کردن زن علی از کون

1396/03/21

کیرم رو یه تف زدم سرش و با بقیه شم سوراخ کون فاطمه رو که دولا شده بود و دستاش روی تخت بود و دامنش رو بالا زده بود و تا روی کمرش جمعش کرده بود؛ سوراخ کونش رو با همون تف یه کم خیس کردم و انگشتم رو کردم تو کونش… از فشار انگشتم تو کونش یخورده رفت جلو ولی دوباره کونش رو داد عقب و با فرمان من که بهش گفتم صورتت رو بزار رو تخت رفت پائینتر و لپ های کونش قشنگ باز شد و انگشتمو از تو کونش آوردم بیرون و سر کیرم که خیس و لزج بود رو گذاشتم دم سوراخ کونش و با یه فشار کوچیک سر کیرم تا کلاهکش رفت تو سوراخ کون فاطمه و یهو یه آخ کوچیک گفت و خودش رو دوباره داد جلو… امروز کون فاطمه نمیدونم چرا اینقدر تنگ شده بود؟؟؟…
فاطمه حدود سی سالشه و با اینکه چهارتا شکم زائیده اندامش بدک نیست ولی کسش گشاد شده و دیگه بدرد نمی خوره؛ برای همین من همیشه اونو از کون میکنم. شوهرش اسمش علی و نظامی هست و توی یه پادگان نیروی انتظامی نزدیک محله افسره و از هم محله ای ها و دوست قدیمی من و هروقت مرخصی داره یا تعطیل باشه توی خونه بساط میکنه و منم همیشه یکی از پایه های ثابت شب نشینی هاشم… برای همین هم رفت و آمد من به خونه شون یه چیز عادی هست… بچه های علی دوتا پسر و دوتا دخترن که یکی از پسرهاش اسمش حسین هست و برعکس اون برادرش که پسر آروم و بی سر و صدایی هست؛ حسین بچه شرور و دائم با بچه های محل دعوا میکنه و سنگ و شیشه شکستن و سر و کله بچه های محل رو خونین و مالین کردن کار هر روزشه… درس و مشقش هم که افتضاح… برای همین علی از من که لیسانسه و کار اداری دارم خواسته بود که هر از گاهی که وقت دارم برم خونشون و با حسین تو درساش مخصوصا تو ریاضی کمکش کنم… که منم اوائلش با اکراه میرفتم ولی وقتی پای کس و کون فاطمه اومد وسط دیگه دائم و هروقت کیرم پا بشه مستقیم میرم خونشون و هم یه پذیرایی میشم و میوه و چایی و شیرینی و غیره؛ هم یه کون خوب میکنم… در این بین چهار تا کسشعر ریاضی هم یاد حسین میدم… البته حسین اینقدر شوته تو ریاضی که حد و حساب نداره و کار من خیلی سخت نیست
فاطمه حدودا سی سالشه و زن تقریبا خوشگل و لوندی هست ولی اسیر دست علی و جرات نداره کاری برخلاف میلش بکنه … همیشه هم شاکی از روحیه نظامی علی و خشونتش و حتی ظاهر زشتش و اینکه مثلا همیشه بوی عرق تن میده و رعایت اینجور چیزا رو نمیکنه… برعکس من که همیشه شش تیغه و مرتب و ادکلن زده… اتفاقا همین ادکلن من جلب توجه فاطمه رو کرده بود و چندبار طوری که علی نفهمه بهم اشاره کرده بود که چه بوی خوبی میدم… برای همین اولین باری که فاطمه رو کردم کار خیلی سختی نبود و همزمان که بچه ها تو یه اتاق بودن, تو اتاق بغلی فاطمه رو همونجور که چادر سرش بود بغلش کردم و دوتا ماچ که زود از خودش وا رفت و سریع خوابوندمش رو زمین و شلوار و شورتش رو درآوردم و کردم تو کسش و با چندتا تلمبه آبمو ریختم تو کسش و سریع برگشتیم تو همون اتاق بچه ها و… و از اون به بعد بود که بکن بکن من و فاطمه شروع شد و هفته ای چهار پنج بار که از کون میکنمش…
امروز هم که سوراخ کون فاطمه تنگ تر از همیشه بنظر میرسید درواقع رفته بودم که با حسین ریاضی کار کنم… فاطمه کلاهک کیرم رو که تو سوراخ کونش حس کرد نفسش رو حبس کرده بود و منتظر بقیه کیرم بود که فهمیدم دوباره باید کیرمو خیس کنم… کیرمو کشیدم بیرون و با یه تف دیگه خیسه خیسش کردم و دوباره سر کیرم رو گذاشتم رو سوراخ کون فاطمه و فشار دادم که اینبار بدون توقف، کونش همه کیرم رو قورت داد و کشید تو خودش و تا خایه هام فرو رفت تو کونش…آه عمیق فاطمه نشانه رضایت و لذتش بود…با چندتا تلمبه و ضربه رو کونش، درحالیکه دوتا پهلوهاشو محکم گرفته بودم و هربار تا خایه میکردم تو کونش یهو ارضا شدم و آبم رو ته کون فاطمه خالی کردم و افتادم روش…
بعد چند دقیقه که نفسمون جا اومد فاطمه خودش رو از زیرم کشید بیرون و همونجور که از سوراخ کونش آب چکه میکرد رفت بسمت دستشوئی که خودشو تمیز کنه… منم با دستمال کاغذی کیرم رو تمیز کردم و سیگار و زیرسیگاری رو آوردم کنارم و ولو شدم رو تخت و یه سیگار روشن کردم و همینجور که پک میزدم به کون فاطمه و سوراخ کونش که امروز تنگ شده بود فکر میکردم و درس ریاضی که امروز باید به حسین میدادم… مبحث امروز درس ریاضی مون بزرگی و کوچکی اعداد صحیح بود و جواب غلطی که دفعه قبل توی امتحان ریاضی داده بود و نفهمیده بود که عدد هفتاد از عدد صدهزار خیلی کوچیکتره و امروز من برای یاد دادن همچین محاسبه کوچیک و راحتی بهش، مجبور شده بودم بیام خونشون و اون احمق که بخاطر یه همچین اشتباه محاسبه ای کوچیک و مسخره ای مادرش رو از کون به گای عظمی داد…
.
نوشته: نیمو


👍 15
👎 20
92591 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

619106
2017-06-11 20:37:11 +0430 +0430

مرتیکه لانتوری من اگه یکی از این رفیقا مث تو داشتم بعد قبضه کردن جونش ، تو اسید حلش میکردم تا حتی 1 ذره از پشمشم دنیارو آلوده نکنه

توف تو معرفتت که اسم خودتو گذاشتی رفیق

کلا کسکش بودنت فاز داستانو از سرم پروند

6 ❤️

619121
2017-06-11 20:41:11 +0430 +0430
NA

ﻛﻴﺮﻩ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻏﺎ ﺩﺭ ﻛﻴﻮﻥ ﻣﺒﺎﺭﻛﺖ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﻛﻠﻔﺖ ﺑﻮﺩ ﻛﻴﻮﻧﺘﻢ ﮔﺸﺎﺩ ﺑﻮﺩ ﺗﻔﺘﻢ ﻛﻢ ﺑﻮﺩ ﻭﻗﺘﻢ ﺗﻨﮓ ﺑﻮﺩ ﺧﻼﺻﻪ ﺟﻨﮓ ﺷﻴﺮﻩ ﭘﻠﻨﮓ ﺑﻮﺩ ﻛﻴﺮﻣﻢ ﺗﻮ ﻃﺮﺯﻩ ﻧﻮﺷﺘﻨﺖ ﺑﻮﺩﺩﺩﺩ

0 ❤️

619136
2017-06-11 20:44:16 +0430 +0430

آفرین داداش بچه ای ک درس نمیخونه رو باید مادرشو گاید خوب کردی مادر اون حسینه رو گایدی

0 ❤️

619141
2017-06-11 20:44:33 +0430 +0430

ینی با یه ادکلن و امتحان ریاضی مخ زدی :|

0 ❤️

619206
2017-06-11 21:06:12 +0430 +0430

نامرد دروغ نگو میدونم که هر شب به رفیقت کون میدی

0 ❤️

619221
2017-06-11 21:11:00 +0430 +0430
NA

ماذا فازا جقى؟؟!!!

0 ❤️

619256
2017-06-11 21:15:52 +0430 +0430
NA

ای مادر بیشرف جقیتو گاییدم هی

0 ❤️

619466
2017-06-11 22:39:27 +0430 +0430

:-|…این دیگه چه کلمه‌ایه واسه شروع داستان؟!..مگه میخوای فحش بدی؟…:(

0 ❤️

619561
2017-06-11 23:53:57 +0430 +0430

جالب بود… هیچکدومتون منظور داستان و نامگذاری ها رو نفهمیدین… حضرت علی، زنش فاطمه، چهارتا بچه که دوتاش پسرن و یکیش که اسمش حسین هست از همه شر تر هست و دائم به جنگ و خونریزیه… همه اینها کد رمز بود که کسی نفهمید… تیر آخر هم اون اعداد هفتاد و دوتا یاران حسین و نفهمیدن اینکه هفتاد تا از صدهزارتا سربازهای یزید تعدادش کمتره و همین اشتباه مادرشو به گا داد… ایول نیمو داستانت معرکه بود… خیلی هوشمندانه بود… یه مشت جقی کسخل اینجا فقط بهت کسشعر گفتن… ایول داری

3 ❤️

619806
2017-06-12 09:11:17 +0430 +0430

تخم حروم ولدالزنا

0 ❤️

619831
2017-06-12 09:36:05 +0430 +0430
NA

aber111 ﻋﺮﺽ ﺷﻮﺩ ﺟﻘﻲ ﺑﺎﺑﺎﺗﻪ ﺍﻳﻨﻮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻧﻴﻮﻣﺪﻳﻢ ﻛﻼﺱ ﺩﺭﺱ ﻛﻪ ﺭﻣﺰ ﮔﺰﺍﺭﻱ ﻛﻨﻴﻢ /:ﺣﺎﻻ ﺍﮔﻪ ﺍﻳﻨﻲ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻴﮕﻴﻦ ﺑﺎﺷﻪ ﺩﻣﺶ ﮔﺮﻡ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﺑﻮﺩ /:

0 ❤️

619966
2017-06-12 12:17:37 +0430 +0430

چه خبرتونه بابا… حالا من یه چیزی گفتم، شاید اصلا نویسنده داستان اصلا همچین چیزی تو ذهنش نبوده و اتفاقی این اسمها کنار هم هستن… که البته بعید هم نیست از این مملکت و این مردم کسخل دین زده و خرافاتی و بیسواد… ولی اگر هم همچین نظری داشته من گفتم ایده باحالی بوده همین… حالا هی شما شور میزنین شیرتون خشک میشه ? ? براتون خوب نیس با اینهمه جقی که میزنین ? ?

0 ❤️

620016
2017-06-12 14:23:04 +0430 +0430
NA

آقا چرا بعضی از حضرات منتقدین کون رو کیون مینویسن یا کس رو کوس واقعا اول برید خودتون سواد نوشتن یاد بگیرید بعد نظر بدید راستی یه نکته ای اینجا سایت داستانهای سکسیه داداچ طرف میخواد خاطره سکسی بنویسه حالا راست و دروغ بماند حوزه علمیه قم نیومدی هی میگید محارم ننویس خیانت ننویس اینو ننویس اونو ننویس پاش بیفته همتون به ننه های خودتونم رحم نمیکنید پس خواهشا اینجا از شما دوستان حشری و جقی خواهش میکنم نظر میدید بدید کس نگید فقط با تشکر

0 ❤️

620171
2017-06-12 19:48:52 +0430 +0430

اوووو. کسکش وحشی یواش. دعوا داری مگه. سگ ک دنبالت نکرده ???

0 ❤️

620226
2017-06-12 20:22:50 +0430 +0430

هم ریدم تو اون مغز پریودیت ?

0 ❤️

620481
2017-06-12 21:21:51 +0430 +0430

تو اين اراجيف مي نويسي كه بدبختا داستان واقعي مي نويسن كسي باور نمي كنه يه كلام
بي خايه اي بيش نيستي
كوني

0 ❤️

620646
2017-06-12 22:06:23 +0430 +0430

ا, مگه همیشه از لخت کردنو اینا شروع نمیشه؟
از رو این فیلما که اول آخرشو نشون میدن, بعد میان اول, یهو میپرن وسط توام فیلم نامه نوشتی؟
محض اطلاعت بگم ما اینجا مغزمون این کس شرا رو نمیکشه که یهو داستان از وسط شروع شه. کیرمون هنگ میکنه, همیشه انتظار داریم اول لختش کنی و از این کس شرا؟

0 ❤️

642313
2017-07-28 20:15:15 +0430 +0430

نيمو ، چرا ديكه نمي نويسي؟؟

بيا بابا كف كرديم ، منتظرتيم ها ،

راستي انال بنويس ، من خيلي دوست دارم

0 ❤️

661737
2017-11-12 00:17:39 +0330 +0330

می‌دونی چرا تورو فرستاده پهلوی زن و بچه‌ش؟!
چون به توی نامرد به عنوان رفیقش اعتماد داشته ، تف به رفاقتت !
مطمئنم تا لیسانسیه شدی خیلیا بهت درس دادن !!!
منتظر باش که به بچه‌تم درس بدن!!!

0 ❤️

704657
2018-07-23 11:39:54 +0430 +0430
NA

دوستان میبینید عابر ۱۱۱ از همه لجن تره شماها دقت کردید چقدر اینها حیوانند و چقدر بدبختن .که حالا بماند به چیزهایی که برای مردم قابل احترام هست هم اینها رو داره میکشه ، اینها یکسره ازدست اسلام ناراحتند چون اسلام بدجوری همشون و هر لحظه به لجن کشیده و اینها پشت سر مرده ها عقده هاشون و خالی کردند دلیلش حیواندصفتی اینهاست که اگر دقت کنید آخرش همتونو هم یکجا چی گفت ؟ پس دشمن شماهم هستند اینها اگر فرصت پیداکنند همه شما ملت و نابود میکنند فقط برید کمی فکر کنید با چه کسانی طرف هستید

0 ❤️

704659
2018-07-23 11:42:17 +0430 +0430
NA

اگر حالیشون میشد میفهمیدن علی همه اینها رو هزارو چهارصد ساله گاییده خبر ندارند. حسین هم هرسال بیشتر این ها رو یکجا به اشغال خوری انداخته تا چشمون دربیاد

0 ❤️

704661
2018-07-23 11:45:54 +0430 +0430
NA

نویسنده نفهمیده که با اینکار اقرار کرده عمری است که در اصل از علی و پسرش خوردند . الان هم دوستانش زن نویسنده رو بگا دادند و البته اون عابر۱۱۱ بدبخت

0 ❤️

747598
2019-02-12 20:49:19 +0330 +0330
NA

دوستان داستان چند تا نکته داره اول فاطمه سی ساله چه طور 4 تا بچه داره دوم گیرم که تو 20سالگی فاطمه حسین به دنیا اومده باشه یعنی حسین ده سال میشه و میشه سوم یا چهارم ابتدایی و نمیدونم چه طور پسر ده ساله شیشه میشکنه و بچه های محل رو خونین ومالین میکنه ؟؟؟ سلطان جق این باباست

0 ❤️