کون من و آخوند همسایه

1392/04/12

سلام.من میخوام یه خاطره براتون تعریف کنم که در اون اتفاقی افتاد که دوستی من با یه بابایی شروع شد.شاید بنظر بیاد این قصه خیالیه.هر جور دوست دارین فکر کنین ولی خیلی دوست دارم واقعیت دارشته باشه.راستشو بخواین من حدودا 20سالم بود وبشدت عادت کرده بودم به خود ارضایی .من تیپ وقیافه خوشکلی دارم وبدنم اصلا مو نداره. یعنی خیلی کم داره.قیافم مثل دختراس. همیشه هم همه بهم انگار نظر دارن…یه همسایه داشتیم که یه آخوند 35ساله بود.سفید با اندام خوش فرم.یه چند روز قرار شد خانوادمون برن مسافرت ومن به بهانه درس باهاشون نرفتم.از شما چه پنهون من بدجوری عادت کرده بودم هر چند وقت یه بار لباس زیرهای مامانمو بپوشم با لوازم آرایشش حسابی آرایش کنم وبیفتم روتخت وجلوی آینه وتن وبدن سفیدمو لخت زیر یه عالمه تور وگیپور سیاه وقرمز ببینم ویه خیار یا موز یا یه چیزی شبیه کیر بخودم فرو کنم و اینقدر باخودم ور برم تا با آخ واوخ شدید ارضا بشم.چون قبلا تجربه سکس با همجنس رویه جورایی داشتمولی تا حالا با یه مرد جاافتاده نه وبد جوری هم دوست داشتم یه رابطه توپ با یکی داشته باشم اما اصلا پا نداده بود.

چند وقت بود دیده بودم حاج ناصر(همون همسایمون) یه جورایی نیگام میکنه ولی دوزاریم نیفتاده بود.خلاصه اون روز من رفته بودم حموم واز اونجایی که خیلی دوست داشتم بشدت تحریک بشم تموم موهای کمر به پایینمو(که زیاد هم نبود) زده بودم با یه عالمه کرم وعطر ولوازم آرایش زنونه وشورت وجوراب گیپور وتور زنونه چنان کاری با خودم کرده بودم که وقتی توی آینه خودمو میدیدم آب از همه جام راه میوفتاد.کاملا عین یه زن تپل سفید شده بودم چون تموم تنمو تیغ انداخته بودم.جوری شده بود که دیوونه تن وبدن خودم شده بودم.راه که میرفتم لپای کون سفید وتپلم همچین لرزش شهوت انگیزی پیدا میکردن که بند دلم پاره میشد وقتی خودمو کون برهنه با اون لباسای توری زنونه توی آینه میدیدم.دیگه برام یه رویا شده بود که با اون حالت بیفتم تو بغل یه مرد.توی یه همچین حالی بودم که دیگه مست از شهوت ولو شدم رو تخت و چون بشدت شهوت دیوونم کرده بود دراز اوفتاده بودم رو تخت و یه خیار کلفت برداشته بودم وبا وازلین با درد شدید ذره ذره کرده بودم تو کونم چون اینکار در نبود کیر خیلی بهم حال میداد وعین مار بخودم میپیچیدم وچنان صدای اوف اوفم رفته بود بالا که خودم نفهمیده بودم.غافل از اینکه حاجی تو حیاط بود وفهمیده بود که من تنهام ولی یه خبرهایی هم هست.خلاصه نگو بیشرف از بی حواسی من که درو ازتو قفل نکرده بودم سو استفاده کرد.اصلا فکرشم نمیکردم که کسی بیاد.مامانم اینا رفته بودن سفر ومن خیالم راحت بود که میتونم شب تا صبح با همون وضعیت بیفتم تو رختخواب و تا میتونم خودمو ارضا کنم.در حالیکه اون همسایمون بیشرف فهمیده بود دارم با خودم یه کارایی میکنم و یواشکی اومده بود توو دیده بود که بله چه خبره ومنم از همه جا بیخبر.بعد هم همون دم در اتاق تموم لباساشواز فرط شهوت در آورده بود وفقط با یه شورت پرید تو اطاق.من از ترس وخجالت یهوکپ کردموانگار مردم تا دیدمش یدفعه .زود ملافه رو کشیدم رو خودم وسلام کردم.حاج آقا علیکی گفت وبا یه لبخند شریرانه اومد رو تخت کنارم نشست گفت وای من جیگرتو بخورم عروسک من.تو تا حالا کجا بودی ؟صداش به لرزه افتاده بود.توچشماش معلوم بود که باورش نمیشد یه همچین صحنه ای از من ببینه.حسابی هول شده بودم.وبعد شروع کرد تن وبدن منو مالیدن.وای هردومون میلرزیدیم.دستاشو انداخته بود لای پاهای سفید وتپل من وهی ملافه رو میزد کنار وساق پاهای تیغ انداخته منوکه سفیدیش از زیر جوراب کاملا مشخص بودو میدیدونرم دهنشو میچسبوند بهش و میلیسید ومیگفت جون چه لباسایی تنت کردی عروس خانوم.بعد هی با کیر سفید م که از ترس خوابیده بود ور میرفت وهمش قربون صدقه ام میرفت. منم هی میگفتم تورو خدا نکنین حاج آقا یکی یهو میاد. ولی اون پدرسگ هم میدونست که هیچ خبری نیست ومنم عین یه آهو که اسیر یه گرگ حشری شده هیچ کاری نمیتونستم بکنم.هی من میگفتم حاج آقا غلط کردم بخدا لباسای مامانمه واون بی شرف دیگه افتاد روم یهو لبای داغشو چسبوند رو لبام که هوش از سرم رفت ومقاومتمو از دست دادمو وبعد گفت حالا که لباسای مامانتو تنت کردی منم تنبیهت میکنم.وای این حرفش تنمو لرزوند.یعنی میخواد چیکار باهام بکنه؟من با تن وبدن سفید وتیغ انداخته عین هلوی پوست کنده مثل برف افتاده بودم زیر دستش.بی شرف چنان لبای ماتیک زده وقرمز وداغمو میخورد که بشدت حشری شده بودم.اولش مقاومت میکردم ولی وقتی ازم لب میگرفت شروع کرد زبونشو هی فرو کرد تو دهنم و سعی میکرد زبون منو بخوره.وای چنان لبامو میخورد که من دیوونه میشدم.

خیلی وقت بود من همچین حالی بهم دست نداده بود.وای ریش ویسبیل تمیز وخیلی خوش بویی داشت.من شدیدا در مقابل لب گرفتن حساس وحشری بودم .خودشم فهمیده بود خیلی اینطوری حشری میشم دیگه ولم نکرد.من هی میگفتم تورو خدا نکنین حاج آقا ولی حرفم تموم نشده دوباره طوری لبامو زبونمو میخوردو چنان دست مینداخت توی تن وبدن لخت منو میمالوند که نمیتونستم ادامه بدم وجلوشو بگیرم.انگار از همون اول رگ خواب منو گرفته بود و من فقط ناله میکردم.این کارش مست مستم کرده بود.نمیتونستم مقاومت کنم… بعد از اینکه یه کام سیر از لبام گرفت دید حسابی شل شدم. برم گردوند ولباس خواب توری قرمزمو زد بالا ووادارم کرد کونمو یه خورده قنبل کنم.بعد همونطوری که کون وکپلمو میمالید یواش شروع کرد جورابای توری سیاهمو در آورد ووقتی دید توی تموم تنم حتی یه دونه کرک هم نیست چه برسه به موبی اختیار آی واویش در اومد و شروع کرد از نوک پامو لیسیدن وآروم آروم اومد بالا تر. وای نفسم تنگ شده بود چون خیلی حشری وار لیسم میزدوعین یه سگ تن وبدن سفید ولختمو میخورد ومیومد بالا.من تموم تنمو عین زنها اپیلاسیون کرده بودم وحسابی با کرم مرطوب کننده ولوسیون مامانم خوب نرم وسفیدش کرده بودم.تموم تنم عین بلور نرم وخوشبو وناز شده بود.برای همین از نوک پامو میلیسید وبا زبون داغ وزبرش میخورد ومیومد بالا.من فقط ناله میکردم وبدن سفیدم زیر اون لباسای توری بید بید میلرزید.اصلا متوجه نشدم که داره با لپای کونم هم ور میره.هی کونمو نرم گاز میگرفت ومیگفت وای خدا این چیه… که یه دفعه داغی نفسشو در کونم احساس کردم.بیشرف دست انداخت شورت توریمو که کشیده بودم بالا دوباره کشید پایین که با دیدن کونم که حتی لپاشو هم تیغ انداخته بودم یهوشروع کرد شلپ شلپ با کف دستش میزد رو کونم وکون من عین دنبه زیر کشیده هایی که میزد میلرزیدودرست مثل فیلم سوپر ها همچین چک میزد در کونم که بی اختیار کون تپلم بیاد بالاوای همچین میزد رو لمبر کونم که اون کون تپل وسفید به لرز شدید میافتاد.بعد که دید خوب حشریم کرده چنان مثل یه گرگ گرسنه افتاد به خوردن کون وکپلم وچنان گاز های کوچولو ونرمی از کونم گرفت وبعد همچین زبون داغو لزجشو فرو کرد تو کونم که من داشت قلبم از تو سینم در میومد وهمچین لیسی از کونم میزد که من دیگه از لذت عین حیوون زوزه میکشیدم.سیبیل های زبرش چنان مالیده میشد در مقعد تنگ وبیمو وقرمز من که دلم میخواست تا ابد همین کارو باهام بکنه.وحشی پدر سگ ول کن نبود . چنان زبونشو میمالید در سوراخ کونم که من دیوونه میشدم .بدجوری با این کارهاش تحریکم کرده بود.آخه چنان زبون داغ وزبرشو میمالد در مقعدم که عین تربچه قرمز وخوشگل شده بود که من عین مار بخودم میپیچیدم وناله میکردم.وای همش یا بشدت کونمو میک میزد یا یه دفعه زبون داغشو فرو میکرد تو کونم.اصلا انگار اول میک شدید میزد که کونم واز بشه تا بعد بتونه زبون دراز وشیطونشو فرو کنه توش.جیغم در اومده بود از این کارش.شل شل شده بودم ومثل موم افتاده بودم تو دستش…بااون لباس خواب قرمز توری وجوراب گیپور وشورت نازک سیاه هی میگفتم تورو خدا نکنین حاج آقا ولی از ته دلم آرزو میکردم ولم نکنه وتا ابد همینطوری منو بخوره…دیگه شاید هفت هشت دقیقه کونمو که لیسید دید که من دیگه وادادموبعد انگار فهمید مست مست شدم پدرسگ دوباره برم گردوند ویه دفه شورتشو کند ومارو از تو کیسه در آورد که از شدت شهوت یهو وحشت کردم و چشمام گرد شد. چون یه کیر راست شده ای یهو افتاد بیرون که زنهای جنده هم وحشت میکردن از دیدنش چه برسه به یه پسر نوجوون مثل من .وای دراز وکلفت وخوشگل .آی جون چه کیری نصیبم شده بود مثل کیر الاغ بزرگ بود وبا اینکه کاملا شق شده بود ولی انگار از سنگینی آویزون شده بود لای پای حاج آقا.آخ یه کلاهک کلفت وبزرگی داشت که حتی دیدنش نفسمو میگرفت. یه رگ کلفتی زیر کیرشو گرفته بود که من با دیدنش هار هار شدم.وای با اینکه از دیدن یه همچین کیری جا خورده بودم ولی یهو قند تو دلم آب شد.یه دونه مو هم نداشت وانگار همون روز همه پشماشو زده بود.وای قلبم داشت از هیجان از تو سینم میپرید بیرون.بی حیا اینقدر حشریم کرده بود که فهمید بادیدن کیر درازش نفسم به شماره افتاده برای همین گفت بیا عروس خانوم اینم یه خیار گوشتی داغ وکلفت .آوردش جلوی صورتم.وای بوی کیر تمیز وبی مو بدجوری مستم کرد.توی دلم میگفتم وای جون چه دلی از عزا دربیارم.دیگه چنان به نفس نفس افتاده بودم که دیگه نتونستم صبر کنم وبرای همین بدون اینکه بخواد وادارم کنه چنان با صورت افتادم رو کیرش شروع کردم به ساک زدن که دیدم بعد از 4-5 دقیقه داره حالش خراب میشه.چون یک لیسی ازش میزدم که سرش گیج میرفت .دو تا تخمای خوشگل وسفید وبی موشو همچین با لذت میک میزدم که دیوونش کرده بودم.دست خودم نبود و از فرط شهوت خجالتو کنار گذاشته بودم.از بس به یاد یه کیر تو تنهاییام لباس خواب کوتاه وحوراب و شورت های گیپور مامانمو پوشیده بودم واز حسرت یه کیرجلوی آینه واسه کون سفید وتپل خودم جلق زده بودم این فرصتو نمیتونستم از دست بدم. خدا یه حال اساسی بهم داده بود.حاجی که فهمیده بود حالم خیلی خراب شده هی انگشتاشو میمالید در کونم چنان لبای داغی ازم میگرفت که بی اختیار نالم به هوا میرفت.هی میگفت خانوم خاموما تو چقدر حشری هستی .حالا صبر کن یه بلایی سرت بیارم که دیگه ولم نکنی وعروس خودم بشی. ایندفعه منو عین وحشیا دوباره برگردوند ودو تا بالش گذاشت زیر شیکمم طوری که تصویر کون سفید وبی مو وقنبل کردم قشنگ تو آینه معلوم شد وبعد دوباره زبون داغ وشیطونشو فرو کرد تو کونم.من دیگه کاملا بیهوش شده بودم.ایندفعه وادارم کرد که همونطوری به حالت 69کون برهنه بیفتم روش طوری که من کیر اونو بخورم واونم کون کپل سفید وبلوری منو.دیوونم کرده بود.از شدت لذت نالم در اومده بود.توی خوابم نمیدیدم که یه روز تو چنین وضعی بیفتم تو بغل یه مرد کیر کلفت حشری سکس بلد.وای داشتم میمردم از لذت.از سر کیر جفتمون یک آبی راه افتاده بود که نگو.

اون همین طوری که لبه توری لباس خوابم بشکل خیلی نازی دور لپای سفید کون تپلمو پوشونده بود کلشو کرده بود وسط پاهامونفس داغش میخورد در اون مقعد قرمز وتنگم همونجوری که کونمو میلیسید تخمای گرد وسفید وکیرمو هم میکرد تو دهنشو سفت میک میزد .منم عین وحشیا کیرشو میخوردم.بعد گفتم بسه دیوونم کردی.جفتمون بلند شدیم.صورت جفتمون قرمز شده بود از شهوت.ایندفعه خوابید روم ومن که دمرو افتاده بودم یهو یه چیز داغ وکلفتو لای پاهای لخت وبی موم احساس کردم.کیرشو گذاشته بود لای پام وهی نرم نرم جلو عقب میکرد.وای نمیتونم بگم که بعد از سالها وقتی یه کیر مردونه کلفتو گذاشته بود لای کونم چه حالی پیدا کرده بودم.تموم تنم میلرزیدویخورده که اینجوری باهام بازی کرد دیدم پاشد از بغل تخت قوطی وازلینو ور داشت ودر قوطی وازلینو واز کرد ویه خروار وازلین مالید سر کیرش وبا یه دست دیگش هم انگشت انگشت وازلین میمالید در کون من ومیگفت وای چه غنچه قرمزی بذار وازش کنم.من بقدری ازین حالت انگشتای کلفتش که کونمو چرب میکرد اینقدر حالم خراب شد که نالم در اومده بود وتا به خودم بیام دیدم حاج آقا ذره ذره و یواش یواش اول یکی وبعد دوتا وبعد سه تا انگشت کلفتشو کرده بود تو کونم ومن با اون کون تنگ وسفید چنان آخ واوخی راه انداخته بودم وهمچین حیرون استادی حاجی شده بودم که اصلا نفهمیدم چیکار باهام میکنه و چه خوابی برام دیده .ولی یهو ترس افتاد بجونم وقتی دوزاریم افتادچون همونطوری که قنبل کرده بودم یه کیر کلفت و ذراز و آویزونی.منتها کار از کار گذشته بود چون حسابی دیوونم کرده بود.انگشتای کلفت وچربشو که میکرد تو کونم اینقدر مست بودم که دردم نمیومد. حتی بدون اینکه دست خودم باشه انگار انگشتای کلفت وگرمشو با کون قورت میدادم.اونم فهمیده بود که تشنه کیرم.بعد پاشد ونوک داغ وکلفت کیرشو گذاشت در کون سفید من وشروع کرد هی اون خرطوم درازو مالید درش.وای نمیتونم بگم چه جوری با این کارش دیوونم کرده بود.آخه توی اون حالت قنبل کرده تصویر یه کون سفید تپل که زیر یه کیر افتاده قشنگ توی آینه معلوم بود. مدتهای مدیدی بود که داغی یه کیر کلفتو دم کونم احساس نکرده بودم.وای عکس این حالتو که توی آینه میدیدم نالم در اومده بود وتوی تنم چنان رعشه ای افتاده بود که احساس میکردم هر آن امکان داره آبم با شدت زیاد بپاشه بیرون.آخه پدر سگ همچین کلاهک چرب وداغشو میمالید در کون تنگ وبی موی من که هنوز هیچی نشده من بی اختیار رختخوابو چنگ میزدم وناله میکردم از لذت…شما نمیدونین چه حال عجیبی داشتم…خلاصه حسابی که دیوونم کرد با فشاری آروم نرم نرم اول کله کیرشو فرو کرد تو کونم که تا اومدم از درد ولذت جیغ بزنم یهوهمونطوری که دمرو وقنبل کرده افتاده بودم زیرش وزود سرمو برگردوند وخیلی سریع لباشو گذاشت رو لبام وچنان لبای قرمز وداغمو میک زدو همچین زبونشو فرو کرد تو دهنم که من بجای آخ اوخ کردن فقط زوزه و ناله ام به هوا رفت . آخ خدا همزمانی اینکارش چنان هوشو از سرم بردکه یه ناله ای کردمو چشمام رفت رو هم.اوف همینطوری آروم آروم وذره ذره کیرشونرم نرم تادسته فرو کرد توکونم. وای ازدرد و لذت یه همچین کیر دراز وکلفتی که کرده بود تو کونم تموم رختخوابو چنگ میزدم و گاز میگرفتم.بیرحم حشری نرم نرم کمرشو جلو عقب میکرد واون کیر بزرگشو فرو میکرد تو کونم ودر میاورد.بعد چند لحظه که دید کونم خوب واز شده و با کیر چرب چرب شده سرعت عقب جلو کردنشو یخورده بیشتر کرد…پدرسگ چنان استادانه رو اون کون گنده وسفید تلمبه میزد که دلم میخواست تن وبدنشو گاز بگیرم.آخه هی اون کیر بی مورو تا نزدیک کلاهک میکشید بیرون ودوباره آروم تا خایه میکرد توش.خود من هم حیرون شده بودم که کونم اینقدر تشنه کیر بود که همشو تا دسته قورت میداد.امکان نداشت من بتونم یه همچین هیولایی رو اینجوری تو اون کون سفید بی مو جا بدم ولی اون خیلی توکارش استاد بود.اینقدر با زبون لیسیده بودش وخورده بودش وبعد هم همچین با انگشتاش چربش کرده بود که من از شدت لذت چندان دردی احساس نمیکردم.هی میگفت خانم خانوما شل کن شل کن ببین چه لذتی داره…هی یخورده تلمبه میزد بعد تا ته میکرد توش وشروع میکرد به لرزوندن کمرش.من که دیگه اینجوریشو ندیده بودم.فکر کنم بیشرف اینکارو از توی فیلمها یاد گرفته بود.هرچی بود بدجوری اینجور کون کردنش منو روانیم کرده بود.قشنگ معلوم بود که تن وبدن سفید وآرایش کرده من حسابی حشریش کرده بود وبا دو تا تکون میتونست ارضا بشه ولی خیلی حرفه ای بود ونمیذاشت این اتفاق بیفته. بعد چند دقیقه کیرشو آروم درآورد.گفت خیلی نازی عروس خانوم داره آبم میاد.وبعد دوباره زیر شیکممو گرفت و بلندم کرد وگفت دو زانو قنبل کنم.من که عین موم تو دستش افتاده بودم واصلا حالیم نبود قشنگ قنبل کردم وایندفعه دوباره اون مار درازو کلفتشو چسبوند در کونم و هی مالوند کلاهک کلفت کیرشو و با یه فشار دوباره همه اون کیر چربو فرو کرد تو کونم .من از لذت رختخوابو گاز میگرفتم و چنگ میزدم که دیدم در همون حالت که دو لا خوابیده بود رو من آروم کیرمو گرفت تو دستشو شروع کرد جلو عقب کردن بی حیا همینطوری که اون کون تنگو عین هلوی پوست کنده میگایید برام جق هم میزد.البته نذاشتم اینکارو ادامه بده چون از لذت شدید میلرزیدم وصدای آخ واوخم در اومده بود وهر آن امکان داشت ارضا بشم که گفتم تو رو خدا نکن الان میریزه.در مقابل این کار اصلا تاب مقاومت نداشتم.گفت نترس نمیذارم به این زودی آب جفتمون بیاد ولی من اینقدر حشری شده بودم که اگه ادامه میداد بلافاصله آبم میومد…دوباره منو خوابوند و شروع کرد تلمبه زدن.دیگه داشتم میمردم.بعد دوباره حالتمونو عوض کرد وایندفعه خوابید ومنو نشوند رو کیرشواول نوک کیرشو گذاشت در کونم وگفت حالا بشین روش.وای جون منم بی اختیار نشستم روش که یهو چون خیلی شهوتی شده بودم تموم کیرش که با آبی کونم لیز لیز شده بود یهو تا دسته رفت تو کونم ومن چنان جیغی زدم که نگو.وای بعد چند تا تلمبه گفت خودت روش بالا پایین کن.آخ جون اگه بدونین منم بی اختیار چه جوری پاهای لخت وگوشتالو سفیدمو واز کرده بودم وروش بالا پایین میکردم.عین یه زن حشری چنان میرفتم بالا وخودمو ول میکردم رو کیرش که اون کیر مثل یه خرطوم کلفت تا دسته میرفت توش ودر میومد ومنم جیغ میزدم .با اینکه درد میکشیدم همچین تکون تکونی رو اون کیر میخوردم که احساس میکردم سر کیر دراز وکلفتش میخوره زیر قلبم.وای چنان این تلمبه زدن ها حشریمون کرده بود که شلپ شلپ صداش میومد ومن فقط از شدت شهوت جیغ میزدم وتن وبدنشو گاز میگرفتم وچنگ میزدم.کیر خودمم عین شیلنگ آویزون میخورد زیر شیکمم از تکون تکونایی که میدادم.کیرم سفت سفت شده بود وبا هر بالا پایینی که میکردم لای پاهای تپل وسفیدمعین باتوم تکون میخورد. تکون میخورد.مست مست شده بودم ونمیفهمیدم چه اتفاقی داره میافته.دوباره کیرشو کشید بیرون ودمرم کرد و بالش هارو گذاشت زیر شیکمم ودوباره آروم ذره ذره کیرشو تا دسته کرد توش.وای نمیدونین چه حال عجیبی پیدا گرده بودیم.دلم میخواست از لذت ودرد گریه کنم.اوف یه جیغ های ریزی میکشیدم که بیا وببین.وقتی بخودم اومدم دیدم با ناله میگه برگرد عروس خانومو شاه دامادو تو آینه نگاه کن.من که از فرط لذت وشهوت چشمام وا نمیشد وقتی سرمو بر گردوندمو عکس عشق بازی کون سفیدوتپلمو وکیر کلفت وتخمای بی موی حاج ناصروکه چسبیده بود در سوراخ کونم ومعلوم بود کیر به اون درازی رو تا ته وتا دسته کرده بود توش دیدم خودمم کیرم بزرگ ودراز آویزون شده بود لای پاهام دیگه نفهمیدم چی شد .وای وقتی تلمبه میزد کون تنگ وسفید وتیغ انداخته من عین دنبه زیر کیر میلرزید.باور کنین دیگه چیزی یادم نیست چون کاملا از شدت لذت بیهوش شده بودم.توی زندگیم همچین مزه ای تو سکس نچشیده بودم.فقط وقتی بخودم اومدم که دیدم دوتاییمون صدای جیغمون به هوا رفت و با لرزشهای شدید که انگار تموم هم نمیشد اینقدر لخت وکون برهنه عین مار بهم پیچیدیمو لرزیدیم که یهو جفتمون از حال رفتیم و بیهوش شدیم.بعد با یه رعشه شدید دیدم حاجی گفت هاخ…هاخ…هاخ…وبا یه فشار وحشتناک انگار همه جونشو خالی کرد توش که منم با درد شدیدی پورت پورت پورت همه آبم پاشید بیرون وریخت رو بالشم وشیکم سفیدم. روی شیکمم از آب منی داغ شد.تمام بالش از آبم خیس شده بود.حس میکردم یه خروارآب منی از کیرم پاشیده بیرون…دیگه نفهمیدم چی شد.آب جفتمون همزمان با هم اومد .اصلا انگار تموم نمیشد وفقط داد میزدیم دوتایی و ارضا شدن جفتمونو نگاه میکردیم. واقعا انگار برای ده دوازده ثانیه بیهوش شده بودیم وفقط دو تایی سفت سفت چسبیده بودیم به هم و میلرزیدیم.کیرش تا دسته رفته بود توش و فقط دو تخماش بیرون مونده بود.چند لحظه بعد با حالت خماری وآخ واوخی که میکردیم دوباره گفت تو آینه رو نگاه کن .نگاه کن یه لحظه. منم با چشمای خمارم برگشتم وآینه رو نگاه کردم ودیدم داره آروم آروم اون مار کلفت وخیسو میکشه بیرون .وقتی قشنگ کشید بیرون احساس کردم همون لحظه که آب کمرشو خالی کرده تو کونم منم در جا همه آبم از کون پاشیده به کیر حاج آقا.انگار آبم از کونم اومده نه از کیرم…آخه من آرزو داشتم که آبم بجای کیر از کونم بیاد بیرون وبپاشه به کیر.خیلی دوست داشتم از کون ارضا بشم.اون موقع هم واقعا یه همچین حسی بهم دست داده بود…وای کیرخیس ولزجشو که کشید بیرون با یه صدایی یهو یه عالمه مایع سفید غلیظ وداغ از کونم ریخت بیرون وتا روی تخمام شره کرد.وای سوراخ کونم خیس آب منی بود. حاج آقا انگار یه لیوان آب منی ریخته بود توش.انگار کیرش رسیده بود به قلبم وهمه آبشو با فشار پاشیده بود به قلبم.یه آبی از کونم راه افتاده بود که واقعا دیدنی بود.تموم کونم خیس آب داغ وغلیظ حاج آقا شده بود بطوریکه آبش از در کونم شره کرده بود وحتی تخمای سفیدمو خیس کرده بود.حس میکردم بوی شدید شهوت پیچیده تو اتاق… وای این لذت بخش ترین سکسی بود که توی عمرم داشتم.وحشی بیشرف حشری چنان کون سیری ازم گاییدکه دیگه نفسم بالا نمیومد.تا قطره آخر آب جفتمونو کشید با سکسی که باهام کرد.منم بی اختیار شیره جونشو کشیده بودم.دیگه خسته و بی هوش همونجوری افتادیم تو رختخواب…

از اون به بعد منو حاج آقا بد جوری عاشق ومعشوق هم شدیم/چون از نظر من هیچ کاری بیشتر از این منو دیوونه نمیکنه که زیر کیر آبم بیاد.واین برای من یعنی عاشقی وحاجی هم اینو خوب فهمیده بود.آی جون چه لذتی بردم اون روز.از اون به بعد تازه احساس میکردیم همدیگرو تازه پیدا کردیم.واسه همیندیگه هردفعه منو وادار میکرد تموم بدنمو توی حموم شیو وصاف وصوف کنم .بعد کلی آرایش کنم ولباسای زیرزنونه توری بپوشم واون بی شرف هم بیفته بجون این کلوچه وسیر بخورتش.بعدها اون خونه خرید ودیگه با خیال راحت شب میرفتم پیشش وتا صبح لخت وکون برهنه میافتادم تو بغلش.راه سکس دیوونه وار وکشنده رو بهم یاد داده بود.منم خوب از خجالتش در می اومدم وهردفعه لخت وکون برهنه از حموم میومدم بیرون و با یه زیر پوش گیپوری و توری مشکی یا قرمز خیلی کوتاه با اون ک.ن تپل سفید اون کیرو عین یه هلوی پوست کنده همچین تا خایه قورت میدادم که تا آبشو نمیکشیدم وآب خودمم زیر کیر نمیومد حاج آقارو ول نمیکردم.اینقدر سکس با حاج آقا برام لذت بخش بود که دو تایی شیره جون همدیگرو میکشیدیم.دیگه احساس میکردم عین یه زن جاافتاده شدم…یه دوره ای که بقدری افراط میکردیم تو سکس که زیر چشمای جفتمون گود افتاده بود.آخه چنان این کون سفیدو عین برف میانداختم زیر کیرواینقدر هم رختخوابارو هم تن وبدن داغ حاج آقارو چنگ میزدم وگاز میگرفتم که همونطوری که جیغ میزدم وفحشش میدادم تموم شهوت تنم زیرش خالی میشد وبیهوش میشدم.من خیلی حشری بودم ودست خودم نبود. هرشب باهم میرفتیم حموم چنان صدای آخ واوخی توی حموم میپیچید که بیا وببین. ولی حاجی اینقدر هله هوله های تقویتی بخورد جفتمون میداد که نگو نپرس…فقط همینقدر بگم که بعضی وقتا تو حموم پاهای لختمو مینداخت روی شونه هاش وچنان کیرشو فرو میکرد تو کونم ولب تو لب هم عین عروس دومادهای عاشق و خیلی حشری همچین روم تلمبه میزد ودر همون حال یه جوری کیر منو سفت میگرفت تو دستشو بحالت جق اینقدر جلو عقب میکرد که من در حالی که عین مار زیرش بخودم میپیچیدم جیغ میزدم وآبم یهو میپاچید تو صورت خودم واونم بیشرف همونجوری که لنگام رو شونه هاش بود صورت خیس از آب منیمو اینقدر میلیسید تا بلاخره همه آب تخمای تپلشو تا قطره آخر خالی میکرد تو کونم وبعد عین جنازه تا چند دقیقه دیگه تکون نمیتونستیم بخوریم.یا مثلا منو میاورد تو اطاق خواب و طاق واز منو میخوابوند وپاهامو از جلو واز واز میکرد یه بالش میذاشت زیر کمرم وبعد ساق پاهای تیغ انداخته منوسفت میگرفت میکشید بالا که که سوراخ قرمزم رو به سقف میومد بالا وبعد بدون اینکه بتونم تکون بخورم چنان اون کیر درازشو تا دسته میکرد توش که من یه آخ واوخی میکردم که هر کی اون صحنه رو میدیدبخدا آبش میومد.یعنی یه سکس هارد و سنگین با هم میکردیم.وای نمیدونین تو این صحنه من با هر بار فرو کردن کیر چرب ودرازش چه آخ واوخی زیرش راه مینداختم.منم چنان حریص اون کیر میشدم که تا اون کیرشو آب لمبو نمیکردم تموم آبشو نمیکشیدم ول کن نبودم.وای تموم آب کمر حاج آقارو میکشیدم وآب خودمم زیر کیر میومد .دو سه دفعه هم به حالت 69خوابیدیم رو هم و در کمال تعجب میدیدم موقع سکس همونطوری که کیرشو کرده بود تو دهنم وسوراخ منو میخورد یهو شروع کرد کیرمو هم کرد تو دهنش که اینقدر اینکار لذت بخش بود من نالم در اومد که نکینین حاج آقا الان آبم میریزه ولی اون اصرار داشت که به همین حالت ادامه بدیم و در حالیکه دوتایی از خود بیخود میشدیم آب همدیگرو میخوردیم…من بلاخره با این دیوونه بازیاش هم تجربه خوردن آبو پیدا کردم هم آبم دوسه بار خالی شد تو دهنش. . بعد چند وقت هم کون من تپل تر شده بود وهم کیرم کلفت تر.انگار آب حاج آقا حسابی بهم ساخته بود.از همدیگه سیر نمیشدیم.اینقدر باهام ور رفته بود که کون سفیدم تپل تر وزنونه تر شده بود.بعضی وقتا برای اینکه حشری ترش کنم با اون لباسای توریم نیمه لخت تو خونه از دستش در میرفتم واز این اطاق به اون اطاق فرار میکردم ووقتی میدیدم چشمای حیزش به لرزش کون تپلم خیره شده وبا یه کیر راست شده دراز داره دنبالم میکنه یهو میچپیدم تو حموم که وای چشمتون روز بد نبینه اونم میومد تو حموم و در از پشت میبست ومیفتاد به جونم.اونوقت اگه بدونین چه صدای آخ واوخی ازتوی حموم میومد.بعد دمروم میکرد کف حموم روی سرامیک های سفید وتمیز حموم وچنان کون سیری ازم میگایید که من مست مست از شدت لذت کون برهنه زیر کیرزمینو گاز میگرفتم وبا لرزش شدیدی ارضا میشدم.اونم میدونست که من خیلی سکس تو حمومو دوست دارم برای همین سعی میکرد بیشتر توی حموم خفتم کنه…دفعه بعد قصه های شیرین این عروس دوماد عاشقو بازم براتون تعریف میکنم .(هرکی دوست داره اینجوری با هم حال کنیم پیام بذاره وایمیلشو بده باهاش تماس بگیرم)

نوشته: فرشید


👍 3
👎 0
225389 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

389275
2013-07-03 06:46:49 +0430 +0430
NA

جالب بود بچه کجایی؟

0 ❤️

389276
2013-07-03 07:57:58 +0430 +0430
NA

خيب بيد

0 ❤️

389277
2013-07-03 08:12:07 +0430 +0430
NA

مال كجايي?

0 ❤️

389278
2013-07-03 08:41:02 +0430 +0430
NA

افرین خوب نوشته بودی

1 ❤️

389279
2013-07-03 09:42:50 +0430 +0430
NA

اصلاً یه کلمه هم نخوندم ولی چون راست کردیم که بگیم خوب بود میگیم خوب بود!

0 ❤️

389280
2013-07-03 10:37:38 +0430 +0430

آفرین خوب نوشتی
اگه بچه مشهدی پی ام بزار

0 ❤️

389281
2013-07-03 11:31:21 +0430 +0430
NA

نه دیگه!به شوهرت خیانت نکن!بده همون حاج آقا باهات حال کنه!
بعدم برو تغییر جنسیت بده :|

0 ❤️

389282
2013-07-03 12:50:04 +0430 +0430
NA

من بهتر از حاج اقا میکنمت اگه خواستی

0 ❤️

389283
2013-07-03 13:12:48 +0430 +0430
NA

از اسم داستان معلومه که زر زدی! نخوندم! به مامان ت سلام برسون

0 ❤️

389284
2013-07-03 14:23:23 +0430 +0430
NA

کول باشوآ
یعنی واقعا داش باشوآ
حیوون کثیف

0 ❤️

389285
2013-07-03 16:26:05 +0430 +0430
NA

اووووووه چقد زررررر ميزني چلغوز كته كله بگو كون بي زبونو دادي حاج آقا ريد توش رفت پي كارش ديگه انقد آسمون ريسمون بافتن لازم نداره كه! حالا بگو ببينيم چي گير ما مياد؟ بچه خوشگلاي زير 20 جا نمونن بدو كه رفتيم

0 ❤️

389286
2013-07-03 17:12:48 +0430 +0430
NA

چی بگم جز حاج اقا خسته نباشه .

0 ❤️

389288
2013-07-03 18:37:15 +0430 +0430
NA

:)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) اخوند؟؟؟؟؟ :)) :)) :)) :)) :))
عجب کونی هستی تومار ابوصلب رو نوشتی؟؟طرف از سکس اینقدر نمینویسه که تو از کون دادنت نوشتی…
خوب تابلو معلوم بود از چی میحرفی؟از اول میگفتی دنبال مشتری هستم تا اینقدر تبلیغ نمیکردی. :D :D :D :D

0 ❤️

389289
2013-07-04 00:15:41 +0430 +0430
NA

دوست ندارم ب کسی فحش بدم ولی تو حقته بهت بکن بچه کونی خجالتم خوب چیزیه خاک تو سر تو و اون آخوند بیشرف و بی حیا ک ب لباس طلبه احترام نذاشته من نمیدونم چرا آخوندامون این ریختی شدن شما ک عرضه ندارین خودتونو کنترل کنین واسه چی دین و مذهبو زیر سوال میبرین اح اح اح شیطونه میگه همه آخوندای بیشرفو ب رگبار ببندم

1 ❤️

389291
2013-07-04 02:25:50 +0430 +0430
NA

نخوندم اصلا
ولي اگه آدمي پيدا بشه که به آخوند بده خود شو تمام خواهر مادر شو سگ گر گرفته بکنه

0 ❤️

389292
2013-07-04 03:28:38 +0430 +0430
NA

با این داستانت کیر سالو برنده شدی
بر جلقتو بزن
اگه یه بار دیگه این طرفا آفتابی بشی ماهو میکنم تو کونت- تورو هم تو کون حاج آقا

0 ❤️

389295
2013-07-04 07:56:37 +0430 +0430
NA

من و ذکورم در خدمت شما هستیم

0 ❤️

389296
2013-07-04 08:52:35 +0430 +0430
NA

کسمغز حاج اقا بخواد بکنه صیغه میکنه نه تو احمق ایدزیو

0 ❤️

389297
2013-07-04 16:34:34 +0430 +0430
NA

سلام دوست عزیز.کاملا حستو درک میکنم.و میدونم شخصیت اخونده رویائئه اما رفتار خودت واقعیه.منم عین خودتم. اگه خواستی حال کنیم پی ام بده… :) =D> :-C :*

0 ❤️

389298
2013-07-04 17:23:20 +0430 +0430
NA

avarin.khob bod

0 ❤️

389299
2013-07-05 02:20:16 +0430 +0430
NA

دختر رهگذر خودت کنترل کن اینا همه دروغه واسه خراب کردن وجهه آخوندا بعدم اینقد که این زوزه کشید من نمیدونم چرا چوپان دروغ گو احالی روستارو خبر نکرد

0 ❤️

389300
2013-07-05 02:53:23 +0430 +0430
NA

پفیوز عوضی یبار نوشته هاتو بخون ببین چی ریدی بعد بیا ببینم باتو کیر دوست کونی چه میشه کرد… آنقدر داستان پر از ضد و نقیض بود که نتونستم بیش از چند سطر بخونم… واقعا موندم چی بهت بگم… حتما اکس انداختی و تو حالت توهم این مزخرفات را سرهم کردی و به خورد ما میدی… چاره کار تو با کیر خر هست و بس بیشرف دیوس

0 ❤️

389301
2013-07-05 05:45:24 +0430 +0430
NA

سگ ،مار، هيولا، گرگ ، حاج آقا
باغ وحشه ديگه :-D

0 ❤️

389302
2013-07-05 06:38:17 +0430 +0430

خوب نوشته بودی ولی طولانی بود با این حال مرسی!
درضمن آخوندا هم مگه وجهه دارن که بخوایم خرابشون کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سگ بکنتت بهتر از اینه که آخوند بکننت!!!

0 ❤️

389303
2013-07-05 10:16:47 +0430 +0430
NA

حرفی نداری چرت ننویس مسخره
آخوند اگه هم بده باشه به تو نمیده - تو برو همون جقت را بزن

0 ❤️

389304
2013-07-05 10:50:39 +0430 +0430
NA

یه جورایی داستانت کیری بود

0 ❤️

389305
2013-07-05 11:04:55 +0430 +0430
NA

اينو نوشتى که از کون سفيد و نرم و کپلت بگى؟ديوس کير خر سوار,شيشصد بار گفتى کون سفيدم

0 ❤️

389306
2013-07-05 19:50:29 +0430 +0430
NA

برو بابا روانی … نخوندما …کی حالشو داره این رمانو بخونه…ولی از اسم داستان معلوم بود دروغه …
آخوندا عاشقه زنان اون هم 4 تا عقدی و بیشمار صیغه ای …
ولی این چرندیاتو از خودتون در آوردین میدونم .

0 ❤️

389308
2013-07-06 22:34:53 +0430 +0430
NA

بروبینم جقو

0 ❤️

389309
2013-07-07 04:14:21 +0430 +0430
NA

کثیفی تخیلتو تو داستان نمایش دادی.
آدم باید چقدر بدبخت باشه با یه آخوند گی کنه

0 ❤️

389310
2013-07-07 16:19:37 +0430 +0430
NA

یادش بخیر قدیما پسر بچه ها ذغال دور لبشون می کشیدن تا عدا باباشونو درارن هیییییییییی.الان ابروشونو ور میدارن تا عدا ننشونو در بیارن
هنوز هستند پسرای که عین چراغ قرمز یه چهاراه رو بی سرو صرا ببندن

0 ❤️

389311
2013-07-09 06:11:14 +0430 +0430

پشت کردنت به شیخ جرم محسوب میشه!!
خاک بر سرت کنم چلمنگ
این همه آدم،چرا به شیخ
دلمو شکوندی
کیرم گریش گرفت

0 ❤️

389312
2013-07-09 06:15:57 +0430 +0430

قسمت آخر جملتو خوب اومدی

0 ❤️

389313
2013-07-10 11:01:33 +0430 +0430
NA

تو به كَمبوده تِستِستِرون دُچار شدى؟الان فقط يه سى سى استروژن>هورمون زنانه<ميخواى!

0 ❤️

389314
2013-07-11 06:41:11 +0430 +0430
NA

خیلی نگارشت خوب بود یه ذره باعجله نوشتی ولی حال وهوامو عوض کردی پس نویسنده ای که تاثیر روی خوانندش بذاره خوبه بازهم بنویس

0 ❤️

389316
2013-07-11 06:46:16 +0430 +0430
NA

خوب بود باعجله ننویس ولی بازهم بنویس

0 ❤️

389317
2013-07-24 05:50:22 +0430 +0430
NA

خیلی خوووووب بود.به حاج آقا بگو منم هستم… بگو خیلی می خوامت…

0 ❤️

389318
2013-11-05 08:11:21 +0330 +0330

واقعا اولین داستانی بود که با خوندنش سیخ کردم و کونمم به خارش افتاد!!!جووووننن!!

0 ❤️

538845
2016-04-27 16:31:48 +0430 +0430

خیلی قشنگ بود من که خیلی حشری شدم.دمت گرم

0 ❤️

589176
2017-04-13 06:51:24 +0430 +0430

منم زنونه پوشم اهواز
بهم پیام بده

0 ❤️

685828
2018-05-05 18:06:10 +0430 +0430

اقا بالاخره فهمیدی بدن این سفید و بی مو بود یا بازم بگه خب بفهمین دیگه اه اه صد بار گفت بیچاره :(

0 ❤️

954803
2023-10-27 20:59:08 +0330 +0330

ای خدا این حاج آقا را قسمت منم بکن
الهی امین

داشت آبم میومد با داستانت مرسی

0 ❤️