سلام;اگه کسی 5 تا داستان تو این سایت خونده باشه چند تا عبارت تو داستان های سکس پسر و دختر(منظورم اینه که گی جز این داستان ها نیست)مشترکه:1-کس دختره خیس خیس شده بود.2-نویسنده همیشه میگه خودم هیکلم بد نیست ولی اون دختره هیکل خوبی داشت و از رو لباساش معلوم بود که… وغیره.ولی این داستان کمی با بقیه فرق داره!
اسمم اقای ایکس هست و اسمم دختر خالم خانم ایگرگ دو تاییمون هم هیکل خوبی نداریم.یه چیزی که تقریبا مطمینم همتون تجربه کردید امپول بازی توی دوران کودکی بوده.منم این کارو کردم.سال 1383بود که خواهرم تو برف و بوران زمستون متولد شد و این باعث شد که همه ی اعضای فامیل 5 یا 6 روز هرشب میومدن خونه ی ما.یک شب خالم اینا دختر خاله ام رو که اون زمون10 سالش بود زودتر گذاشتن خونه ما و رفتن تا شب برگردن.اتفاقا مادربزرگم هم خونمون بود منم که اون زمون8 ساله بودم شروع کردم امپول بازی با دختر خالم امپول بازی اول از رو کونش و کم کم رفتم سراغ جواهر پنهانش یعنی کسش(البته همه ی این ماجرا توی طبقه بالای خونمون انجام می شد)اولین بار بود کس می دیدم هیچی اون شب هم گذشت و دست تقدیر دوباره من واون رو باهم تنها کرد(کسی اون زمون در مورد ما فکر بد نمی کرد)ولی فرقش با دفعه ی قبل این بود که این دفعه من در مورد حامله شدن زن ها یه چیزایی شنیده بودم(خیلی کم در حدی که کیر روی کس زنو حامله میکنه و چیزی از اب منی نمی دونستم) این دفعه اومدم و سر کیرم را بلد نمی شد فقط گذاشتم رو کسش که یک دفعه ترس حامله شدن اون اومد تو ذهنم و حدود یک هفته با این استرس بودم که بعد یک هفته فهمیدم ماجرا یه چیز دیگس.خلاصه گذشت تا من 16 ساله و دختر خالم 18 ساله شد.یکبار که به بهونه ی بازی با کامپیوتر طبقه ی بالای خونمون بودیم(تنها ی تنها) که شروع کردم مرور خاطرات گذشته و وقتی دیدم داره راه میاد سینه هاشو گرفتم و بعد دستمو گذاشتم رو کسش بعد شلوارشو بزور پایین کشیدم و دیدم کسش پر مو بود بطوریکه کسش سخت پیدا بود ولی چون میدونستم روی ظرف عسل هنوز در هست(تشبیه مرکب)ازش اجازه گرفتمو کیرمو گذاشتم تو مقعد صدقش و پس از 10 دقیقه کردن ابم اومد و…
هرکی میخواد فحش بده این شعر برای اون:
اشتر به شعر عرب در حالتست و طرب
گر ذوق نیست تو را کژطبع جانوری

شب و روز خوش و پر از موفقیت.آقای ایکس.
نوشته: اقای ایکس