کون تپل ممد در خوابگاه

1395/09/26

این خاطره مال بیست سال پیشه موقعی که خوابگاه بودم. اون موقع من یک هم‌اتاقی تپل سبزه داشتم به اسم محمد که البته خوشگل نبود ته ریش کمی هم داشت که خیلی تخمی مذهبی بود. اما تا دلت بخواد کون گرد و تپلی داشت تا حدی که خیلی راست نمی‌تونست راه بره همیشه یک کمی خم بود و سریع هم هرجا می‌رسید می‌نشست و ولو می‌شد. یک شلوار پارچه‌ای قهوه‌ای داشت که درز پشتش دو لایه بود و زیرش یک لایه‌اش باز شده بود. یک لایه باریک قهوه‌ای پررنگ لای قاچ کونش درست شده بود. من وقتی کونش رو می‌دیدم خصوصا با اون نوار قهوه‌ای خیلی حشری می‌شدم اما روم نمی‌شد باهاش شوخی کنم. هم قیافه‌اش تعریفی نداشت هم این که من خودم رو اونجا آدم حسابی می‌دونستم دنبال این شوخی‌ها نبودم.

محمد یک دوستی داشت دانشگاه آزادی بود گاهی میومد پیش ما. اون اسمش علی بود و خیلی خوش‌تیپ و خوشگل بود همیشه هم تو اتاق ما با یک شورت هفتی راه می‌رفت. با هیچ کدوم زیاد میونه ای نداشتم اونا تو عالم خودشون بودم من هم تو عالم خودم. با محمد خیلی شوخی می‌کرد من اوایل فکر می‌کردم در حد دست زدن و انگشت کردنه اما یک روز که تخت بالایی بودند یهو محمد جیغ و داد زد وهر دو نیم‌خیز شدند دیدم علی روش خوابیده و هر دوشون شورتشون را پایین کشبدن. کون جفتشون رو دیدم. ظاهرا از درد سوراخش داد زده بود. فهمیدم قضیه جدیه و علی واقعا محمد رو می‌کنه. من همین‌طور تو کف بودم و با خودم کلنجار می‌رفتم که چطور سر صحبت رو باز کنم و محمد رو بکنم در حالی که اصلا باهاش قاطی نشده بودم. یک روز دیدم محمد ریش و سبیلش و زده و موهاش رو هم مرتب کرده. لپهاش گل انداخته بود و دیگه قیافه اش شبیه بسیجی‌ها تخمی نبود. از اون روز دیگه تصمیم گرفتم هر طور شده بکنمش. گاهی باهاش شوخی می کردم و لپش رو می‌کشیدم اما هنوز رودربایسی داشتیم. تا این که یک روز همین طور دراز کشیده بودم روی تخت محمد اومد کنار من خوابید و گفت سعید جون من یک مشکلی دارم گفتم چیه عزیزم گفت روم نمیشه گفتم بگو ممد جون به کسی نمی‌گم گفت راستش رو بخوای کیرم خیلی کوچیکه! گفتم خب خوابیده طبیعیه کوچیک باشه گغت نه کلا کوچیکه گفتم خوب بذار ببینم کیرش رو نشون داد انصافا خیلی کوچیک بود برعکس کون گنده‌اش. گفتم عیبی نداره کیر که مهم نیست همون طوری دستم رو کشیدم روی رونش اون هم دستش رو رو کیرش کشید. کم‌کم برگشتم طرف اون و همین طور رونش رو آوردم بین دو پام و با دستم دور باسنش رو مالش می‌دادم و حال می‌کردم حسابی رفتیم تو همدیگر و من هم دستهام رو بردم روی باسن نرمش و باهاش بازی کردم. می‌خواستم کم‌کم لباساش رو در بیارم که یهو از سالن صداش کردند برای تلفن! معمولا وقتی علی زنگ می‌زد خیلی طول می‌کشید. ضدحال بدی خوردم یک لحظه بی‌حرکت شد و بعد نشست روی تخت که بره. داشت می‌رفت حشرم بالا بود دستم رو کامل کردم لای قاچ کونش. گفت ولم کن. رفت تلفن رو جواب بده و نیم‌ساعتی طول کشبد و من هم تو کف بودم و هم حسابی حشری شده بودم اما خودم رو به خواب زدم تا برگرده. یک حسی هم بهم گفت بی‌خیال شو آبروت می‌ره با این کارها تو همین دودلی دراز کشیده بودم که اومد و یک کمی مکث کرد بعد برخلاف همیشه بالش رو گذاشت کف اتاق و خوابید. یک دقیقه تحمل کردم اما زود چشامو باز کردم ممد پشت و رو خوابیده بود چشمم به کونش افتاد که مثل یک کوه وسط اتاق رو گرفته بود. بی‌معطلی بلند شدم رفتم پشت محمد. نمی‌دونستم از کجا شروع کنم پشتت نشستم گفت دمت گرم یه مشت و مال بده. من هم از خدا خواسته شروع به مالوندنش کردم نشستم روی باسنش. بعد آروم رفتم در گوشش گفتم می‌خوام بکنمت! اون هم یه پوزخندی زد گفت شوخی نکن سعید ازت انتظار نداشتم. یک کمی شونه‌هاش رو تکون داد یعنی می‌خواد در بره من محکم گرفتم روش خوابیدم. اون هم همه‌اش کرکر و پوزخند می‌زد. بلند شدم نشستم پشتش. با باسنش بازی کردم و مالش می‌دادم و می‌گرفتم تو دستام اون هم به حالت عشوه می گفت شوخی نکن! دیگه دلو به دریا زدم شلوار و شورتش رو با هم کشیدم پایین. شروع کرد به اعتراض و عه عه عه! پوست کونش از خودش روشنتر بود. کون گرد و بزرگی داشت با دستام رو کپلهاش زدم و باهاش ور رفتم گفت نکن سعید بی‌خیال! اما دیگه دست خودم نبود. شورت و شلوارم رو پایین کشیدم و کیرم رو گذاشتم لای پاش. کونش خیلی ارتجاعی و نرم بود همین‌طور دو سه دقیقه لاپایی زدم و اون هم اوف اوف می‌کرد. با ناز می‌گفت نکن! بلند شدم لای پاش رو باز کردم سوراخش باز بود معلوم بود علی زیاد کردش. یک کمی تف زدم سر کیرم و دم سوراخش. کیرم رو گذاشتم دم سوراخش فشار دادم تو نمی‌رفت خوب جا نیفتاده بود. اون هم می‌گفت نکن درد داره اما من اهمیتی نمی‌دادم بالاخره بعد از دو سه بار جا انداختن کلاهک رو گذاشتم وسط سوراخش و اون قدر محکم زدم که نصف کیرم یک ضرب رفت توش. سروصداش زیاد شد می‌گفت خیلی درد داره در بیار نامرد. من یک کمی صبر کردم درآوردم دوباره زدم توش. چند بار عقب و جلو کردم تا بالاخره تا ته رفت توش. ممد همین طور که غر می‌زد برگشت عقب رو ببینه من هم کیرم رو بی‌حرکت نگه داشتم خوابیدم روش و یک ماچ بزرگ از لپش گرفتم و شروع به بوسیدن صورتش کردم. غرغرش دیگه به عشوه تبدیل شد اومد ازم لب گرفت. همین طور که لب می‌گرفت تلمبه رو شروع کردم و آخ و اوخش شروع شد. من هم گردن و لپش رو می‌خوردم. این که کیرم توی کونش بود یک چیز بود این که باسن نرمش که روش خوابیده بودم و بالا و پایین می‌رفتم یک حال دیگه‌ای می‌داد. واقعا تو ابرا بودم و به تنها چیزی که فکر نمی‌کردم آبروریزی این قضیه بود. خیلی زود بعد از چند تا تلمبه آبم اوم و ریختم توش. همین طور کبرم را تو کونش نگه داشتم تا کل آبم اومد. بدنم یهو سرد شد. و کیرم کم‌کم خوابید و خودش افتاد بیرون. بلند شدم دو تا زدم روی کپلهاش و کنارش دراز کشیدم. اون هم برگشت گفت ریختی توش نامرد! من هم چیزی نگفتم و دراز کشیدم اومد ازم لب گرفت ولی من هیچ حسی نداشتم. بعدا فهمیدم لب گرفتن رو خیلی دوست داره. تا آخر ترم دیگه روم بهش باز شده بود و خیلی باهاش شوخی می‌کردم. چهار پنج باری دوباره کردمش. اما دیگه هر وقت تو اتاق با هم تنها بودیم دستم تو کونش بود.اون هم ناهوا ازم لب می‌گرفت. بعد از اون ترم اون با علی بیرون یک خونه گرفتند و از خوابگاه رفتند. گاهی تو دانشگاه می‌دیدمش اما خیلی کم. رشته مون فرق داشت دو تا دانشکده جدا بودیم. اون موقع‌ها موبایل نبود تا دوباره ارتباط برقرار کنیم رابطه مون کم شد. یک بار که تو سلف دیدمش گفتم آخر هفته بیا اتاق من تنهام. اومد و دوباره با هم حال کردیم. گفت علی فهمیده بوده که ما با هم حال می‌کنیم بهمین خاطر بیرون خونه گرفته. اون شب خاطره سکس اول رو دوباره زنده کردم و تو همون حالت خوابیده روی زمین روی باسنش خوابیدم و ده تا شاک زدم آبش رو ریختم توش. تا صبح ازم لب می‌گرفت. بعد از اون دیگه باهاش قراری نذاشتم. طعم کون ممد باعث شد یک زن تپل بگیرم.

نوشته: ؟


👍 9
👎 4
19369 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

568835
2016-12-16 07:19:36 +0330 +0330

داستانت منو برد توی زمان شاه خدا بیامرز
بیست سال پیش
دمت گرم نوستالژي بود (clap) 🙄

0 ❤️

568872
2016-12-16 13:24:24 +0330 +0330
NA

دمت گرم. خیلی حال داد، بخصوص اونجایی که سیلی زدی به کپلهای چاقش، جوووون. خوشم اومد. منم عاشق پسر توپول و گوشتی هستم…

0 ❤️

568937
2016-12-16 22:21:58 +0330 +0330

در کل خیلی کس نوشتی همین

0 ❤️

568947
2016-12-16 22:47:05 +0330 +0330

نمیخوام فحش بدم دادا … ننویس.

0 ❤️