کیش عالی بود

1395/11/02

سلام دوستان گلم
ادامه خاطرات من با دوستای خوبمه
بعد از کلی صحبت با سحر در مورد کیش و سکس و تفریح،خدا حافظی کردم.
بالاخره روزه رفتنمون رسید،امیر علی زنگ زد گفت ساعت 8 شب پروازمونه، کلی خوشحال شدم و گفتم باشه به سحر میگم که گفت نیما بهش گفته،بعد از کمی صحبت خداحافظی کردیم.رفتم که وسایلمو جمع کنم.چند تا سارافن خوشگلو سکسی برداشتم،شورت و سوتین سفید و مشکیمو برداشتم یدونه هم یاسی داشتم که خیلی سکسی بود کله کس و کونم میزد بیرون وقتی میپوشیدمش اونم برداشتم.با چند تا مانتو شال،بعدش رفتم حموم کلا شیو کردم همه جامو،از دیدنه هیکلم تو اینه لذت میبردم.اومدم بیرون موهامو خشک کردم و لباسامو پوشیدم شروع به ارایش کردم یه رژ قرمز خوشرنگ داشتم اونو زدمو یه ارایش ملایم کردم.یهو یادم افتاد مایو برنداشتم.رفتم اونم گذاشتم تو ساک با کلی لوازم ارایش و هر چی که به دردم میخورد و جمع کردم.ساعت نزدیک 6 بود که سحر زنگ زد گفت اماده ای گفتم اره گفت پ میگم نیما بیاد دنبالمون،گفتم اوکی،ساعت 6:30 بود باز سحر زنگ زد گفت بیا پایین،چمدونمو برداستم در خونه را که باز کردم دیدم امیر علی دم دره،سلام دادو گفت اومدم چمدونت و ببرم پایین،خیلی از این کارش خوشم اومد.رفتیم تو اسانسور بوی عطرش داشت دیونم میکرد،چشماش رو سینه هام بود،مانتو سفید نازک که کلی هم جذب بود پوشیده بودم جوری که انگار سینه هام میخوان مانتو را پاره کنن بیان بیرون،بهش گفتم به چی نگاه میکنی،گفت به هیکله خوشگلت،گفتم عجله نکن برسیم میتونی کامل نگاه کنی،سوار ماشبن بعد از سلام و احوال پرسی راه افتادیم سمته فرودگاه،رسیدیمو کارامونو انجام دادیم سوار شدیم،من پیشه امیرعلی نشستم و سحر پیشه نیما.تا برسیم کلی صحبت کردیم رسیدم بعد از کارامون رفتیم بیرون،با خوردنه باد گرم به صورتم کلی خوشحال شدم،من گرما را خیلی دوست دارم،نیما قبل از این که بریم،هماهنگ کرده بود واسه 4 شب یه خونه اجاره کرده بود،رفتیم سمته خونه،جای خوبی بود خلوت و دنج،بعد از این که رفتیم،امیر علی گفت اتاقمون و انتخاب کن منم اونی را که بزرگتر بود و انتخاب کردم که سحر گفت نگین اونجا ماله ماست من زود وسیله هامو بردم تو گفتم نه ماله من و امیر علی هستش
سحرم مجبور شد قبول کنه،لباسمون و از تو ساک در اوردیم و بعد از کمی استراحت رفتیم سمته ساحل،هوا واقعا عالی بود،جو کاملا صمیمی بود،دیگه به طور کامل با هم راحت بودیم،رسیدیم لب اب شهوته شدیدی تو وجودم بود،به سحر گفتم سحر از لحظه ای که از هواپیما پیاده شدیم شهوتی ام،الانم بدتر شد اومدیم لب اب.گفت منم دقیقا همینطوری ام،گفتم امشب زوده چهار تایی با هم سکس کنیم میخوایی امشب جدا،فردا چهارتایی،گفت اره اینطوری بهتره.بعد از کمی قدم زدن و صحبت،سحر گفت من گشنمه نیما گفت اره منم گشنمه بریم شام بخوریم،زفتیم شام خوردیمو بعدش کمی قدم زدیمو رفتیم سمته خونه،کیش هر بار که قبلش رفته بودم کلی سکس کرده بودم واسه همین دوست داشتم زودتر برسیم خونه تا کیر کلفت امیرعلی و تو کس و کونم حس کنم که داره جرم میده،رسیدیم خونه سحر گفت هر کی بره اتاقه خودش،یه چشمکم به من زد،گفتم اره منم خسته ام بریم بخوابیم،من زودتر رفتم تو اتاق و لباسامو عوض کردم،یه سارافون کوتاه که تا رو باسنم بود و پوشیدم.موهامم پریشون کردم،معلوم بود دارم لهله کیر میزنم،رو به اینه بودم پشتم به در بود،یهو حس کردم یکی از پشت بغلم کرد،سرمو چرخوندم لباشو گذاشت رو لبامو با ولع شروع به لب بازی کردیم.تروم دستشو رسوند به سینه هام و خیلی اروم میمالیدشون،کسم خیس شد لباشو از رو لیام برداشت و گردنمو میبوسید و اروم گاز میگرفت منم اروم اه میکشیدم،دستمو از پشتم رسوندم به شلوارش و از رو شلوار شروع به مالیدنه کیرش کردم،باز لباشو گذاشت رو لبمو اروم دستشو از رو سینه ام برداشت برد سمته کسم،با اون یکی دستشم سینه مو میمالید،اروم دستشو از رو شرتم میکشید رو کسم،از خیس بذنه کسم که باعث شده بود شرتمم خیس بشه خجالت کشیدم،داشتم دیوونه میشدم اروم دستشو کرد تو شرتم یه اه بلند کشیدم و لباشو با ولع میخوردم،کسم و اروم میمالید،دیگه طاقت نداشتم،دوست داشتم زودتر کیرشو بخورم،لبامو از لباش جدا کردمو برگشتم نشستم جلوش تا اومد کمربندشو در بیاره دستاشو گرفتم بردم پشتش و گفتم دست نزن،خودم کمربندشو باز کردم و شلوارشو کشیدم پایین،وای شرتش باد کرده بود از دیدنه شرته باد کردش شهوتی تر شدم،از رو شرت کیرشو با دندون میگرفتم خوابیدش خیلی کلفت بود،اروم شرتشو کشیدم پایین و کیرش افتاد بیرون،با دیدنش گفتم اخ،گفت چی شد،گفتم عاشقه کیرت شدم خیلی خوش فرمو نازه،گفت ماله خودته عزیزم،زبونمو از رو تخماش کشیدم تا نوکه کیرش،چند بار اینطوری کردم و بعد سره کیرشو کردم تو دهنم خیلی اروم داشتم میکردم تو دهنم نتونستم تا ته بخورمش ،تا جایی که تونستم کردم تو دهنمو نگه داشتم داشت همینطور بزرگتر میشد کیرش،حس خفگی داشتم اما دوست نداشتم از دهنم در بیارمش،امیرعلی فقط تروم اه میکشید،ابه دهنم از بغله کیرش میریخت بیرون،دیگه نتونستم تحمل کنم کیرشو از دهنم کشیدم بیرون،کیرش خیسه خیس شده بود،دوباره شروع کردم خوردنو،جوری ساک میزدم که انگار میخواستم کیرشو بکنم،بعد از این که کلی کیرشو خوردم،رفتم سراغه تخماش نوبتی تخماشو میخوردم به دوتاشو کردم دهنم،جوری میخوردم که معلوم بود امیرعلی داره دیوونه میشه،یهو دستاشو انداخت زیره بغلمو بلندم کرد و شروع به خوردنه لبام کرد،دستاشو از پشت کرده بود تو موهام یهو سرمو کشید عقب و برمگردوند،خمم کرد سمته میز ارایش،کیرشو مالد به کسم که خیسه خیس بود،بیتابه کیرش بودم که بره تو کسم،اروم سره کیرشو کرد تو کسم

اروم کرود کیرشو تو کسم حس میکردم،لذتی داشت بهم میداد که تا اون موقع نداشتم،باز شدنه کسمو حس میکردم فقط از شهوت و لذت زیاد داشتم اه میکشیدم.خیلی اروم کیرشو تا ته کرد تو کسم برخورد شکمش به کمرم نشون میداد که کیرش تا ته تو کسمه،همونطوری نگه داشت کسم داشت به کیرش عادت میکرد،شروع کرد بوسیدنه گردنمو مالیدنه سینه هام اروم اروم کیرشو کشید بیرون باز کرد تو کسم ارامشی که تو سکس داشت شهوتم زیاد میکرد سرمو برگردوندم بهش گفتم تندتر بکن کمی شدت عقب جلو کزدنشو بیشتر کرد،سینه هامو گرفته بود تو دستاشو میمالد بعد از اینکه حسابی کرد تو کسم کیرشو کشید بیرون و گفت بشینم جلوش،نشستم و کیرشو کردم تو دهنم جوری واسش ساک زدم که گفت بسه اینطوری ابم میاد.دراز کشید رو تخت گفت برم روش.رفتم روش و کیرشو گرفتم تو دستم و اروم میمالیدمش به کسم که بیتابه کیرش بود اروم نشستم روش و تا ته رفت تو کسم شروع کردم بالا پایین کردن دستشو ریونید به سینه هامو شروع کرد مالیدنشون،تا ته می رفت تو کسمو منم وقتی کیرش تا ته تو کسم بود قر میداوم رو کیرش چشماشو بسته بود فقط اه میکشید.
کمی خسته شدم،از رو کیرش بلند شدم و کنارش قنبل کردم جوری کونم و دادم بالا که کسم بازه باز شده بود شکممو اوردم پایین تا خوب کسم اماده جر خوردن بشه،اول کمی کسمو لیس زد،گفتم امیرعلی فقط بکن،جرم بده،گفت باشه الا جرت میدم سارا جون،کیرسو گذاشت دمه کسم و با یه فشار همشو کرد تو کسم،جوری تو کسم تلمبه میزد که میرفتم تو تخت،واقعا تا حالا این همه سکسم حال نداده بود،گفت ابم میخواد بیاد کجات بریزم،سریع از زیرش بلند شدمو نشستم جلوش،گفتم.میخوام بخورمش،کیرشو گرفتم تو دستمو اروم میمالیدمش بعد کردم تو دهنم و تند تند واسش ساک زدم،از کلفت شدنه کیرش فهمیدم ابش داره میاد،دستاشو کرد تو موهامو تند تند تو دهنم کیرشو عقب جلو میکرد یهو تا ته کرد و نگه داشت فشاره ابش زیاد بود از یه طرف کیرشو به زور تا ته کرده بود تو دهنم از یه طرفم ابش،دتشتم خفه میشدم به زور سرمو کشیدم عقب و ابش و یه کمشو که خورده بودم یه کمشم ریحت دوره لبم،کیرشو گرفتم اروم نوکه میک میزدمکله ابش که اومد.از دوره لبم بقیه ابشم با انگشت جمع کردم و خوردم،
خوابید کنارم و از پشت بغلم کرد،حسه خیلی خوبی بهم میداد،گفتم مرسی امیرعلی عالی بود،اونم گفت واقعا عالی بود ازت ممنونم،بعد تز چند دقیقه گفتم میخوام برم حموم،گفت پاشو با هم بریم،همونطوری لخت پاشدیم و رفتیم سمته حموم،تا دره اتاق و باز کردیم دیدیم سحر و نیما تو پذیرایی با لباس نشستن معلوم بود اونا هم دوش گرفتن،از خجالت برگشتیم تو که سحر داد زد بیایید بیرون،ما که دیدیمتون،به امیرعلی گفتم ما که قراره با چهارتایی با هم باشیم بیا بریم بیرون،رفتیم سریع پریدیم تو حموم،دوش و باز کردم امیرعلی رفت زیره دوش منم جلوش بود.نشستم جلوش گفت میخوایی چیکار کنی،گفتم چشمات و ببند به سکسمون فکر کن،چشماشو بست اروم با.زبونم میکشیدم رو کیرش بعد کیرشو کردم تو دهنم با دستامم تخم و کونشو میمالیدم وای خیلی عالی بود اب شهوتمو بیشتر میکرد ،کیرشو تا ته میکردم تو دهنم و واسش ساک میزدم،جوری داشت بهش حال میداد که ابش اومد،باز ابشو خوردم دیگه کیرش و از دهنم در نیاوردم ابش کمتر شده بود،همشو خوردم،باز کیرشو میک زدم و از جلوش پاشدم،گفت سارا جون تا حالا این همه حال نکرده بودم،احساس غرور میکردم،اینکه این همه تونسته بودم بهش حال بدم خیلی خوشحالم میکرد،گفتم منم خیلی حال کردم،واسه منم عالی بود،دوش گرفتیمو رفتیم بیرون،سحر تا مارو دید گفت چیکار میکردید این همه وقت،امیر علی گفت،بهترین سکسه زنیگیمو کردم،از پشت بغلم کرد و گفت بدو بریم لباس بپوشیم تو تین همه وقت نیما فقط داشت به هیکلم نگاه میکرد،رفتیم تو اتاق و لباس پوشیدیم اومدیم تو پذیرایی نیما لیوان اب پرتقال داد دستمو گفت بخور که معلومه کلی انرژی از دست دادی،گرفتم و نشستم پیشه سحر،سحر گفت ناقلا چیکار کردی امیرعلی نا نداره راه بره،گفتم وای سحر بهترین سکسم بود،خیلی عالی بود،بعد از کمی گپ زدن رفتیم خوابیدیم،خوابیدن تو بغل امیرعلی خیلی لذت بخش بود،صبح که ماشدیم رتیم بیرون کلی چرخیدیم،نهار و که خوردیم،سحر گفت بریم پلاژ من میخوام افتاب بگیرم،نیما گفت اره همگی بریم،پاشدیم وسایل و برداشتیم،نیما با امیرعلی رفتن من و سحرم رفتیم پلاز خانوما،رو شن که دراز کشیده بودیم سحر گفت سارا جون امشب چیکار کنیم گفتم سکس چهارتایی با هم خوبه،گفت عالیه،گفتم دیشب چطور بود گفت خوب بود اما زود تموم شد،گفت واسه شما که خیلی خوب بوده،گفتم اره واقعا عالی بود،عاشقه کیره امیرعلی سدم،گفت وای اره خیلی عالیه کیرش،از کونم دادی بهش،گفتم نه گذاشتم واسه امشب،بعد از یه ساعت رفتیم سمته خونه،چند دقیقه بعد نیما و ا امیر علی هم اومدن،بعد از دوش گرفتن باز رفتیم بیرون کلی چرخیدیم،موقع برگشت نیما گفت،شما برید من برم یه چیزی بگیرم زود میام،رسیدیم خونه یه کم بعد نیما اومد،سحر گفت چی میخواستی بگیری که نیما از تو کیسه یه شیشه مشروب دراورد،گفتم اخ جون چه شبی بشه امشب.
دوستان عزیزم.امیدوارن از خاطره ای که نوشتم خوشتون اومده باشه،اگه لطف داشتین با پیاماتون بهم انرژی بدین تا بقیشو که خودم بهش فکر میکنم کسم خیس میشه رو واستون مینویسم.

نوشته: سارا


👍 2
👎 7
36152 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

575391
2017-01-21 21:41:19 +0330 +0330

هرچند داستان بالا همش توهم ذهن نويسنده را نشون ميده
ولي خدا قسمت همه بكنه از اين سفر ها…

0 ❤️

575392
2017-01-21 21:42:27 +0330 +0330

حالا مفاهیم چرت و پرت القا می کنی جای خودلااقل فاکتورهای نگارش و جذبم یاد بگيرين. توصیه می کنم ننویسی

0 ❤️

575416
2017-01-22 00:18:18 +0330 +0330

ارزو بر نوجوانان جقی عیب نیست ،چند جاش گاف دادی اقا سارا

0 ❤️

575433
2017-01-22 05:50:07 +0330 +0330

اینکه خیلی از داستانها واقعیت نداره درست، ولی نمیدونم چرا بعضی ها فقط میخونن واسه اینکه بعدش بیان بگن “معلومه دروغه”!
خوب عزیزم مگه مجبوری؟! مشابه این داستان واسه خیلیهامون رخ داده. نمیگم حتمآ درسته، ولی اصلآ دور از ذهن نبود.

0 ❤️

575440
2017-01-22 07:54:16 +0330 +0330

سکسارو تومیکنی ما انرژی بدیم…بده بکنیم جوجه

0 ❤️

575471
2017-01-22 13:07:01 +0330 +0330

یک مشت جیننده و جقیه متوهم ریختن دارن داستان مینویسن مثله زامبین سگ مصبا مراقب باشید خطر گازگرفتگی

0 ❤️

575505
2017-01-22 18:28:57 +0330 +0330

تکراری بود.البته بعضی ازداستانا ارزش دوباره خوندن رو دارن ولی این داستان دراون حدنبود.

0 ❤️

575508
2017-01-22 19:00:55 +0330 +0330

اول داستان اسمش نگین جون بود یهو شد سارا خانم خخخخ

0 ❤️

575511
2017-01-22 20:12:12 +0330 +0330

هر چی خاطره از کیش داشتم با این داستان مزخرف پر پر شد
جان اجدادت هر کاری رو که میکنی و نمیکنی رو اینجا ننویس!

0 ❤️

575518
2017-01-22 20:46:56 +0330 +0330

خیلی دلم بحالت میسوزه بیچاره جلقی اینقدر ارزوداری بری کیش که توهوم زدی هههه تو اصلا نمیدونی راه کیش،کدوم وره تازه مشروب هم گرفته من الان ۱۵ ساله کیشم

0 ❤️