کون دختر چادری چیز دیگه ایه

1396/02/15

سلام خوبین؟ یه راس میرم سر اصل مطلب .
قبلا معامله ماشین کرده بودم رفتم که یه چیزی ازش بگیرم .اومد دم در یه چن دقیقه با هم حرف زدیم بعد میخواستم برم دیدم یه صدای خوشکل اومد که خیلی جلب توجه میکرد:
بابا دیرم شد
صبر کن اقا محمد میخواد بره همین راه میرسوندت
منم که با این صدا توجهم خیلی جلب شده بود سرم رو چرخوندم تا دیدمش مات مونده بودم عجب چیزی بود پوست سبزه ، با صورت کاملا همه چی تمام،بیست و یکی دو سال سن، یه قد متوسط،یه چادر که نصف موهاش بیرون بود و خلاصه هرچی بگم کم گفتم، یه لحظه به خودم اومدم دیدم یکی میگه تمومه مشکلی نداری ؟؟ گفتم نه دیگه دستت درد نکنه .گفت میتونی دخترم رو تا دانشگاه ببری منم که از خدا خواسته گفتم اره چرا نمیشه توی مسیر هست. خلاصه خداحافظی کردیم و اون فرشته خانوم اومد سوار شد و روی صندلی عقب نشست نمیدونم باباش چطور تونست یه دختر با این سن و سال و این خوشکلی بده دست یه پسر بیست و سه چهار ساله؟خلاصه ما حرکت کردیم وسلام کردیم اونم جواب داد و یه کم که جلو رفتیم خواستم سر صحبت رو باز کنم گفتم ساعت چن کلاس داری؟ با صدای خیلی خوشکلش گفت ساعت۱۰ ،گفتم الان که از ۱۰ گذشته فکر نکنم برسی .گفت اره فکر نمیکنم.بهش گفتم میتونم اسمت رو بپرسم؟ گفت فاطمه گفتم خیلی اسمت به چهره خوشکلت میخوره اونم یه لبخند زد و هیچی نگفت گفتم فاطمه خانوم حالا که به دانشگاه نمیرسی میشه بریم با هم یه بستنی بخوریم؟ بازم حرفی نزد دیدم ته دلش راضی هست منم مسیر رو پیچوندم رفتیم یه بستنی با هم خوردیم یه لحظه بستنی ریخت روی پاش من رفتم دستمال اوردم گفتم بذار پاکش کنم اونم با این که یه کم رو میگرفت گفت باشه منم به بهانه پاک کردن پاشو اروم لمس میکردم عجب پای نرمی داشت
خلاصه بعد از یه ساعت که با هم بودیم گفت میخوام برم خونه منم رسوندمش بهش گفتم میشه شمارتو داشته باشم اونم یه سر تکون داد و شمارش رو نوشت روی کاغذ بهم داد.خداحافظی کردیم و رفتم پیش دوستام و تا شب با اونا بودم بعد رفتم خونه . رو تخت دراز کشیدم ولی اون چهره و بدن خوشکل که انگار فقط برای سکس ساخته شده بود از جلو چشمم بیرون نمیرفت تصور بدن لختش که میکردم خواب از چشمم میپرید به خودم گفتم حتما باید بکنمش بعد گفتم بذار یه پیام بهش بدم گوشیم رو برداشتم براش نوشتم از وقتی دیدمت جلو چشمام هستی نمیتونم از یاد ببرمت انگار یکی عکست رو چسبونده به چشمام بعد منتظر جواب نشستم هیچ جوابی نداد البته از یه دختر چادری اصلا بعید نبود ناامید شده بودم خوابیدم صبح زود بود که دیدم گوشیم صدای پیام داد بهش توجه نکردم گفتم بعدا نگاش میکنم بعد از یه دقیقه دوباره صدا داد یه لحظه به خودم اومدم گفتم نکنه… گوشیم رو برداشتم نگاه کردم در عین ناباوری دیدم فاطمه هست نوشته امروز میبریم دانشگاه؟بعد نوشته بود ببخشید دیشب خواب بودم جواب ندادم منم براش نوشتم اره حتما حتما تا نیم ساعت دیگه اونجام (اخه شهر ما ترافیک نداره) تا اماده شدم رفتم ساعت هفت و نیم بود یه تک بهش زدم اومد بیرون سوار ماشین شد صندلی جلو نشست سلام کردم و دستم رو دراز کردم با شک و تردید دستش رو اورد فکر کنم تا حالا به غریبه دست نداده بود حرکت کردیم رسونمدمش دانشگاه بهش گفتم میشه بعد از کلاس خودم بیام دنبالت اونم گفت اره خوشحال میشم قرار شد ساعت ۱۰ بیام دنبالش دل توی دلم نبود ساعت ۱۰ شد رفتم در دانشگاه دیدم اونجا وایساده بهش گفتم خیلی وقته منتظری؟ گفت یه رب میشه گفتم ببخشید عزیزم با خنده گفت خواهش میکنم گفتم حالا کجا بریم؟ گفت نمیدونم من کلاس داشتم ولی حوصله نداشتم گفتم واقعا؟ گفت اره. یه چند روز همین مدلی میگذشت تا این که یه روز گفتم میای بریم خونه ما هیچ کی نیس؟ یه کمی صبر کرد گفت بریم منم که میدونستم خونه خالی هست و مامان بابا سر کار هستن حسین برادرم هم مدرسه هست فوری رفتم طرف خونه بهش گفتم رسیدیم هر دو پیاده شدیم ما یه اپارتمان داریم طبقه سه با اسانسور رفتیم بالا در خونه رو باز کردم رفتیم توی خونه بهش گفتم بشین روی مبل من یه چیز خنک بیارم اونم رفت روی مبل یه شربت اوردم خوردیم بعد گفتم فاطمه تو رو خیلی دوست دارم نشستم کنارش یواش اومدم یه لب ازش بگیرم که یهو یه کشیده بهم زد اصلا توقع نداشتم با تعجب گفتم فاطمه؟!! با عصبانیت گفت چیه من اصلا نمیخوام زیاد به هم نزدیک بشیم بهش گفتم خوب من تو رو دوس دارم میخوام بیشتر بهم نزدیک بشیم انگاری ترسیده بود میترسید اونو بکنم پشیمونی تو چهرش معلوم بود بلند شد بره منم که دیدم اگه رفت معلوم نیس دیگه برگرده یا نه جلوش گرفتم مقاومت کرد میگفتم ولم کن ولی من یه لب ازش گرفتم شروع کرد به گریه کردن اما من نمیتونستم همچین چیزی رو از دست بدم حداقل باید از کون میکردمش چادرش رو در اوردم کشیدمش بردمش روی تخت خوابوندمش یه چن تا بوس کردمش روسریش رو در اوردم موهاش از نرمی حرف نداشت اما من فرصت نوازش نداشتم البته سکس زوری با نوازش نمیخونه لحظه به لحظه گریه هاش بیشتر میشد گفتم نترس باهات کاری ندارم میگفت اشغال ولم کن منم که نمیتونستم از سرش بگذرم مانتوی خوشکلش رو در اوردم چشمم به سینه هاش خورد واااای همچین چیزی تا حالا ندیده بودم خیلی خوشکل بود شروع کردم بخوردن خیلی سرو صدا میداد زیاد وقت نداشتم فوری رفتم سراغ شلوارش دکمه هاش رو باز کردم از پاش کشیدم بیرون اووووه چی میدیدم یه کن تپل و بی مو دم دهنشو گرفتم شروع کردم به خوردن لای پاهاش یه کم خوردم دیگه طاقت نداشتم کرم رو برداشتم یه کم زدم به کیرم لای پاش رو باز کردم چی میدیم؟؟ یه سوراخ تنگ و دست نخورده یه کم کرم هم گذاشتم دم سوراخ کون فاطمه خانوم بعد افتادم روش خیلی بدن نرمی داشت طوری که حس ارضا بهم دست داد جلو خودم رو گرفتم کیرم رو گذاشتم در سوراخ کونش یه کم فشار دادم سرش رفت تو هی میگفت محمد نکن گفتم صبر کن عزیزم کاری باهات ندارم سر کیرم توی کونش بود یه کمی بازی کردم و بعد تا نصف کیرم کردم توی کونش یه جیغ کشید دوباره دم دهنش رو گرفتم یه چن دقیقه بالا پایین گردم و کامل کیرم رو کردم توی کونش تقریبا از حال رفته بود دیگه زیاد دست و پا نمیزد منم موبایلم رو در اوردم یه فیلم ازش گرفت اون قدر بی حال بود که اصلا حالیش نشد شروع کردم تلمبه زدن فیلم هم میگرفتم نزدیک به پنج دقیقه تلمبه زدم و کونش رو گاییدم دیدم دارم ارضا میشم محکم تر تلمبه زدم و تمام ابم رو خالی کردم توی سوراخ کونش یه دو سه دقیقه روش افتاده بودم بعد ولش کردم اونم فوری لباساش رو پوشید و وقتی میخواست بره فیلم رو بهش نشون دادم و یه لب ازش گرفتم…

نوشته: شهوااانی…


👍 1
👎 32
22842 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

593966
2017-05-05 20:26:57 +0430 +0430

خییییییییلی پستی، همین.

0 ❤️

593998
2017-05-05 21:23:12 +0430 +0430

اشغال،برو بمیر

0 ❤️

594018
2017-05-05 22:38:41 +0430 +0430

کییییر تو دهنت کس کشه حرومی

0 ❤️

594025
2017-05-05 22:55:15 +0430 +0430
NA

خیلی اشغالی انگل به تو میگن مرد پوفیوز

0 ❤️

594065
2017-05-06 07:07:48 +0430 +0430

گمونم داستان کون دادن خودتو نوشتی
عقده دلت خالی شد؟

0 ❤️

594078
2017-05-06 07:55:44 +0430 +0430
NA

ﺍﻏﺎ ﭼﺮﺍ ﺗﺤﺮﻳﻒ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻮ ﺣﻘﻴﻘﺘﺶ ﺍﻳﻨﻪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﻃﺮﻓﻲ ﻛﻪ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﻛﺮﺩﻱ ﺩﻭ ﺗﺎ ﭘﺴﺮ ﺑﺴﻴﺠﻴﺸﻮ ﺳﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻱ ﻭﺳﻂ ﺭﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﻭﺑﺮﺩﻥ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺴﺠﺪ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﺍﺟﺒﺎﺕ ﻛﻪ ﺣﻴﻨﻪ ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺧﻴﺲ ﺷﺪﻱ ﺑﻌﺪﺷﻢ ﻟﺨﺘﺖ ﻛﺮﺩﻥ
ﺍﻳﻨﺎ ﺑﻪ ﻛﻨﺎﺭ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﺷﻮﻧﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻥ ﻛﻪ ﻃﺮﻑ ﺍﻫﻠﻪ ﺣﺎﻟﻪ ﺯﻭﺩ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺑﺮﺳﻮﻥ ﺍﻳﻨﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ

1 ❤️

594087
2017-05-06 08:44:20 +0430 +0430

الان حقش هست که بیام خونتون و جلوی چشمت خواهرو مادرت رو به زور بگام،دیوث.بجای شیر مادر ،کیر پدر توی دهنت بوده

0 ❤️

594102
2017-05-06 10:42:11 +0430 +0430

شمارش رو روی کاغذ نوشت! مگه هنوزم کاغذ پیدا میشه؟ ماکه شماره رو میگن رو گوشی سیو میکنیم بقیه داستان رو هم حدس زدم خالی بندیه نخوندم

0 ❤️

594111
2017-05-06 11:19:42 +0430 +0430
NA

درصد داستانهای دروغ داره به 100 نزدیک میشه

0 ❤️

594128
2017-05-06 13:33:25 +0430 +0430

کوس ننت ، هرزه ناموس ??? امیدوارم یه دختر ایدزی به تورت بخوره ایدز بگیری بگا بری خارکونی

0 ❤️

594133
2017-05-06 14:34:41 +0430 +0430

شاش شتر تو دهنت. عن مغز

0 ❤️

594136
2017-05-06 15:33:22 +0430 +0430

اشغال. داستانت هم كسشري بيش نبود.

0 ❤️

594141
2017-05-06 16:12:08 +0430 +0430

واقعا ادم کفتار صفتی هستی لاشی

0 ❤️

594149
2017-05-06 16:47:29 +0430 +0430

من فک کردم ج*
ادمو کور میکنه نه به قول بوب لاور قابلیت ایکس ری پیدا کنه…
بعدشم واقعا انقد خر بود که گفتی خونمون خالیه بیا
سریع پا بده

0 ❤️

594203
2017-05-06 21:13:52 +0430 +0430

اگرراست گفته باشی،زورگیری کردی، زورگیری هم میکننت! این قانون دنیا هست! پس در انتظارباش.

0 ❤️

594262
2017-05-07 00:00:15 +0430 +0430

من به راست یا دروغ بودن کاری ندارم اما یه نظر جدی:
.
.
دختری که پیشنهاد خونه رقتن رو قبول میکنه،یعنی حداقل باید صابون مالیده شدن رو به تنش بزنه…توی بهترین شرایط باید بدونه که قراره لب بده و مالیده بشه…اگه غرض حرف زدن باشه که توی پارک و سفره خونه هم میشه حرف زد و بگو بخند کرد و حتی طرف رو بغل کرد…اما وقتی اسم خونه میاد یعنی میخوایم آزاد و راحت باشیم…یعنی لب بازی…یعنی مالش…یعنی دادن و کردن…معلومه کسی واسه خوندن زیارت عاشورا کسیو دعوت نمیکنه خونش !!!
الان یه سری فاز غیرتی بودن برداشتن و …دختری که خودش دلش نمیخواد پس گوه میخوره میره توی خونه خالی…توقع چی داره؟؟؟آره اگه زوری میبردش خونه خالی،اون اسمش تجاوز و آدم ربایی بود،اما طرف با پای خودش اومده،شرایط رو جوری فراهم کرده که کیر یارو بلند شده از شهوت،بعد حالا ادای تنگ ها رو هم درمیاره؟…نه داداش…من با این منطق مخالفم…مثل اینکه دعوت به استخر رو قبول کنی و بگی حتی نمیخوام یه ذره هم خیس بشم و نمیخوام اطرافم آب ببینم…مگه میشه؟؟؟پس توی استخر توقع توپ فوتبال و زمین چمن و حلقه ی بسکتبال داری؟؟؟
در نهایت…هرکی اومده خونه بکننیش…منم خر شدم اومدم منم بکنین…مدیر شهوانی رو هم بکنین… 🙄 والا
(چقدر کوس گفتم خدایی) ?

2 ❤️

594303
2017-05-07 04:37:37 +0430 +0430
NA

ریدی گلممممم

0 ❤️

594313
2017-05-07 05:56:45 +0430 +0430

یعنی کسی هست که باور کنه این داستان واقعیه؟
اصلا اول داستان کدوم بابایی به یه مرد غریبه که فقط باهاش یه معامله ماشین داشته میگه سر راهت دختر منو هم برسون؟
حوصله گفتن بقیه اش رو ندارم ولی همین یه تیکه نشون میده چرته داستانت

0 ❤️

594454
2017-05-07 23:07:20 +0430 +0430

مامانت هم براثر تجاوز تورو درست کرده خااااک تو سر دروغگوت

0 ❤️

594548
2017-05-08 13:05:34 +0430 +0430

کس کش‌هایی امسال توی مادرجنده توی این مملکت ریختن که زناشونو به حراج میزارن و دخترای مردم رو بی آبرو میکنن کیرم تو ناموست
زنتو گاییدم
آدمایی مثل تورو باید گرفت از تخم آویزون کرد
حرومزاده‌هایی مثل تو این آب و خاکو به گُه کشیدن
کس کش

0 ❤️

595063
2017-05-10 21:21:58 +0430 +0430

تو که راست میگی ولی ادم دورغگو…

0 ❤️

640440
2017-07-18 05:47:29 +0430 +0430

گریه بد بختو که در آوردی فیلمشم که گرفتی خو همونجا زنده به گورش میکردی دیگ

0 ❤️

674341
2018-02-19 21:50:06 +0330 +0330

کون دختر چادری چیز دیگه ایه درست ولی مثه مال ابجی ادم دروغگو و دروغ نویس نمیشه

0 ❤️

744595
2019-01-29 23:20:45 +0330 +0330

کسخل مشنگ حرومزاده ی بی شرف…
بدبخت متوهم جقی

0 ❤️