من رابطه م با مامان زنم عالیه … یه زن چهل و چهار ساله س و خیلی منو دوس داره… دیروز برای اولین بار کارمون به سکس کشید که گفتم برای یادگاری اینجا بنویسمش. این ماجرا تاریخش چهارشنبه سوم خرداد نود و شش هست
دیروز عصر قرار بود برای مهمونی شب، چون محل کار من غرب تهرانه من یه مقدار میوه و شیرینی بخرم ببرم خونه مامان مینا که اونا هم غرب تهران زندگی میکنن(زنم اسمش میناس)… مینا هم خودش سرکار بود و قرار بود بعدا خودش بیاد اونجا… من خریدها رو که کردم چون خیابونها خلوت بود تقریبا یکساعتی زودتر رسیدم اونجا… کلید هم از قبل گرفته بودم از مینا و در رو باز کردم رفتم تو… دیدم مامان مینا تو آشپزخونه جلو سینک وایساده و دستکش دستشه و داره توی سینک که پر از آب بود یکی یکی سیب زمینی هارو پوست میگیره وآب میکشه و میزاره کنار… مامان مینا یه زن تقریبا تپل و قد متوسط با کون برجسته و سینه های تقریبا کوچیک… اون ساعت یه لباس از این سرتاسری ها تنش بود که تا زیر زانو هست… بعدا هم فهمیدم که هیچی هم زیرش تنش نبود…سلام که کردم اول یه کم تعجب کرد که زود رسیدم و بعد شروع کرد دستور دادن که چی رو کجا بزارم و چیکار کنم… من به حرفش گوش ندادم و پلاستیک خریدها رو همینجور گذاشتم رو کابینت و رفتم سراغش…
گفتم که رابطم با مامان مینا عالی بود و منو خیلی دوس داشت و ماچ کردن یه چیز عادی بود… البته ماچ رو گونه و در این حد…
خریدها رو که گذاشتم رو کابینت همینجور که داشتم میرفتم طرفش بهش گفتم:
نوشته: نیمو
داشتم رد میشدم دستم خورد به یه زنه همینجا کردم تو کسش یهویی این داستان فکر کنم از این کسشعری که نوشتی بهتره
سیر داستانی شهوانی:
داستان-داستان کسشر-کسشر داستان-کسشر-کسشر محض
شما و مامان مینا و مامانتینا آخری هستسید
کاری با دستکش زردش ندارم. این مامان مینا جون , خودش اسم نداره احیانا؟ هنوز تو تخیلاتت اسم انتخاب نکردی براش؟ :(
مطمئنی زنت مینا هم اونشب خوشحال نبود.
چون همینطوری که تو رفتی مادرش رو تو غرب تهران گاییدی.
خود زنت هم داره تو شرق تهران همزمان به دو نفر کیر کلفت میده.چون تو نمیتونی ارضاش کنی.
تو فقط به درد کردن زنهای پیر و داغون میخوری.چون ناتوان هستی.
کونت پاره شد لانتوری بی غیرت
ننویس ننویس ننویس کونی جقی (dash) (dash) (dash)
به احترام کامنت قبلی از دوست خوبمون یه دقیقه سکوت !!
از داستانهای خوب سکسی… نه غلط غلوط املایی داشت نه سایز کیر و قطر بازوشو نوشته، سکسی و و جذابم بود… دمت گرم
بابا کصشرهای اینارو باور نکنین بقول chimann کدوم زن احمقی میاد به دختر خودش خیانت کنه؟؟
این کونیا از بس تو کفن این کصشرا میاد تو ذهنشون
نمیشهه یکی ی داستان عادی بگه؟؟ مثن ن گی باشه ن جنده ن خیانت و این کسبلغورجاتی ها :/ بالغ بر 90% داستانای جدید راجب بیغیرتی و ایناس!! بعد چقد ینفر میتونه تخماش بجای مغزش دسنور بدن ک بره با کادر زنش ب زنش خیانت کنه:/
داستان سکسی به این خوبی… این ملت چشونه؟ حتمن طرف باید بگه کیرش نیم متره و قطرش دومتر تا خوشتون بیاد؟ یا مثلا چس ناله های دنباله دار که اصلا سکسی نیستن و جاشونم اینجا نیست؟ این داستان عالی بود بنظرم، همه چیزش درسته… مادرزن هم که کس یدکی محشریه
جناب انقد جقیدی عقلت گوزیده خودتو گاییدی با این دستکشهای زرد.که تو کونت فرو زفته بود.
انقدر جق نزنین تا کسشر تحویل ملت ندین
مامان مینا = عقده حقارت از زنت و خانوادش و احساس کمبود نسبت به اونها…
دردتو گفتم که درمان کنی
بخیلی این اسم رو تکرار می کردی و خیلی هم چرندیات رو واقعی جلوه میدادی. ?
حیف شد کاش مادر زن منم جوون بود میکردمش… خیلی ثواب داره
آقا دمت گرم خوب نوشتی. معلومه که واقیعت داره . چون ازبدن ورزشکاری و سایز سینه مادرزن و کیرکلفت خبری نبود. رسیدی و راست شدو کردی دمت گرم
این داستان بعد جق خیالیشونه…کیرم دهنت لا این کسشعر گفتنات…ننویس اوسکول ما مثل تو نیستیم
وااااای خوش به حالت گاییدن خانواده زن واقعا خوشمزس
دروغ محض ،بدون مقدمه بری مادر زنت ماچ کنی ،بعدم بخوابونیش کنار سینک بکنی ، بدبخت بیچاره
جوووون كيرم شقه