سلام داستانیو که میخوام تعریف کنم مربوط میشه به سال 88 اون موقع من اول دبیرستان بودم و تازه وارد قضایای سکسی شدم ولی هیچوقت به جنس مخالف علاقه ای نداشتم من تودر س ریاضی خیلی ضعیف بودم برای همین از معلمم خواستم تا قبل از امتحانات ترم اول بیادو بهم درس بده اکثر روزا من تو خونه تنها بودم تا شب برای همین وقتی که معلمم میومد ما دو تا کاملا تنها بودیم یه روز که خونه ی ما بودش من دولا شدم که وسایلو از رو زمین بر دارم که یهو دیدم داره با دستش کونمو میگیره اینو بگم من اونموقع تپل و سفید بودم من یهو برگشتم که اونم جا خورد و ترسید بهم گفت برگردیم سر درسمون من چیزی نگفتم ولی ینی دلم میخواست دوباره اون کارو بکنه
این قضیه گذشت تا اینکه هفته ی بعدش که میخواست بیاد من یه تیشرت تنگ پوشیدمو بایه شلوار کوتاه که پاهام تا رون معلوم بود وقتی منو دید جا خورد ولی چیزی نگفت دیدم اینجوری نمیشه دوباره به بهونه ی برداشتن خودکار دولا شدم که دیدم محکم کونمو گرفت ایندفه کاری نکردم وقتی دید چیزی نمیگم ادامه داد منم اروم رفتم عقب منو نشوند روپاهاش بهم گفت منو دیوونه کردی تو چه قد خوشگلی داشت با کیرم ببازی میکرد که دید بزرگ شده اول ازم لب لب گرفت ولی از اینکارش خوشم نیومد لباسامو دراورد با مال خودش شروع کرد به خوردن سینه هام بعد برم گردوند داشت سوراخمو میخورد منم حشری شده بودم بعدش با یه انگشت داشت منو میکرد اینکارو تا ستا انجام داد تا وقتی دید حسابی جا باز کردم بعد به کیرش تف زدو اروم سرشو کرد تو کونم منم داد زدم گفت تحمل کن الان دردش میره اروم اروم کیرشو تا ته کرد تو کونم منم دیگه داشتم لذت میبردم و ناخوداگاه اه و ناله میکردم تا اینکه بعد از حدود یه رب ابشو خالی کرد تو کونم ازم تشکر کردو گفت برات جبران میکنم هر هفته هم کار ما همین بود اونسال من بالا ترین نمره ریاضیو داشتم.
نوشته: hpssein
کیر خر بر سرت
چرا به معلم ریاض کون دادی؟
چون من همیشه از ریاضی متنفر بودم و تو به استادش کون دادی
پس منم میگمه که
کیر ارشمیدس تو کونت تا بگی یافتم یافتم
سوراخ کون فیثاغورث دهنت لیسش بزن
خوارزمی هم همه معادلاتش رو با خوابیدن با شکمش روی کمرت حل کنه
دیوووووووووووووث
he in yani bardeye jensi bodan khob shayad intori hal mikoni khosh bashi dar har sorat
شاید نشود به گذشته برگشت
و یک اغاز زیبا ساخت
ولی
میشود هم اکنون اغاز کرد
و یک پایان زیبا ساخت
بخاطر بسپاریم حضور هیچکس در زندگی ما اتفاقی نیست…
خداوند در هر حضوری رازی را برای کمال ما پنهان کرده!!!
خوشابحال ما اگر آن راز را دریابیم!!!
سلامتی خودم!!
چون با همه خندیدم،همه رو دلداری دادم…
نگران همه شدم،به همه اهمیت دادم…
بغض های خیلی هارو به خنده تبدیل کردم…
ولی هیچکس حتی نفهمید تو دلم چی میگذره!
یه ربع طوووووول کشید تا آبش بیاد؟؟؟
ملجوووووقک تخمی…
این همه استاد،حالا چرا استاد ریاضی کونده ه ه ه ه؟
کس عمت واسه داستانت،عاقا من کرمانشام،اگه کون هست از کرمانشاه یه پیامی به ما بده.
من ریاضی درس نمیدم ولی کون تپل و سفید دوس دارم،از تهران کسی هست خصوصی بده
…من دولا شدم که وسایلو از رو زمین بر دارم که یهو دیدم داره با دستش کونمو میگیره اینو بگم من اونموقع تپل و سفید بودم من یهو برگشتم که اونم جا خورد و ترسید بهم گفت برگردیم سر درسمون من چیزی نگفتم ولی ینی دلم میخواست دوباره اون کارو بکنه…تعجبی نداره این خاصیت کونی بودنه
چه با افتخار از کون دادنت میگی انگار جایزه نوبل ریاضی گرفتی چاقال کون دادی کیره بچه کوروکودیل تو کونه معلم ریاضیت کیر اونم تو کونه تو که دوس داری