کیش و داف (۱)

1389/09/26

سلام اسم من سپهر خیلی وقت داستانای این سایت رو میخونم نمیدونم چی شد تصمیم گرفتم بالاخره یه داستان از خودم بنویسم…
منو مهرداد دوستم یه بعد از ظهر تو خیابون ایران زمین تهران در حال دور دور بودیم که یهو از بغل یه مگان رد شدم توش دو تا داف عالی بودن شل کردم رسیدن و شیشه رو دادم پایین و تلاش رو برا زدن مخشون شرو کردم اول پا نمیداد خلاصه از ما اصرار و از اون انکار بالاخره پا داد ما شماره دادیم و گیر دادیم تا میسد کال انداخت و رفتیم دو روز بعد زنگ زد قرار گزاشتیم اونا اومدن بیرون اسمشون مهسا و دریا بود خلاصه چند وقتی با اینا بودیم و ما سرمون جای دیگه گرم شد و دیگه رابطه به هم خورد و همه چی تموم شد…
چهار ماه گذشت…
منو مهرداد قرار گزاشته بودیم بریم کیش که توی فرودگاه مهرآباد موقع رفتن تو سالن انتظار بودیم که یهو من دیدم مهسا با یه داف عالی نشستن به مهرداد گفتم اونم دید و تایید کرد که آره خودشه خلاصه حول شده بودیم که چه گهی باید خورد که یهو دوتا پسر کیری خوراکی به دست اومدن پیششون گفتم باید یه کاری کنیم مارو ببینن شماره مهسا تو گوشی مهرداد بود یه زنگ به موبایل مهسا زد ولی جواب نداد منم رفتم سمتشون از پسره که باهاشون بود پرسیدم آقا شما پرواز کیش هستید گفت بله گفتم نمیدونید تاخیر داره یا نه که اونا دیدن منو و من رفتم تو پرواز ام موقع سوار شدن دیدیمشون تو کیش ما هتل داریوش اتاق داشتیم یه تویوتا شاسی بلند هم کرایه کرده بودیم واسه 4 روز.
روز دوم بود آفتاب گرفتیم برگشتیم مهرداد داشت after sun میزد پشت من که نسوزه و بعد رفتیم بیرون به کس چرخ زدن که دیدیم دو تا کس توپ جلو بولینگ مریم دارن میرن وایسادم مهرداد رفت مخشون رو زد و آورد تو ماشین
سلام خانوما خوبن من سپهر هستم …منم مهرداد ام…فرنوش ام…نوشین هستم …
از تهران اومدین؟
بله صبح رسیدیم فردا ام بر میگردیم
هتلتون کجاس؟
شب یه جا رو میگیریم
ساک ندارید!!!؟
نه اومدیم واسه شرکت بابای من چیزی بخرییم
خوب خریدید؟
نه شب قراره زنگ بزنن بریم بگیریم
خوب ما هتل داریوش هستیم ولی اگه موافق باشید ما یه خونه بگیریم که امشبو با هم باشیم!(به هزار تا ترس و لرز گفتم)
نه مزاحم نمیشیم…
سکوت!!!
ماشین خودتونه؟
نه بابا کرایه کردیم ولی ماشین خوبیه (صدای روشن شدن فندک زیپو و روشن شدن سیگار)(وارد جاده دور کیش شدیم و دریا کنار ماشین دیده میشه)(موزیک انریکه)
میشه منم سیگار بکشم؟
وا!!!این چه سوالیه دختر راحت باش!!!
سکوت مطلق…همه تو فکرن…آروم ماشین رو تا لب آب بردم و ایستادم همه پیاده شدن
نسیم خوبی وزیدن گرفته…
من هنوز رو پیشنهادم هستم آ
چه پیشنهادی؟
این که ما یه خونه بگیریم شب همه با هم باشیم دیگه
نه آخه درست نیست
چرا درست نیست نترسید بابا ما از اون خانواده های منحرف نیستیم تا صبح دور هم مبگیم میخندیم و بازی میکنیم…
نمیدونم نوشین تو چی میگی؟
منم نمیدونم آخه زشت میشه
نه بابا چه زشتی مهرداد این صادقی رو از موبایل من بگیر ببین کجاس بگو یه خونه واسه یه شب میخام بگو سپهر شریفی ام…(تماس تموم شده)
میگه دم فرودگاه ام
باشه بریم…رسیدیم و اونم یه ویلای خوب واسه یه شب اجاره داد…
شما گشنتون نیست؟…و رفتیم شام و بعد هم از هتل ما لباس خونه برداشتیم و رفتیم اونا هم امانتی شرکت باباشون رو گرفتن…
من رفته بودم تو کار نوشین مهرداد هم تو کار فرنوش… شب ما رفتیم تو یه اتاق و اونا هم تو یه اتاق
کنارش خوابیده بودم و با هم حرف میزدیم دستشو گرفته بودم و آروم آروم بهش میچسبیدم
گفتم من با آدمای هم تریپ تو خیلی حال میکنم
گفت با چیم حال میکنی
با استایل لبات خیلی جزابن دوس دارم بلیسمشون
وووووووووووووااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
والا!!!نزار آرزو به دل از دنیا برم
آروم لبامو نزدیک کردم و لباشو خوردم اینقدر خوردم که داشت حال میکرد بعد آروم رفتم سراغ گردنش، خوردم و تو یه حرکت خودمو کشیدم روش و شورو کردم خورن گوشاش داشت حال میکرد آروم اومدم پایین تا رسیدم به سینه هاش دیگه خودشو در اختیارم گزاشته بود سینه هاش بد نبود نه بزرگ نه کو چیک خوردم و نوکشو گاز گرفتم حسابی حشری شده بود آروم دستشو گرفتم گزاشتم رو کیرم داشت میمالوند یه کم خجالتی بود شلوار و شرتشو با هم در آوردم و خابیدم رو تخت گفت چی شد؟گفتم نوبت توئه منو بخوری لختم کنی…
اومد روم و شروع کرد خوردن گردنم و من گفتم برو پایین تنه شلوارکم رو در آورد شرتم هم در آورد شرو کرد خوردن خوب بلد نبود دندوناش میخورد به کیرم از جام میپریدم رفتم روش و پاهاش رو باز کردم سرشو میمالیدم روئ کسش که اگه پرده داشت بگه؛ هیچی نگفت منم کردم توش ترشح زیاد داشت، راحت رفت تو شروع کردم گاییدن کسش تلمبه میزدم و اونم آه آه میکرد…،
جووووووووووونم …دوست داری میکنمت؟؟؟؟؟.
آه آره عزیزم
تا صبح بکنمت؟
آره عزیزم بکن تا بمیرم…
دیگه اینقدر کرده بودم نفس هیچ کدوم از گرما در نمییومد(تابستون کیش کولر گازی ام بیرون اتاق بود) ولی حشر امون نمیداد حدود 30 دقیقه گاییدمش تا آبم اومد ریختم رو شکمش و یه کم کنارش خوابیدم باهاش لاس زدم که ناراحت نشه و تا صبح بازم بده…
مهرداد هم که به فرنوش بود اما فرنوش بعد از شام جلوی ایرانوویچ بودیم که گفت سر درد داره و از دارو خانه براش مسکن گرفتیم و خونه ام اومدیم رفت خابید
من اومدم بیرون از اتاق که برم دستشویی که دیدم در اتاقشون بازه فوزولیم گل کرد درو باز کردم دیدم فرنوش خوابه مهرداد ام بهش زل زده بالا سرشه منو که دید اومد بیرون گفتم چرا اینطوری میکنی گفت منتظرم تکون بخوره جا کنم کس کش از اول شب مثل بنز خابیده تو این حرفا بودیم که من موبایلمو نگاه کردم دیدم به به مهسا زنگ زده به مهرداد گفتم دید به اونم زنگ زده بوده و قرار شد مهرداد صبح بهشون زنگ بزنه من تا صبح دو دور دیگه کردمش مهرداد ام نزدیکای صبح صدای کردنش مییومد…
صبح مهرداد به هوای صبحانه گرفتن رفت که زنگ بزنه بهشون و برگشت و گفت زنگ زدم با پسرا دعواشون شده دیشبم هتل پارمیس بودن واسه ناهار قرار گزاشتم میان جلوی بولینگ مریم این انارو چی کار کنیم؟
برن آفتاب بگیرن ساعت چهار ام پرواز دارن اون موقع ام میریم دنبالشون میبریمشون فرودگاه!!!11
آخه چه طوری؟
اون با من …
و اونا رو ساعت 1 گذاشتیم اسکله خانوما و قرار شد 3 بریم دنبالشون و رفتیم پیش مهسا اینا…
این اولین داستان من بود واسه جق زدن من نمینویسم بیشتر سعی دارم همه واقعیت رو بگم که تجربه های خودمه اگه خوشتون اومد بگید که ادامه بدم…

نوشته:‌ سپهر


👍 0
👎 1
30734 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

269863
2010-12-17 14:09:33 +0330 +0330
NA

ادامه بده

من یکی که خوشم اومده

4 ❤️

269864
2010-12-17 17:07:35 +0330 +0330
NA

kose khahar madaret

3 ❤️

269865
2010-12-17 17:31:34 +0330 +0330
NA

edameeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee

4 ❤️

269866
2010-12-17 18:09:28 +0330 +0330

سلام به همه

بد نبود ادامه بده ببینیم به کجا میرسی !

5 ❤️

269867
2010-12-17 18:54:41 +0330 +0330
NA

badakesh nabood

6 ❤️

269868
2011-01-07 12:04:00 +0330 +0330
NA

خوب بود ادامشو بنويس

0 ❤️

269869
2011-04-19 12:43:25 +0430 +0430
NA

salam mer30
mahshareeeeeeee

0 ❤️