با سلام خدمت همه دوستان ماجرا از اونجایی شروع شد که من یه روز با دوتا از همکارام داشتم از شرکت برمیگشتم خونه یه دفعه تخمی هوای کوس کردن زد به سرم گفتم بچه ها کدومتون خونه خال دارید زنگ بزنیم یه نفر رو ردیف کنیم. یکیشون گفت خونه خالی نمیخواد من چند روزه با یه خاله آشنا شدم مرتب داره برام اس ام اس تبلیغاتی میفرسته گفتم اس ام اس تبلیغاتی برای جنده دیگه چه صیغه ایه گفت بیا ببین. توی اینباکسش چندتا مسیج بود با این متنها: هلوی تازه رسید- عسل تبریز موجود است- تپل و سفید مثل برف. گفتم چه باحال بزنگ ببینیم چکاره ای.
زنگ زد خالهه گفت یه نیم ساعت دیگه به آدرسی که میگم بیاید. قیمتو پرسید گفت نفری چهل تومن گفتیم بچه ها پول مول چقدر داریم دیدیم سرجمع سی چهل تومن بیشتر همراهمون نیست. به رفیقم گفتم سر راه یه عابر بانک نیگه دار پول بگیرم گفت باشه بذار اول بریم خونه یه اسپری بردارم بزنیم به کیرمون گفتم بابا اسپری دیگه نمی خواد گفت نه من زود آبم میاد چهل تومن به گا میره. رفتیم در خونشون رفت سه تا کاندوم با یه اسپری لیدوکائین مخصوص دندون برداشت آورد گفتم با این که حضرت کیر به خواب ابدی میره گفت نه من امتحان کردم جواب میده. همونجا توی ماشین یواشکی زیپ شلوارو باز کردیم و هرسه تایی زدیم به معامله بعد 4-5 دقیقه کیرم شد مثل یه تیکه چوب، هیچ حسی نداشت همون موقع پشیمون شدم.
رفتیم سراغ خودپرداز دیدم از شانس تخمی ما همون روز جناب آقای دکتر عنتر چندرغاز یارانه را ریخته بود به حساب ملت بیچاره سر هر خودپردازی 7-8 نفر توی صف بودند تازه جالب اینجا بود که اصلاً هیچکدوم پول نداشتند. یه چند جایی رفتیم فایده نداشت زنگ زدیم خالهه گفتیم عابر بانکها پول ندارن چیکار کنیم میخوای یه چک برات بیاریم گفت میخوای اصلاً بیا پولشو قسطی بده چک بی چک پول نداری برو جلق بزن. بالاخره بعد یک ساعت گشتن و توی صف ایستادن از یه خودپرداز پولو گرفتم و رفتیم سراغ آدرسی که داده بود. یه خونه کوچیک بود توی کوچه پس کوچه های پایین شهر طبقه دومش نیمه کاره بود زنگ رو زدیم خالهه اومد درو باز کرد یه زن چاق حدود پنجاه ساله بود. رفتیم داخل دیدم یه زن حدود 30-40ساله با دوتا بچه که یکیشون 4-5 ساله و یکیشون شیری بود و توی بغل مادره بود نشسته بودند سلام و احوال پرسی خشکی کردیم و نشستیم.
خیلی حالم گرفته شد با رفیقام یه نگاهی به هم انداختیم شروع کردیم به پج پج کردن خواستیم پاشیم بریم خالهه اومد گفت مارو یه ساعته معطل کردین حالا میخواید برید؟ همون موقع یه دختره بیست ودو سه ساله بایه هیکل ردیف و پوست سفید از تو اتاق اومد بیرون قیافشم بدک نبود ولی من به خاطر اون بچه ها و بدبختیشون دیگه هیچ حس شهوتی نداشتم. آخه خالهه گفت اگه مادر بچه هارو هم میخواید قیمتش 30تومنه پیش خودم گفتم گوه به این مملکت که توش اینجوری باید شکم بچه ها سیر بشه. از قیافه زنه و دختره معلوم بود که این کارو فقط برای پول انجام میدن. خالهه اصرار میکرد حالا که تا اینجا اومدین حداقل یه نفرتون باید بکنید رفیقام هم که حالشون بهتر از من نبود گفتند از اول تو گفتی میخوای کس بکنی حالا هم خودت برو تو خلاصه با بی میلی رفتم توی اتاق و گفتم دختره را بفرسته داخل. دختره اومد تو و درو بست اتاقه به سمت هال یه دیوار داشت که بالای سرتاسرش پنجره بود و هیچکدوم از پنجره هاش هم شیشه نداشت و طوری صدا ی حرف زدن از توی هال شنیده میشد که انگار همونجا کنار من بودند. دختره بدون اینکه حرفی بزنه سریع لباساشو به غیر از سوتینش درآورد مثل اینکه براش عادت شده بود فقط کسو بده و بره لزومی هم نمیدید که سوتینشو در بیاره. یکم تو چشاش نگاه کردم خیلی معصوم بود. خداییش بدن خیلی توپی داشت اگه توی یه موقعیت دیگه گیرم میفتاد امونش نمیدادم ولی اون روز دیگه حسی نداشتم. رفت گرفت روی یه پتو که وسط اتاق پهن بود خوابید منم خیلی بی حوصله لباسامو درآوردم و روش دراز کشیدم دلم براش سوخت ولی بازم وسوسه شدم گفتم اینکه معلومه کار هر روزشه اگه نکنم از دستم رفته.
یکمی کیرمو لای پاهاش بالا و پایین کردم تا شق شد بلند شدم کاندوم کشیدم روی کیرم و گذاشتم دم کسش و آروم فرستادم تو اونم مثل یه آدم آهنی زیرم خوابیده بود هیچ احساسی نداشت. موقعیکه نگام توی نگاش میفتاد چشماشو میبست. نمی دونم از خجالت بود یا بی حوصلگی. خیلی ضد حال بود اون از بی حس شدن کیرم اونم از صحنه بچه ها حالا هم صدای اونها که انگار دم گوشم حرف میزدند یه چند دقیقه همینجور عقب و جلو کردم بعد بهش گفتم برگرد دمر بخواب گفت من از کون نمیدم گفته باشم. گفتم نه میخوام از پشت بذارم تو کست شاید میخواستم صورتش رو نبینم. برگشت انصافاً کون خوش فرم و سفیدی داشت خوابیدم روش و از پشت گذاشتم تو کسش یه کم دردش گرفت. شروع کردم به تلمبه زدن. از تو هال صدای گریه بچه بلند شد دیگه آخر اعصاب خوردی بود اومدم بی خیال شم پاشم لباسمو بپوشم ولی بازم یه حسی می گفت باید حتماً بکنی تا آبت بیاد اونقدر کیرمو تو کسش عقب و جلو کردم تا اینکه بعد چند دقیقه بدون هیچ حالی آبم اومد بلند شدم کاندومو از رو کیرم کشیدم و گذاشتم لای دستمال کاغذی که تو جیبم بود. کیرم بلافاصله خوابید دختره هم سریع بلند شد لباساشو پوشید. انگار هم خودم هم کیرم و هم دختره فقط منتظر بودیم که سریع آبم بیاد. شروع کردم به پوشیدن لباسهام که دیدم در اتاق باز شد و خالهه خودشو گذاشت تو اتاق فهمیدم انگار یه نفر دیگه هم از پشت در منتظر بوده. از ترس اینکه مبادا من شماره دختره رو بگیرم و دفعه بعد خالهه رو دور بزنم از صدای کمربند و لباس پوشیدن من فهمیده بود کارمون تموم شده اومده بود که حق و حسابش رو بگیره دست کردم جیبم پولها که تا حدودی چماله شده بودند رو در آوردم 8تا پنج تومنی شمردم دادم به خالهه 5 تا شو داد به دختره و اومد بیرون یکیشو گذاشت کف دست زنه که داشت به بچش شیر می داد دوتاشم ورداشت برای خودش.
رفیقام بلند شدن که بریم خالهه بهشون گفت یه چیزی بدید برا بچه ها گناه دارن اونا هم نفری 5تومن دادن بهش و خداحافظی کردیم اومدیم بیرون. خیلی وقتا بعد از کس کردن که اغلب هم زنای جنده بودند پشیمون میشدم ولی این دفعه فرق داشت. از خودم بدم میومد، از سکس بدم میومد، از پول بدم میومد. اصلا نمیدونم چرا کردم من هم میتونستم مثل رفیقام نکنم و یه پولی بدم به اون بدبختا. بعضی وقتا آدم دلیل کارهای خودشو نمیدونه مثل بعضی از این آدمهای سیگاری که کشیدن سیگار هیچ حس جالبی بهشون نمیده ولی توی هر موقعیتی یکی دود میکنن کوس کردن برای من هم اون روز شده بود فقط یه عادت بدون هیچ لذتی. دلم میخواست برم وسط خیابون و داد بزنم و فحش بدم به سرتا پای این نظام. آخه تا کی باید یه عده به خاطر یه لقمه نون تن به هر کاری بدند؟ تا کی باید این مردم بدبخت چشمشون دنبال دست یه عده دزد باشه که پول نفت وگاز و کلی منابع دیگه رو میلیارد دلاری می بخشند به لبنان و غزه و سوریه ونزوئلا و صدتا قبرستون دیگ؟ تا کی باید من جوون برای تخلیه خودم با ترس و لرز و یواشکی برم دختری رو بکنم که هیچ میلی به سکس نداره؟ تا کی؟ دوست دارم عزیزان به جای ایراد گرفتن به متن و غلط املایی و راست و دروغ بودن داستان نظراتشون رو برام بنویسند. آخه کردن یه جنده 40تومنی بدبخت که دیگه راست ودروغ نداره! ببخشید اگه داستانم زیاد سکسی نبود ولی آخه یه همچین چیزی رو جای دیگه نمیتونستم بنویسم.
نمرديمو يه حرف راست شنيديم… =D> =D> =D>
داستانت خوب بود…
حرف ديگه اي هم ندارم!!! (|: (|: #:S #:S
man ham bahat movafegham mamlekat shode ashghal dooni
vali saina khanoom doros migan on zane ia dokhtare mitoonan beran kolfati konan be ja tan forooshi!!!
چند توصیه دوستانه برای این دوست عزیز:
اولا برای اینکه دیگه یهو بی جهت هوای کس کردن به سرت نزنه بهتره از کلاه استفاده کنی.
دوما: توکه 40 تومن پول تو جیبت نداری بهتره بری جلق بزنی
سوما وقتی رفتی تو مکان بدون یا می کنی یا می کننت
چهارما رفتی کستو کردی حالو حولتم کردی دیگه غر بزنی بهت می گن کونی!!!
پنجما داستانت سکسی بود به سیاست چی کار داری
ششما مراقب باش حتما اسپری لیدوکائینت برای دندون باشه اگه مخصوص کون باشه عوارض داره
هفتما با این داستان نوشتنت بهتره هوای کون دادن بزنه به سرتو بری بدی!!!
هشتما :-----> در این بند می خواستم فحش بدم که تکمیل این بند رو به بقیه دوستان واگذار می کنم.
بابا خیلی سیاسی شد ، رفتی یه گهی خوردی یه کس در پیت کردی هم کون خودتو پاره کردی هم ما.آخه بچه کونی مگه مجبور بودی بری پایین شهر کس بکنی . پولاتون رو میذاشتین رو هم یه خانم میآوردین بعد3تایی منشستین روش جق میزدین.
مگه مجبوری از بی جایی بیایی این خاطرتو اینجا بنویسی همیشه چوب بی جاییتو می خوری دیگه اه .خب یک شماره حساب هم از مادر بچه ها میگرفتی همینجا میذاشتی داستان کامل میشد دیگه
ساینا جونم خوندم عزیزم
قبلا هم گفتم خدایا این لیدوکائینو نگیر از اینا =)) =)) =))
نویسنده ها خبر ندارن داروی قویتری وارد بازار شده به اسم املا =)) =))
من خوشم اومد یه چیز تو مایه های صادق هدایت بود ایول
بارییک خوب مثال زدی –در جواب اون دوستمون که گفته با سیاست کاری نداشته باش باید بگم وقتی تو مملکتی زندگی میکنی
که دین و سیاست با هم قاطی هستن نمی شه همچین چیزی گفت پس لعنت بر هر دوشون که کاری جز گول زدن مردم نمی کنن
داستانت عالی بود؛ خیلی ممنون.
غمی که در سراسر داستان و لحنت بود، به خوبی به خواننده منتقل میشود. به یاد برخی از داستانهای چوبک و جمالزاده افتادم. صحنهها را خوب تصویر کردی، که البته بیایراد هم نبود. این موضوع اسپری لیدوکائین اصلاً نکتۀ مهمی در داستان نیست که بخواهم بر روی آن تأکید کنم.
بحث پایان داستانت دربارۀ فقر و فحشا و مقصر بودن حکومت، اگرچه نکتۀ درستی است، اما شیوۀ بیانش نامناسب بود و در قالب داستان نمیگنجید؛ شبیه به منبر رفتن بود. همین حرفها را باید به نوعی خلاقانه در درون داستان میگنجاندی و به خواننده منتقل میکردی. مطمئناً، یک نویسندۀ باتجربه و زبردست، بدون بیان مستقیم این موضوع، خواننده را به سمت همین نتیجهای که میخواستی به آن برسی، هدایت میکند.
حرفهای کسانی را که بدوبیراه گفتند، جدی نگیر. انتظار داشتند داستانی بخوانند که به خودارضایی و انزالشان در پشت کامپیوتر کمک کند؛ که داستان تو در این زمینه کمکی به آنها نکرد و توی ذوقشان خورد. از یکی دو نفر از کامنتدهندگان که نگاه خوبی در نقد داستان دارند، انتظار بیشتری داشتم.
موفق باشی. ادامه بده.
#:S
خوب بود با نظر sinaoo7موافقم
بهتر مینویسی اگه داستان بیشتر بخونی و بیشتر وقت بزاری
خاک توسرت پست فطرت کسکش.چطوردلت اومده بعدازدیدن وضعیتشون بکنیش؟ درسته که عذاب وجدان گرفتی ولی بهترنبودکه به جای40تومن100تومن 200تومن یاحتی بیشترواگروضعت خوبه تامیلیون بهشون کمک میکردی بعدخداحافظی میکردی میرفتی؟من با این که آدم کمک کننده ای نیستم ولی به جان خودم اگه جات بودم تاچندمیلیون هم کمکشون میکردم دختره ی بدبخت هم نمیکردم.
با نظرت موافقم ولی تو هیچ شرایطی هیچ مردی نباید گدایی کنه و هیچ زنی نباید بره فاحشه گری میتونه بره کلفتی ، خیاطی ، … این دلیل خوبی نیست که شما میگین وگرنه تو کشورهای خارجی هم جنده واسه پول زیاده !! البته منم جای شما بودم عذاب وجدان میگرفتم ولی معقولانه به ماجرا نگاه کنید.خانواده ای رو میشناسم که شاید تو یخچالشون غیر آب هیچی نباشه ولی سرشون و بالا میگیرن با کار و…
آقا این داستان سکسی بود یا یه برگ از صفحه حوادث روزنامه؟
خب بیشعور برا چی این رو نوشتی.
خب اگه مجردی برای اینکه عذاب وجدان نگیری برو به عقد خودت در بیار باهاش هم شرط کن من خرجتو میدم ولی فقط با من سکس کنی !!! اگه زن هم داری که پس خیلی خری !!!
در کل حق گفتی ولی این که آدم جای دنبال کار گشتن بشینه تو خونه تن فروشی کنه مشکل از گشادی خودشه . ضمنا من که دخترم ولی اگه جات بودم یکم دختره رو می بوسیدمو نمی کردمش یا اقلا با مجبت و ملایمت. خودشه
گفتی به داستان گیر ندم ولی بذار این یه مورد رو بگم / یه اسپری لیدوکائین مخصوص دندون برداشت =)) =)) =)) =)) سارا جونم کجایی بیا ببین بازم اسپری دندون :D
متاسفانه این حقیقتیه که تو جامعه ما هست و همه به نوعی ازش مطلع هستیم که پول ایران رو برای بالا نگه داشتن پرچم آخوندیشون صرف کشورای دیگه میکنن ولی به نظرت این دختر یا زن نمیتونستن برن تو یه خونه کلفتی کنن یا کار دیگه ای کنن ؟؟تن فروشی خیلی راحت تره براشون با بیست دقیقه 40 تومان درآمد داشت کدوم شغلی میتونه براشون اینطوری باشه ؟ خیلی از اینا برای آزادی بیشتر از خونه هاشون فرار میکنن و به این حال و روز میوفتن من نمیگم که جامعه مقصر نیست چرا خیلی از تقصیرا تقصیر جامعس ولی بیا ببین تو شهرای کوچیک یه زن با دو تا چند تا بچه چطور داره با چندر غاز یارانه زندگی میکنه و تن فروشی هم نمیکنه