کس دادن زنم هما

1390/10/16

من و زنم هما هردو 37 سال داريم و حدود 11ساله كه ازدواج كرديم. اولين بار كه عشقبازي زنم را با مردي ديدم اتفاقي بود. من از يك ماموريت زودتر از موقع برگشته بودم و هما خانه نبود. من هم در اطاق كارم بودم كه ديدم صداي در آمد. بلند شدم كه برم به استقبالش كه ديدم صداي حرف زدن مياد. ديدم هما با يك مردي اومدند توي خانه. نميدونم چرا سعي كردم كه بدون اينكه اونا حضور منو بفهمند ببينم اون مرد كيه. اهسته لاي در را باز كردم و به طرف صداي آنها رفتم كه از اطاق نشيمن ميامد. اولين چيزي كه ديدم پيراهن و سينه بند زنم روي فرش افتاده بود. از پشت ستون ديدم كه اونا دست در آغوش هستند و همديگر را ميبوسيدند. هما تا كمر لخت بود و دست آن مرد روي پستانش بود و سخت مشغول مالوندن بود. از سرعت عملشون تعجب كردم كه در چنددقيقه اينقدر پيشرفت كرده بودن! مرده در حدود 30 ساله به نظر مي رسيد ،زياد خوش قيافه نبود ولي بلندقد و قوي هيكل بود. به خصوص دستهاي كارگري بزرگي داشت. بعدا فهميدم كه اسمش احمد و شفلش لوله كشي بود. پستونهاي هما خيلي بزرگن و در حدود نصفش هم در دست من جا نمي گيره ولي دستهاي احمد نصف بيشترش جا ميگرفت.

هردوشون بي اندازه حشري بودند. هما كمربند و شلوار احمد را باز كرده بود و اونم كيرش را كه كاملا شق شده بود به شكم زنم ميماليد. كير احمد مثل بقيه هيكلش خارج از اندازه بزرگ بود. هما لبهاشو از لبهاي احمد كند و با صدايي كه از شهوت گرفته بود به احمد گفت كه همونجا بكندش. احمدهم بدون معطلي برش گردوند و روي پشتي كاناپه دولاش كرد و دامنش رو تا روي كمرش بالا زد. منظره كون سفيد و تپل زنم با شورت سكسيي سياهش و دستهاي بزرگ احمد كه كپلهاشو ميماليد عجيب تحريك كننده بود. متوجه خودم شدم و ديدم كير خودم هم كاملا شق شده. صداي ناله زنم از حال خودم بيرونم آورد و ديدم احمد بدون اينكه شورتش را دربياره داره كير عظيمش را ازكنار شورت توي كس زنم جا ميده. هما حسابي تحريك شده بود و كونش را به طرف احمد بيرون ميداد كه زودتر تمام كير احمد را تو كسش جابده. احمدهم با يك حركت محكم تا ته كيرش را فروكرد. كون سفيدو گوشتالوي هما به بدن تيره رنگ و عضلاني احمد چسبيده بود. احمد دستهاش رو از روي كون هما برداشت و پستونهاش را محكم توي مشتش گرفت و شروع كرد به محكم كردن زنم. ناله هاي زنم بلندتر و زيرتر شد. باورم نميشد كه از ديدن منظره يك مرد غريبه كه كاملا زنم را تصاحب كرده بود و با خشونت تمام او را ميكرد اينقدر تحريك بشم و لذت ببرم. بدون اينكه متوجه باشم داشتم از روي شلوار كيرم را ميماليدم. هما از شدت شهوت با صداي بلند ناله ميكرد و كلمات نامفهومي را تكرار ميكرد. طولي نكشيد كه با دو سه جيغ كوتاه ارضا شد و احمد هم بلافاصله كيرش را بيرون كشيد و آبش را روي كون و شورت و دامن هما خالي كرد و خودش هم روي هما افتاد. پستانهاي هما را هنوز توي دستهاي گنده اش ميچلاند. هردو به نفس نفس افتاده بوند. من هم ديگر نتوانستم خودم را نگهدارم و آبم را در شلوارم ريخت. باور نكردني بود كه لذتي كه از اين تماشا بردم برام مثل كردن هما بود.ناگهان ديدم كه دارند بلند ميشوند. به سرعت به اتاق كارم برگشتم. احمد هما را بلند كرد و دامن و شورتش را درآورد و اونو جلو انداخت به طرف اتاق خواب. عجيب بود كه كير احمد هنوز شق بود و از پشت به كون هما ميماليد و ميگفت كه نوبت كونت هم ميرسه و هردو هره كره كنان به اتاق خواب رفتن. براي دو ساعت بعد من شاهد بكن بكن آنها بودم. احمد سه يا چهار دفعه ديگر هما را كرد. هما هم سيري نداشت. بعد از هربار كردن چند دقيقه استراحت ميداد و بعد با دست و دهانش دوباره كير احمد را راست ميكرد و اورا به كار ميگرفت. احمد هم به قولش وفا كرد و
كون هما را هم بي نصيب نگذاشت. باورنكردني بود كه هما گذاشت احمد آن تنه درخت را در كونش فرو كند.

منظره بدن شهوت انگيز هما كه دمر روي تخت افتاده بود و هيكل نكره احمد كه رويش افتاده بود و با شدت
كير عظيمش را در كون زنم ميتپاند هيچوقت يادم ني رود و به خصوص موقع كردن هما بيشتر شهوتيم ميكند.بعد از رفتن احمد هما به خواب سنگيني رفته بود. رفتم و بيدارش كردم و اول وانمود كردم كه تازه از راه رسيدم. زنم سعي كرد كه وضعيت عادي به خود بگيرد ولي رختخواب به هم ريخته و آب احمد كه آثارش روي بدنش و ملافه ها بود و كبودي پستانها و كپلهايش شكي باقي نمي گذاشت كه بعدازظهر به چه كاري مشغول بوده. منهم بهش گفتم كه تمام ماجرا را ديدم. اولش از ترس به حال سكته افتاد ولي بعد كه بهش گفتم كه از سكس شو بسيار هم لذت بردم كم كم از حالت شوك درآمد. منهم با يادآوري صحنه هاي دوساعت قبل دوباره حشري شدم و با اينكه هما زير گاييدن هاي احمد بدنش خسته و كوفته بود يك خدمتي از جلو و عقب بهش كردم.

نوشته: orten


👍 1
👎 1
226541 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

307786
2012-01-07 02:07:26 +0330 +0330
NA

از هر داستاني يك قسمت بر داشته بودى و تكراري بود.
تازه فكر كردي شاهكار كردي.

0 ❤️

307787
2012-01-07 06:54:56 +0330 +0330
NA

ساده و پر محتوا جوابتو ميدم
كس شعري بيش نبود

0 ❤️

307788
2012-01-07 08:38:08 +0330 +0330
NA

مایه افتخار نامردها هستی جناب بی شرف

0 ❤️

307789
2012-01-07 11:20:17 +0330 +0330
NA

kir too khodeto mokhe ridemoonet

0 ❤️

307790
2012-01-07 14:40:37 +0330 +0330

چشمت روشن جاکش بی غیرت

0 ❤️

307791
2012-01-07 14:54:10 +0330 +0330
NA

مهم نیست که راست یا دروغ بود…مهم اینه که ذات پست تو نشون میدی.گرومساخ

0 ❤️

307792
2012-01-07 16:28:53 +0330 +0330
NA

=)) گرومساخی yashasin alone-boy yakhchi galdin

0 ❤️

307793
2012-01-07 17:29:34 +0330 +0330
NA

کیر تو کس کشت بی غیرت تو باید بشینی دم در خاک بر سر…

0 ❤️

307794
2012-01-07 18:10:22 +0330 +0330
NA

خاک بر سره بی غیرتت

0 ❤️

307795
2012-01-08 00:51:20 +0330 +0330
NA

چندخط بیشترنخوندم ولی تکراری بود.حالاشفلش یعنی چی؟
به هیچی گیرنمیدم ولی وقتی بیرون بودبادامن رفته بود؟اگه تاآخرمیخوندم که ریده بودی جاکش به قول دوستمون گرومساق بیشرف.
:d :d

0 ❤️

307797
2012-01-08 00:57:44 +0330 +0330
NA

تو اصلأ زن نداری بدبخت اگر یک درصد هم راست باشه یعنی اینکه یه حیوون بیشتر نیستی بی شرف

0 ❤️

307798
2012-01-08 02:59:29 +0330 +0330

افرین کار خوبی کردی ناراحتشون نکردی من مطمئن هستم زنت هم شما را درک می کنه اگر چنین اتفاقی برای شما می افتاد زنت همک مثل خودت فکر می مرد و می گذاشت تا شما کارتون تمام بشه

0 ❤️

307799
2012-01-08 08:17:58 +0330 +0330
NA

شماره همارو بده ما هم خوب ميكنيما … حتما خوشت مياد …

0 ❤️

307800
2012-01-12 02:20:20 +0330 +0330
NA

;کیر تو دهنت باباکوس کشس…لاشس

0 ❤️

307801
2012-01-12 05:11:11 +0330 +0330
NA

kir too gheiratet haroomzade
?age yeki madareto begadam vamisti nega mikooni

0 ❤️

307802
2012-01-13 15:27:18 +0330 +0330
NA

Kole neveshte hamo tpue yek lalame kholase mikonam - jaghi

0 ❤️

307803
2012-01-13 18:21:48 +0330 +0330
NA

در يك كلام كيرم تو دماغت بي غيرت

0 ❤️

307804
2012-01-13 19:47:07 +0330 +0330
NA

خیلی اشغال ، پست و کیفی خوک صفت

0 ❤️

307805
2012-01-13 21:18:00 +0330 +0330
NA

Khobe nazashti ahmad bokonatet

0 ❤️

307806
2012-01-14 08:54:03 +0330 +0330
NA

Omidvaram age ye ruz vaghan zan gerefti har ruz jolo cheshet bokonanaesh ke hesabi hal koni

0 ❤️

307807
2012-02-09 13:59:55 +0330 +0330
NA

میگم اگه به همین روش تنبیهش میکنی همیشه باور کن به تمام مردای ایران زمین کس داده شایدم خودم کردمش حالیم نیییی :)) :D

0 ❤️

307808
2012-02-11 13:02:50 +0330 +0330
NA

خاک بر سرت. بی غیرت آشغال.

0 ❤️

307809
2012-03-02 08:32:04 +0330 +0330
NA

یه مغز ناقابل تا چه حد میتونه به خودش کس شر راه بده ؟ بیخیال بابااا
مگه مجبورت کردن آخه؟؟؟؟
خو ننویس حالمونو بد کردی

0 ❤️

307810
2012-08-07 10:36:11 +0430 +0430
NA

barat motasefam…age in mozakhrafatet ras bashe

0 ❤️

307811
2012-08-18 05:14:17 +0430 +0430
NA

zneto biar ma ham bokonim
ghol midam bishtar hal koni!!

0 ❤️

307813
2012-10-09 06:45:36 +0330 +0330
NA

مرتیکه بی غیرت کس کش شمارتوبهم بده میخام ازکون بکنمت بچه ابنی کونی

0 ❤️

307814
2013-01-17 14:02:34 +0330 +0330

آقا این دست کارگری خفن مشکوکه ها!!!

0 ❤️

307815
2013-01-19 01:05:47 +0330 +0330

داستان خیلی خیلی مسخره و بیخودی بوووووووووووووود. خاک بر سر ونایی که باور میکنند چرندیات شما رو

0 ❤️

307816
2013-01-30 13:25:55 +0330 +0330
NA

اخه کس کش این چیه سرهم کردی

0 ❤️

307817
2014-07-29 12:38:58 +0430 +0430
NA

بابا داستان ننت هم ی هو تعریف کن دیگه ولی اسم منو نیار دمت گرم زن جنده خانم تو باید بری دامن پا کنی!

0 ❤️

307818
2014-09-14 02:10:27 +0430 +0430
NA

کیرم تو داستانت کونی بدبخت بورو کونتو بده تاو که نباید زن بگیری باید شوهر کنی کیررررررررررررررم تو افکار تخمی تخیلیت کس کش بیناموسسسسس

0 ❤️

307819
2014-09-16 16:00:43 +0430 +0430
NA

ساده بگم
بی غیرت کونی

0 ❤️

307820
2015-04-20 12:27:11 +0430 +0430
NA

بی غیرت کونی …

0 ❤️

307821
2015-04-21 12:43:23 +0430 +0430
NA

اینکه دروغه شکی نیست ولی چرا جدیدا همه حرفا و افکار مردم نسبت به مسایل ناموسی خنثی شده وکسی بهش برنمیخوره که زنش یا خاهرش یا ،،،،،،خیانت کنه و چقدر درعجبم اینو جزو روشن فکری امروزی میدونن،،،
اگه روشن فکری اینه بهتر که ماقبل تاریخی بمونیم،،حیف نسل اریایی که به گند داره میکشه،،،یکم غرت داشته باشید

0 ❤️

551564
2016-08-06 00:23:59 +0430 +0430

بالشت میزاشتی براشون****

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها