من یک دختربلوچم.بنام شیماخوشگل، ناز،همیشه تمیز. در روستا مکتب باز کرده بودند و همه،بچه ها و دخترا میرفتن وآموزش میدیدند. ملاایرانی نبود از پاکستان بود.تقریبادرس شروع شده بود و ما شب ها میرفتیم،بعد از نمازعشا تعلیم میگرفتیم. مدتی گذشت.تا اینکه احساس کردم ملا داره خیلی منو نگا میکنه و توجه داره بهم. زیادفکرم به کس دادن میرفت.قبلا البته تجربه دادن داشتم به یه پسر از روستا.تا اینکه یک شب من بطری آب آوردم که دعاکنه وآب پاک بشفه و شفابخش باشه.اون شب تعلیم تموم شدو همه رفته بودند.من تنهابودم با ملا.بش گفتم آب رو تمیزکنه.داشت نگام میکرد.گفت بیا نزدیک.رفتم دستموگرفت کنارش نشستم…ملاریش بزرگی داشت.سبیل نداشت.دستشو دور گردنم انداخت و ازم لب گرفت.بادست دیگش سینه ام میمالید.خیلی لذت داشت.دیگه بی خیال همه چیزشده بودم.بهش گفتم گناهه،گفت میبخشه.یک باره منو روی پاهاش نشوند،سفتی کیرشو روی کونم احساس کردم.دستاش رو سینه هام بود.فقط میمالید.یک باره منوخوابوندواومدوسط پاهام،شلوارمودرآورد.فقط شورت قرمز پام بود.اونم درآوردشروع کرد به خوردن ولسیدن کسم.تازه تمیزش کرده بودم،داشت میخوردولی ریشاش بزرگ بودن به پاهام میخوردن.ولی تحریک میشدم.حسابی کسم آبدارشده بود.شلوارخودشودرآوردونگاهم به کیرش افتاد.کلفت وبزرگ بود.آروم میمالید روکوسم،یکدفعه گذاشت داخل کوسم یه اهی کشیدم،افتادرووم.فقط میکرد،منم آه آهم بلندشده بود.به بلوچی گفت سروصدانکن.یکی میاد،گفتم درد دارم.یک دفعه یگ گرمی درکسم احساس کردم،نگوآبش روخالی کرد.ازم لب گرفت،ازرووم بلندشد،کسموبادستمال تمیزکرد.اونوبوسیدوگفت بهشت واقعی اینه.شلوارمو پوشیدم،اب روبرداشتم خواستم برم دوباره ازم لب گرفت.ازاون شب به بعدهروقت کسم خارش میده بهش دادم.
نوشته: شیما.بلوچ
بلوچ بي ناموس نيست براي دختر بلوچ حرف در نيار احمق
کاملا از لهجه تخمی و هدف تخریبی داستان خخخ (هدف تخریبی رو داشته باش) معلوم بود یه افغانی کون نشور نوشته این لامصبا 15 نفر میرن تو یه اتاق 2*3 تا بوق سحر کون هم میزارن بعدش یکیشون مثل این نویسنده نامحترم توهم میزنه و میاد یه چرتو پرتی بلغور میکنه
چی شد،آخرش آب رو شفابخش کرد ملا؟سازی_ماری_دهلی پاکستانی شنیدیم ؛ملا پاکستانی جدیدشه خخ …بطری آب شفابخش تو کون دروغگو ها ها
بعد شما وسط اون پشکل اباد که حتی مدرسه هم ندارین تازه مکتب براتون باز شده یعنی درست سیصد سال از بقیه دنیا عقبین کامپیوتر و اینترنت از کجاتون اوردین که باهاش این مزخرفاتو چپوندین تو سایت؟؟؟
برو خودتی!!! … تو نه دختری ، نه بلوچ!
درسته که پامون نخورده به سیستان ، اما اینقدر میدونیم که یه دختر بلوچ اونم اهل روستا اینقدر وقیح و هرزه نیست که بتونه یه داستان رو با این کلمات و ادبیات بنویسه!
فک کنم رفتی اون طرفا یه بلایی سرت آوردن که ازشون کینه گرفتی. اما خجالت بکش .
زنده باد دختر زیبا و دلنشین ایرونی .
کم تر ببند همیشه ببند خخخخخ
معلومه رفتی آون ورا ی کاریت کردن ک هنوزم میسوزی .
دختر بلوچ؟؟؟؟ البته نمیشه بگی همه دخترای بلوچ پاک و منزه هستن و جنده توشون نیست، ولی این کسشعری که تو نوشتی اگه بلوچش رو برداریم و جاش ترکمن، لر، رشتی، عرب یا هرچی دیگه بزاریم باز همین کسشعره… پس معلومه یه کونی جقی برای حس انتقام اینو نوشته… حالا کدوم بلوچ کونش گذاشته خدا میدونه
مرض داری دروغ میگی!
احمق ملای حوزه فقط مختص قم و آخوندای شیعه هستش!
بلوچ ها سنی هستن و حوزه ندارن
و در ثانی اگه حوزه هم میداشتن تک آخوندی که از پاکستان اومده باسه ربطی به حوزه ندارخ.
گاف دادی تو دروغ هات
من خودمم بلوچم بلوچا اینجوری نیستن
معلوم نیست کی هستی قربتی یا افغانی
همین مونده بود دوستان افاغنه هم داستان بسرایند???
همچی بیسوادی که میرفتی مکتب نت بازیتو کجای دلم بذارم؟
قسم حضرت عباس یا دم خروس؟
باز خوبیش اینه که آب شفا رو گرفتی و بردی برای امر خیر. دادنت زیاد مهم نیست.تا باشه از این دادنها در راه خیر و شفا. انشاءالله که خیرش رو دیده باشی.البته دیدی که مشتریش شدی.
ایکاش من یک ملابودم درروستا .
اخه توشهراینقدرصنم هست که یاسمن پیدانمیشه وهمیشه سرم بی کلاهه
من بلوچ نیستم اما داستانت سراسر دروغ بود و مشخص بود که فقط میخوای بلوچا رو بدنام کنی در حالی هیچی ازشون نمیدونی حتی اینم نمیدونی که کلاس برا خانوما تو روز برگزار میشه و نه تو شب و اینم نمیدونی که مسجد یک خادم داره که همیشه ی خدا اونجاست و حواسش به همه چی هست. از جای جای داستانت و جزئیات و مشخصاتی که دادی معلوم بود هدفت فقط تخریبه.
میخوای بدی بده ولی کسی رو بدنام نکن.
(dash) (dash) کیر خر کل استان تو کون خودت با اون ملای سگ سنی
اینقد چرته حیفه نظر بدم