داستانی رو می خوام براتون تعریف کنم که شاید تو روزه اتفاق افتادنش از ضد حال ترین روزها بوده ولی بعد از گذشت چند سال جزو خاطرات شیرین شده جوری که هروقت برای دوستام تعریف می کنم کلی باعث تفریحشون می شه. حیفم اومد بعد چندسالی که دارم از داستانای قشنگتون لذت می برم این داستانو تعریف نکنم .شاید شنیدنش خالی از لطف نباشه ولبخند رو واسه چند ثانیه ام که شده گوشه ی لباتون بنشونه
دوران کاردانی بود حدود 4 سال پیش من تو باشگاه بدنسازی یکی از دوستام تمرین می کردم ،علی صاحب باشگاه از دوستای خیلی نزدیکم بود، هر روز باهم می گفتیم و می خندیدیم و تایم زیادی رو باهم می گذروندیم . یاد آوری یه موضوع خیلی مهمه که علی ستاره مسابقات بدنسازی بود اینو گفتم که تو موقعیتهای بعدی با اون ابهت تصورش کنید که چقدر خنده دار میشه .
یه روز بعد تمرین نشسته بودیم حرف میزدیم همینطور که پام رو میز باشگاه بود گفتم : علی دهنم گایده شده چند وقته با پریا بهم زدم والانم شبا بعضی وقتا زوزه می کشم از حشر .
علی ام با خنده گفت من بدتر از تو دهنم سرویس شده یهو یه فکری به ذهنش رسید وگفت که راستی من چند تا دختر پولی می شناسم پایه ای بریم اونجا منم که از خدا خواسته گفتم چرا که نه.
انگار فراموش کرده بودم که این موجود ابله 100تا چاقو بسازه یکیش دسته نداره و همیشه حرفای بی پایه او اساسی میزنه که آدم و تو هچل میندازه اگه بخوای به حرفاش توجه کنی ًًٌٌٌَُُُ،خلاصه واسه فرداش که قرار بود بریم خودمو آماده کردم اون شب از بس تو تحریک بودم تا صبح نخوابیدم وداشتم پوزیشن های مختلف و تو ذهنم آزمایش می کردم .
شنیده بودم که ترامادول تو سکس خیلی تاخیر میده و اینجا بود که کسخلیم گلللللللللل کرررررررررررد…و داستان از اینجا آغاز شد.زنگ زدم واس یکی از دوستام که میدونستم وارده بش گفتم یه همچین جریانیه اونم بدبخت چون خودش 50 میل می خورد گفت 2 تا بخور .اون تایمی که ترامادول آزاد میفروختن بدون نسخه پزشک ترا 250 به کسی نمیدادن پدرم چون یه عمل جراحی داشت دکتر واسه درد بعد عمل بش داده بود. منم طبق نسخه دوستم 2 تارو رفتم بالااا!
یه راننده اژانس که از دوستای علی بود اومد دنبالمون باهم بریم ،بماند توراه همه مشغول تعریف خاطرات سکسیشون بودن علی هم که بعضی وقتا تفننی تریاک میکشید اون روز همین کارو کرده بود البته خیلی کم پیش می ومد بکشه ،خلاصه ما وارد یه محلی شدیم که اونجا مثلا قرار بود با دخترا سکس کنیم.
قسمت جالب قضیه اینه که اون محل تو استان ما معروفه بارها و بارها قتل اتفاق می افته اونجا و حتی کسی پیگیری نمیکنه ملت علنی تو خیابون مواد میفروشن تخمشونم نیس من وقتی دیدم رفتیم اونجا تو دلم گفتم فکر کنم بگا رفتیم ولی باز خودمو گول میزدم که نه نازی هیچی نیست و ا این داستانا.
یه حس عجیبی بم دس داده بود وقعا سرم سنگین بود ترامادولا بد اثر کرده بود واقعا اون حالم توصیف کردنی نیس وقتی رفتیم تو اون محل یه سری زن دیدم که دم در خونه هاشون ایستاده بودند راننده آژانس جلو یکیشون وایستاد و گفت بچه ها هستن ؟زنه شاکی شد و گفت گورتو گم کن تا نگفتم تیکه تیکت کنن رفتیم جلوتر و بلاخره با هر داستانی بود یکی رو پیدا کردیم طرف گفت نفری 8000تومان با 2000تومان پول خونه قسما جالب قضیه اینه که طرف بد چیزی ام نبود فقط خیلی لحجه داشت ولی هیکلش خوب بود وسن زیادی ام نداشت (شاید دارید فکر میکنید اون موقعه پول خیلی ارزش داشت که اینقدر ارزون بود ولی همون موقعه ام واسه دوستام تعریف کرده بودم از قیمت کف کرده بودن)
خلاصه راننده اژانس موند دمه در منو علی رفتیم تو خونه ،چندتا بچه تو حیاط داشتن بازی می کردن و یه پیرزن که صاحب خونه بود کلی تعارفمون کرد که بفرمایین بفرمایین برید بالا با خودم گفتم بد مصب عجب جاییه میخوایم کس بکنیم تو سرو کلمون نمیزنن که هیچ، مثله جنده خونه های اونر کلی حال وتعارفم میکنن رفتیم طبقه بالا کلی پله داشت وقتی داشتم از پله ها بالا میرفتم سرم بد گیج می رفت تلو تلو میخوردم علی گفت من اول، منم میگفتم نه من اول کلی بحث کردیم که بعد سنگ کاغذ قیچی علی رفت تو اتاق و چون نه صندلی بود نه هیچی منم جلو در نشستم یه ربع گذشت دیدم کم کم صداشون داره میره بالا از تو اتاق صدا میومد:
امید وارم خوشتون اومده باشه
نوشته: Duke Danjo
این فیلم رو من دیدم، قشنگه فقط نقش اول مرد آخر فیلم کونشو بگا میده،
تکبیر…
:| من ی با ۴۷تا ترا با ی دونه گوجه خوردم تا یک هفته کیرم مثل درخت راست بود
:|
من نظر آق بولاقی رو دیدم ک نوشته ترا دنبال اون قسمت تو داستان گشتم ؛ نوشتی دفه 2تا 250 رو رفتی بالا ؟
کیونی خان کسی دفعه اولش ترا 100 بخوره حالش کیری میشه بعد تو 2تا 250 خوردی ؛ اسمارتیس دادن ب بابات فک کنم
این محله ای که رفتین فکر کنم محله حصیرآباد اهواز باشه… منم یه بار که رفته بودم اهواز یه دوست کسخلی داشتم ما رو برد همینجا… دقیقا همین صحنه ها و زنها دم در و جوونهای عرب عین این فیلمهای هندی تو محله های خلاف دور هم و خلاصه عجیبترین صحنه عمرم بود که میدیدم. ما هم کس نکرده فرار کردیم، خیلی وحشتناک بود اون محله
نزدیک بود به باد بره؟!!! :D