش من تو یه خانواده تقریبا پر جمعیتی بزرگ شدم بجز خودم سه تا خواهر دیگه دارم که الان همشون ازدواج کردن . از اونجایی که پدر من یه کارگر بود و درامد انچنانی نداشت ما برای امرار معاش مجبور بودیم کار کنیم . من تو یه کارخانه مواد غذایی به عنوان منشی کار میکردم کارفرمام ادم خوبی بود و منم مشغول به کار بودم تا اونجا که کارخانه ما ورشکست شد و من مجبور شدم از اونجا بیام بیرون .یه چند وقت دنبال کار میگشتم هر جا میرفتم واسه کار کار نبود خلاصه خیلی غصه میخوردم
تا اینکه یه روز دوستم بهم زنگ زد گفت رها سر کار میری؟ گفتم نه گفت منم دنبال کار میگردم بیا بریم اداره کار بسپاریم . اون روزی هم که میخواستیم بریم اداره کار به شدت بارون می اومد چند بار به دوستم گفتم که نریم بارون میاد گفت که نه بریم .خلاصه ما اون روز رفتیم .رسیدیم پرس و جو کردیم که اتاق مشاوره کار کدام است ما رو راهنمایی کردن در زدیم رفیم داخل یه اقای 30 الی 32 ساله با قد بلند خیلی خوشتیپ پشت میز نشسته بود سلام کردیم گفت بفرمایید گفتیم که دنبال کار میگردیم و مدارکامونو گرفت با شماره تماس و یک فرمی که پر کردیم گفت اگر پیدا شد بهتون زنگ میزنیم. خلاصه ما اومدیم و یه چند روزی گذشت خبری نشد دوباره با دوستم رفتیم اداره کار که بپرسیم چی شد همون اقا که فامیلیش میرزایی بود گفت اوضاع کار خرابه به محض اینکه پیدا بشه بهتون زنگ میزنیم . دو سه روزی گذشت و اون اقای میرزایی به من زنگ زد و گفت که یه کار پیدا شده فعلا تو تنها بیا تا واسه دوستت هم پیدا بشه
بعد من رفتم و ادرس و یه فرم داد رفتم کارو دیدم و خوشم نیومد تو راه خونه بودم که دیدم موبایلم زنگ میخوره جواب دادم دیدم اقای میرزایی هست سلام و احوال پرسی که چی شد کار رو دیدی گفتم اره اما خوشم نیومد به من گفت الان بیرونی گفتم اره دارم میرم خونه گفت میتونم بیام دنبالت کارت دارم منم که اصلا تو فاز سکس نبودم گفتم باشه خلاصه سوار ماشینش شدم به من گفت که میترسه تو ماشین کسی ببینش چون همه جا میشناسنش گفت بریم خونمون کسی نیست منم قبول کردم تو راه هی گفت من ازت روز اول خوشم اومده روم نمیشده بگم و از این حرفها… تا رسیدیم با اسانسور رفتیم بالا خونشون بزرگ بود تعارف کرد نشستم یه کم میوه اورد و با یه لیوان شربت خوردم و صحبت کرد که مجرده اسمشو گفت و از این حرفها بعد به من گفت که لباساتو در بیار راحت بشین منم مانتو و روسریمو در اوردم تا در اوردم چشمش خورو به سینهام گفت ماشالا چه سینه هایی داری ( من قدم بلنده و توپر هستم سایز سینمم 80 هست ) یه کم جمع و جور کردم خودمو دیدم داره میاد کم کم سمتم دستشو دور گردنم انداخت شروع کرد به لب گرفتن از اونجایی که منم خیلی زیاد حشری هستم بدم نیومد و همراهیش کردم همونطور که لب میگرفت سینه هامم میمالوند بعد گفت که رو مبل سخته بیا رو زمین بخواب یه جورایی منم دوست داشتم که سکس کنم حرفی نزدمو اومدم پایین خوابیدم افتاد روم و لباسمو زد بالا شروع کرد به خوردن سینه ام از این ورم با دستش از رو شلوار کسمو میمالوند خیلی کسم سفید نیست اما توپولو هست اروم رو شکممو لیس زد با زبون دور نافمو میک میزد منم از شدت حشر هی کمرمو قوس میدادم و با دستم سرشو سمت کسم هول میدادم فهمید که دوست دارم کسمو بخوره وای اروم شلوارمو در اورد افتاد به جون کسم چوچولمو چنان میخورود که داشتم از حال میرفتم بعد گفت که مال منو بخور شلوار و لباسشو در اورد خوابید منم کیرشو شروع کردم به خوردن .کیرش خوب بود خیلی بزرگ نبود بعد از 5.6 دقیقه که خوردم بلند شد گفت دختری گفتم اره گفت میزاری از کون بکنم منم گفتم نه درد داره گفت خوب باشه به پشت بخواب لاپایی بکنم تا ابم بیاد منم که قبلا تجربه سکس نداشتم فقط در حد لب و مالوندن بوده.در حد کامل لخت شدن نبوده خلاصه به پشت خوابیدم کیرشو با اب کسم که لیز شده بود قاطی کرد داشت جلو عقب میکرد که یک دفعه احساس کردم یه چیزی اندازه یک ثانیه رفت تو بدنم یه لحظه مثل جت پریدم رنگم مثل گچ سفید شده بود دست زدم به کسم دیدم غرق خونه زدم زیر گریه حمله کردم به اقای میرزایی شروع کردم به فحش دادن که منو گرفت برد تو حمام خودمو شستم کلی خون اومد اومدم بیرون با چشم گریون گفت بخدا از قصد نبوده پولشو میدم برو بدوز منم بعد چند روز گریه و زاری تصمیم گرفتم برم بدوزم یه اشنا پیدا کردم رفتم دوختم خودمو الان از اون موضوع 4 ساله میگذره و من چند ماهه با یکی دیگه عقد کردم اما همیشه اون صحنه ازارم میده و همیشه نفرینش میکنم .کاش هیچوقت به اون اداره کار نمیرفتم.
نوشته: رها
((گفت بریم خونمون کسی نیست منم قبول کردم))»»» shok خانمممممم!!! عزززززیزززم!!جندشم یه قر و قمیشی میاد! نشناخته گفت میام دنبالت!! گفت بریم خونه کسی نیست! تو هم اوکی دادی؟؟؟!! تو فاز سکس نبودی؟؟!! یعنی خاک بر سرت نکبت دوزاری!!!
((منم خیلی زیاد حشری هستم بدم نیومد و همراهیش کردم))»»» پس اون عمه خانم جانت بود فاز سکس نداشت نکبت دوزاری؟؟!!
اول ((فهمید که دوست دارم کسمو بخوره )) بعد: ((منم که قبلا تجربه سکس نداشتم))!!! lol گم شو پتیاره ی احمق بی پدر!!! غلط میکنی ملت رو لنگه ی باباجونت خر فرض میکنی!!
هرررررررری ننویس اشغال نفهم دوزاری
من موندم اینا رو چطور سرهم میکنن اولش میگی تو فاز سکس نبودم و نیستم بعدش گفت لباستو در بیار سریع اعتماد کردی و در اوردی و چون حشری بودی پا دادی!!!الان خوبه کرگدن حوالت کنم؟
جلق الجالق ؛ عجب جلاقیتی بخرج داده ، واقعا دیاثت مدار و جلاقی،حالاخوبه تو فاز سکس نبوده وگرنه با پستونای پر و شماره هشتادش همه کارخونه و کاریابارو یه جا میکرد و آبشم میریخت رو صورتشون
دخترای عزیز بدونید وقتی یه مرد میبرتتون خونه فقط میخواد بکنه،،،،،خودتون رو به اسکولی نزنید لطفا
باحال بود ولی من نمیدونم اگه دادی که چرا ناراحتی ؟ این یه نیازه ادم باید با هرکی هر وقت خواست سکس داشته باشه.ناراحت نباش.من جای تو بودم به نامزدم توضیح میدادم.پردمم نمیدوختم.
دیدی کرم از خود درخته ؟ وقتی طرف تو ماشین ازون حرفا میزنه و میگه بیا بریم خونمون کسی نیس خب معلومه برات شق کرده دیدی خودت جنده ای؟
اولشو خوندم فهمیدم کسه کیرم تو کست ننویس مجبور نیستی لاشی
گو نخور تو خودت کونی بودی اگه قراره کسی نفریت کنی خودتی نه اون کسی که دوبار دیدن نمیرن خونه اش پس گو خوری الکی نکن و مظلوم نمایی نکن
[quote=یه کسخل لاشی]یه کم میوه اورد و با یه لیوان شربت خوردم[/quote]
شماها دیگه گندشو دراوردین.یه مدت بود از دست شربت راحت بودیم
دوباره این لاشیای کون شربتی مد کردن میوه و شربتو
شما اول تو فاز سکس نبودی
بعد یهو چی شد که رفتی خونه یارو و ازت درخواست سکس کرد
تو هم بدون مقدمه واسش ساک زدی بعدشم پردتو زد
ای مجلوق دیوث ننویس
برو بکن تو کون سگو گربه ولی جق نزن
اسپرم یخی خوردی مغزت پریود شده خون داره از گوشات فواره میکنه
فلذا کیر خر تو کونت
بوفالوی عن تو کون
دیوووووووووووووووووث