کسی که میخاره از کون باید کردش

1392/11/24

سلام اولین دفعه هست داستان مینویسم اما امیدوارم اشکالی نداشته باشه داستان برمیگرده به 1سال پیش تو مجتمع ما حدود یکسال پیش یک زوج جوان ساکن شدن از اول هیچ شناختی روی اونها نداشتم تا این که یک روز چندین تماس از یک خط با من گرفته شد سکوت میکرد حرف نمیزد دیگه داشتم قاطی میکردم من مزاحم نداشتم علت چیه خلاصه از تماسها که چیزی متوجه نشدم اما از طریق پیامک تونستم تا حدودی بفهمم کیه اما جرات نمیکردم مستقیم بگم شما فلانی هستی تا این که یک روز صبح داشتم میرفتم اس داد که عزیزم داری میری مواظب خودت باش با احتیاط برو. من چند سالی هست از زنم جدا شدم انرژی زیادی بهم داد عصر که میومدم دیدم همین عزیز دل با تاپ و شلوارک طوری که مثلا متوجه آمدن من نشده جلو درب رو داره جارو میکنه من میگی کف رد شدم اونم باسنش رو طرف من رفتم تو واحد خودمون تا چند روز گذشت دیگه خودشو کاملا معرفی کرده بود بهم یروز گفت بیا تو خونم با هم از نزدیک صحبت کنیم من گفتم اخه شوهرت بیاد چی گفت تا یک ساعت دیگه هم نمیاد من خیلی هاتم با خودم گفتم تو کاری نداری اما من چرا منتظر شدم تا راه پله ها خلوت شد و یک دفعه وارد واحدش شدم داخل که شدم امد به استقبالم با یک دامن کوتاه و تاپ وای داشتم میمردم سلانم و احوال پرسی نزدیکم شد بغلم کرد دیگه سخت بود برام کنترل این کوچولو چون خیلی وقت بود سکس نداشتم خلاصه جلوی خودم رو گرفتم نشستم رو مبل برام شربت آورد اومد نشست بدون مقدمه اومد نشست رو پاهام گفت من عاشق تیپ و ظاهرت هستم گفتم لطف داری اما تو شوهر داری چشماشو بست شروع کرد ازمن لب گرفتن واااااااااااای داغ داغ بود دیونه شده بودم یه عطر خاص به خودش زده بود که داشتم میمردم منم شروع کردم به لب گرفتن و مالیدن سینه هاش خیلی حشری بود از من بدتر نمیدونم شوهرش چی کم گذاشته بود که این طفلک این طوری کمبودداشت منم بلندش کردم تو حالت ایستاده لب رو گرفتم و التم رو میمالیدم به کوسش دیونش کردم البته خودم بیشتر دیونه شده بودم یادم رفت بگم من سکس تو فضای باز رو خیلی دوست دارم آوردم جلو پنجره دید بندازم ببینم یه وقت شوهرش نیاد بعد دامن رو دادم بالا کیرم رو درآوردم لاپایی باهاش بازی کردم نمیدونم چطور توصیف کنم اما اونهایی که اینکاره هستن میدونن من چی میگم یکم باهاش بازی کردم خودمو جمع کردم تخمام باد کرده بود خیلی هات بود تا حالا زن به این داغی ندیده بودم فشار زیادی رو من بود نمیخواستم زن شوهر دار بکنم اما خودش با التاس میگفت بکن اون روز با همون حالت شق درد و کوس درد خانم گذشت تا این که یه روز داشتم میرفتم صبح نون بخرم دیدم درب رو باز کرد گفت بیا تو رفتم تو تا وارد شدم دیدم بهم ریختس گفتم چی شده گفت هیچی برد منو تو اتاق خواب و لب بازی پیش خودم گفتم این منو چی فرض کرده این دفعه دیگه در مالی نمیکنم شلوارک پوشیده بود کشیدم پائین و لاپایی یک دفعه کردم تو کونش داغ داغ بود پنج دقیقه از کون کردمش بند کرد گفت بیا بکن تو کوسم گفتم نه سوراخ عقبی حالش بیشتر فوشم میداد اخه اصلا دوس نداشت از عقب بده منم عشق سوارخ پشتی رو دارم دیونشم خلاصه اب رو ریختم تو کونش چند دقیقه دراز کشیدم و پاشدم که برم گفت دیگه نمیخوام ببینمت خیلی پستی گفتم باشه بدون معطلی زدم بیرون پیش خودم گفتم عجب این فقط منو میخواست درمالی کنم براش این که نشد حال کردن دم خودم گرم از کون کردمش دیگه از اون روز به بعد نه پیامی نه زنگی زد بهم بعضیا لیاقت کیر سالم رو ندارن و کسی که میخاره رو باید از کون کرد تا درس عبرتی بشه براش و خاطره ای شیرین برای کسی که میکنه .یادم رفت بگم شماره منو هم از تلفن شوهر جانش برداشته بود .

نوشته:‌ عقرب


👍 1
👎 0
122017 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

412708
2014-02-13 12:47:11 +0330 +0330
NA

مث همیشه …

0 ❤️

412709
2014-02-13 12:47:43 +0330 +0330
NA

عنوانش مستجلقانه بود. ریدم به حلقت با اون افکار نامردیت ،مردک خر. پفیوز .

0 ❤️

412710
2014-02-13 15:24:33 +0330 +0330
NA

این بیماری جنده بازی و خیانت که گریبانگیر زن و مرد ایرانی شده …نمیدونم از کجا قضیه اش آب میخوره …یا که اصن شایدم ازجایی آب نخوره و همش بخاطر بیناموسی یه عده ی خاصه…
اما اونچیزی که هست متأسفانه این رفتار خائنانه خیلی توجامعه زیاد شده…الان زنای متأهل مد شده میشینن پیش هم از دوستاشون واسه هم میگن!
بخدا قسم این چیزی نبوده که ما در گذشته بودیم
منظورم اوایل انقلاب وشروع عصر ساندیس نیس…
منظورم تاریخمونه
بخدا ما بهترین مردمان بودیم…هنوزم هستیم فقط باید خودمون بفکر خودمون باشیم
نذاریم این عادات بد کانون خانواده رو تخریب کنه
حرف زنا نیس تنها،مردا هم باس رعایت کنن
این یه رابطه متقابل و یجور تعامل دوطرفه اس
بخدا ماها حقمون بیشتراین حرفاس
امروز صف سبدکالارو دیدم اشک تو چشام جمع شد…
ما که جز خودمون کسی رو نداریم…بیایید با خودمون بهتر باشیم و نذاریم همه چی خراب بشه …امیدوارم خنده همیشه رو لباتون باشه و خوشحال باشید

0 ❤️

412711
2014-02-13 16:33:09 +0330 +0330
NA

عنوانت یه حکم کس شر (یا بعبارتی کس شعر) بود. نخوندم

ضمنا: کسی که حکم کس شر (یا به همون عبارت کس شعر) میده رو باید از کون کردش

0 ❤️

412713
2014-02-13 17:44:40 +0330 +0330
NA

اونی که می خاره رو باید کرد ؟‌ پس اراده ،‌عزت نفس ، غیرت و شخصیت و وجدان و اینای تو ، تو کون کی جا مونده کثافت ؟

اگه قرار باشه به هر ندای وسوسه برانگیزی که سمتون روانه می شه لبیک بگیم ، می شه به خودمون بگیم آدم ؟‌ هیهات

تا رسیدم به اونجا که زن و شوهر بودن همسایتون ، دیگه نخوندم

0 ❤️

412714
2014-02-14 01:36:46 +0330 +0330
NA

با صحبتایی که ‏hunter ‎عزیز کرد کاملا موافقم و در هر حال این ساندیسیت ها دیر یا زود میزنن به چاک اما ببینیم بعدش چی از ما باقی مونده و چی باقی گذاشتن ؟ به خیلی چیزا که چوب حراج زدن، دست کم خودمون بقیه شو به باد ندیم …

0 ❤️

412715
2014-02-14 02:00:27 +0330 +0330

خارشی بود، ننویس . . . . . . . . . . . . . .
ببینم، تو الان کونت می‌خاره؟ قضیه چه جوریاست؟ چه راحت از کون کردیش؟ متوجه هم نشد؟ کلا شاشیدم به کونت که می‌خاره، دیگه ننویس.

0 ❤️

412716
2014-02-14 04:03:59 +0330 +0330
NA

یه سوال : الان مامانت پیش منه . نافرم میخاره . چی کار کنم بخارونمش یا بکنمش ؟

0 ❤️

412717
2014-02-14 07:20:44 +0330 +0330
NA

روانشناسي كونها!!

0 ❤️

412719
2014-02-14 14:58:20 +0330 +0330
NA

بیشتر از داستان نظرات دوستان جالبه من یک امتیاز به داستان و امتیاز کامل به نظر دهندگان میدم…:|

0 ❤️

412720
2014-02-15 07:17:19 +0330 +0330

دمت گرم باحالترین نظرو دادی حال کردم

0 ❤️

412722
2014-02-24 20:51:59 +0330 +0330
NA

عفاقفاف

0 ❤️

412721
2014-04-26 15:27:26 +0430 +0430

خودت نديدم يکى يه داستان بنويسه و بقيه نگن دروغه گشتم اينجور که معلومه هيچکس تا حالا کسو کون نکرده…

0 ❤️