کف پای راحله کاراته باز

1392/11/30

من اسمم کامبیزه و 20 سالمه و توی شمال تهرون زندگی میکنیم.من تنها پسره خانواده هستم و به قول معروف تک فرزند و یکی یک دونه هستم.مامانم یه دوست داره به اسمه مرضیه که با اون ها رفت و آمد خانوادگی داریم.مرضیه خانم هم فقط یه دونه دختر داره به اسمه راحله که 19 سالشه و کاراته بازه و از بچگی داره کاراته کار میکنه و این ورزش رو خیلی دوست داره.هر وقت که میومد خونه ما جوراب پاش نبود و کف پاهاش خیلی خوشکل بودن و سرخ رنگ و آبدار و خوشمزه به نظر میرسیدن.مامانه من آرایشگر بود و مرضیه خانم و راحله گاهی وقت ها میومدن آرایشگاه مامانم تا اصلاحشون کنه.آرایشگاه هم زیرزمین خونمون بود.

این داستانی که میخوام تعریف کنم خیلی درد آوره. یه روز که من توی خونه بودم و راحله و مرضیه خانم قرار بود بیان پیش مامانم که اصلاحشون کنه.اون روز بابام تا آخره شب شیفت بود و فقط من خونه بودم و مامانم.ساعت های 4:30 بود که مرضیه و راحله اومدن.من واقعا از دیدن آرایش کردن زن ها لذت میبردم و وقتی که مامانم مشتری داشت میرفتم از پنجره زیرزمین یواشکی نگاه میکردم.

اون روز هم طبق معمول رفتم یواشکی دید بزنم.خلاصه مرضیه و دخترش راحله اومدن و مامانم هر دوتاشون رو ظرف مدت 1 ساعت اصلاح کرد و موهاشون رو رنگ کرد و….من که دیگه حوصلم سر رفته بود و خواستم برم بالا استراحت کنم که دیدم بحث داره بین مامانم و مرضیه خانم و راحله جالب میشه.مرضیه خانم به مامان من داشت میگفت که چند روز پیش راحله توی مسابقات کاراته دبیرستان ها اول شده و همه رو شکست داده.مامانم از راحله پرسید چه جوری اول شدی؟راحله گفت ضربه پای من خیلی قویه و چند نفر رو با ضربه کف پا به صورت ناکار کردم.مامانم به راحله گفت :من کف پاهات رو دیدم که سرخه.فکر کنم کف پاهات خیلی هم توی کفش بو میگیرن.راحله انگار بهش برخورد و گفت:کف پاهای من همیشه تمیزن و بو نمیدن.مرضیه خانم گفت:راحله دخترم ناراحت شد.این چه حرفیه شما میزنین!مگه شما پاهای راحله رو بو کردین که میگین پاهاش بو میده؟مامانم گفت:حالا مگه من چی گفتم که راحله ناراحت شد؟من از رنگ کف پاهاش حدس زدم که پاهاش توی کفش بو میگیرن.مرضیه خانم گفت:راحله جان حالا که این جوریه پاهات رو بزار روی صورتش تا ببینه بو میده یا نه.مامانم جا خورد و گفت:\”نیازی به این کار نیست.اصلا به من چه کف پاهای دخترت بو میده یا نه.یعنی چی که پاهای بودارش رو بزاره روی صورت من که بو کنم؟\”راحله که انگار لج کرده بود پاهاش رو از کفش در اورد و مثل همیشه جوراب پاش نبود و به مامانم گفت:\”یا خودت بیا صورتت رو بزار کف پاهای من رو بو کن یا خودم با کف پاهام خفت میکنم.\”مامانم خیلی عصبانی شد و گفت:\”مرضیه به دخترت یه چیزی بگو.بزرگتری گفتن کوچیکتری گفتن.احترام حالیش نیست.من کف پاهای دخترت رو بو کنم؟\”مرضیه خانم گفت\”تقصیره خودته.حالا بو کن تا بفهمی که به دختره من نگی پاهات بو میده.\”خلاصه هر چی مامانه من میگفت راحله میگفت باید با پاهام خفت کنم.

آخرش مرضیه خانم و راحله مامانم رو به زور خوابوندن روی زمین و راحله کف پاهاش رو گذاشت روی صورت مامانم.وقتی که راحله کف پاهاش رو گذاشت روی صورت مامانم مامانم یه آهی کشید و نفسش رو بند آورد.راحله هم از لج مامانم کف پاش رو چسبوند رو دماغ مامانم.مامانم که داشت از دهن نفس میکشید راحله کف اون پاش رو گذاشت روی دهن مامانم.دیگه مامانم به معنای واقعی داشت زیر کف پاهای راحله خفه میشد.مرضیه خانم در همین حال میگفت:\”حالا بو کن ببین بو میدن یا نه.\”مامانم که داشت خفه میشد گفت:\”تو رو خدا به دخترت بگو از روم بلند شه و پاهاش رو بکشه کنار.پاهاش بوی عرق میدن!\”این حرف رو که مامانم زد راحله بیشتر لج کرد و کف پاش رو برد بالا و کوبوند توی صورت مامانم.راحله به مامانش گفت:\”مامان تو هم کفشات رو در بیار.\”مرضیه خانم هم کفشاش رو در آورد.اون هم جوراب نداشت.مامانم مرضیه خانم رو قسم داد که بیخیال بشه ولی فایده نداشت.کف پاهای مرضیه خانم توی کفش چرکی شده بودن و یه کم سیاه بودن.مرضیه خانم پاشنه پاش رو کرد توی دهن مامانم و راحله هم کف پاهاش روی دماغ مامانم بود.راحله از مامانم پرسید هنوز میگی پاهام بو میدن؟مامانم گفت\”خفه شدم از بوی گند پاهاتون.\”مامانم که این حرف رو زد مرضیه خانم و راحله زدن زیره خنده.مامانه بیچارم خیلی خار و خفیف شد.فکر کنید یه زن 38 ساله زیره کف پاهای یه دختر 19 ساله موس موس کنه تا با کف پاهاش خفش نکنه.خلاصه حدود نیم ساعتی مامانم رو با کف پاهاشون خفه کردن.بعد راحله به مامانم گفت حالا میخوام ضرب پام رو بهت نشون بدم.مرضیه خانم بدن بی حال مامانم رو از روی زمین برداشت و از پشت دستاش رو با روسری بست و مامانم رو تکیه داد به دیوار.

راحله هم با کف پاش کوبوند به دهن مامانم.بعد کف پاش رو روی صورت مامانم نگه داشت و خفش کرد.راحله به مامانم گفت:\”کف پاهامون رو میلیسی تا دست از سرت بردارم.\”مرضیه خانم رو راحله به شکم دراز کشیدن طوری کف کف پاهاشون به سمت مامانم بود.بعد مامانم به ناچار زبونش رو چسبوند به کف پای راحله و شروع کرد به لیسیدن.مامانه بیچارم زبونش رو میزد به کف پای راحله و مرضیه خانم و کف پاهاشون رو تمیز میکرد.مرضیه خانم که یه کم کف پاهاش سیاه بود بعد از لیسیدن مامانم یه کم تمیزتر شدن.بعد از اینکه لیسیدن مامانم تموم شد راحله و مرضیه خانم بلند شدن و کفشاشون رو کردن پاشون و هزینه آرایشگاه رو به مامانم پرداخت کردن.مامانم وقتی از روی زمین بلند شد با یه حالت مظلومانه به مرضیه خانم و راحله نگاه کرد و گفت:\”خیلی بی معرفتی مرضیه.حقه من نبود که بخوایین با کف پاهاتون من رو این جور اذیت کنین.دخترت نه کوچکتری حالیش میشه نه بزرگتری!

\”مرضیه خانم در جواب مامانم اومد حرف بزنه که راحله پرید توی حرفاش و گفت:\”تقصیر خودته چون اول خودت شروع کردی.تو چی کار به بوی پاهای من داشتی؟حالا بوشون کردی؟بوشون خوب بود؟خوشمزه بودن؟\”مرضیه خانم هم گفت:\”دستت درد نکنه که کف پاهامون رو با زبونت تمیز کردی.\”مامانم از این حرفه مرضیه خانم خیلی ناراحت شد.حق هم داشت.بیچاره کف پاهاشون رو بو کرده بود و لیس زده بود.این یعنی نهایت بیچارگی مامانم.مامانم به مرضیه خانم و راحله گفت دیگه نمیخوام ببینمتون.راحله گفت:\”انگار نوبرش رو آوردی؟هر چی کف پاهامون رو دادیم به خوردت برات بس نبود؟\”مامانم گفت برید از خونه من بیرون.دوستی من و تو دیگه تموم شد مرضیه.برو این دخترت رو ادب کن!\”مامانم که این حرف رو زد ناگهان راحله از شدت عصبانیت به طرف مامانم حمله ور شد و مامانم رو هول داد و مامانم پرت شد روی زمین.بعد دوباره کفشاش رو در اورد ورفت بالای سر مامانم.کف پاش رو کوبوند توی دهن مامانم.چند بار پشت سر هم پاش رو اورد بالا و کوبوند توی دهن مامانه من.مرضیه خانم که دید اوضاع داره خراب میشه اومد و راحله رو کشوند عقب و مامانم رو بلند کرد.مرضیه خانم به دخترش گفت:\”بسه دیگه دخترم.بریم.راحله گفت:\”با کف پام کوبوندم توی دهنش تا حرف دهنش رو بفهمه و هر حرفی رو نزنه.مرضیه خانم گفت:\”بریم دیگه.بسشه.\”خلاصه مرضیه خانم و دخترش از خونمون رفتن و الان که 4 ماه از این ماجرا میگذره دیگه ندیدیمشون.

نوشته: کامبیز


👍 4
👎 3
128927 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

413151
2014-02-19 00:37:39 +0330 +0330
NA

چقد توهمی هستی پسر

2 ❤️

413152
2014-02-19 00:38:30 +0330 +0330
NA

تا آخر نخوندم.

0 ❤️

413153
2014-02-19 00:59:09 +0330 +0330
NA

الآن این چی بود؟!!! ماجراهای کف پا؟!!!
کف پاهاش خوشگل و سرخ رنگ و آبدار و خوشمزه بود؟!!!
فوت فتیشی که میگن اینه؟!!! بحث بینشون جالب بود اونوقت؟!!!
هر چی ک. مغزای دیگه یکی یکی داشتن، تو یه جا داری!

خدایا با کیا شدیم هفتاد میلیون؟!!!
پس این تور خودکشی دست جمعی چی شد؟!!

0 ❤️

413154
2014-02-19 03:00:13 +0330 +0330

کف دست کامبیز جقو

0 ❤️

413155
2014-02-19 06:12:07 +0330 +0330

شدیدا با دیانا موافقم

0 ❤️

413156
2014-02-19 07:15:55 +0330 +0330

کف پام رو بلیس که آبنبات است
مث زیر پیرهن چرک بابات است
بخور از لای چرکاش جون بگیری
میان چاک کونم هم که جات است

تقدیم به کامبیز و همه عاشقان سینه چاک فوت فتیش

0 ❤️

413157
2014-02-19 07:22:51 +0330 +0330

پسرجان تو دیگه انقدر جق زدی مغزت ارور داده!
همه جور کسشر دیده بودم. این مدلیش مونده بود.
کس شر محض!
اخه این راحله جفت پا رفته بود رو سر مادرت. کله ی مادرت نتریکید؟ بعد در همون حین که پاشنه ی پای راحله تو دهن ننت بود. ننت داشت حرفم میزد؟
اخه کس ننت. اخه کیر مغز.
تو یه کیر از درب منزل اویزون کن. بیرون رفتنی بخوره تو صورتت. برگشتنی بخوره پس کله ات. شاید شفا پیدا کردی

0 ❤️

413158
2014-02-19 09:59:26 +0330 +0330
NA

من عاشق اين دوبيتياي پاي داستانام

0 ❤️

413159
2014-02-19 10:50:39 +0330 +0330
NA

آقای مستوفی عزیز دم شما هم گرم، دو بیتی های شما و جناب تکاورجون حرف ندارن…:D

0 ❤️

413160
2014-02-19 12:10:59 +0330 +0330
NA

=)) =)) =)) =))
:D. :D. :D. :D

منو اغفال کرده بید!
آقا فیلم برداری نکنین!
شطرنجیم کنین!

0 ❤️

413161
2014-02-19 13:34:12 +0330 +0330

مخلص shameless و خانم دکتر عزیز.

0 ❤️

413162
2014-02-19 14:43:12 +0330 +0330
NA

می بینم که دوستان چشم مارو دور دیدن . کلا با هم موافق شدند چپ و راست . :D
(جای کاربران قدیمی خالی شیر جوان , پسر غیرتی , امیر که همیشه با خودش موافق بود و دوستان دیگه که با هم توافق داشتند . هر جا هستند شاد باشند.)
ما که داستان نخوندیم . فقط فهمیدیم یکی عاشق کف پای اون یکی شد . شملسی اومد با دیانا موافقت کردن و یارو رو قهو ه ای کردن . جناب مستوفی قربونش برم که کلا 2 بیتی می سراید در حد تیم ملی جای حرف باقی نمیذاره و زد تو برجک یارو .
با تشکر از همه دوستان . یکی خلاصه داستان برای من تعریف کنه ممنون می شم.
:D
:D :D :D

دیانا منو تحریک نکن . میرم ابر قدرتهای سایتو میارم با من موافق شن . ادمین رو میکنم!!! یا خداااااااااااااااااااااا ;)

0 ❤️

413163
2014-02-19 16:16:27 +0330 +0330
NA

جالب بود
تو فقط وایسادی نگاه کنی ؟
رفیق مادرت بود مرضیه خانم ؟
چی بگم ؟ بعضیا انگار مصرفشون بالاست !!

0 ❤️

413168
2014-02-20 09:16:07 +0330 +0330
NA

داستان خيلى چرتى بود

0 ❤️

413165
2014-12-07 17:50:57 +0330 +0330

ببین ما میخواهیم فحش ندیم نمیشه. ولی فحشت نمیدم . ادم جلقووووووووووو برو جلقت را بزن یه چیز دیگه تصور کن فضای سایت را هم اشغال نکن.

0 ❤️

413167
2015-07-18 18:27:09 +0430 +0430

این چی بود؟؟؟¿¿¿¿¡!,¡¡¡!!! عشق کف پا داری,یکم قابل درکه,فوت فتیشی هم به خودت ربط داره,اما خداییش شمردی چندبار نوشتی کف پا؟؟؟ داستانتم تخمی-تخیلی بود,از نوع اساسیش
dash1 dash1 dash1

0 ❤️

750240
2019-02-24 03:18:24 +0330 +0330

چی میگه فیریکه اولشو اخرشو باز خفه شو

0 ❤️