کشتی گرفتن با یه خانم شاسی بلند توپر

1391/12/28

با سلام خدمت دوستان

داستانی که می خوام براتون تعریف کنم در رابطه با کشتی گرفتن رویایی من با یه دختر خوش استیل با قد 80/1 و وزن حدود 80 کیلو با پوست سفید، البته خیلی زیبا نیست اما بدن سفت، گوشتی و باسن بزرگ و خوش فرمی داره.
قضیه بر میگرده به 3 ماه پیش که توی فرودگاه به خانم خیلی خوش تیپی برخورد کردم که باسن بزرگش نظرم رو شدیدا جلب کرد و به جهت تاخیری که پرواز اون داشت و من هم هنوز 1 ساعت تا زمان پرواز وقت داشتم، با هاش همصحبت شدم و متوجه شدم که کارمند یکی از شرکتهای تجاری در تهران هست و برای ماموریت کاری میرفت به اصفهان. بالاخره با هم آشنا شدیم و تلفن رد و بدل شد و قرار شد وقتی بر میگرده تهران در اولین فرصت به دلیل شرایط خاص خانوادش، اون با من تماس بگیره و همدیگر رو ببینیم.

3 روز بعد ساعت 9 شب باهام تماس گرفت و چون در فرودگاه هم زمینه سازی کرده بودم، با هم خیلی راحت صحبت می کردیم و یخ داستان باز شده بود… بین صحبتهام بهش گفتم که من برای آمادگی کشتی دنبال یه حریف تمرینی میگردم ولی فرصت ندارم که برم باشگاه ( البته یادم رفت بگم که من در دوران نوجوانی چند سالی کشتی گیر بودم ) و می خوام که توی خونه تمرین کنم، به محض اینکه که صحبتم تموم شد گفت عجب چه جالب اتفاقا من هم اضافه وزن دارم و اگر قول بدی که بهم آسیبی نرسه و بدنم کبود نشه میام باهات تمرین می کنم چون برای خودم هم خوبه. این حرف را زد و من و برد تو آسمانها، باورم نمیشد که به سرعت به این آرزوم رسیده باشم، اصلا دیگه نمی تونستم حرف بزنم هی ت ت پ ت می کردم و بالاخره صحبت اون روز به خوبی و خوشی تموم شد و قرار گذاشتیم که فردا برای شام همدیگر رو ببینیم. فردای اون شب با ماشین رفتم دنبالش و برای شام با هم بودیم و در طول این 3 ساعت حدود 1 ساعت در مورد کشتی صحبت کردیم و اینکه چه لباسی بپوشه که راحت تر باشه برای تمرین و در نهایت قرار شد اون یه شلوار ورزشی با یه تاپ معمولی بپوشه و با هم تمرین کنیم و بعد از خوردن شام رسوندمش خونه.

حدود یک ماهی گذشت و وقتی که تا حدودی روی من شناخت پیدا کرد یه روز جمعه که ناهار رو بیرون از خونه با هم بودیم سر میز بهم گفت: پس چی شد تمرین کشتی؟ کی میخوای شروع کنیم؟ من هم که لحظه شماری می کردم برای چنین حرفی، گفتم: هر موقع که تو بخوای. گفتم: امروز خوبه؟ گفت: آره ولی میرم خونه که هم با خونه هماهنگ کنم و هم چند تا کار دارم که انجام بدم و بعد میام، اون موقع غذامون هم هضم شده.

بالاخره روز موعود فرارسید و اومد خونه من و وقتی مانتو و روسریش رو در آورد داشتم دیوونه میشدم، یه تاپ آبی نفتی . یه شلوار ورزشی استرچ تنگ که سینه ها ف و رون و باسنش رو ریخته بود بیرون که در همون لحظه اول حالی به حالی شدم و ک…رم راست شده بود که هی می رفتم توی اتاق که یه جوری تنظیمش کنم که آبروریزی نشه. یه بار که از اتاق اومدم بیرون دیدم که در حالی که روی مبل به جلو خم شده و داره میوه پوست میکنه تاپش از پشت تا وسطای کموش رفته بالا و کمر و پهلوهای ناز و مثل بلورش پیداست و قسمت بالای شورت مشکیش هم چون نشسته بود از شلوارش زده بود بیرون و رد سوتینش از زیر تاپش بد جوری خود نمایی می کرد. بالاخره اوضاعی بود.

دیگه نمی تونستم تحمل کنمف صبر کردم تا میوش تموم بشه و بعد بهش گفتم بیا تا تمرین رو شروع کنیم که اونم خیلی ریلکس از پیشنهادم استقبال کرد و پا شدیم رفتیم توی یکی از اتاقهای خونه که از همه بزرگتره و توی اون 4 تا تشک یه نفره پهن کرده بودم و کنار دیوارها هم بالشت گذاشته بودم که یهو سرش یا بدنش به جایی نخوره و آسیب ببینه.
بالاخره دو سه دقیقه ای بهش فن زیر گیری رو یاد دادم ( که طرف اون می باید تلاش میکرد که پاهای منو بگیره و منو بندازه روی زمین ) چون اون حالت رویایی ترین حالت در کشتی با دخترا برای منه و اون مجبور میشد که به طرف پاهای من خم بشه تا اونها روبگیره و من هم خیمه می زدم روش. تمرین شروع شد و اون سعی کرد که پاهای منو بگیره و وقتی خم شد به سمت من، منم کمرش رو گرفتم و کم کم سرش رو کردم بین دوتا پام و چسبوندم به زیر ک…رم و آروم سرش رو گرفتم و هی الکی این طرف و اون طرف می رفتیم که یعنی داریم کشتی میگیریم. تاپش اومده بود تا پشت گردنش بالا و کمر سفید و بند پشت سوتینش در فاصله چند سانتی داشت دیوونم می کرد و دستام رو حلقه کرده بودم دورش و روی شکمش دستام رو قفل کرده بودم و توی هر فرصتی صورتم رو میگذاشتم رو پشتش و ک…رم رو آروم میمالیدم به پشت گردنش. حدود 10 دقیقه ای در این حالت بودیم و هی سرش رو می آوردم بیرون و دوباره می برم زیر که اذیت و خسته نشه تا بتونیم تا آخر ادامه بدیم. کم کم کشتی به حالت نشسته شد و در همین حالت هم سرش رو می بردم بین دو تا پام و می گرقتم و آروم میشستم رو سرش بطوری که ک…رم دقیقا پشت گردنش بود و قشنگ از پشت شکمم رو میگذاشتم روی کمرش و می خوابیدم روش که نمی تونست تکون بخوره. در حین کشتی گرفتن با هم شوخی می کردیم تا رومون تو روی هم باز بشه و این خیلی خوب بود. یکی از دفعاتی که سرش بین دوتا پام بود و خوابیده بودم روش دیدم که تقریبا نصف پشت شورتش از زیر شلوار اومده بیرون و منم هی برای شوخی موهای پشت کمرش رو با لبم می گرفتم و باهاش بازی می کردم و اون هم که خوشش اومده بود هی با عشوه می گفت نکن اگه بیام بیرون می کشمت، بالاخره در حالی که دیگه راحت شده بودم و صورتم رو می مالیدم به کمر و پشتش یهو با دندونم لبه شورتشو از پشت گرفتم و یه ذره کشیدم، ( اون لحظات رو با هیچ لحظه خوشی عوض نمی کنم، واقعا تو آسمونها بودم ) و دستامو بردم و پشت دو تا رونهاشو گرفتم و یه جورایی قفلش کرده بودم که در همین حین با دست راستش شروع کرد به زدن رو کونم که با این کارش منو یه مرحله به جلو برد و منم شروع کردم به زدن آروم روی دوتا کپل های کونش و در همون حال هم کونش رو می مالوندم، ک…رم شده بود مثل سنگ و داشت می ترکید. در حال کشتی گرفتن خیلی عرق کرده بودم و در حالی که با هم گلاویز بودیم گفتم خیلی گرممه و اونم سریع گفت: خب لباستو در بیار، منم از خدا خواسته لباسمو درآوردم و ادامه دادیم. اون هم چون خیلی حرکت کرده بود گرمش شده بود ولی یه جورایی روش نمیشد که لباسشو در بیاره، بالاخره با ریلکس بودن من خیلی با ناز لباسشو درآورد و من با شلوار و اون با شلوار و سوتین به کشتی ادامه دادیم. گاهی وقتها که میدیدم از این حالت خسته شده یه فنی میزدم و به حالت دمر می خوابوندمش روی زمین و می خوابیدم روش و ک…رم رو می مالوندم بین کپل های کونش و سرم رو میگذاشتم پشت کمرش و هی می چرخوندمش روی خودم و دوباره می خوابیدم روش. در حین کشتی گرفتن بودیم که سعی کردم برای اینکه شک نکنه منم سرمو بکنم بین پاهاش که ببینم اون چیکار میکنه. به همون حالت دراومدیم اما من زیر بودمو دیدم که اون از من بدتره و به محضی که نشست روی سرم شرتم رو گرفت و با فشار می کشید بیرون و پهلوهام رو گاز آروم می گرفت و یه جورایی خفیف لیس میزد، منم که از این اتفاق خوشحال بودم در عرض چند دقیقه بردمش زیر و همین کار رو براش انجام دادم و یه جورایی دستم رو می بردم تو شرتش و یعنی از زیر شرت می زدم رو کونش. بالاخره کلی خسته شده بودیم که قرار شد اول اون بره حموم و بعد هم من برم. بهم گفت که پشتت رو بکن سمت من تا شلوارم رو در بیارم و برم حموم، منم تا فهمیدم شلوارشو در آورده گفتم بیا یه دور دیگه کشتی بگیریم. اونم گفت: نه قبول نیست من شلوار پام نیست. منم گفتم: اشکالی نداره خب منم در می آرم. بالاخره با کلی چک چونه دوتایی با شورت ولی اون با سوتین شروع کردیم به کشتی گرفت و ور رفتن با هم. از یه جای کشتی به بعد به حالت 69 در اومدیم و من بدون مقدمه شروع کردم به مالوندن کسش و اونم انگار از خدا خواسته ک…رمو با فشار گرفت و هی عقب جلو میکرد و یهو شورتمو کشید پایین و ک…رمو کرد تو دهنش و حالا ساک بزن و کی نزن، تا ته حلقش فرو میکرد و لیس میزد، حدود 3 دقیقه ای در این حالت بودیم که اول من و بعدش هم اون در همین حالت ارضا شدیم.
خلاصه روز عجیبی بود.
امیدوارم که خوشتون اومده باشه

نوشته: هادی


👍 0
👎 0
134329 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

368136
2013-03-18 04:42:12 +0330 +0330
NA

توروح خودتو داستان مسخرت.حالم ازهمه به هم میخوره…

0 ❤️

368137
2013-03-18 04:48:38 +0330 +0330
NA

کس شعر بود.کیرم تو داستانت.
چند وقت پیش یه داستان آپ شده بود خیلی شبیه این بود ولی اون کجا و این گوز گوزا کجا.
کپی نکن اگرم میکنی یه کم کمتر جلق بزن بتونی یه کم جالبترش کنی کونی مونی.
کیرم اندر کس ساناز و مغز معیوب تو

0 ❤️

368138
2013-03-18 04:54:12 +0330 +0330

امروز اومدیم پای یه داستان نظر بدیم و یاد قدیمها کنیم :-D
امیدوارم هردوتاتون به تیم ملی برید و المپیک که نداره کشتی/ جام جهانی رو همراه با افتخار برای کشورمون به ارمغان بیارید!/

0 ❤️

368140
2013-03-18 05:20:34 +0330 +0330
NA

آبروی کشتی در خطر افتاد
خدا لعنتت نکنه
با این داستان دیگه به کشتی گیر بودنم افتخار نمیکنم

0 ❤️

368142
2013-03-18 06:23:43 +0330 +0330
NA

ها؟¿؟¿؟¿؟¿؟¿؟

0 ❤️

368145
2013-03-18 06:28:20 +0330 +0330
NA
خیلی تخیلی بود
0 ❤️

368146
2013-03-18 06:29:42 +0330 +0330
NA
خیلی تخیلی بود
0 ❤️

368147
2013-03-18 13:21:06 +0330 +0330
NA

امیدوار نباش اصلا خوشمون نیومد چون آخرش خیلی بی خود بود نه کردنی نه دادنی چی بود این!

0 ❤️

368148
2013-03-18 15:00:22 +0330 +0330
NA

کیرم تو تخیلات تخمیت خوار کسه

0 ❤️

368149
2013-03-18 15:46:35 +0330 +0330
NA

کوسخل همه چیو نوشته بعد کیرو سانسور کرده.
ک…رم تو دهنه واموندت

0 ❤️

368150
2013-03-18 17:26:45 +0330 +0330
NA

عزیزم خسته نشدی از بس
به جای کیر نوشتی ک…ر؟!!؟؟!

0 ❤️

368151
2013-03-18 19:16:19 +0330 +0330
NA

بدبخت ذهنت از جق زياد پوك شده…
ادم مياد اينجا داستان سكسي بخونه ،نمي دونه كه با كس شعر مواجه مي شه…
اين كس مغزا از كجا پيدا شدن …اه اه ريدم تو اون كللت با داستان تخميت

0 ❤️

368152
2013-03-18 21:17:54 +0330 +0330
NA

به نظر منم اين داستان واقعى بود بجز يك نكته و اونم اينه كه،
اين داستان با هيچ سيريشى به يه خانم - با هر شكلى يا شاسى - نمى چسبيد!
اگر داستان رو از اول بخونيم و بجاى خانم، آقا بذاريم، همه چيز جور ميشه(مثلأ اين موضوع كه سوتين طرف تمام مدت تنش بود. يا ارضاء دو طرفه در پوزيشن 69 و بدون هيچ تنوعى در حالات سكس و يا جملاتى مث اين:" اون حالت رويايى ترين حالت در كشتى گرفتن با دخترا !!! براى من بود" و يا: "موهاى پشت كمر شو با لبام ميگرفتم!"و…)
شما هم مثل بعضى از كشتى گيرا، تمايلات همجنس خواهانه دارين. نميدونم چكار بايد بكنين، اما قطعأ دروغ كمكى به شما نميكنه…

0 ❤️

368153
2013-03-18 23:10:20 +0330 +0330
NA

خاک تو سرت با این داستانت…خب سگ از همون اول میکردیش ما رو هم اینقدر سرکار نمیذاشتی
کونی عوضی کس کش دیوس …دیگه فایده نداره باید یکی از بچه های شهوانی رو بسیج کنیم یه کشتی با خواهر یا مادرت بگیره

0 ❤️

368154
2013-03-18 23:25:20 +0330 +0330

همین کارا رو کردی که کشتی رو از المپیک حذف کردن

0 ❤️

368155
2013-03-19 00:18:05 +0330 +0330

میخواستی روتون تو روی هم واشه؟ این حجب و حیاتون منو گاییده!

0 ❤️

368157
2014-07-12 15:35:42 +0430 +0430
NA

همانا ک کس مغزی ننگ بر توباد

0 ❤️