کردن کون دختر دایی

1393/10/17

سلام سامان هستم 22سالمه یه دختر دایی دارم به نام گلسا.7سال اختلاف سنی داریم.من متولد 70 هستم دختر داییم هم متولد 77.از بچگی خیلی بهم علاقه داشتیم.چون تنها فرزند داییم بود من همیشه باهاش رابطه صمیمی داشتم.از بچگی احساس می کردم یه حس عجیبی بهش دارم احساس می کردم گلسا هم یه جورایی به من علاقه داره اما همیشه می ترسیدم بهش بگم.اونم مثل من می ترسید از احساسش بگه.گلسا قد نسبتا بلندی داشت با اندامی زیبا ومانکنی.کونش همیشه از تو شلوار لی تنگی که میپوشید منو دیوونه وحشری می کرد.کلا زیاد پوشیده نبود تو خونه.خلاصه همیشه با انواع مختلف بهم ابراز احساسات می کردیم اما هیچکدوممون جرات بیانشو نداشتیم.هر بار که کامپیوترش خراب میشد به من میگفت اگه موبایل می خرید به من میگفت برنامه هاشو براش نصب کنم.بعضی وقتا که کلاس خصوصی می رفت زنگ میزد من می رفتم می بردمش بارهای بار با خیالش جلق می زدم…خلاصه گذشت تا اینکه…ما خونمون ولنجکه.خونه دایی ام هم اونجاست اما 2کوچه با خونه ما فرق داره.امسال تابستان یه شب که مهمون ما بودند اتاقم نشسته بودم داشتم آهنگ دانلود میکردم دختر داییم هم اومد اتاقم.نشست پیشم گفت یه آهنگیه که خیلی دوست داره اگه براش پیدا کنم یه شیرینی خوب بهم میده.من آهنگو پیدا کردم واسش دانلود کردم.گفت حالا شیرینی چی می خوای منم به شوخی گفتم بووس!! گفتم الانه که بره به داییم بگه اما دیدم اومد جلوگونه شو آورد جلو گفت بفرما منم که قلبم تند تند میزد آروم گونه شو بوسیدم خواست بره دستشو گرفتم آروم بوسیدم گفت قرار بود یه بوس باشه ها.گفتم این بوس فرق می کرد.گفت چه فرقی گفتم بگذریم اصرار کرد که فرقشو بگم گفتم اینطوری نمیشه رفتین خونه با اس می گم.گفت باشه.ساعت حدود 1شب بود که خودش اس داد گفت تا فرقشو بهم نگی خوابم نمی بره.من هم که نمی دونستم چی بگم دلو زدم به دریا وگفتم این بوس نشانه علاقه ای بود که بهت داشتم.5دقیقه گذشت جواب نداد خیلی ترسیدم گفتم حتما ناراحت شده کمی بعد اس داد گفت چه نوع علاقه ای علاقه خواهر برادری یا…؟ گفتم خواهر برادری نه… بازم دیر جواب داد داشتم سکته می کردم که اس داد گفت من تا حالا به هیچ پسری محل نذاشتم خاطرخواه زیاد دارم اما هیچوقت به هیچکدومشون علاقه ای نداشتم نمیدونم چرا شاید من هم احساسی به تو داشته باشم اما میدونی که اگه بابام بفهمه چی میشه… منم که داشتم از خوشحالی پردرمیاوردم گفتم نگران نباش مطمئن باش نمی ذارم کسی بفهمه اینو بهت قول میدم… خلاصه از دوستی من و دختر دایی گلسا حدود سه ماه گذشت تو این مدت با اس یا تلفن حرف می زدیم.تا اینکه ماه قبل داییم رو عمل کردند.خونشون همیشه پر از مهمون بود.گلسا هم که امتحان داشت مامانم گفت که بره خونه ما درس بخونه منم فرزند دوم خونواده بودم یه داداش بزرگتر از خودم دارم که شهرستان کار میکنه.خونمون کسی نبود.من هم که اومدم خونه دیدم واااااای گلسا تنها خونه ماست.اومدم داخل نشستیم کمی از درساش گفت که خیلی سخته و از این حرفا گفت مامانت گفته واسه شام برگردم خونه(یعنی خونه داییم)من هم الکی به مامانم زنگ زدم گفتم که شام نمی آم با دوستام جایی هستم.خلاصه خیال مامانو راحت کردم که خونه نمی رم.ساعت 4 ظهر بود.کمی نزدیکش رفتم دستمو گذاشتم تو دستاش آروم نزدیک لبم بردم دستشو بوسیدم گفتم این زیباترین لحظه زندگی منه گلسا.گفتم همیشه دوست داشتم یه روزی یه جایی با هم تنها باشیم. دیدم چشاش از خوشحالی واحساس داره برق می زنه.از صورتش فهمیدم اونم دوست داره که با هم تنهاییم.دستمو گذاشتم رو شونش با دست دیگم دستشو گرفتم با لبم می بوسیدمش خوشش اومده بود داشت تو صورتم نگا میکرد گفت کسی نیاد رفتم درو از پشت قفل کردم گفتم اگه کسی اومد بگو ترسیدی درو قفل کردی.دوباره نشستم کنارش اینبار به جای دستش گونشو آروم بوسیدم کم کم لبمو بردم نزدیک لبش گفتم آرزومه این لبای زیباتو ببوسم چیزی نگفت آروم لبشو بوسیدم دو سه بار بوسیدمش اونم اروم داشت همراهی می کرد خیلی لباشو خوردم جوری که از نفساش فهمیدم داره حشری می شه.اومدم پایینتر گردنشو بوسیدم داشتم با ولع گردنشو می خوردم که آروم سرش برد عقب منم بیشتر گردنشو می خوردم کم کم با دستم نزدیک سینه های نازو سفتش رسیدم با دستم آروم سینشو گرفتم گفت نه سامان نه نه اینقد گردنشو خورده بودم که خیس خیس شده بود یه تاپ صورتی ویه شلوار لی تنگ تنش بود از روی تاپش سینه هاشو دست می زدم اومدم پایینتر از رو تاپش سینشو کمی خوردم با دستاش سینه هاشو گرفته بود نمی ذاشت گفت بسه سامان الان یکی می آد منم گوش نمی دادم فقط از رو تاپش سینه هاشو میخوردم کمی که حشری تر شده بود دستاشو برداشت منم ممه های نازو خوشکلشو که حدود 75 میشد از زیر تاپش دست زدم یه سینه بند سفید پوشیده بود تاپشو دادم بالا که در بیارم گفت نه نه ترو خدا نه گفتم فقط تاپتو در میارم.راضی شد درش آوردم واااااایییییی سینه هاشو شکمش مثل برف سفید بود با دستام از روی سینه بندش سینه هاشو می مالوندم با لبم لباشو می خوردم آروم بند سینه بندشو باز کردم درش آوردم اینبار سینه های سفیدو نازشو بدون هیچ مانعی خوردم وقتی نوک سینه هاشو میخوردم داشت دیوونه میشد منم پیراهنو رکابیمو با هم دراوردم سینه هاشو به سینم می زدم خیلی خوشش می اومد.کم کم اومدم پایینتر نافشو با زبونم لیس میزدم می خواستم شلوارشو در بیارم خیلی مقاومت کرد گفتم فقط می خوام تن لختمون به هم بخوره کار دیگه ای نمی کنیم بعد کلی اصرار راضی شد شلوارشو دراوردم وااااایییی یه شورت سفید ناز پوشیده بود پاهاشو جمع کرده بود نمی ذاشت لاپاشو ببینم منم شلوارمو دراوردم کیرم حدود 16سانته اما خیلی کلفته از رو شرتم که کیرمو دید ترسید گفت چرا شلوارتو دراوردی گفتم نترس کاری می کنم امروز بعنوان اولین تجربه سکسی هیچوقت فراموشت نشه شاید هیچوقت دیگه نتونیم اینقد بهم نزدیک بشیم.چیزی نگفت منم رفتم سراغ پاهاش داشتم پاهاشو با لبم میخوردم اومدم بالاتر ران سفیدو نرمشو میخوردم اومدم نزدیک کسش بزور پاهاشو باز کردم بلللله دیدم شورتش خیس شده فهمیدم بدجور حشرش زده بالا.رو شکم خوابوندمش واااااای چه کون سفیدو تپلی داشت همیشه وقتی کونشو تو شلوار میدیدم بدجور حشری می شدم دوست داشتم یه روزی این کون رو با زبونم لیس بزنم.با دستام کونشو مالش می دادم صدای نفساشو که شنیدم دیدم خوشش میاد بیشتر میمالوندم کونشو با لبام کون سفیدشو از رو شورتش می خوردم با لبام شورتشو کشیدم پایین اما هی با دستاش می کشید بالا.دستاشو گرفتم بازم با لبام شورتشو کشیدم پایین اینبار کونشو می خوردم دستاشو که ول کردم کاری نکرد منم شورتشو کامل کشیدم پایین خیلی حشری شده بود با زبونم لاپاشو لیس می زدم از پشت زبونمو به سوراخ کونش می زدم داشت دیوونه می شد.صدای اه واوفش داشت منو دیوونه میکرد .خیلی دوست داشت وقتی با زبونم سوراخ کونشو لیس میزدم.کونش خیلی تمیز بود بوی شامپو بدن میداد خیلی خوردنی شده بود.بعد رو پشت خوابوندمش سرمو بردم بین پاهاش خواستم کسشو بخورم نذاشت.خیلی اصرار کردم نمیذاشت گفت میترسم توروخدا بسه از این حرفا منم که گوشم بدهکار این حرفا نبود بزور پاهاشو باز کردم واییییی خدای من چه کسیییییی خیلی سفیدو نازو خوردنی بود کسش هم مثل کونش بوی خوبی داشت بویی که داشت منو مست می کرد.با گرمی نفسام چوچولشو حال میدادم با زبونم به چوچولش ضربه میزدم داشت دیوونه میشد زبونمو رو تمام کسش می کشیدم داشت میمرد از شدت حشری شدن.میدونستم یکم دیگه کسشو بخورم ارضا می شه واسه همین نخوردم چون می دونستم ارضا بشه دیگه خیلی سخت میشه کونش گذاشت.رو شکم خوابوندمش شورتمو دراوردم روش دراز کشیدم کیرمو که گذاشتم لاپاش خیلی ترسید یجوری شد فهمیدم تا حالا گرمای هیچ کیری رو احساس نکرده گفت واااای کیرت خیلی بزرگه سامان.کیرمو گذاشتم لا پاش کمی تلمبه زدم کیرم که به چوچولش می خورد باز حشری شد داشت اه اه می کرد منم پاشدم یه بالش آوردم گذاشتم زیر شکمش که کونش قشنگ بیاد بالا.یه کرم مرطوب کننده آوردم کمی زدم به کیرم کمی هم زدم به سوراخ کونش.گفت چیکار میکنی گفتم نترس آروم میذارم کونت نمیذارم دردت بیاد.گفتم خودتو شل کن زیاد دردت نیاد.خیلی می ترسید نمیذاشت کونش بذارم گفت دیره توروخدا بسه گفتم ساعت 5:30 تا ساعت 7 فرصت داریم.با کلی اصرار راضیش کردم گفتم دردت اومد درش میارم.دوباره خوابوندمش رو شکم کونشو با دستم باز کردم کیرمو آروم گذاشتم دم سوراخ کونش خیلییی تنگ بود کونش نمیرفت.با انگشتم کمی سوراخشو باز کردم خیلی می ترسید بدنش داشت می لرزید.کیرمو باز با کرم چرب کردم گذاشتم سوراخ کونش آروم سر کیرموفرستادم تو کونش یه جیغی زد گفتم الانه که تمام همسایه ها بریزن اینجا.هی میخواست پاشه اما بزور نگه هش داشتم کم کم مابقی کیرمو فرستادم تو.وایسادم تو کون تنگش جا باز کنه کم کم که کونش به کیرم عادت کرد شروع کردم به تلمبه زدن.بیچاره خیلی درد داشت آخه کیرم خیلی کلفت بود.داشت گریه می کرد هی می گفت سامان تورو خدا در بیار دارم پاره میشم در بیار مردم پاره شدم کونم خون میاد در بیار. با دستم کسشو میمالوندم که دردش کمتر بشه.چوچولشو که دست زدم کمی آرومتر شد بازم تلمبه زدم کونش خیلی تنگ بود کیرم داشت منفجر می شد.گلسا هم که کم کم خوشش اومده بود فقط داشت اه اه می کرد صدای اه اه کردنش داشت منو میکشت دوست نداشتم آبم بیاد اینقد کردن کونش حال میداد.کمی که تلمبه زدم وبا دستم چوچولشو دست می زدم یه لرزش عجیبی تمام تنشو فرا گرفت فهمیدم ارضاش کردم با دستم.منم بعد 5دقیقه تلمبه زدن با فشار آبمو ریختم تو کون گلسا.تا حالا هیچوقت اینقدر آبم نیومده بود.کیرمو که دراوردم آبم از کون گلسا سرازیر شد.با دستمال تمیزش کرد پا شدم رفتم دستشویی برگشتم دیدم داره گریه میکنه بیچاره کونش پارش شده بود خون اومده بود ازش.کمی دلداریش دادم بوسش کردم گفتم نگران نباش چند روز دیگه خوب میشه.اونم رفت دستشویی برگشت لباس پوشیدیم تا سرکوچه داییم باهاش رفتم.برگشتم خونه رو کمی مرتب کردم رفتم حموم.اونجا هم به یاد کردن کون گلسا یه جلق حسابی هم زدم… .

نوشته: سامان


👍 2
👎 5
149345 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

449830
2015-01-07 15:47:49 +0330 +0330
NA

بچه ولنجك ب سوتين ميگه سينه بند… dash1

10 ❤️

449831
2015-01-07 16:32:06 +0330 +0330
NA

کس شر خالص ننویس باو کیرم برگشت

0 ❤️

449833
2015-01-07 19:13:45 +0330 +0330
NA

خوب بود…واسه جلق زدن خوبه بخونی

0 ❤️

449834
2015-01-07 19:58:15 +0330 +0330
NA

طرف رو قرچک راه نمیدن میگه بچه ولنجکم حناق نیست که…

4 ❤️

449835
2015-01-07 21:13:35 +0330 +0330
NA

خوبه ولی اگه واقعی بود عالی بود

2 ❤️

449837
2015-01-08 00:18:34 +0330 +0330
NA

اولا اسکوله چفت سینه بند چیه سوتین
دوما اون چیزی که شما داری کیر نیس دوله چون کیره من که ده سال ازت کوچیک ترم ۱۵ سانته
سوما وقتی داستان مینویسی اجالتا دستتو از تو شرتت دربیار
چهارما کس شر بود تو خودت جنده ای ای کاش داستانه کون دادنه تو مینوشتی

1 ❤️

449838
2015-01-08 04:15:33 +0330 +0330
NA

کس نگو گاليور
نقشه رو بده

0 ❤️

449839
2015-01-08 04:18:01 +0330 +0330

بجای امتیاز دادن به خاطره ی سامان جان، من یه خسته نباشید به لبهای ایشون تقدیم میکنم/
خیلی زحمتش داده

0 ❤️

449840
2015-01-08 04:43:15 +0330 +0330
NA

آفرین من که خوشم اومد ادامه بده موفق میشی

0 ❤️

449841
2015-01-08 11:58:35 +0330 +0330
NA

راست راست بود جون ننت ولی راست میگه من قبول ک حقیقت بود ولی یکم جالب تر مینوشتی ویخورده هیجان میدادی عالی میشد اینم جایزه نا قابل از طرف من تقدیم به شما دوست گرامی ببخشید نا قابله biggrin

1 ❤️

449842
2015-01-08 12:06:57 +0330 +0330
NA

راست یا تخیل مهم نیست. مهم اینه که زیبا نوشتی. اورین اورین.

0 ❤️

449843
2015-01-08 14:20:23 +0330 +0330
NA

خخخخخخخخخخخخخخ خداییش در حال جق زدن بودی ها
کیرم تو تخیلاتت

0 ❤️

449845
2015-01-08 16:30:00 +0330 +0330
NA

مادرتو سگ گاید خالی بند اولا به این راحتی کون نمیشه کرد که بخوای تلمبه بزنی دوما از 4 تا 5 داشتی میکردی فکر کنم 59 دقیقه التماس میکردی مابفیشو کردی
سوما اومدی داستانو تازه کنی مامانت یاگوله دختره اومده خونتون بعد تو کی از خونه زدی بیرون اگه باسه ناهار بوده که 2 بوده اگرم که رفتی بیرون ساعت 2 حالا به هر عنوانی دیگه چرا زنگ زدی اگه قرار بوده زود بیای که میدونستند تو میری خونه
من حی باید پیغام بگزارم گاف های شما جغی ها رو بگیرم

0 ❤️

449846
2015-01-09 08:28:04 +0330 +0330
NA

خخخخخخخخخخخخخخ
مرتیکه مجلوق
جون مادراتون دستاتون رو از شرت ها در بیارین سپس به تایپ داستان سکسی بپردازین
قبل از شروع نوشتن داستان با مدیتیشن ذهن خود را رها سازید
و به فکر فیلم های پورنی که تا بحال دیده اید نباشید
شلوار خود را در بیاورید تا کیرتان به هیچ چیز ارتباط گرم نداشته باشد
به کیر خود نگاه نکنید
فقط چشم بدوزید به صفحه مانیتور
حالا تایپ کن دیوثه خر که داستان کس شعری تحویل ما ندی کره خر
اینایی که گفتم رو قبل خواب 100 بار با خودت هر شب تکرار کن که ملکه ذهنت بشه
تاا دیگه از این شر و ورا ننویسی واسه ما
با سپاس فراوان good

0 ❤️

449847
2015-01-13 12:32:31 +0330 +0330
NA

be gharchak toohin nakona

0 ❤️

759601
2019-04-08 20:49:21 +0430 +0430

نظر شما چیه؟?

0 ❤️