کامبیز یک ساعت برده ام شد

1392/07/16

سلام
داستان راسته میخواهین باور کنین نمیخواهین هم باور نکنین
من محسنم 24 ساله 174 قد 68 وزن اندامم هم خوبه بدنسازی سفیدم چهرم هم خوبه میگن خوشگلی به هر حال یه شبه پنج شنبه رفتم پارک … رو صندلی نشسته بودم اصلا هم تو این فاز ها نبودم
صدام خوبه اکثرا با خودم زمزمه میکنم یا میخونم خوندن رو دوست دارم زیاد میخونم تو جمع دوستان همیشه میگن بخون برامون …
دیدم یک مرد هیکلی زل زده به من پیش خودم گفتم دنباله کون میگرده که یکی از جلوم رد شد لباساش هنرمندی بود توجهم رو جلب کرد خلاصه پاشدم از پارک اومدم بیرون که دیدم یکی دنبالم میکنه توجه نکردم اومد تا رسید به من همون یارو که تریپ هنرمندی داشت بود الکی سر حرفو باز کرد یادم نیست در موردچی بود خودشو معرفی کرد گفت از تو خوشم اومده یه کمی با هم پیاده رفتیم منم میدونستم منظورش چیه سری رفتم سر اصل مطلب بهش گفتم میدی یا میکنی گفت میدم گفتم بیا بریم بکنمت جا هم دارم گفت نه خونه خودم راحت ترم چون یه کمی دیر شده بود گفتم نمیتونم بیام ولی یه کمی کونتو میمالم که یه فیضی ببری انگتش کردم دیدم کیرم بلند شد خودم حشری شدم بد جوری گفتم پس باید خودت منو ببری و بیاری همین جا اونم که از خداش بود سریع به دربست گرفتیم تو راه هم چو عقب نشسته بودیم تا تونستم انگشتش کردم یه جوون 27 ساله بچه مایه دار که از خوشی زیاد کون میداد می گفت پدر مادرم خارجن منم میخام برم میگفت از سکس با دختر خوشش نمییادو از این چرتو پرتا رسیدیم خونش یه خونه مجردی داشت جایه جالبی بود مشروب خوردیم با آهنگ یه کم رقصیدیم داغ داغ شدیم گفنم موقشه رفتیم تو اتاقش لباساشو در اورد منم در مورد برده داستان زیاد خوندم دوست داشتم امتحان کنم لختش کردم شرت پاش بود منم لباسمو در اوردم با شرت حشری حشری بودبم جفتمون جوری که دست به کیرم میزد یه لذت عجیبی داشتم اینم بگم چهرش بد نبود یه کم شکم داشت پوستش سبزه بود کونش خیلی سفت بود هر کاری میگفتم برام میکرد گفتم زانو بزن زانو زد شرتمو در آوردم اول تخمامو گذاشتم دهنش آی می خورد برام بعد گوشاشو گرفتم کیرمو تو دهنش عقب جلو می کردم کنارمونم یه آینه بزرگ بود میگفنم نگاه کن به خودت دهنتو دارم میگام بلندش کردم گفتم سوراختو جلو اینه از هم باز کن برام باز که میکرد میزدم رو سوراخش بعد گفتم موقع گاییدنته نگو تا حالا فقط لاپایی میداده به منم نگفته بود کاندوم کشیدم گفتم خم شو خم شد محکم کردم تو سوراخش داد نزد ولی معلوم بود بد جوری دردش امده نگه داشتم گشاد کرد منم عقب جو میکردم بد جوری — میگفت جر خوردم منم بدتر میگاییدمش کاندومو در اوردم خابوندمش کردم تو دهنش دوباره کونش گذاشتم هر چقدر تلمبه زدم آبم نیوومد تا جایی که خودش خسته شد از دادن منم چون قبلش کف دستی زده بودم آبم نیومد که نیومد.

نوشته:‌ محسن


👍 1
👎 1
80707 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

400815
2013-10-08 07:05:12 +0330 +0330

این داستان بود؟
خط اولش رو که خوندم تا تهش مشخص بود چه اراجیفیه

0 ❤️

400817
2013-10-08 11:41:55 +0330 +0330

جلقولکی بود، ننویس . . . . . . . . . . .
تو که جلق میزنی بعدش بگیر بخواب. ننویس.

0 ❤️

400818
2013-10-08 14:11:58 +0330 +0330

خیلی با مزه بود. یعنی واقعا با مزه بودها. مرسی.
اینطوری که آبت نیومده احتمالا مربوط به مشروبه.

0 ❤️

400821
2013-10-10 16:10:34 +0330 +0330
NA

تو گوه خوردي كه داستان بزاري ماخوشمون بياد يا نياد.كير گودزيلا تو كس بابات لاشي اين چي بود نوشتي

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها