کون دادن های به یاد ماندنی (۱)

1398/03/20

سلام اسم من محمد یاسین (اما بیشتر فامیلمون یاسین صدام می کنند شاید به خاطر اینکه اسمم ممد داخل فامیل هم پدریم و هم مادریم زیاده)
متولد ۷۸ ام حدودا بیست سالمه
البته اول بگم این داستان گی هست اگر اهل اینجور داستان ها نیستید نخونید
دوران بچگی با هم سن سال های خودم وبعضی از کسایی که از من چند سالی بزگتر بودن لاپایی و درمالی کرده
بودم از روی کنجکاوی بود یا کسخل بازی نمی دونم اما بیشتر بهم مالیدن تا به کسی بمالم
پنجم ابتدایی بودم که اولین جق زدم یادمه اولین باری که زدم چنان تازگی و کیفی داد که چند روزی پشت سر هم هر روز می زدم اما اون دوران آبم نمی امد
و به شکل تخیلی فکر می کردم آدم زیاد روی کنه در جق زدن کور میشه
گذشت تا
دوران اول راهنمایی شاید بشه گفت تخمی ترین دوران بیشتر آدم هاست تعداد معلم برای اولین بار زیاد میشه هر کدوم یه اخلاق تخمی دارند که باید تحمل کرد بیشتر معلم ها هم میان برای زهر چشم گرفتن
اون دوران داخل کلاسی بودم که همه بچه ها کلاس یه نفر ار کون کرده بودن هیچ کسی نبود که بگه کون دادم
به همین خاطر فعل کردن زیادی صرف می شد حالا خدا می دونه تک تک اشون چند بار داده بودن
من داخل کلاس چیزی نمی گفتم فقط به حرف بقیه گوش میدادم
شاید به خاطر عادتی بود که پیدا کرده
بودم
یه عادتی که مطمئن اگه هم کلاسی هام می فهمیدن می گفتن یاسین کونیه
داخل خلوت مثلا می رفتم دستشویی یا حموم کونم انگشت می کردم یا یه دست برس بود می کردم داخل کونم
اوایل از روی کنج کاوی اما بعد عادت شد یه عادت بد
می دونستم مسیر اشتباه میرم به همین خاطر خیلی خواستم ترک کنم اما یه وسوسه بود که دوباره انجامش می دادم اطرافم کسی نبود که بهش بگم البته بود اما کی روشو داشت بگه
به همین خاطر رفتم دنبال
خود درمانی گشتن داخل اینترنت می رفتم اینترنت اما نتیجه کاملا معکوس بود
تازه با روش مثل تنقیه اشنا شدم
البته مطلبی هم نبود که کمکم کنه
بعد هر بار گشتن کل حافظه یا هیستوری پاک می کردم که کسی متوجه نشه چی سرچ کردم
اتاق من کاروان سرا بود به همین خاطر نباید سر نخی می زاشتم داخل کامپیوتر بمونه
عادتم رفته رفته شدید تر می شد وقتی شهوتم می زد بالا اصلا توجه نمی کردم که دنبال ترک‌اینکار بودم یانه باید به یه طریقی خودمو خالی می کردم
و همیشه بعد اینکه ارضا می شدم مثل سگ‌پشیمون می شدم که چرا اینکار کردم با یاد گرفتن تنقیه دیگه اتاق هم جزو جاهایی بود که با خودم ور می رفتم چون دیگه کثیف کاری در کار نبود
بعضی موقع که شهوتی می شدم می زد به سرم که برای یک دفعه ام که شده کون بدم
اما موقعیت اش جور نمی شد اگر هم می شد مطمئن بودم پشیمون می شم به همین خاطر منصرف می شدم
تا حدود یک سال این دل دل کردن گذشت تا …
سال دوم راهنمایی بودم ایام عید بود که خانواده عموم برای عید دیدنی امدن خونه ما چون عموم به خاطر شغل ای که داراه طرف های جنوب زندگی می کنه رفت آمد ما با هم کمه شاید داخل سال چند بار هم همدیگه رو بیشتر نبینیم
بیشتر موقع ها وقتی میاد شهرستان اول میاد خونه ما شب هم می مونه بعد میره خونه بقیه ی فامیل
عموم یه پسر یه دختر داره دخترش حدود دوسال می شد که ازدواج کرده بود با عموم نیومده بود اما پسر عموم احمد که سه سال از من بزگتره حدودا ۱۶سالشه باهاشون امده بود
من واحمد با اینکه خیلی همدیگه نمی بینیم اما باهم بیشتر جوریم احمد نسبت به بقیه ی پسر عمو هام بهتر با آدم گرم می گرفت
احمد وقتی خونشون نبرده بودن جنوب شهرستان بودن چند بار لاپایی با من خودشو خالی کرده بود
اما بعد اینکه رفتن همه این کار ها تموم شد
اون شب هم من اصلا به فکر این نبودم که بخوام کون بدم
نه حوس اش بود نه موقع اش
اما اتفاق افتاد
تا قبل شام من و احمد داخل پذیرایی پیش خانوادها بودیم با هم می گفتیم و می خندیدم
بعد اینکه شام خوردیم دیدم احمد به من گفت بریم داخل اتاق فیلم‌ ببینیم منم که اعصاب ام از حرف مسخره بزرگتر ها خورد شده بود قبول کردم رفتی داخل اتاق ((اتاق من درش روبه حیاط وا می شد و از داخل خونه راه نداشت مثل خونه سریداری بود حتی یه حموم جدا گانه داشت ))
داخل اتاق به احمد گفتم فیلم چجور دوست داری دیدم خندید گفت فیلم سوپر داری یه نگاه به احمد کردم گفتم چجور اش می خوای
احمد هم گوشی اش از جیبش در اورد اون موقع سونی اریکسون ارکس دستش بود
وقتی موبایل اش دیدم بهش گفتم خر پول
دیدم احمد گفت نه بابا فکر می کنی
منم فیلم هایی که پوشه پوشه مخفی کرده بودم ریختم براش
یه چندتا فیلم هم داخل گوشی احمد بود ریختم برای خودم احمد گوشیش برداشت شروع کرد نگاه کردن
دیدم صداش داره باز می کنه که گفتم چی می کنی صدا میره می شنوند
دیدم گفت باشه پاشد رفت بیرون اتاق من باهاش رفتم که رخت خواب بیارم
احمد شلوار ورزشی و هندزفری ورداشت منم یه دست رخت خواب برداشتم
برگشتیم به احمد گفتم روی تخت می خوابی یا روی زمین که دیدم پرید روی تخت
گفتم معلومه خر پولا روی زمین نمی خوابند
اینو که گفتم دیدم بلند شد گفت همینه که هست بعدش شلوارش کشید پایین که عوض کنه من داشتم رخت خواب پهن می کردم دیدم از پشت چسبید به من
منم انگاری بهم برق وصل کردن پریدم جلو فقط بهش گفتم دهنت سرویس
احمد بعد اینکه شلوار ورزشی پوشید نگاه گوشیش کرد گفت تازه ساعت ۱۱ اینم که شارژ نداره
قرار شد گوشیش بزنه شارژ در حالی که گوشیش شارژ میشه یه فیلم سینمایی ببینیم
منم رفتم دوباره کامپیوتر روشن کردم احمدم رفت شارژر آورد که گوشی بزنه شارژ
موقع پخش فیلم گرم صحبت شدیم طوری که نفهمیدم اصلا موضوع فیلم چیه
کم کم احمد صحبت برد سمت+18 سال از خاطراه هاش می گفت از اینکه موقع لاپایی بایکی از دوستاش (هم کلاسی اش)
مادر دوستش دیده بوده شون
منم اونجاه روده بر شده بودم از خنده اما احمد گفت می خندی اما من اونجا سکته کردم
منم که با این حرفای احمد وسوسه شده بودم
به احمد گفتم دوست داری کی از در این اتاق بیاد داخل و تو دلت بخواهد از کون بکنی اش
احمد یخورده فکر کرد گفت دختر یا پسر
گفتم پسر
دیدم احمد یه زیر چشمی نگاه من کرد گفت خودت بعدش از بغل صندلی دستش دراز کرد گذاشت روی کونم
منم با خنده گفتم گمشو بچه باز
اما احمد گفت بی شوخی دوستم که با هم حال می کردیم مثل تو بود ولی پوستش یخورده سبزه تر از تو بود
اما سوراخش مثل کوره داغ
من حرفی نزدم نگاه صفحه مانیتور می کردم
احمدم ساکت شده بود نگاه مانیتور می کرد که یه دفعه گفت بابا ما که چیزی نفهمیدم از فیلم کامپیوتر خاموش کن
منم دل تو دلم نبود دل زدم دریا
گفتم احمد می کنی
احمد گفت چی
منم گفتم کون منو
احمد که همیشه با هیجان حرف می زد گفت واقعا
گفتم اره
دیدم احمد گفت باشه بیا بریم داخل رخت خواب جرت بدم
فکر می کرد از شوخی گفتم
گفتم صبر کن برم دستشویی بعد
امدم داخل حیاط رفتم دستشویی تنقیه کردم خودم تمیز کردم
موقع برگشتن نگاه کردم‌‌کل لامپ ها خاموش بود به جز اتاق من رفتم داخل اتاق
دیدم احمد روی تخت داره با گوشیش کار می‌کنه
بهش گفتم احمد شب خواب بزن پریز می خوام لامپ خاموش‌ کنم نور‌ زیاد نباشه بهتره
که دیدم احمد گفت واقعا راست گفتی می خوای بدی
گفتم اره بزن پریز
احمد شب خواب زد من لامپ خاموش کردم
امد داخل رخت خوابم شلوار با شرتم هم زمان کشیدم پایین‌ به احمد گفتم تو هم شلوارتو در بیار
احمد از تخت امد پایین داخل رخت خواب‌ من روی زانو‌ وایساد شلوارشو کشید پایین کیرش نیمه راست بود بهش گفتم بلندش کن
منم از زیر تخت وازلین ای که قایم کرده بودم در آورد یخورده مالیدم به سوراخ کونمو شروع کردم انگشت کردن تا باز شه یخورده که باز شد به احمد گفتم شلوارتو کامل دربیار دراز بکش
احمد بدون حرف زدن گوش داد
دراز که کشید دستم که چرب بود گرفتم با هاش برای احمد جق زدن که دیدم احمد سرشو بلند کرد گفت دست چقدر یخه
کیرش حدود سیزده یا چهارده سانت بود اما سر کیرش بزرگ‌ بود
بهش گفتم کیرت مثل قارچ می مونه حرفی نزد فقط خندید بلند شدم پاهام گذاشتم دو طرف احمد کیرش با دست گرفتم گذاشتم در سوراخم آروم نشستم تا بره داخل
نوک‌ کلفتش که رفت شروع کرد سوراخم تیر کشیدن درد گرفتن اما خیلی‌نبود
وقتی کیرش کامل رفت داخل چند ثانیه صبر کرد تا درداش آروم بشه
احمد سرش می اورد بالا که ببینه چقدر رفته داخل
بعد چند ثانیه بلند شدم به احمد گفتم چه حالت وایسم
احمد که چند دقیقه بود ساکت بود گفت چهار دسته پا
منم چهار دسته پا شدم احمد امد بین کونمو باز کرد یخوده تف‌زد کیرشو کرد داخل فشار داد
بعد با دوتا دستش کمرم گرفت شروع کرد تلمبه زدن
رفته رفته سرعت تلمبه هاش زیاد می شد طوری که از حالت چهار دست پا به حالت‌خوابیده در می امدم اما احمد دوبار از کمرم می گرفت منو به حالت قبلی در می اورد
هیچ‌صدایی نمی امد غیر از صدای
چلپه ی تلمبه زدن نفس نفس زدن احمد
به احمد گفتم آبت نمی یاد پاهام درد گرفت دیدم کیرش در آورد بین کونم دوباره نگاه کرد دوباره کیرش فرستاد داخل
گفت یاسین کون مثل غار شده
شروع کرد تلمبه زدن
موقع کردن گفت الان میاد
منم با اینکه کیرم راست نشده بود اما احساس می کردم نزدیکه که آبم بیاد
که احمد دیدم گفت بریزم داخل گفتم نمی دونم هر کاری می کنی کن
حرفم تموم نشده بود دیدم خودش به کونم فشار داد جوری که دوباره ولو شدم
احمد کیرش در اورد پاشد از روی میز کامپیوتر چند تا دستمال کاغذی اورد کیر خودش پا کرد داد من منم کونم پاک کردم
احساس می کردم دستشویی دارم به همین خاطر شلوار بدون شرت پوشیدم رفتم توالت
موقع دستشویی کردن فقط اب کیر که احمد بود که در می امد بعدش شروع کردم کیرم مالیدن که هنوز درست راست نشده بود آبم امد که بازم حس پشیمونی سراغم امد
حدود ۱۰ دقیقه داخل دستشویی‌ موندم وقتی امدم دیدم احمد شلوارش پوشید داخل تخت دراز کشیده نفهمیدم‌خوابه یا نه منم شب خواب از برق کشیدم وازلین با شرتم که یادم رفته بود بپوشم قایم کردم رفتم داخل رخت خوابم دراز کشیدم به چند دقیقه پیش فکر می کردم که خوابم برد
صبح‌ با صدای‌عموم که داشت احمد صدا می کرد از خواب بیدار شدم احمد پاشد عموم منم صدا کرد اما من خودم زدم به خواب
حدود یه ساعت داخل رخت خواب بودم که صدای ماشین عموم و صدای در امد
وقتی مطمئن شدم رفتن منم از خواب پاشدم…

نوشته: یاسین


👍 16
👎 9
24880 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

772748
2019-06-10 22:11:35 +0430 +0430

الان من چی بگم به تو

0 ❤️

772749
2019-06-10 22:12:01 +0430 +0430
NA

یکوچولو خالی بندی داشت ولی خوب بود در ضمن اولم

0 ❤️

772759
2019-06-10 22:54:29 +0430 +0430

این تیکه دیالوگت برنده اسکار امسال میشه:
احمد میکنی؟؟؟
چی رو؟؟؟!!!
کون منو دیگه؟؟؟؟

5 ❤️

772774
2019-06-11 02:40:52 +0430 +0430
NA

اول اینکه داستانت که اب منو اورد واقعا میگم الان یه عده میان میگن ای داستان فقط واسه جقیا خوبه خوب 80درصد اعضای سایت جقین اسکل?و ختاب به دوستمون بلک که هنوز خیال میکنه اوله حاجی دوم شدی باید سریعتر میزدی البته البته من خودم عاشق ریختن اب تخم توی کون هستم و دوباره البته همه مملکت. ایدز ندارنننن. ?❤️

3 ❤️

772796
2019-06-11 05:53:39 +0430 +0430

بچه کونی کونو میخواستی بدی دیگه چرا ادا اطوار در میاوردی؟پس نتیجه میگیریم کیر کلفت منم تو کونت

0 ❤️

772802
2019-06-11 06:10:51 +0430 +0430

از سرکنجکاوی به منم بده

0 ❤️

772805
2019-06-11 06:19:41 +0430 +0430

همیشه کون دادن ها به یاد ماندنیست

0 ❤️

772810
2019-06-11 06:54:28 +0430 +0430

کونی پلشت من تا ۱۵ سالگی عیدی هامو میگرفتن میگفتن برات نگه میداریم، بعد بهم نمیدادن
اونوقت تو کلاس پنجم می جقیدی!!! انتر

5 ❤️

772831
2019-06-11 10:41:58 +0430 +0430

چطوریه که پسر عموت یه سال از تو که دوم دبیرستانی بزرگ تره و ۱۶سالشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!

1 ❤️

772839
2019-06-11 12:05:26 +0430 +0430

خوب دادی دیگه یکی نیست به من بده

0 ❤️

772858
2019-06-11 16:02:34 +0430 +0430

کسشری بیش نبودد

0 ❤️

772862
2019-06-11 16:44:09 +0430 +0430

ایول
خوب بود
خودمو بجای هرووتلشون تصوز کردم کیف داد

0 ❤️

772895
2019-06-11 20:02:38 +0430 +0430

دوست داشتی بیا باهم اشنا بشیم گلم حال کنی

0 ❤️