کردن دختر تایپیست

1392/02/02

سلام به همه
من نیما هستم 25 سالمه قیافم هم متوسطه . قدم 180 هستش یکم لاغر اندام هستم. اگه تو خاطرم غلط املایی داشتم به بزرگیتون ببخشید.
من اولین باره داستان تعریف میکنم سعی میکنم که حالت داستانی داشته باشه.
یه روز تو کافی نت دوستم نشسته بودم و بعد از یکم وب گردی هوس کردم چت کنم. یه خورده هم که چت کردم دیدم یه نفر بهم پی ام داد. با هم صحبت کردیم و بر حسب تصادف همشهری در اومدیم شاید باور نکنید ولی واقعا بر حسب تفاوت بود. اون یه دختر مطلقه بود ولی سنش زیاد نبود 27 سالش بود اسمش(مستعار) شیرین بود.بعد نیم ساعت چت به هم شماره دادیم خیلی راحت. عکسشم بهم نشون داد یه دختره خوشگل و یکم تپل. خوب این نحوه ی آشناییم بود دیگه زیاد طولانیش نمیکنم. خلاصه ازش خاستم که ببینمش . البته بعد دور روز. اونم گفت که به دلایلی خونوادش اجازه نمیدن که بیاد بیرون. بعد بهم گفت فقط یه راه داره . گفتم چه راهی ؟ گفتش من کارم تایپ هستش میتونی بیای جلو درمون به بهونه اینکه از طرف خانم فلانی اومدم همو ببینیم. خلاصه منم همین کارو کردم و یه کتاب زدم زیر بغلم رفتم به آدرسی که داده بود. باهاش هماهنگ کرده بودم. وقتی رفتم جلو درشون اولش سر سنگین بودیم .اسه اینکه تابلو نشیم. وای چقد سکسی بود. یه چادر معمولی سرش بود . وقتی خواست کتابو ازم بگیره یکم چادرش رفت کنار یه تاپ تنش بود. دستای تپلش معلوم شد .سینه های تپلی هم داشت. وای کیرم راست شد همونجا. خلاصه بعد یه مدت همیشه دنبال یه راهی بودم تا بهش راجع به سکس بگم. یه روز وقتی داشتیم چت میکردیم چند تا جک سکسی فرستاد. پیش گفتم بله اون از من باعرضه تره بالاخره بحث سکسی شروع شد. شب که به هم اسمس میدادیم راجع به اینکه چطور با شوهرش سکس میکرده و اولین بار پردش چطور پاره شده. خلاصه روم باز شد. چند روز بعد بهم پیام داد گفت که واسه چند ساعت خونشون کسی نیست منم جنگی رفتم. وقتی در رو باز کرد کیرم چسبید به حلقم. دیگه چادر سرش نبود یه تاپ دامن تنش بود. سینه هاش میخاست بزنه بیرون از تابش. نشستیم یکم صحبت کردیم .هی میخاستم بحثو باز کنم ولی روم نمیشد خداییش اولین بارم بود. دلمو زدم به دریا گفتم شیرین چقد لپات گاز گرفتنیه. گفتش : دلت میاد . گفتم نه باید این لپارو بوس کرد. بهش گفتم بزار بوسشون کنم. اونم با یکم اکراه اجازه داد. خلاصه لپشو بوس کردم. وای چه بویی میداد سروگردنش. سرشو بادستم گرفتم که دوباره بوس کنم ولی اینبار لبشو گرفتم. اونم مقاومت نکرد شروع کردیم به لب گرفتن. بهش گفتم شیرین اجازه هست دستام آزاد باشه؟جواب نداد فهمیدم که راضیه . سینه هاشو گرفتم . وای چقد نرم بود.میخاستم بکنمشون. دیگه طاقت نیاوردم . تاپشو دادم بالا یه سوتین مشکی تنش بود اونم در آوردم مشغول خوردن شدم. اولین بارم بود نمیدونستم از کجا شروع کنم. میترسیدم تموم بشه.
خلاصه بعد کلی بخور بخور گفتم برم پایین شیرین؟ گفت هر کار کاری میکنی زود تر. دیگه آزاد آژاد شدم. دامنشو زدم بالا از رو شرتش کسشو مالیدم . چشاش برگشته بود. چه کس نرمی بود. فقط نفس نفس میزد. دستم بردم توی شرتش کردم تو کسش. دیگه داشت جونش در میومد. اولش یه انگشت بعد دو انگشت . چهارتا از انگشتامو کردم تو کسش خیسه خالی بود. دستمو درآوردم میخاستم پاک کنم یه دفعه دلم نیومد گذاشتم تو دهنش . همچین انگشتامو مک میزد. من که کیرم داشت میترکید. ارضا شده بود. منم منتظر بودم که الان بگه پاشم برم بیرون دیگه. که یه دفعه گفت نیما جان میکنی تو؟ عین این بچه خنگا گفتم کدوم تو؟ گفت تو کسم دیگه. من که هل شده بودم گفتم الان ؟ خونوادت نیان. گفت زود باش نیما . به جون خودم تاحالا دختر حشری از نزدیک ندیده بودم. اونجا فهمیدم تو این فیلم سوپرا واقعا حشری میشن این زنا. خلاصه من همینطور کسشر میگفتم ولی او در همون حال دامنشو زد بالا شرتشو کشید پایین.خم شد کونشو کرد طرفم گفت بکن زود باش. منم که ناشی نمیتونستم درست کیرمو بکنم تو کسش . هی در میرفت. خودش با دستش کیرمو تنظیم کرد فرستاد تو کسش. بدون هیچ دردسری رفت تو . تاآخر.خودش عقب جلو میکرد .کونشو میچرخوند . هی سعی میکرد یه جور آهو ناله کنه که من نشنوم. ولی وقتی تو همین حین شکممو چسبوندم بهش تا دستم به سینه هاش برسه . تا سینه هاشو گرفتم یه آهی کشید که شهوت من صد برابر شد. وااااای. خلاصه نزدیک بیست دقیقه کردمش تا آبم اومد . ریختم رو کمرش. با شرتش کمرشو تمیز کردم. نیشش باز بود مثل اینکه خیلی وقت بود گاییده نشده بود.بعدش دراومدم بیرون.بعد یه ساعت اسمس داد گفت عذاب وجدان داه. گفت که دیگه این کارو نکنیم . منم گفتم باشه من به همون دستمالی هم راضی بودم. خودت گفتی بکنمت.
ولی عذاب وجدانش لحظه ای بود. چون از اون به بعد هر وقت خونشون خالی میشد بهم زنگ میزد. منم میرفتم میکردمش. دیگه هر شب با اسمس میکردمش. مثلا خانم عذاب وجدان داشت. چهار پنج ماهی به همین منوال گذشت که گفت دارم عروسی میکنم. منم وداع آخر رو باهاش کردم. ولی دیگه نزاشت بکنمش فقط بوسیدیم همو و تموم کردیم.
این داستان واقعی بود. شما شاید بتونید با این روش برید خونه کسی.
امیدوارم خوشتون اومده باشه

نوشته: nima_1366


👍 0
👎 0
94944 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

376728
2013-04-23 13:49:36 +0430 +0430
NA

ازبس گفتي راسته دروغ در اومد ودروغ محضه دروغگو

0 ❤️

376729
2013-04-23 13:50:45 +0430 +0430
NA

با هم صحبت کردیم و بر حسب تصادف همشهری در اومدیم شاید باورنکنید ولی واقعا بر حسب تفاوت بود.
سوتی نسبتا باریک
طولانیش نمیکنم. خلاصه ازش خاستم که ببینمش . البته بعد دور روز.
دومیش.تقریبا نازک
شیرین اجازه هست دستام آزاد باشه؟جواب نداد فهمیدم که راضیه . سینه هاشو گرفتم . وای چقد نرم بود.میخاستم بکنمشون.
سومیش عجب سوتیه ها کللللفت
تاپشو دادم بالا یه سوتین مشکی تنش بود اونم در آوردم مشغول خوردن شدم. اولین بارم بود نمیدونستم از کجا شروع کنم.میترسیدم تمو بشه
چهارمی چی تموم شه دادا.سینه هاش؟خخخخ خخ
خلاصه بعد کلی بخور بخور گفتم برم پایین شیرین؟ گفت هر کار کاری میکنی زود تر. دیگه آزاد آژاد شدم.
منم که ناشی نمیتونستم درست کیرمو بکنم تو کسش . هی در میرفت.
*** دیگه هر شب با اسمس میکردمش.***
این داستان واقعی بود. شما شاید بتونید با این روش برید خونه کسی. جل الخالق

0 ❤️

376730
2013-04-23 13:57:07 +0430 +0430
NA

اول!اول!اول! ولی داستان چرتی بود

0 ❤️

376732
2013-04-23 14:27:45 +0430 +0430
NA

چون بار اولم بود نمیتونستم بکنم توش, هی اینور اونور میرفت. به یه کور کوس بدی بدون درد سر میکنه توش. داستانت تابلو بود چرت بود دروغ بود بی مزه بود.

0 ❤️

376733
2013-04-23 14:44:58 +0430 +0430
NA

وای خداچقد خندیدم خداخیرتون بچه ها خیلی وقت بودنخندیده بودم ;-)

0 ❤️

376734
2013-04-23 14:51:11 +0430 +0430
NA

دیگه اسم سایت رو یواش یواش باید بزاریم خنده بازاری چیزی از بسکی میان جک مینویسن دوستان

0 ❤️

376735
2013-04-23 15:04:51 +0430 +0430
NA

اخ کیرم

0 ❤️

376736
2013-04-23 15:57:41 +0430 +0430
NA

تا ديدم نوشتي مطلقه ديگه نخوندم
مجبوري بنويسي؟ عايا؟

0 ❤️

376737
2013-04-23 16:58:55 +0430 +0430
NA

خدايی خودت بگو !!! اسم اينو ميذاری داستان ؟

0 ❤️

376738
2013-04-23 17:36:32 +0430 +0430
NA
  1. گفتی دختری مطلقه بود،کسیکه مطلقه باشه یعنی شوهر داشت دیگه دختر نمیشه.چون کسش جر خورده
    2.بقیشو نخوندم…
0 ❤️

376739
2013-04-23 18:19:39 +0430 +0430
NA

داش تو حمومی.میگم تو حمومی .بیا بیرون

0 ❤️

376740
2013-04-23 20:47:38 +0430 +0430
NA

:W :W :W :W :W :W :W :W :W :W :W :W :W :W :W :W :W :W :W
آخه کیرمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم تو…
بقیه جمله ام یادم رفت،ولی ولش کن ارزش کیرمم نداری نیما کون توپولی…

0 ❤️

376741
2013-04-24 00:56:21 +0430 +0430
NA

از بس میجرقی،اینم عوارض.بچمون خیالاتی شده

0 ❤️

376743
2013-04-24 02:17:31 +0430 +0430
NA

Akhe kasi ke nemitone Koso Payda Kone Chetor 20 Daghe kos karde !

0 ❤️

376744
2013-04-24 04:10:44 +0430 +0430
NA

خب دوستان الان دیگه زلزله از مد افتاده.الان دوره دوره عذاب وجدانه.از چند روز پیش به این طرف هرکی میاد خاطره مینویسه حتی اگه طرف داستان سکس با زن عقدیشو که واسش 5 تا بچه هم آورده باشه رو نوشته باشه،باز آخرش عذاب وجدان میگیره. چرا؟؟من بهتون میگم آخه عذاب وجدان بار کامنتای منفیو کم میکنه.ملت کجایین ما اینجا کارخانه انسان سازی راه انداختم.هرزه تحویل میگیرم.معاون اول مسجد تحویل میدیم.

0 ❤️

376746
2013-04-24 04:51:37 +0430 +0430
NA

من 30 سالمه تا حالا چند بار كس كردم ولي هنوزم نميتونم 20 دقيقه تلمبه بزنم نميدونم اين خالي بند چطوري دفعه اول 20 دقيقه تلمبه زده</

0 ❤️

376747
2013-04-24 06:08:26 +0430 +0430
NA

مسخره بود ولی معلوم بود اولین داستانی که نوشتی نیس پس الکی ننویس اولین داستانیه که نوشتم

0 ❤️

376748
2013-04-24 07:16:12 +0430 +0430
NA

چرا از این بدبخت ایراد بنی اسرائیلی میگیری رفته بود تو اون حالو هوا نمیدونست چی بنویسه

0 ❤️

376749
2013-04-24 07:58:48 +0430 +0430
NA

نزدیکه شاخ در بیارم با این دروغ گفتنت

0 ❤️

376750
2013-04-24 08:20:36 +0430 +0430
NA

مشخص بود چرت و پرت داری میگی و دروغ محض.

0 ❤️

376751
2013-04-24 08:23:58 +0430 +0430
NA

(خلاصه نزدیک بیست دقیقه کردمش تا آبم اومد)
گاگول گلابی گیر اوردی با این چرت و پرت ها

0 ❤️

376752
2013-04-24 08:25:47 +0430 +0430
NA

(خلاصه نزدیک بیست دقیقه کردمش تا آبم اومد)
خر خودتی

0 ❤️

376753
2013-04-24 10:17:35 +0430 +0430
NA

[( [( [(
جالب که نبود ولی تصور خوب داری
واقعیت امر اینه که دخترا سخت راضی میشن مطلقه ها سختر
به این اسونی هم نیست یا …
تو ایران بعید این رفتار از یه دختر خانوم یا یه خانوم بیوه این فرهنگ ایرانی نیست

0 ❤️

376754
2013-04-24 11:06:20 +0430 +0430
NA

ما زن ها اینجور نیستیم…
آقایون یکم تصوراتتونو عوض کنید…
آخه زیادی اشتباهه!

0 ❤️

376755
2013-04-24 16:51:32 +0430 +0430

دوست دارم باور کنماااااااااا اما نمیتونم. آخه کسکش چطوری قرار اول نه دوم گفت بیا خونمون تنهام؟؟؟؟؟؟
اینجاشو باور ندارم. دختر قرار اول خونه میاد خونه نمیبره. تجربه دارم دادا ;)

0 ❤️

376756
2013-04-25 18:29:50 +0430 +0430
NA

خیلی باحالی دادا کلی خندیدم

0 ❤️