درود
یه مرد معمولی 28 سال سن / 3 ساله ازدواج کردم که خیلی از زندگیم راضی نیستم و گاهی هم پامون به دادگاه رسیده ولی هر بار خانواده ها پا در میانی کردند / کلا هم مجردیم هم متاهلیم آدم شری بود از لحاظ سکس .

این داستان از اونجایی شروع شد که یه خونه کلنگی بهم ارث رسیده بود قصد فروشش داشتم املاکی اومد و قیمت کارشناسی زد 230 میلیون وبهم گفت 5 تومن گرون تر آگهی کن .
یک ماهی شاید گذشته بود کسی نیومد سراغش تا یه روز یه خانم تماس گرفت ادرس گرفت و گفت شب با اقاشون میان ببینن قرار گذاشتم ساعت 8/5 بیان منم رفتم خونه رو یه کم مرتب کردم که داغونیش خیلیم به چشم نیاد و منتظر بودم که بیان .
ساعتای 8/5 بود که تماس گرفت گفت نزدیکه ادرس دقیق دادم گفت بیاین بیرون ببینمتون رفتم بیرون یه 111 سفید بود وایستاد که یه خانم ازش پیاده شد که کاش نمیشد واقعا حوری بود دیدم تنهاس یه شلوار و تاپ سفید پوشیده بود و روش هم مانتو راه راه سفید مشکی زرد داشت از این مانتو های جلو باز یه شال ست مانتوش و کفشای طلایی رنگش همه چیش مرتب بود واقعا یه لحظه به خودم اومدم دیدم سلام علیک داریم میکنیم دیگه بیخیال شدم چون میدونستم شوهر داره و گفته بود با اقاش میاد برای خرید .
راهنمایش کردم رفتیم داخل خونه همینطوری داشتم جاهای مختلف خونه نشونش میدادم پرسیدم مگر قرار نبود با اقاتون بیاید اینجوری اگر پسندتون باشه ایشون قبول میکنن یا بازم باید بیان بازدید ؟
گفت نه مشکلی نداره اقام سرکار بودن ما هم چون مستاجریم و صاحب خونه فشار اورده که باید همین چند روز تخیله کنیم اینه که مجبوریم هر جور شده خونه پیدا کنیم گفته برو چند جا ببین اگر پسند بود من حرفی ندارم برای کاری قولنامه فرداش میام .
گفتم خوبه پس مشکلی نیست ، دوباره سکوتی بینمون شد تا اینکه همه جا رو نشون دادم و اومدیم داخل هال نشستیم روی یه گلیم فرش بود برای قیمت شرایط و …
اول خانومه شروع کرد گفت قیمت چند مد نظرتون بوده ؟ منم گفتم اگر بپرسین و کارشناس بیارین این خونه حدود 250 می ارزه که برای فروش سریع زدم 235 پول لازمم ( بازار گرمی کردم ) !
گفت نه این قیمت که خیلی و از این حرفا .
گفتم بابا حالا شما که حتما برج سازین میخاین بکوبین بذارین یه چیزیم گیر من بیاد ، که یه خنده زد و گفت برج ساز !!!
چند ساله ازدواج کردیم آقام که کار درست حسابی نداره مستاجر بودیم الانم این پول رو یه مقدارش وامه یه مقدارش پس انداز و طلاهام و یه مقداری هم خونه مادرم رو فروختیم که بیاد با ما زندگی کنه تو شهرستانه .

خلاصه یخورده چک و چونه زدیم گفت ببینید آقا ما 228 تومن پول داریم اینم با بدبختی و زرنگی خودم بوده که تا حالا تونستم جمع و جور کنم و از این و اون بکنم وگرنه به شوهر بی عرضه من بود که کارتون خواب میشدیم الانم بیشتر پول ما خودمه که حتی خونه هم باید به نام خودم باشه حالا اگر می تونی که تموم کنیم معامله رو اگرم نه بگین تا من برم از صبی چندتا جا سر زدم خسته ام حوصله چونه و کل کل ندارم .
گفتم حالا به اعصابتون مسلط باشین ( خدایی تا این لحظه یه درصدم به چیزی فکر نمیکردم ک مثلا بخوام بکنمش نه که دید نزم ولی فکر نبود این چیزا ) گفتم من نهایت تخفیف که بتونم بهتون بدم 230 هسته هزارتومنم کمتر نمیتونم چون مشتری دارم روش ( املاکی هم گفته بود کمتر نده گیر میاد مشتری ) گفت پس 228 نمیدین ؟
گفتم یعنی گیر همین 2 تومن هستین خب یه چک بدین ماه دیگه گفت هیچ جوره نمیتونم شما بگو چک 5 سال دیگه چون وام و بدبختی دارم . منم گفتم شرمنده منم نمیتونم بلند شد و داشتم هدایتش میکردم از راه رو که بره بیرون که برگشت گفت اقا خواهشا حالا کوتاه بیا دوماهه دنبال خونم چند روز دیگه باید بلندشیم نمیدونم چه خاکی تو سرم کنم شما فرض کنید کمک کردین به خیریه شاید یه روزی به هم رسیدیم من جبران کردم .
گفتم مگه شغلتون چیه که برام جبران میکنین گفت هیچی بیکار خونه دار ولی خب یکاری میکنیم دیگه گفتم خب چکار مثلا گفت بماند حالا کوتاه میای یا نه ؟
(اینجا بود که ذهنم کامل برگشت سمت کردنش و وقتی نگاش کردم میخاستم بمیرم از شهوت من به فروختن 225 هم راضی بودم فقط چون املاکی گفته بود من کوتاه نیومدم گفتم اینم بره خدا میدونه دیگه مشتری نقد گیر بیاد یا نیاد اینم که اندازه 2 میلیونش میخاد بده . )
بهش گفتم باشه پس الان فرض کن بهم رسیدیم جبران کن منم کوتاه میام
گفت الان همینجا کسی نمیاد ؟ فهمیدم دیگه منظورش چی بود جنده خانوم گفتم اره همینجا نه کسی نمیاد .
گفت باشه فقط زود باید تمومش کنی برم گفتم اندازه 2 میلیون باید بدی خانومی یه خنده زد گفت واقعا می ارزم ؟ گفتم میلیاردی می ارزی … برگشت اومد رو گلیمه شروع کردم لب گرفتن گفت میشه حاشیه ها رو بذاری کنار بری سر اصل مطلب باید برم کار دارم . ولی قول میدم بعدا تا 2 میلیون بهت بدم گفتم باشه . گفتم زانو بزن ، زانو زد کیرم رو دراوردم اونقدری که فرض کنید بزرگ نیس معمولیه گفتم بخور شروع کرد خوردن خیلی حرفه ای نمیخورد به دندوناش میخورد که چند باری معذرت خواهی کرد بلندش کردم لباساش کندم از خودمم درآوردم یکم سینه هاش خوردم که داغ بشه اومدم رو کسش گفت من داغ داغم نمیخام
ارضا بشم تو حالتو بکن تو دلم گفتم خب بهتر پولتو داری میگیری دیگه حالت کجا بوده کیرمو گذاشتم دم کسش دادم تو تنگ نبود خیلی حال نمیداد ولی صورتش و اندامش واقعا عالی بود کون خوش فرمی هم داشت خیلی طول نکشید یه 8-7 دقیقه ای بود تلمبه زدم دیدم ابم داره میاد ریختم رو شکمش چند دقیقه دراز کشیدیم بلند شد دستمال از کیفش در اورد پاک کرد خودشو داشت میپوشید گفتم کجا ؟؟؟
گفت برم دیگه گفتم من این دفعه اول ابم زود اومد کستم گشاده حال نکردم کون میخام گفت نه توروخدا شوهرمم تازه تاحالا نکردم یدونه بچه دارم زایمان گشادم کرده بیادوباره بکن از جلو گفتم یا پشت یا همه چیز تمومه .
دیدم شروع کرد لباساش در اوردن و زیر لب ی چی میگفت گردنش گرفتم گفتم نگاه جنده خانوم دارم پول میدم پس مثل ادم حال بده هر چی بگم باید بگی چشم .
کرم از تو کیفش داد گفت بزنم پشتش واقعا راست میگفت تا حالا کون نداده بود به زور و بدبختی رفت تو کونش زد زیر گریه یه یه دقیقه صبر کردم باز بشه شروع کردم تلمبه زدن دیدم داره واقعا میمیره خودم دلش براش سوخت ولی ادامه دادم بعد سگی گفتم بشه و شروع کردم تلمبه زدن داشت ابم میومد زود بلندشدم کردم تو دهنش گفتم ساک بزن و همه ابم ریختم تو دهنش که بدش اومد واوق زد و رو دستمال خالی کرد و سریع خودشو جمع و جور کرد و بهم یه فحش داد اخه بخاطر سگی کاسه های زانوش کشیده شده بودن رو گلیم و حالتی زخم شده بودن . برای فردا قرار گذاشتم و قول داد چند بار دیگم بیاد که جبران 2 میلیون بشه وقتی داشت میرفت کاملا معلوم بود کون داده چون خیلی بد راه میرفت گفتم بد راه میری نفهمن هیچی نگفت رفت . فرداش اومد قولنامه امضا کردیم تو محضر سندم زدیم با مادرش بود رفتن زنگ زدم گفتم بیا بریم گفت اگر یبار دیگه زنگ بزنی شکایت میکنم ازت که مزاحمی فهمیدم دیگه بده نیست چندباری هم زنگ زدم یه بارم داد یه مرده قاط زد روم فهمیدم شر میشه بیخیال شدم . فقط فهمیدم میخاسته یبار بده و دوتومن رو بکشه بالا که موفق شد . ولی راضیم ازش دو تومن می ارزید .
ببخشید طولانی شد و سرتون به درد اوردم .

نوشته: ؟