سلام بچه ها من سعیدم نوزده سالمه.یه خاله دارم همسن خودم اسمش نازنین.بچه ک بودیم خیلی با هم بازی میکردیم.اول راهنمایی بودم یکی از اقواممون فوت شد داییا و خاله هام قبل اینکه برن مراسم اومدن خونه ما ک ازونجا همگی با هم بریم مسجد.خونمون نزدیک مسجد بود.همه حاضر شدیم خاله کوچیکم گفت من درس دارم نمیام…مامان بزرگم گف باشه بمون.را افتادیم رفتیم ی ده دقیقه ای نشستم تو مسجد هنوز زیاد شلوغ نشده بود ب بابام گفتم بابا حوصلم سر رفته سرم درد میکنه میشه برم خونه…گفت برو اتفاقا خالتم تنهاس یکی پیشش باشه بهتره…اومدم خونه دیدم پای ماهوارس گفتم مگه تو درس نداشتی گف الکی گفتم بابا حال نداشتم بیام.منم نشستم باش ی ده دیقه ای شو نگا کردیم…ازون لختی پختیا بود من ماهواره رو خاموش کردم گفتم نازنین بیا اسم فامیل حوصلم سر رفته…دو سه دس بازی کردیم خسته شدیم بش گفتم بیا کشتی بگیریم.بچه تر که بودیم کشتی میگرفتیم ولی ایندفه گف نه…بزرگ شدیم دیگه…بالاخره با هزارتا زاری التماس رازی شد پنج دقیقه ای کشتی گرفتیم خیلی خوش میگذشت ک من رفتم رو فن بار انداز دیدم جوووون خاله جونه کوچولوی ما چ کون نرمی داره…هر کار کردم نمیتونستم بلند شم اولین بار بود همچین حسی بم دس میداد…ناخودآگاه خودمو تکون تکون میدادم خاله بدجنسمم انگار خوشش میومد هیچی نمیگفت شاید یک دقیقه ساکت بودو منم همون کارو میکردم ک برگشت محکم بغلم کردو منو بوسید منم بوسیدمش.پاهام لای پاهاش بود همونجوری تکون تکون میدادم. ی بلوز داش ک یقش خیلی باز بود منم در همون حالت روی سینه هاشو ک تازه جوونه زده بود میبوسیدم خیلی فاز میداد ک یهو زنگ خونرو زدن دوتایی سیخ شدیم هوا من آبفونو زدم اونم ماهواره رو روشن کرد بعدشم کتابشو گرف جلوش…بعد اون ماجرا دوبار دیگه هم بهش گفتم بیا دوباره حال کنیم ولی قبول نکرد کون گلابی…بااینکه تا حالا بعد اون شیش هف دفه سکس داشتم ولی حالی ک اون روز با خاله جونم کردم ی چیز دیگه بود…شاید چون اولین بارم بود انقد حال داد…هنوزم دوس دارم ی بار دیگه بغلش کنم ببوسمش حیف ک عقد کرده داره ازدواج میکنه…از همتون ممنون ک خاطرمو خوندین
نوشته: سعید
فقط میتونم بگم افسوس که انقدر تو چشممون زده که دیگه ناموس خودمونم نمیشناسیم، زمان باباهای ما وقتی کسی نگاه چپ به ناموس مردم میکرد مهم نبود اون ناموس کیه که داره بهش نگاه چپ میشه، ملت پدر کسی که اینکارو میکرد رو در میاوردن. زمان ما اگه کسی نگاه چپ به ناموس خودمون میکرد پدرشو در میاوردیم چه برسه به کارهای دیگه، فقط نگاهشم واسمون سنگین تموم میشد تا یه کتک کاری راه نمینداختیم راحت نمیشدیم. حالا جدیدیا خودشون به ناموس خودشون نظر دارن.
امیدوارم دروغ باشه ولی طرف میاد اینجا از سکس مادرش با مرد غریبه رو که دید زده بوده حرف میزنه و تازه تحریک هم شده و خودشم دست مالی کرده…
این یکی خاله اش، حالا اگه راست باشه که وا حسرتاست اگرم دروغ باشه حداقلش یعنی طرف تو کف خاله اشه دیگه.
یه زمانی میگفتم پسرا میخوان زن بگیرن واقعا با مشکل بر میخورن چون دختر خوب کم پیدا میشه، دارم به این نتیجه میرسم که اگه مردی پیدا بشه دختر خوبم واسش هست، فقط انگار دیگه مردی پیدا نمیشه…
در دیاری که زنان را ارج نیست
دعوی مردی عذابم میدهد
آقا ننویس
کیرم دهنت محارم ننویس
مشکل از خودتون نیست شما جوونا مشکل از بابا ننتونه که لقمه حروم کردن تو دهنتون
البته نباید گناه پدر بزرگ و مادر بزرگشم نادیده گرفت آخه کس کشا شما نوه تون داره به دنیا میاد بچه پس می اندازید؟آیا؟
اين مربوط ميشه به مسابقه اي که مادراي قديم با دختر بزرگشون ميذاشتن
زاری التماس دقیقا چه حرکتیه؟؟
گریه زاری شنیده بودیم ولی…
شک نکن که کس شعر گفتنتم مثل جلق زدنته! تنه درخت تو کون آدم دروغگو!! انووو! کشتيگير!!!
آخه منطق میفهمن اینا
اول راهنمای بودی ماهواره داشتین؟
ننت چندسالشه؟
اسم شامپوت چیه؟
آخه چی بگم…
بابات گفات بری پیشه خالت تنها نباشه نه تینکه بکنیش!!!من که میدونم همش چاخان بود ولی از اونجایی که با محرمات موافقم باحال بود!!!
مثل اينكه خاله هاي ايراني همه جنده شدن ولي تويي كه به خالت چش داري يا اونو ميگايي بدون ننه جندتم خاله يكي ديگس كون گلابي
بچه ها یه داستان تو شهوانی خوندم که نوشته بود:
من آرین هستم داستان از اونجا شروع شد که انگشت پام اشتباهی خورد به کون خالم بعد از روز بعد رفتار خالم با من عوض شد از با بعد به من میگفت آرین جووون
این هم مثل اون قضیه
دوستان خواهشن اینقدر دروغ نگید
و خیلی عجب!خخخخخخخ