سلام خدمت دوستان عزیز، من محسن هستم 18 سالمه از شیراز ولی بوشهری هستم، اسم های این داستان مستعار هست فقط اسم دختری که کردمش واقعی هست و چیزی دیگه ای واقعی نیست که آبرو طرف نره و این اولین تجربه سکس من هست و این داستان واقعی هست چون من داستان های زیادی اینجا خوندم و همشون کس شر بودن مثلا یکی تو کف مامانش یا کس دیگه ای هست الکی میاد میگه کردمش و من گفتم داستان اولین سکسمو اینجا بزارم تا حداقل یه داستان واقعی تو این سایت باشه،
بگذریم، داستان از اونجا شروع میشه که پارسال یعنی سال 90 تابستون اون موقع 17 سالم بود، رفتیم مسافرت میخواستیم بریم مشهد و خونه دختر عمه ام هم اصفهان بود وقتی رسیدیم اصفهان دو روزی اونجا موندیم از شانس خوب من دختر یکی از اقواممون هم اونجا بود اسمش مهسا هست و اون موقع 15 سالش بود ولی چاق بود کمی ولی بی شرف سینه و کون بزرگی داشت باب گاییدن بود، وقتی رسیدیم دم در خونه دختر عمه ام رفتیم داخل مهسا رو دیدم زیاد خوشم نیومد ازش فقط سلام معمولی کردم رفتم داخل (چون من هر وقت دختری برای اولین بار میبینم زیاد تحویلش نمیگیرم) ولی وقتی اونجا نشستیم دقیق تر به مهسا نگاه کردم به خودم گفتم نه بابا، عجب کسیه، و از اون لحظه تو کفش رفتم اینم بگم مهسا یه دختر راحتی بود هر کسی میدید زود باهاش صمیمی میشد وقتی من اونجا بودم اون و دختر دختر عمه ام که اسمش نازنین بود به من متلک مینداختن اذیتم میکردن همش منم هیچی بهشون نمیگفتم و میخندیدم، من مهسا رو اون موقع برای دومین بار دیدمش آخه با خانواده مهسا زیاد رفت و آمد نداریم و بالاخره با مهسا کم کم صمیمی شدم کار به جایی رسید که بابام دید که با مهسا کمی صمیمی شدم به مهسا گفت محسن رو ببر بیرون بگردین برای خودتون (آخه اون جا من هم صحبتی نداشتم) مهسا قبول کرد و من هم از خدام بود ولی اولش کمی ناز کردم گفتم نه ولی آخرش قبول کردم بعد از ظهر رفتیم بیرون با هم حرف زدیم اطلاعات همدیگه رو از هم گرفتیم و دقیق تر با هم آشنا شدیم و منم شمارم بهش دادم تا ساعت 9:30 شب بیرون بودیم موقع برگشت به خونه دیگه خیلی با هم احساس راحتی میکردیم اونم میگفت ازت خوشم اومده محسن، منم وقتی دیدم اینو میگه بهش گفتم حاضری با هم دوست بشیم اونم گفت آره، این آغاز دوستی منو مهسا بود. رسیدیم خونه دیدیم همه منتظر ما بودن که بیایم شام بخوریم رسیدیم خونه من دیدم نازنین عصبانی هست به مهسا یواشکی گفتم نازنین چشه؟ گفت ناراحت از این که ما رفتیم با هم بیرون. منم دیگه هیچی نگفتم بهش، بعد از شام دیدم رو گوشیم یه اس ام اس اومده اولش نفمیدم و منم اس ام اس دادم شما؟ جواب داد منم مهسا جونت. اینو که خوندم قلبم تند تند شروع کرد زدن و تو دلم عروسی بلند شد. و شب موقع خواب هم با هم اس ام اس بازی کردیم و فردای اون روز هم با هم رفتیم بیرون و همون کارای روز قبل. و بالاخره دو روز تموم شد و ما حرکت کردیم به سوی مشهد و ساری هم خونه یکی از اقواممون موندیم و بعدش رسیدیم مشهد، تو راه هم با مهسا حرف میزدم تا احساس دل تنگی نکنم وقتی رسیدیم مشهد بدجور رفتم تو کف مهسا شب ها همش به خاطرش یه جلقی میزدیم و تو ذهنم هزاران بار کردمش، و دلو زدم به دریا تو اس ام اس بهش گفتم مهسا جونم اهل عشق و حال هستی اونم جواب داد بستگی داره چه عشق و حالی باشه منم گفتم سکس و جواب داد جان؟ منم ترسیدم گفتم عزیزم ببخشید ناراحت نشو اونم جواب داد نه گلم ناراحت نشدم اره از سکس خوشم میاد و منم حسابی خوشحال شدم و از اون موقع شروع کردیم به حرفای سکسی زدن و حسابی حال کردیم،
من 5 روزی که مشهد بودیم بدون مهسا به سختی تحمل کردم تا این موقع برگشتن دوباره رفتیم اصفهان خونه دختر عمه ام و مهسا رو دوباره دیدم ولی این بار یه جور دیگه بهش نگاه میکردم همه نگاش میکردم وقتی جلوم رد میشد کونش میلرزید منم همش کیرم شق میشد و یه بار هم بهش گفتم، اونم گفت جووووووووووووووووون، و این بار هم بابام گفت با مهسا برو بیرون دوباره یه کم ناز کردم آخه نمیخواستم کسی بهم شک کنه و بعدش گفتم باشه، این بار که رفتیم بیرون دیگه حرفای معمولی نزدیم همش حرفای عاشقانه و همراه با حرفای سکسی مهسا فقط حرفای عاشقانه میزد من فقط هی حرف سکسی میزدم آخه بدجور تو کفش بودم. و این گذشت و ما دیگه حرکت کردیم رفتیم شیراز خونه خودمون راستی یادم رفت اینو بگم خونه مهسایینا هم شیراز بود وفتی هم رسیدیم شیراز با هم اس ام اس های عاشقانه و سکسی به همدیگه و بعد چند روز که مهسا هم اومد شیراز خونه خودشون یواشکی با هم رفتیم سینما و اون هم بیشتر با هم ور میرفتیم من که اونجا کیرم شق شده بود و شلوارم هم کمی خیس شده بود از بس این که با دستای مهسا بازی کردم و لباشو یواشکی خوردم. و فرداش بهش گفتم دوست داری با هم سکس کنیم اونم گفت اره چرا که نه و گفت تو سینما خیلی حشری شده بودم منم گفتم منم همینطور بهش گفتم فردا بعد از ظهر کسی خونمون نیست میای با هم باشیم اونم گفت چرا که نه، شب من خواب نداشتم همش تو فکر کس و کون مهسا بودم، لحظه موعود رسید و مهسا زنگ زد گفت تا 30 دقیقه دیگه خونتون هستم 30 دقیقه رو به زور تهمل کردم برام اندازه 30 سال بود، تا این که زنگ در خونه زده شد دیدم مهسا هست در رو باز کردم گفتم سریع بیا داخل اونم اومد داخل خونه و اومد تو اتاقم نشستیم با هم حرف زدیم و چای و شربت خوردیم بعد به بهش گفتم مهسا عاشقتم اونم گفت من بیشتر و شروع کرد زیر گردنش رو خوردن آخه شهوتی شده بودم موقعی داشتم میخوردم گردنشو با دستاش مو هامو چنگ میزد فهمیدم اونم شهوتی شده و لبامو بزاشتم رو لباش شروع کردم خوردنش بعد 3 دقیقه لب گرفتن با دست دکمه مانتوشو باز کردم و دیدم اعتراضی نمیکنه دست کردم زیر سوتینش سینه های بزرگ و نرمش فشار دادم و وقتی لبامو از رو لباش برداشتم یه آه کشید و گفت محسن سینه هامو بخور زود بااااااااااااااااااااااشششششششششششششششش و منم گفتم چشم و 10 دقیقه ای با سینه هاش بازی کردم و خورمش و بعدش از ش اجازه گرفتم گفتم شلوارتو در بیارم گفت اره شرتم هو دربیار وقتی شرتشو در آوردم دیدم یه کس بدون مو و سفید و ناز داره که کمی هم خیس شده بود و کسشو خوردم که اون لحظه داشت دیوونه میشد از شدت لذت و جیغ میکشید و میگفت زود باش کسمو بکن منم قبول نکردم چون میترسیدم حاملش کنم برای همین به زور راضیش کردم که از کون بکمش، لامصب سوراخ کونش خیلی تنگ بود و کیر ما هم غولی بود برای خودش کلفت بود 18 سانتی متر بود انگار میخواستی فیل از تو سوراخ سوزن خیاطی رد کنی، رفتم کرم آوردم دم سوراخ کونشو چرب کردم و انگشتم میکردم تو کونش که یه کمی جا باز کمه و بعدش به یه زوری کیرم کردم تو کونش و شروع کردم به تلمبه زدن و اونم داد میزد درش بیا منم میگفتم عزیزم اولش درد داره بعدش عادت میکنه منم بدون توجه تلمبه میزدم و بعد از 10 دقیقه مهسا گفت جووووووووووووووووووووون عجب کیری داری بکن نوش جونت منم همچنان تلمبه میزدم که بالاخره آبم داشت کم کم میومد بهش گفتم بریزم تو کونت یا میخوری گفت بریز تو کونم منم با فشار آبم ریختم تو کونش و گفت سوختم سوختم چقدر آبت داغ بود عشقم، بعد کیرم در آوردم بزاشتم دم دنش گفتم بخورم اون اولش ناز کرد ولی بعدش با زور من خورد کیرمو و دوباره آبم اومد و بدون این که بهش خبر بدم آبم ریختم تو دهنش اونم که شهوتی بود آبم رو خورد تا ته. بعدش نگاه ساعت کردم دیدم ساعت 10 شب هست گفتم تا نیم ساعت دیگه بابا مامانم میان مهسا هم لباسشو پوشید موقع رفتن بهم گفت یه بار دیگه هم با هم سکس کنیم از کیرت خوشم اومد منم گفتم باشه حتما.
از اون ماجرا گذشت و اون با یه شماره دیگه بهم زنگ زد خودشو جای یکی دیگه زد و منم سوتی دادم و این باعث شد باهام قهر کنه و منم ولش نمیکردم و میگفتم دیگه تکرار نمیشه و آشتی کن باهام ولی فایده ای نداشت تا این که زمشتون ازم عصبانی شد و نامردی کرد رفت به خواهرم ولی خوشبختانه حرفی از سکس منو خودش نزد به خواهرم چون میدونست آبرو خودش میره و عید 91 هم وقتی دختر عمه هام از ساری و اصفهان اومدن آبروم برد گفت اس ام اس های ناجور بهم میده محسن و… ولی زیاد کسی حرفشو باور نکرد چون میدونستن که من پسر ساکت و سر به زیری هستم و مال این حرفا نیستم. و برای من خوب شد ولی برای اون نه. اون موقع فهمیدم که مهسا جنده به تمام معنا هست و هزارتا دوست پسر داره و از اون موقع دیگه باهاش رابطمو قطع کردم.
امید وارم خوشتون اومده باشه فقط فحش ندین.
نوشته: محسن
دمت گرم خیلی باحال بود شعرت.جای آریزونا, هیوا و نایریکای عزیز تو شعرت خالی.
هه چرا هيچكي به شعرت نظر نداده_ چرا هيشكي دوستت نداره
چرا _
چرا شاعر انقد زياد شده_
چرا
اخه چرا
_ حالا من يه گوهي خوردم يه شعر فرستادم سايت تو قسمت داستانا كه فك كنم دوماه ديگه بياد بيرون_ بزاريد بياد بيرون اون وقت فرق كسشر و كس شعر رو ميفهميد_
اخه بابا وقتي بيژن و پروازي و خواجه داشتن زحمت ميكشيدن شما كجا بودين_ اين بيژن چند وقت پيش پي ام داد گفت بابا اينجا كسي به ادبيات سكسي اهميت نميده_ حالا بفرماييد همه شاعر شدن_ اخه پپسي و اناهيت كه ديگه برميدارن شعر يه توپ دارم قلقليه رو ميكنن يه كس دارم قلقليه اون وقت ميشن شاعر
دوست عزيز كه شعر گفتي خسته نباشيد ولي بهتربود خودتو ثابت ميكردي نه توي شعرت با بكار بردن اسامي دوستان چيزمالي ميكردي_
من با بقيه دوستان كار ندارم_بدرود
دوست گلم ،ماتو جان :
شعرت انصافا زیبا بود ،دمت گرم داداش
لذت بردم ،آفرین بهت میگم دوست گلم
موفق باشی ماتو جان
تهاجمي كه نه اما من ميگم رو شعرها كار كنيم تا صنعت ادبيات سكسي بالا بره_ در ضمن خواجه بعنوان نثر خيلي خوبه و من چند بار خارج از دنياي مجازي از داستاناي خواجه واسه دوستام تعريف كردم و گفته ام كه كاش صاحب اثر اين نثر ها رو بصورت مجموعه در بياره ولي يبار بعنوان نظر شخصي گفتم كه بهتره داستانا كوتاهتر باشه تا تاثيرگذارتر باشه_
ماتو ي عزيز ببخشيد كه تند برخورد كردم من يجورايي منظورم اينه كه محتوا رو تو شعر هدف قرار بديم و دركنارش رو شعركار كنيم_
به نظرم مشکلات مالی اقتصادی سیاسی و همچنین دیپلماسی ونیز روحی وروانی و غیره اعم از جنسی و فیزیکی و کمی وکیفی و فکری و مترفقه اعم از دینی و مذهبی و عقیدتی و سایر اعم از سکسی و علمی و ساینسی و …اعم از مادی ومعنوی و مثنوی ورباعی و دوبیتی و غزل وشعر وکس شعر و از این دست شامل بیرونی ودرونی و خارجی و داخلی و چپ وراست و این ور و اون ور و با لا وو پائین و شرق وغرب وشمال وجنوب و (از جهت های فرعی صرفنظر میکنم) و کلهم اجمعین و انشاء الله خوب میشی و نجات پیدا میکنی و بلد میشی که چجوری نظر بدی و حرف بزنی و دسترنج مردم را هیچ نگماری و از این دست حرفا.
اين آميرزا دركم كرد شما هم دركم ميكنيد بعدها!
بازم فقط آميرزا درك ميكنه!
Mato The Great:
باعث افتخاره که در رکاب دوستانی مثل شما هستیم.شرمنده کردی گلم.یک دنیا ممنون.
جونور برگشت:
دوستان من این شعر رو حدو یک ماه پیش برای شهوانی نوشتم و در تاپیک اشعار خودم گذاشتم ولی متاسفانه یا خوشبختانه زیاد دیده نشد و امروز چون قدری کسالت دارم رو میارم به کپی کردن شعر خوش باشید
درضمن تشکر زیادی از ماتو دارم
شهوانی
نمیدونم چه روزی یا که شبی بود
ولی به امشبم خیلی شبیه بود
فیلتر شکن فعال و می چرخم تو فضای مجازی
به خود زیاد میگفتم به سکس خودتو نبازی
یهو تو گوگل سرچم اسم شهوانی اومد
انجمن سکسی بود خب مام خوشمون اومد
اومدیمو عضو شدیم به اتفاق دوستم
داستان هر چی که داشتن همشونو خوندم
ولی همه دروغ بود چون کلیشه زیاد داشت
خواهر مادر دوست دختر بیوه زنم یه بار داشت
یه داستان گی اونجا خوندم خیلی حال کردم
نوشته 30 سانت کیرم دنبال زن میگردم
اینا تو سایت زیاده یا اون مرد بی غیرت
میگه عکس زنمه آدرس سایت روشم هست
یکی هم عکس میزاره میگه این خواهرمه
این یارو عقده ای این ته باورمه
یکی هم عکس میزاره در حد بوندس لیگا
یکی تاپیکش فیلمه 5یا6 گیگ به بالا
یکی داستان مینویسه یکی جوابش میده
نقل قول که آسونه حال میدن به هم دیگه
تاپیکها هی داغ میشن چند لحظه بعد یخ زده
یکی نظر میزاره توقسمت داستانها میگه یارو جق (جلق)زده
یکی از خدا میگه یکی از بی خدایی
یکی میگه یار میخوام یکی میگه کجایی؟
آدرس ایمیل تو امضا مَد شد مثل اینکه
سیستم ارسال داستان دیگه شبیه سینکه
یک سری اینجا دارن اسلامی فکر میکنن
از اونورم میرن عکسارو چک میکنن
یک سری هم مثل من دارن کسشر میچاپن
رو به کسی نیست حرفم اونا که حال خرابن
یه عده که طالبن واسه سکس ضربدری
ما که ریاضی صفریم میریم فاز بندری
یک سری هم هنرمند گالری عکس دارن
آپدیت روزانه شون شک انداخته تو کارم
مشکل اسپم دارن %40 کاربراش
ادمین منو کشته با ارسال این مطلباش
اینجا پر از عمو خاله و عمه
یه دایی سیبیلو هست که کارش خیلی حله
لزبین و گی اینجا بی درد حرفا رو میگن
این سایت خود بهشته به جرات اینو میگم
بچه های شهوانی نظر نمیخوان اصلن
تاپیک بدون عکس شاید باشه 10 درصد
یارو یه عکس میبینه میگه اووووووووووف چه کـٌسی بود
زیر سیگاری موضوعاش میده بو دود
منم این وسط اینجا تاپیک شعر گذاشتم
کسشر زیاد مینویسم ولی دوست دارم باشم
تــــــــــــــــــقـــــــــــــــــــــــدیـــــــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــ
بــــــــــــــــــــــــــــــــهـــــــــــــــــــــــــ
تــــــــــــــــــــــــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بـــــــــــــــــــــــــــــــــچــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه هــــــــــــــــــایــــــــــــــــ
شــــــــــــــــــــــــــــــــــهـــــــــــــــــــــــــــــــوانــــــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــ
عجب نظم دل انگيزى بدارد شعر تو ماتو
منو جمله رفيقانم ندانيم گفتنش چون تو
فقط از جمع اياران نبردى نامى از هادى
كه او هم جمله استادست براى ما در اين وادى
بسى گشتم خجل بنده ز تعريفات تو جانا
اميدم هست كه باشد اين رفاقت با شما مانا
نظر اميرزاي بزرگ درباره ي اشعار كسشعرم:
شيطون بلا ى عزيز ، از اين که منو محرم خودت ديدى ممنونم ، منم به پاس اين اعتمادت همين الان مىذارمش پاى کامنتها تا بقيه هم ازش لذت ببرن !
شعرت اصلا و به هيچ عنوان خوب نبود ! بلکه بايد بگم عالى بود! فوق العاده و زيبا ، همه چيزش درست و بجا ، وزن وقافيه و رديف و ريتم و خلاصه همه چيزش درجه يک بود عزيزم .
اما يه نکته بگم دوست عزيز ، همه اينا که داستان مىگن نويسنده نيستن و همه کسايى هم که شعر مىگن شاعر نيستن ، شما متاسفانه از ديد خودت دارى به اشعار و نوشته هاى ديگران نگاه مىکنى ، يعنى چون خودت در حد کمال شعر مىگى انتظار کمتر از اين رو از ديگران ندارى ، مثلا فرض کن ليونل مسى بياد از پسر همسايه ما که تو کوچه فوتبال بازى مىکنه انتقاد کنه ! (چه تشبيهى ! ) ، دل بچه ها به همين چارتا کسشعرى که مىگن و مىخونن خوشه و تو اين دوران افسردگى و مشکلات کمى مىخندن و غمهاشون رولحظه اى فراموش مىکنن، من خودم سه چهار روزه کهشعر مىگم و واقعا لذت مىبرم در صورتى که پر از عيب و ايرادن و هزاران غلط وزنى و رديفى دارن ، حرفم اينه که سعى کن لذت ببرى و از لذت بردن دوستات خوشحال باشى عزيزم و اگه مىتونى کمکشون کنى براى بهتر شدن ، من قبل از اين پىام داشتم به يکى از بچه ها فوت و فن حکايتکردن رو آموزش مىدادم ، چون مىدونم از اين کار لذتمىبره و امروز هم قراره دستپختش رو بخوريم ! ببخشيد روده درازى کردم ، موفق باشى جيگرررر
!!!"خواهش ميكنم ماتو_ بچه ها باور كنيد من دوس دارم شعراتون توپ باشه همين_ شعراي منو فقط آميرزا خونده اونم نظرش_
آميرزا يه حكايت بساز سر شعرام و حرص خوردنم بزار بچه ها يكم منتظر شعرا بمونن_
ماتو انقدر شرمنده نكن منو، اينججا فقط ميتونم به شعر حافظ اكتفا كنم كه ميگه:
بلبل از فيض گل آموخت سخن ور نه نبود
اين همه شعرو سخن تعبيه در منقارش
Impish
.
عزيز من روزى نيم ساعت براى شهوانى وقت ميذاشتم، اونم فقط براى خوندن داستانهاى خوب، ولى حكايتهاى ميرزا باعث شد به كامنتهاى داستانهاى آشغالى هم سر بزنم. اين چند روز هم كه خودت بهتر ميدونى شاعرى پاك از نون خوردن انداختتمون!!! من يكى به نوبه خودم اعتراف ميكنم نه خودم شاعرم نه جدو آبادم شاعر بوده! اينايى كه ميبينى حرفايى هست كه براى سر گرمى به شكل شعر بيان ميشه، من معتقدم تب تند زود عرق ميكنه. اينها هم ميگذره و از ياد همه ميره اما اميدوارم اين رفاقتى كه شعر گفتن بين ما ايجاد كرده هميشه باقى بمونه.
ماتو جان شعراي شما با توجه به اينكه آني سروديد يا يكي دو روزه سروديد عاليه_
من رو هر فصل شعرم يه ماه كار كردم و خب چون تو مدت زياد كار كردم روش معلومه چي ميشه_ من ميخوام لذت شعر سكسي رو به دوستان شهواني بچشونم_ شعرها تو قسمت داستان قرار گرفته و يكي دو ماه طول ميكشه بياد_ مگر اينكه ادمين پارتي بازي كنه
اشعار چند از مجمومه ي شعرم حشرنامه_ آميرزا نفرست بزار بچه ها بمونن تو كف
گمانم انقدر کس کردم از او
کمر باريک شدم باريک تر از مو
گذاشتم آن دو پايش را به شانه
صداي ناله هايش شاعرانه_____
به ترکي معني کير مي شود سيک
بکردش در دهان و هي بزد ميک
بچه به ادمين پيام بديد مجموعه اشعارمو اپ كنه زود
شاعر جونور برای دوستانش میگه:
چند روزیست اخت کرده ام با نظرات
نه به عشق داستان بلکه حضرات
دوستان از آمیرزا گرفته این ادب پروری
لیدی اگر کلامی بد گفتیم باید از ما بگذری
بروس لی که رزمی کار نیست دیگر
طنزش شده پنجه اژدها و خشمی دیگر
ماتو و قلبو و ایمپیش و آمیرزا و پروازی
باهم خوشیم خدا را شکر هستیم راضی
دخیل بندم به درگاه امامزاده بیژن که شفایم بدهد
ز او پورتره ای به یادگار خواستم گویم که جوابم بدهد
لیدی که به سان مادرم عزیز گشته
ننه جون کلام من به او از سر چیز گشته
چیز همان علاقه است که دارم به آمیرزای خودم
به من قوت قلب بدادی مر که حال خواجه ای بُدم(بودم)
جدیدن همه شاعری قهارند که ما هم تنها نباشیم
استادان همه کم لطف هستند ،نخواهند که ماهم در رکاب باشیم
سوی راهم خر خود برانم تا که رسم جایی
دستم به شدت درد دارد بخشید اگر بد نوشته ام جایی
اگر کسی از لیست دوستان نیست در شعرم
معذرت عزیزم ذهن یارا نکرده ای دوست ،نرسید به فکرم
این باشد از من به شما نصیحت دوستان مجازی
سوار موتور نگردید برای گردش که بود بچه بازی
من خود دیروز آسفالت به بغل 10 متر رفتم
دستم در پانسمان است،حال که این شعر را نوشتم
تقدیم به تمام دوستان خوبم
بخاطر نظرات جالب همه امتياز كامل به اين داستان بدين
خوب مردک کیییییییییییرررررری این داستان مینویسی کسکش جلقوض
همچنان نظرات زیباتر داستانها…
دقت کردین جدیدا هرکی میخواد جلق نامه بنویسه اولش میگه ازبس داستان دروغ دیدم تصمیم گرفتم خودم داستان واقعیمو بزارم؟
وای لیدی عاشقتم! چه نوستالزی قشنگی. من رو بردی به 30 سال پیش
بدان لیدی که خاموشیه خودرو
نباشد احتیاجش باتری نو
چو روشن گشت دیگر غم نباشد
که دینام میدهد برقی به دلکو
چو خامش میشود اکنون یقین است
که سوختش بد بده(بوده)راننده بانو!!
ببین میرزا گر آمالت چنین است
اگر عشقت به پیر زن راستین است
بیا و عقد کن مادر بزرگم!
که بیچاره دو ده سالی غمین است
بدانم من ترا مشکل همی چیست
که هر کار دگر خرج اضافیست
به تو باید کمی سوخت سوپر زد
که شوید مر تو را اگزوز کاتالیست
چرا میرزا بلرزانی دلم را
به جوشانی تو دیگ غیرتم را
اگر گردی به دور خط لیدی
بکوبم من سرت بی هیچ قیدی
میرزا جان من میرم بخوابم، فردا صبح باید 5 بیدار بشم برم اداره
شبت بخیر داداش
خواجه شهوانی اسانس دار است؟
خواجه شهوانی به مزه موز است؟
در تعجبم که شاید موذی است
دقت بکن در سروده ات اوهوی
بنده بودم درین شهوت سرا
منتها سرگرم بودم در کسشرسرا
همان جا که مرا صبح روانه کردی
شبانه آمدم دیدم همه در اینجان
بروس لی اینجا نشسته زار و گریون
بگشتم من خموش از بهر ایشون
بگفت از شعر و سایت و داستان ها
برون رفته است ازو آن آژدیها( برا جور شدن قافیست)
شاعر جونور حوصله کل کل نداره فقط به عشق شما اینو نوشت:
بدیدم شاعران برروی کارند
همه مدهوش جوهر و کاغذ و اشعارند
برگه شعر خویش بر این سایت می نگارند
جمعی دوستانم بینم برای شعر زیر فشارند
حیف که مسدوم گشته ام از بخت بد
وگرنه اینان در این سایت جزو اضافه بارند
در کل همه زیادی هستند
آنان که من رویم به آنان بود،خود آمار خود را دارند
جونور عالی سرودی … خیلی قشنگ بود جدی میگم ! واقعا پیشرفت کردیا
مرا خوش باشد اکنون حال و احوال
بسی کس شعر بخواندم من در این وال
همه شاعر شدندی اندر احوال
که کس شعری سرودند از سر حال
مرا ذوقی بیامد از سر شوق
که گویم دست مریزاد بابت فوق
همه شاعر ؛ همه سرشار عشق اند
قلم جنبان ؛ همه مشغول مشق اند
اون یارو کس شعر میگه و داستان مینویسه…شما ها هم با این شعرای کس شعرترتون مادر ادبیاتو گایش نموده کرده بودوید…
ای ریدم به این مغزایی که تراوشات کس ادبیشونو میشینین دو ساعت تایپ میکنن که مردم فحششون بدن
سؤالى دارم از يزدان دادار
چرا غم ميدهد مردان كرار
خدا خيرت دهد خواجه آميرزا
كه بردى مام همسر نزد بهيار
ثواب كار تو كمتر ز حج نيست
نه مادر زن كه خدمت بهر بيمار
نباشد غصه ات خودرو ندارى
تماسى مى گرفتى با من زار
من و اسبم به خدمت حاضر هستيم
علوفش ميدهم از بهر اين كار
خدا را شكربهبود حاصل افتاد
به لطف خواجه شيرينه گفتار
مسين ديشب به خواب ناز بوده
بسى شرمش بود ازظن رفتار
الا “کافی” که کیر من به کونت
درازا نه ؛ که از پهنا به کونت
مگر بار اضافی بر سرت بود؟
که قدقد میکنی از بهر کونت
تو گر داری کلامی به ز اینها
زبان بگشا ؛ نه از آن لق کونت ( به فتح لام و تشدید و کسره قاف بخوانید)
سلام دوستان محترم و عزیز
ببین یه امروز من نبودم سایتو ترکوندین رفت . بدشانسی من اینه که تو این چند روز گرفتاری نمیذاره بیام سر بزنم به سایت و گل نوشته های دوستان رو بخونم .تشکر مخصوص دارم از ماتوی عزیز با اون شعر درجه یکش
آقا دمت گرم
از میرزا و قلب مسین و بروسلی عزیز وپپسی خوشمزه هم تقدیر میکنم و دوستانی که اسمشون رو نیووردم ببخشن
قربان همتون برم
من که دو خط بیشتر نخوندم ولی امیدوارم فحش دوستان توشه زندگیت باشه دیوث؛