خواهشا تا آخرشو بخونید و لطفا فحش ندهید. نمیخوام متنم زیاد طولانی بشه به خاطر همین توضیحات حاشیه ای نمیدم.
اسم من فرهادِ 24 سالمه؛ یه دختر عمه به نام بهناز دارم که 23 سالسشه، من هرچقدر که ازش تعریف کنم کم گفتم موهای قهوه ای روشن داره که به اونا رنگ بلوند میزنه صورت خوشتراش چشمای بادومی سیاه، لبایی داره که بدون اینکه خط لب بندازه سکسیه و جلوه خاصی به صورتش میده، قدشم یه کم از من کوتاهتره.
من همیشه تو فکر دختر عمه ام بودم اما جرأت نکرده بودم که کاری بکنم، فقط رابطم باهاش در حد دوستی و پیامکای دوستانه و عاشقانه بود، خلاصه خیلی با هم رفیق بودیم اما چون برخوردش در ظاهر سرد بود من هم جرأت نمیکردم…
اما دیگه این اواخر از بس به یادش جلق زده بودم خسته شده بودم و تصمیم گرفتم هر طور شده بکنمش؛ به خاطر همین جکهای سکسی و حرفای عاشقانه بیشتری براش میفرستادم تا اینکه عید نوروز 91 از راه رسید(بهترین عید نوروز عمرم).
خانواده عمم برا عید دیدنی اومدن خونمون و منم حسابی تیپ زدمو هی خودمو به دختر عمم که خیلی خوشگل کرده بود نشون میدادم؛ یه پیرن جین چسبون پوشیده بود که اونقدر سینه هاش زده بود بیرون که نزدیک بود جلو همه سیخ کنم؛ عمم اینا و خونواده خودم میخواستن برن خونه عموم که بهناز جونم گفت که با خواهر کوچیکش میخوان فیلم ببینن و تا برسن اونجا فیلم تموم شده و نمیره خونه عموم و گفت برگشتنه بیاین دنبالمون (هرسال عمم میاد خونه ما و با هم میریم خونه عموم) ؛ منم که موقعیتو مناسب دیدم، با هزار دوز و کلک به بهونه سردرد نرفتم رفتم تو اتاقم دراز کشیدم تا همه برن(دو روز قبل از عید تو فوتبال وقتی هد زدم افتادمو دروازه بان زانوش خورد تو سرم توضیحات زیاد داره ولی نمیخوام حاشیه برم).
وقتی همه رفتن لب تابمو روشن کردمو چند تا سایت سکسیو داستان سکسیو … لود کردمو لبتابمو SLEEP کردمو رفتم تو پذیرایی-دخترعمه هام داشتن فیلم میدیدن- که به بهناز گفتم فیلم رو بیخیال بیا یه کم بگیم وبخندیم قبول نمیکرد ولی بالاخره راضیش کردم و رفتیم تو اتاقم وقتی درلبتابم وباز کردمو لود شد سایتای سکسی رو دید یهو الکی گفتم اِاِاِ اینا چیه تا اومدم ببندم بهناز گفت حالا بذار ببینیم چی داره، دیگه فهمیدم که داره پا میده.
گذاشتم تا داستانای سکسیو بخونه میدیدم که حشری شده ولی اصلا بروی خودش نمیاورد؛ دستم راستمو آروم بردم پشتشو گذاشتم رو کمرش یه کم که کمرشو مالیدم گفت فرهاد اگه میخوای این کارتو ادامه بدی من برم گفتم من که کاری نکردم بیا اصلا دستمو بر میدارم این همه دوست دخترام له له میزنن که من دست بمالم بهشون ندید بدید که نیستم خواستم از داستانی که میخونی لذت ببری گفت حالا چرا ناراحت میشی؛ معذرت میخوام؛ دوباره شروع به خوندن کرد و منم حرفای سکسی میزدم : عجب چیزی بوده¬ها، عجب سینه هایی داشته، چه کُسی داشته، خوش به حال پسره؛ فرهاد مؤدب باش گفتم چشم
دیگه طاقت نداشتم دست چپمو گذاشتم رو رونشو آروم میمالیدم یه چند باری هم دستمو زدم به کسش که گفت فرهاد!؟ گفتم جونم و با دستم رونشو فشار دادم که نفسشو محکم و ادامه دار بیرون داد و منم دوزاریم افتاد که خانوم حسابی حشری شده بهش گفتم بهناز جونم گفت جونم گفتم دوس داری کستو بخورم و همزمان دستمو گذاشتم رو کسشو فشار دادم که گفت اوووووففف!!! دستتو بردار منم دیگه گوش ندادمو خوابوندمشو با دستام پستوناشو میمالیدمو ازش لب میگرفتم صدای نکن نکنش با لب گرفتنم خفه میشد اونقدر ادامه دادم تا با دستش کیرمو گرفت من پاشدم لباسامو در آوردم به جز شرتم و پیرنشو در آوردم زیرش فقط یه سوتین توری قرمز پوشیده بود سوتینشو که باز کردم اوف دوتا لیمو که چه عرض کنم دو تا هلو اونم چه هلوهایی افتاد بیرون، شروع کردم به خوردنشون وای چه حالی میداد تقریبا شیپوری شکل بودن همینطور که میخوردم دستم رو برده بودم تو شلوارشو از رو شرت کسشو میمالیدم شرتش دیگه خیس شده بود نوک پستوناشم از بس خورده بودمشون سرخ شده بود آروم عین فیلمای سکسی رفتم پایین و شلوارو در آوردم، شرتشم توریو قرمز رنگ بود، ولی سراغ کسش نرفتم میخواستم حسابی حشری بشه رونشو از کنار کسش تا بالای زانوش میلسیدم و برمیگشتم هی آه میکشیدومیگفت کسمو بخور آخرش دیگه طاقت نیاورد و شورتشو خودش درآورد و سرم رو کشید بالا رو کسش وایییییییییییییییییی هیچوقت این صحنه رو تو زندگیم فراموش نمیکنم تا اون روز من که این قدر فیلم و عکس سکسی دیده بودم چنین کُسی ندیده بودم اوفففففف محشر بود لبای کسش طوری رو هم بودن که میشد تشخیص بدی دست نخوردس آروم لبه¬های کسشو باز کردمو چوچولشو میخوردم هیچی نمیگفت فقط خیلی آروم آآآآه میکشید، حسابی با کسش بازی کردم و زبونمو گذاشتم دم سوراخشو یه کم توش کردم یه آآآآآآه بلند کشید و گفت ادامه بده منم با زبونم براش تلمبه میزدم البته زیاد نمیکردم تو؛ سر و صداش در اومده بود معلوم بود داره ارگاسم میشم منم با یه دستم چوچولشو وبا یه دستم به زور نوک پستونشو گرفتم و فشار دادم که یهو با پاهاش محکم سرم رو گرفت و بعد شل شد که فهمیدم ارگاسم شده.
حالا دیگه نوبت اون بود شرتمو درآوردم که دیگه داشتم از کیر درد میمردم گفت وایییی چه کیر گنده¬ای داری گفتم قابلتو نداره بهناز جونم و شروع به ساک زدن کرد معلوم بود فیلمای سکسی زیاد دیده کم کم داشت خوشم میمومد به حالت 69 خوابیدیم رو تختم همونطور که برام میخورد منم کونشو چنگ مینداختم -یه کون نقلی البته استخونی هم نبود جون میداد برا سکس از پشت- تمام عضلاتم داشت قفل میکرد نفسام به سختی بالا پایین میشد که یهو درونم منفجر شد و آبم پاشید تو صورتش؛ کمکم همه بدنم شل شد.
بعد از چند دقیقه اومد سراغم و به کیرم ور رفت تا دوباره سیخ شد کیرمو به پستوناش و به کسش میمالیدم خیلی حال میکرد همینطور قربون صدقه کیرم میرفت، با انگشتام سوراخ کونشو آماده کردمو یه کم کرم هم زدم و به شکم خوابوندمشو کیرمو خیلی آروم کردم تو گفت آخخخ درش بیار گفتم تازه این سرشه رفته تو کونت صبر کن خوب میشه؛ منم دیدم اینجوری نمیزاره تا ته بکنم تو کونش پوزیشنو به حالت سگی تغییر دادمو با دستام پستونا و چوچولشو میمالیدم تا اونم حال کنه و نزنه تو حال من؛ آروم کردم تو کونشو یهو یه فشار دادم که کیرم تا نصفه رفت تو یه جیغ آرومم زد ولی دیگه غر نمیزد چون داشت حال میکرد همونجا یه کم تلمبه زدمو با یه حرکت کیرمو تا ته کردم تو کونش که یه آخخخخ بلند گفت که من گفتم الان خواهر کوچیکش میاد پشت در؛ ولی خبری نشد و من شروع کردم به تلمبه زدنو با یه دستم کسشو میمالیدمو با یه دستمم محکم کمرشو گرفته بودم اینبارم اون زودتر از من ارگاسم شد بلافاصله بعد از اونم من آبم اومد و همه آبمو ریختم تو کونش یه کم رو هم خوابیدیمو لباسشو پوشید و وقتی رفت بره بیرون یه لب محکم هم ازش گرفتمو ازش تشکر کردم اونم گفت من فکر نمیکردم انقدر تو سکس خوب باشی و بهم قول داد چند وقت یه بار یه سری به پسر داییش که من باشم بزنه. رفتیم بیرون هنوز فیلم تموم نشده بود با زم خوب بود که خواهر کوچیکش از این چیزا سر در نمیاورد.
اگه طولانی بود معذرت میخوام اگه هم خوب بود بگید تا داستان سکسای قبلیم رو هم که نوشتم بذارم رو سایت برا بچه های شهوانی
نوشته: فرهاد
اقای نویسنده مسابقه دروغ که نیست !!!ادم به جنده سی ساله هم بگی بیا کستوبخورم به کونت میذاره بعدجنابعالی فی البداهه به دخترعمه جانتان گفتی بیا کستوبخورم!!!
آنچنان شعر بگويم كه بسوزد جگرت/كير اسب عربي راست تو كون پدرت
اولش اون نمیذاشته!! بعد تو سکس … ی جنده تمام عیار شده!! کیرم تو این داستاناتون جلقیااااااا … اه اه … کیرم تو واژن دختر عمه ات … کیرم تو کون عمت و شوهرعمت با این جندشون!! … کیرم تو مغز پوک و جلقیت!!
خسته شدم از بس با این جمله رو برو شدم.(اول سرشا کردم تو بعد دردش اومد گفتم صبر كن اروم میشه بعد يخورده وقت تا نصف کردم تو.)بس کنید جقيا.
داستانش جقی تخیلی بود ولی هس شهوتا بیدار کرد.
بدک نبود !!!
نسیت به کسشعرایی که بقیه مینویسن بهتر بود !!!
****** چو جلق نباشد ، تن من مباد *******
“این اواخر از بس به یادش جلق زده بودم خسته شده بودم”
ممنون از ادبت؛حداقل خوبه مثه نويسنده ي بي شخصيت داستان “سكس نامحسوس با دختر دايي” نبودي
ميشه گفت به واقعيت نزديك بود ولي سكسشو تند رفتي
تمرين كن
قانون جاذبه راندا برن میگه به هرچی زیاد فک کنی بدستش میاری توهم از بس جلق زدی توهم به دست آوردنش برات مث واقعیت شده به همین خاطر یه شعر زیبا تقدیمت میکنم
تا توانی درجوانی جلق بزن گر دست راست صاف شد با چپ بزن
قسقش کیرم از پهنا تو حلقت ،اخه بخبخت اگه دختر عمت جنده نبود از کجا میدونست که تو سکس سوپر منی ، شاش بزه نگائیده تو دهنت کیر بومی های قله کیلیمانجارو تو کونت
آفرين
مي خوام اين شعر رو تقد كنم.
شاعر مي فرمايد:
آنچنان شعر بگويم كه بسوزد جگرت/كير اسب عربي راست تو كون پدرت
در اين بيت شاعر شدت انزجار خود از نويسنده ي كثيف اين داستان را ابراز نموده و برآن شده تا اين فلك زده را از نقطه اي به چالش بكشاند كه برايش هميشه موجب ناراحتي بوده است.چرا كه اين نويسنده ي بدبخت هرگز نمي دانسته كه پدرش كيست؟
هر كس برايش داد سخن از مردي داده است.مادرش وقتي از او خشنود بوده او را پسر يك دكتر و يا يك مهندس و وقتي كه از او ناخشنود بوده اين نويسنده ي فلك زده را فرزند يك حمال و يا يك دله دزد خوانده است.
از اين رو ايشان درمانده اند كه پدرشان كيست؟
در مصرع اول درلفافه شاعر بيان ميدارد كه قبلا هم درباره ي چنين خودارضايان بخت برگشته اي ابياتي سروده است.«آنچنان» در مصرع اول معناي «آنقدر» را نمود مي دهد.
ليكن مي توان اين بيت را شاهكاري در ادبيات دانست و از نويسنده ي مادر به خطا تشكر كرد كه با كرم هايي كه از مغز جلقيشان تراويد بستر سرايش چنين اشعاري فراهم آمد.
شاعر باشيد.
دارم به اين فكر ميكنم كه چه زندگى تخمى داشتى كه يه كون كردن باعث شده بهترين عيد عمرت باشه
واقعا سرگذشت ناراحت كننده اى داشتى!
آقای “خایه های رستم”، نمیدونم چطو بگم که هم بهت بر نخوره، هم بی ادبی نباشه و هم بتونم حرفم رو بزنم. شما که اینقدر نقدهای طولانی مینویسی، مطمئنا خودت هم باید روحیه انتقادپذیری خوبی داشته باشی. با این فرض بهت میگم که داداش من، لطفا دیگه از این نقدها ننویس، چون اصلا بامزه نیست! ایراداتی رو هم که میگیری، بسیار ابتداییه و مشخصه فقط برای اینکه چیزی نوشته باشی و متنت طولانی بشه، دنبال هر نکته ای میگردی تا از اون ایراد درست کنی. البته من هم موافقم که خیلی از داستانها اینقدر چرت و پرت هست که پر از ایراده. این داستانها اینقدر ایراد دارند که شما بتونی ایرادهای واقعی رو ذکر کنی و دنبال فقط طولانی کردن انتقادت نباشی. امیدوارم جنبه انتقادپذیریت اینقدر قوی باشه که از این انتقاد من ناراحت نشده باشی. موفق باشی
و اما کاربر Rama_P :
ممنونم ازت بابت نظرت داداش ، اما لازم به ذکره که بگم شما شاید خودت با این نظرت میخواستی یه چیزی نوشته باشی چون عزیز دل من اول نقدم اگه خونده باشی نوشتم که:
(من هی نمیخوام داستاناتونو نقد کنم مگه میزارین ؟)
پس معلوم میشه که چی ؟ الکی و واسه خندش کسی و نقد نمیکنم ، دلیلشم اینه من بجای اینکه بیام مثل بقیه 1 صفحه واسه طرف فحش بنویسم .! داستانشو نقد (طنز مانند) میکنم بلکه هم بفهمه که به خوانندش احترام بزاره هم ایراداتش مشخص بشه و هم بفهمه نباید داستانهای تخیلی که باهاش تو حموم کف دستی میزنه و بیاد تو واسه امسال من و تو بنویسه و هم وقت خودشو بگیره هم مایی که خواننده داستانش هستیم!
امیــــــدوارم قانع شده باشی …
بـــــــــدرود !
فقط از قسمتی که چوچولشو خوردی خوشم اومد بقیه دروغات خستم کرد
تخمی تخیلی بود دیگه ننویس. . . . . . . . . . . .
شاهکاری بود که نوشتی. فقط حیرون شدم که خواهر کوچیکش چرا نیومد سراغتون. تا این حد گاگول بود؟ دختر عمه جانت به خاطر دیدن فیلم حاضر نشد تشریف ببره عید دیدنی ولی اومد تو اتاقت که داستان بخونه؟ کله کیری چرا با اعصاب ما بازی میکنی؟ چولمنگ دیگه ننویس. لپ تاپ تو کونت uninstall بشه دیگه ننویس. کیر عموت تو کونت دیگه ننویس. بابا خجالت بکشید اینقدر فک و فامیل خودتون رو تو خیالاتتون نکنید. اینجوری اگه باشه که خواهر خودتم داره به پسر داییش کون میده. ننویس آقا ننویس.
بد نبود!!ولی داستان نوشتن اینجا و فوش نخوردن از دوستان عزیز کار سختیی!!!:))
آفرین پسرم کمتر جلق بزنی یه چیزی میشی