گائیدن زن دوستم

1401/04/13

سلام من حمید هستم 33 سالمه . این ماجرا که میخام براتون بنویسم کاملا واقعی هست . خب اول از خودم بگم مجردم قدم 183 هست بدن تو پری دارم وزنم 102 کیلو و سایز التم 21 سانته یکمی به سبزه میزنه رنگ پوستم نه خیلی سبزه تیره . خب ماجرا از این قراره که من تو یه شرکت کار میکنم که دستگاه هائی به سر تا سر ایران و شهرهای مختلف میفروشه و ما باید برای نصب و راه اندازیش و نگهداریش به شهر های مختلف سفر کنیم . در یکی از شهر ها که دستگاه فروخته شد و باید برای راه اندازیش میرفتم با اون مرکزی که باید دستگاه توش نصب میشد هماهنگ کردم و رفتم . حالا اسم شهرش بماند ، با یه اقائی به اسم بهرام که قبلا باهاش تلفنی صحبت کرده بودم و هماهنگ کرده بودم اشنا شدم ، یه پسر جوان تقریبا هم سن و سال خودم و خیلی خوش برخورد و اهل معاشرت و بگو بخند خلاصه ازش خیلی خوشم اومد. خلاصه دیگه با بهرام در همون یکی دو ساعته کلی رفیق شدم . بهرام از اون دست ادمهائی هست که خیلی زود ادم باهاش رفیق میشه و انگار که چند ساله که همدیگرو میشناسی . برای نصب دستگاه یه مدت زمان حدودا هفت تا ده روز نیاز بود چون دستگاه هم بزرگه هم از قطعات جدا از هم تشکیل شده که باید در خود محل سرهم میشد . دیگه با بهرام همینطوری گپ و گفت میکردم و مشغول کارهای دستگاه هم بودم که نزدیک ظهر شد و بهرام بهم گفت مهندس بریم نهار بعد میائی مشغول میشی عجله نکن منم که از خدام بود چون هم خسته شده بودم هم خیلی گرسنه بودم و بهرام گفت بیا دست و صورتتو بشور تا با هم بریم یه جا حسابی بهت خوش بگذره منم گفتم نه بابا من خودم میرم یه رستورانی و مزاحمت نمیشم که بهرام الا و بلا که نه مگه میشه اصلا نمیزارم بری رستوران بلاخره منم قبول کردم و با بهرام راه افتادیم و سوار ماشینش شدم و بهرام راه افتاد . اینم بگم که وقتی من داشتم کارهای دستگاه را انجام میدادم بهرام همش پیشم نبود و میرفت و میومد . ازش پرسیدم خب کجا میریم بهرام جان که بهرام گفت نترس یه جا میخام ببرمت بهت خوش بگذره منم پیش خودم میگفتم حتما یه رستوران خیلی خوبی سراغ داره بعد رفت و رفت تا جلوی یه ساختمانی تو یه محله نگه داشت اصلا از رستوران و این چیزا خبری نبود بهرام گفت پیاده شو حمید جان که رسیدیم گفتم بهرام اینجا کجاست ؟گفت اوردمت خونه خودم گفتم ای بابا چرا اینکارو میکنی ؟ اینطوری که نمیشه من مزاحمتون نمیشم و خلاصه از این حرفها که بهرام دستمو گرفت و گفت این حرفهارو ولش کن بیا بریم که خانمم منتظره منم راستش خیلی خجالت میکشیدم هنوز چند ساعتی از اشنائی منو بهرام نگذشته بود که منو به خونه اش دعوت کرده بود برام خیلی سخت بود از یه طرف هم بدنم عرق کرده بود و اصلا دوست نداشتم با چنین وضعی برم خونه یه غریبه و مهمونش بشم ولی دیگه بهرام برام چاره نزاشته بود و منو به زور اورده بود دیگه نمیتونستم کاری کنم . به بهرام گفتم اخه این چه کاری بود باور کن خیلی خجالت میکشم نباید منو میاوردی خونه ات بهرام هم با همون خوش روئی که داشت بهم لبخندی زد و گفت این حرفهارو نزن دیگه حالا بریم داخل که خانمم منتظره . بلاخره با بهرام وارد خونه شدیم . همون در بدو ورود با یه صحنه غیر منتظره روبرو شدم چیزی که اصلا باورم نمیشد ببینم ، زنه بهرام اومد استقبالمون ولی چه زنی لامصب از زیبائی که کم مثل شو دیده بودم قد نسبتا بلند سفید صورت گرد چشم ابرو مشکی موهاشو بلوند طلائی کرده بود و از همه عجیبتر اینکه با تاپ و یه شلوار لگ چسبون و تنگ اومده بود جلوی در . راستش زبونم بند اومده بود از دیدنش هم حسابی خجالت زده بودم هم واقعا نمیشد که چشم از این حوری بهشتی برداشت با هر زحمتی بود یه سلام علیک با زن بهرام که اسمش پرستو بود کردم پرستو هم خیلی با خوشروئی و لبخند دعوتم کرد داخل دستشو هم به طرفم دراز کرد و منم مجبور بودم باهاش دست بدم باهاش دست دادم وای که حس لمس دستاش داشت اتیشم میزد . یه چیزی دارم میگم از جذابیتش یه چیزی میشنوید ولی واقعا پرستو از اون دست از زنهای ایرانی هست واقعا فوقالعاده است کم نظیره بی همتاست . خلاصه دیگه با بهرام که تعارفم میکرد رفتیم و نشستیم رو یکی از مبلهاشون منم به پرستو گفتم واقعا شرمندتون شدم بهرام بدون مقدمه منو اورد اینجا و اصلا نمیخاستم مزاحمتون بشم که پرستو هم گفت ای وای نه این چه حرفیه اصلا هم مزاحم نیستید اینجارو خونه خودتون بدونید اقا حمید وای وقتی حرف میزد دیونه ام میکرد از بس با ناز و کرشمه حرف میزد . از یه طرف زیبائی و جذابیت بی حد و وصف پرستو دیونه ام میکرد از یه طرفم از بهرام خیلی خجالت میکشیدم که به زنش نگاه کنم . لامصب با اون شلوار لگی که پاش کرده بود انگار اصلا هیچی تنش نکرده بود شلواره رنگ لیموئی خیلی کمرنگ بود و فقط تا ده سانت زیر زانوش بود و ساق پاهاش لخت و سفید و خوردنی جلوی دید بود لگ هم همچین به تنش چسبیده بود همه حجم رونهاش و برجستگی کسش هم قشنگ تو دید بود تاپش هم رنگ سرمه ای داشت با بدن سفیدش خیلی تحریک کننده بود یقه تاپش کاملا گشاد و باز بود و خط وسط سینه هاش دلبری میکرد چه سینه هائی مثل دوتا طالبی گرد و قلمبه . پرستو هی میرفت و میومد و از منو شوهرش پذیرائی میکرد هی جلوی من و بهرام خم راست میشد وای وای وای دیدن اون کون گرد قلمبه و اون سینه های مرمریش و ساق پای لختش دیونه ام میکرد به زور جلوی خودمو میگرفتم که کیرم سیخ نشه ولی کیرم نیمه شق شده بود . ساعت یک ظهر بود ولی پرستو میوه اورده بود و نشست روبروی من و بهرام و پاشو انداخت روی اون یکی پاش و اینطوری ساق پاش حسابی تو چشم بود بهرام با من حرف میزد و منم یه نیم نگاهی همش به اندام پرستو داشتم گاهی هم پرستو باهام حرف میزد لعنتی نمیشد چشم ازش برداشت . پرستو برای من و بهرام میوه پوست گرفت و بلند شد خم شد روبروی من و ظرف میوه را اورد جلوی منو بهرام گذاشت اینطوری بازم تونستم اون سینه های خوشگل و خوردنیشو بیشتر ببینم . وقتی خم میشد کم مونده بود سینه هاش از تاپش بیافتن بیرون انگار سوتین هم نبسته بود خط شورت هم از زیر لگش پیدا نبود پدر سوخته بدجور حشریم کرده بود واقعا نمیدونستم دارم چی میگم همه هوش حواسم به پرستو بود ولی از بهرام هم خیلی متعجب بودم که زنش که با این وضعیت اومده جلوی من چرا اصلا عین خیالش هم نیست و هیچ عکس العملی نشون نمیده و به زنش هیچی نمیگه هی سر و سینه پر پاچه شو بهم نشون میده . خلاصه بعد از یه چند دقیقه نشستن و گپ زدن و بگو بخند پرستو گفت اگر بخواهید نهار رو بیارم نهار حاضره که بهرامم گفت ای قربون دستت عزیزم بیار نهار رو با حمید عزیز بخوریم تا مزه دست پختتو بچشه منم خندید و گفتم حتما باید دست پخت پرستو خانم خیلی خوردنی باشه اینو با یه حالت کنایه امیز گفتم پرستو هم در جواب گفت حالا بزار بدم بخوری بعد تعریف کن وای تیکه پرستو خیلی خفن تر بود قشنگ جلوی شوهرش با عشوه و ناز بهم گفت بدم بخوری وای منو میگی دیگه رسما خل و چلش شدم با این حرفش ، دیگه بهرام و پرستو با هم سفره را پهن کردن منم هی چشم دنبال کون و سینه های پرستو بود هر بار هم که پرستو میرفت و یه چیزی میاورد و خم میشد که بزاره تو سفره یه لبخندی هم بهم میزد رسما کیرم براش شق کرده بود و وقتی بهرام حواسش نبود هی باید جابجاش میکردم ولی دیگه یه جوری شق کرده بودم که یه وری کنار شلوارم باد کرده بود پرستو هم میدید براش شق کردم میخندید دوزاریم افتاده بود که این زن یه چیزیش هست ولی راستش جرات نمیکردم بیشتر باهاش چشم تو چشم بشم . سر سفره بهرام سمت چپ من نشست و پرستو هم سمت راستم . فکر کنم از قصد جائی نشست که برجستگی کیرم قشنگ تو دیدش بود لعنتی همچین با ناز و عشوه قاشق رو میبرد توی دهنش و درمیاورد که ادمو روانی میکرد دست پختش که عالی بود ولی مهم لوندیهاش بود که روانیم میکرد اگر بهرام نبود صد بار میگائیدمش از بس که رو مخم رفته بود و دیونه ام کرده بود . نفهمیدم چی خوردم همش نگاهم به پر و پای خوشگل سفیدش بود به غدا خوردنش که چطوری داره دلبری میکنه بهرام هم اینارو میدید و بازم چیزی نمیگفت . دیگه نهار را سه تائی خودریم و منم برای اینکه یه کاری کرده باشم در جمع کردن سفره با پرستو و بهرام همکاری کردم پرستو میگفت شما بشین زحمت نکش ولی من میگفتم زحمتی نیست و تعارف میکردیم با پرستو . دوباره یکمی رو مبل نشستیم به حرف زدن یه نیم ساعتی دیگه گپ زدیم که بهرام بلند شد گفت حمید جان من با اجازت باید برگردم اداره ولی شما بمون یه استراحتی بکن و من عصر میام دنبالت منم بلند شدم گفتم نه بابا منم میام استراحت نمیخاد که بهرام بازم یه جوری حرف زد که یعنی بمون از اون طرف هم پرستو هی میگفت بمون اتاق هست برو یکم استراحت کن راستش عقلم میگفت نمون با بهرام برگرد ولی شهوتم میگفت دیونه فرصت به این خوبی از دستش نده با من و من کردن و اصرارهای پرستو و بهرام قرار شد که بمونم خونه بهرام و بهرام بره سرکارش . قند تو دلم اب شده بود که با پرستو قراره تنها بمونم . دیگه بهرام بازم با روی خندان از من و زنش خداحافظی کرد و رفت و من موندم با پرستو .
نمیدونم چطوری میتونم حس اون موقعی که با پرستو تنها شدم را بگم واقعا رفتارهای بهرام خیلی خیلی عجیب بود ، اخه این مرد چرا باید منو میاورد به خونه اش و چرا زنش باید با این تیپ و لباس میومد استقبالم و عجیبتر اینکه چرا منو با زنش تنها گذاشت و رفت ؟؟؟!!! همه این سوالها همش توی سرم چرخ میزد . بعد از رفتن بهرام پرستو یکمی بهم نزدیک شد یعنی یک متر با هام فاصله داشت بهم گفت راحت باش حمید جان نمیدونستم بهش چی بگم با اون بدن نمائی های که جلوی شوهرش میکرد و کیرمو سیخ کرده بود و الانم که تنها شده بودیم هجوم فکرهای شهوتی امانمو بریده بود شاید اون موقع که بهرام هم حضور داشت خیلی راحتتر از الان بودم که باهاش تنها شدم . یکمی با هم چشم تو چشم شدیم و هیچی به هم نمیگفتیم ولی لبخند معنی داری روی لبهای خوشگل پرستو نشسته بود محو تماشای صورت زیباش شده بودم و هیچی نمیتونستم بگم واقعا قفل شده بودم . همینطوری که بر و بر بهش زول زده بودم پرستو گفت میخواهی همینطوری هی همدیگرو نگاه کنیم ؟گفتم خب چکار کنیم ؟گفت نمیدونم تو چی فکر مکینی؟رسما چراغ سبز رو بهم داده بود ، یکمی از بالا تا پائین و از پائین تا بالاشو نگاهی کردم یه لبخندی زدم گفتم هرچی تو بگی همون کارو میکنیم . با این حرفم پرستو اومد جلوتر و تقریبا چسیبده بود به من قدش چون یکمی از من کوتاهتر بود سرشو گرفت بالا و چشماشو بست منم لبمو چسبوندم روی لبش و وای که چه حالی شیرینی از لبهاش نسیبم شد و پرستو منو بغلم کرد منم اونو بغلش کردم و مثل دوتا مار که به هم گره خورده باشن ، داشتم لبهاشو مک میزدم و پرستو هوم هوم میکرد منم دیونه وار داشتم بدنشو لمس میکردم و لبشو میخوردم پرستو هم بیکار نبود و داشت کیرمو میمالید هی شهوتش و صداش بیشتر میشد یکی دو دقیقه ای داشتیم لب همدیگرو میخوردیم که دیگه پرستو لبشو جدا کرد ، اتیش شهوتو میشد از چشماش خوند . با عجله و شتاب میخواست کمربند و دکمه شلوارمو باز کنه که کمکش کردم براش باز کردم پرستو هم شلوارمو با شورتم کشید پائین و کیرم مثل فنر پرید بیرون و جلوی صورت پرستو قد علم کرد . پرستو از دیدن کیرم انگار یکمی شوکه شده بود یه واییییی گفت و کیرمو گرفت توی دستش و میمالیدش هی میگفت وای جوووووووووووننننننن قربون کیرت بشم اخخخ جون چه حالی میکنم من با این خوشگله بعد شروع کرد بوسیدن سر کیرم منم نگاهش میکردم و لذت میبردم که زنی به این خوشگلی داره از کیرم تعریف میکنه هلاک کیرم شده . پرستو دیگه هی میبوسید و لیس میزد و کم کم کیرمو کرد توی دهنش و مک زدنهاش شروع شد وای چه حس فوق العاده ای داشتم انگار توی بهشت بودم پرستو هی لیس میزد و مک میزد منم اه و اوه میکردم و نگاهش میکردم لذت میبردم شاید ده دقیقه کمتر یا بیشتر داشت ساک میزد که نزدیک بود ابمو دربیاره ولی نمیخواستم به این زودی این لذت فوق العاده تموم بشه برای همین کیرمو از دهنش کشیدم بیرون پرستو که یهوئی کیرم از دهنش دراوردم گفت چی شد حمید جونم چرا نمیزاری کیرتو برات بخورم ؟ گفتم پرستو جون اگر یکمی دیگه ادامه میدادی ابم میومد دوست نداشتم زودی ابم بیاد ، پرستو گفت چرا ؟ ولی من دوست داشتم ابتو برات بیارم گفتم توی دهنت؟ گفت اره دوست دارم خندیدم گفتم ولی من دوست دارم حسابی باهات حال کنم بعد ابم بیاد بلندش کردم یه لب دیگه ازش گرفتم گفتم دارم دیونه ات میشم لامصب از وقتی دیدمت هنگیدم برات . دستام داشت کونشو چنگ میزد و لبشو میخوردم پرستو هم گفت منم دیونت شدم لعنتی بریم که باید حسابی بهم حال بدی . با هم رفتیم سمت اتاقشون و پرستو در بست اومد جلوم بغلش کردم و کم کم اون دو تیکه لباسی که تنش بود را از تنش دراوردم وای لعنتی چه پستونائی مثل مرمر سفید مثل پنبه نرم مثل طالبی گرد قلمبه نوک سینه هاش باد کرده بود و زده بود بیرون داشتم نوک سینه هاشو مک میزدم نوبتی هر دوتا پستونشو مک میزدم و پرستو اه میکشید و کیرمو میمالید هی میگفت اح حمید من کیر میخوام کیر میخوام منو بکن کیرتو بکن تو کسسسمممم اخ وای جون فدات بشم حمید جونم دیگه خوابوندمش رو تختشون و دیدن پاهای جذابش و از همه شهوت برانگیز تر دیدن کس پف کرده اش لای رونهای سفیدش منو تا سر حد جنون برده بود بدون کوچیکترین درنگی با کله حمله کردم سمت لای رونهای پرستو و دهنمو جسبوندم روی کسش و حالا نلیس و کی بلیس دیگه داشتم خودکشی میکردم تو بوسیدن و لیسیدن و خوردن کس و لای رونهاش و چاک کونش ، پرستو هم از شدت لذت اتاقو گذاشته بود رو سرش با اه و ناله هائی که میکرد اینقدر حشری شده بودم که دوست داشتم با سر برم تو کسش ، نمیدونم چقدر طول کشید خوردن کس و کون همه جای بدنش همینقدر میتونستم بفهمم که چندباری جیغشو دراورده بودم و همه صورت منم خیس شده بود از اب کس خوردنی پرستو جون. بعد از اینکه چندین بار ارضاش کرده بودم پرستو با ناله ازم میخواست که بس کنم و دست بهش نزنم منم یکمی راحتش گذاشتم بدنش میلرزید و نفس نفس میزد سینه هاش میلرزیدن دیدن بدنش واقعا نمیزاشت عطشم براش کم بشه گرفته بودم توی بغلم میبوسیدمش انگار از اول پرستو زن من بوده . یکمی توی بغلم کم کم ارومتر شد ازش پرسیدم اذیتت کردم عزیزم؟گفت وای نه عشقم داشتم میمردم از لذتی که بهم دادی ولی دیگه نتونستم بیشتر تحمل کنم گفتم خیلی خوشحالم که تونستم ارضات کنم بعد پرستو گفت هنوز که نکردی توش نمیخواهی بکنی توش ؟ منم گفتم تو چی میخواهی ؟ اونم یکمی مثلا انگار خجالت بکشه گفت بکن تو کسم گفتم بازم بگو تو چی باید بکنم ؟ اونم بلندتر گفت تو ککسسسممممم گفتم بلندتر باید بگی ، پرستو تقریبا دیگه داد زد و گفت تو کککککککسسسسسسممممممم توووووو ککسسسمممممم منم بلند شدم نشستم جلوی کسش و گفتم من میمیرم برای این کست تا ابد برات جون میدم پرستو جونم ، پرستو گفت عشقم منو بکن منو بکککننننن منم کیرمو گذاشتم لای کسش پرستو چشماشو بست دیدنش ادمو دیونه میکرد یه تیکه جواهر بود ارووم کیرمو هول دادم تو کسش وقتی کیرم تا نصف رفته بود تو کسش پرستو یه اهی زد منم دیگه تا اخر فرو کردم توکسش چقدر داغ و نرم و شگفت انگیز بود برام انگار هیچ وقت مزه کس رو نچشیده بودم وقتی میدیدم پرستو چه لذتی داره از کیرم میبره بیشتر و بیشتر لذت میبردم دیگه اروم اروم هی تو کسش تلمبه میزدم و پرستو زیرم اه و ناله میزد هر دو همدیگرو بغل گرفته بودیم و من تو کسش تلمبه میزدم ازش لب میگرفتم پاهای پرستو تو هوا بود بدنش زیرم تکون تکون میخورد هی تندتر میکردم هی بیشتر و بیشتر و محکمتر میکردمش پرستو هم هی صدای ناله هاش بلندتر میشد و داد میزد و میگفت اخخخخخخخ وووواااااییییییییی جوووووووننننننن اخخخخخخخخخ حمید بکن بکن بکنننننننننننن کسسمممموووووووووووووو بکننن منم مثل وحشیها داشتم تو کسش تلمبه میزدم اینقدر ادامه دادیم که تا اینکه ابم داشت میومد که دیگه لحظه اخری یکمی عقلم اومد سر جاش که بهم گفت بکش بیرون بکش بیرون و همون لحظه که دیگه نزدیک بود فروان کنه از کسش کشیدم بیرون یه اههههه بلندی کشیدم با همه شهوتم ابم پاچید روی بدن پرستو اونم که زیرم تا یه لحظه پیش داشت بدجور گائیده میشد داشت نفس نفس میزد و کیف میکرد . واقعا همه میدونیم که اون لحظه انزال برای مرد چقدر لذت بخشه مخصوصا که با یه زن بینهایت زیبا و داغ سکسی و ابتو بیاره دیگه سست شده بودم و افتادم رو تخت خیس عرق بودم از بس خشن و وحشیانه کس پرستو را براش گائیده بودم . هردومون نفس نفس میزدیم نا نداشتم بی جون بی رمق ولو شده بودم و تنها چیزی که بهش فکر میکردم این بود که چه لذتی میتونه بالاتر از این نسیبم میشد ، من با زنی بی مانند توی تختش سکس کرده بودم شوهرش زنشو بهم تقدیم کرده بود دیگه لذتی بالاتر از این وجود نداشت . یکمی که کنار پرستو خوابیده بودم چشمامو بسته بودم نفس نفس میزدم و به این چیزا فکر میکردم پرستو خودشو انداخت روی بدنم و خوابید روی من ، منم چشمامو باز کردم و صورت زن زیبا و حشری و دیدم که انگار هنوزم سیر نشده بود هی داشت لبمو میبوسید محکم بغلش کردم دستمو گذاشتم روی کونش و میمالیدمش گفتم سیر نشدی خوشگله ؟ پرستو گفت نه سیر نشدم دوست دارم بازم بکنی گفتم باشه عزیزم ولی بزار یکمی استراحت کنم قول میدم حسابی سرحالت بیارم و برای نیم ساعتی همش روی من بود و با هم عشق بازی میکردیم کیرم لای رونهاش میمالید تا شق بشه . توی همون عشق بازیهامون ازش پرسیدم چی شد که حاضر شدی با من سکس کنی؟پرستو هم همه داستانو برام تعریف کرد که با بهرام به این نتیجه رسیدن که یه نفر سوم وارد رابطشون بشه ولی چون شهرشون کوچیک بوده میترسیدن که از شهر خودشون یکی رو بیارن و براشون درسر بشه یه موقع برای همین همش منتظر این بودن که یه نفری رو پیدا کنند که براشون دردسر ساز نباشه تا اینکه پرستو گفت بعد یهوئی سر و کله جناب عالی پیدا شد که همین امروز که اومدی و بهرام دیدت همون موقع از تو خوشش اومد و یواشکی ازت یه عکسی گرفت و برام فرستاد منم که دیدمت واقعا ازت خیلی خوشم اومده بود به بهرام گفتم همینو ردیف کن بیارش تا با هاش برنامه بزاریم ، منم خندیدم گفتم خب یک درصد نگفتی شاید من قبول نمیکردم پرستو خندید و گفت مگه مردی هم هست که این بدن و ببینه تحریک نشه ؟ گفتم نه والا بعد پرستو ادامه داد که به بهرام گفته همین امروز بیارش که بهرام هم دعوتت کرد خونه و الانم که من روی کیر جناب عالی خوابیدم و دارم کیف دنیارو میبرم . خندیدم لبشو بوسیدم گفتم تو نمیدونی ولی من بیشتر از تو لذت بردم پرستو هم گفت نه خیر من بیشتر لذت بردم گفتم اره عشقم خیلی خوشحالم که تونستم بهت حال بدم ولی حیف که از هم دوریم بعد پرستو گفت عیبی نداره هر چند وقت یکبارم که بیای و با هم باشیم من راضیم تازه شایدم از بهرام اجازه گرفتم و من اومدم پیش تو ، گفتم قربونت بشم پرستو جونم توکه همه قلبمو تسخیر کردی لامصب من دیگه مگه میتونم بدون تو زندگی کنم لامصب تو دیگه مال منی عشقم بعد هی میبوسیدمش و نوازشش میکردم پرستو هم میخندید و میگفت اره میخام مال تو باشم توهم مال من باشی . خلاصه دیگه با این حرفها و عشق بازی و لمس بدن نازش دوباره براش شق کرده بودم و پرستو ازم میخاست که حسابی کسشو براش بگام بهش رحم نکنم ولی من دلم نمیومد باهاش بیش از اندازه خشن بشم همون در حد دور اول سکسمون دوباره کسشو حسابی گائیدم و چون یکبار هم ابم اومده بود دفعه دوم دیگه بیشتر طاقت اوردم و بیشتر میکردمش نفهمیدم چقدر ولی زمان زیادی داشتم مدلهای مختلف میکردمش ، مدل داگی از بغل ایستاده خم شده روبرو خلاصه هر مدلی که میتونستیم رو انجام میدادیم تا اینکه پرستو داشت روی کیرم بپر بپر میکرد هی اه و ناله میکرد و میگفت وای قربون کیرت بشم کیرت مال منه هی حرفهای شهوتی میزد که داشت ابم میومد به پرستو گفتم عشقم داره ابم میاد بلندشو ولی پرستو خودشو حسابی انداخت رو کیرم و محکمتر کسشو میزد رو کیرم ناله میکرد منم که دیگه اصلا به هیچی فکر نمیکردم تا اینکه پرستو صداش بلندتر شد و ناله هاش کش دار تر شد محکم کسشو فشار میداد رو کیرم که منم همونجا ابم اومد هردو با هم ارضا شده بودیم و پرستو روی من ولو شده بود ناله میزد منم بغلش کردم نوازشش میکردم و از اینکه ابم تو کسش ریخته شده بود نگران بودم که یه موقع کار دستش ندم . به هرحال چیزی بود که خود پرستو خواسته بود که ابم تو کسش خالی بشه و خوابید روم و داشت حال میکرد و هی کسشو رو کیرم فشار میداد و تنگش میکرد و میگفت اخخخخخخ واااایییی جوووووننننن میمیرم برات میمیرت برات منم میبوسیدمش و کیف میکردم . یه چند دقیقه ای پرستو روی کیرم بود کیرمم کم کم داشت میخوابید و ریخته شدن اب منی رو حسش میکردم داشت از کسش جاری میشد به پرستو گفتم چرا بلند نشدی ؟ گفت میخواستم ابتو تو کسم بریزی عشقم گفتم میترسم حامله بشی گفت عیبی نداره فدای سرت مهم نیست گفتم بهرام چی ؟پرستو گفت نترس اونم چیزی نمیگه . خیلی لذت عالی داشتم که ابمو تو کسش ریخته بودم ولی بازم دوست نداشتم از من باردار بشه . دیگه تا عصر که با پرستو بودم با هم رفتیم حموم و اومدیم بیرون پرستو هم با شورت فقط جلوم راه میرفت که بهرام برگشت خونه وای من نمیدونستم باید چه برخوردی باهاش داشته باشم ازش خیلی خجالت میکشیدم پرستو هم که لخت بود و با شورت رفت در را برای شوهرش باز کرد . بهرام وقتی زنشو لخت دید خندید و اومد داخل بعد پرستو را بغلش کرد گفت عشقم چطور بود خوش گذشت ؟ پرستو هم گفت وای نمیدونی حمید جونم چه مرد فوق العاده ای هست ؟ بهرام اومد سمت من با لبخندی بهم سلام کرد منم سلام کردم نمیدونستم چی بگم بهرام گفت حمید جون ممنونتم که به زنم حسابی حال دادی منم با من و من کردن گفتم چی بگم والا گیج شدم نمیدونم باید چی بگم بهرام گفت راحت باش داداش این چیزی بوده که منو پرستو خیلی وقته دوست داشتیم انجامش بدیم که خوشبختانه تو رو پیدا کردیم و این لذت عالی نسیب تو شد گفتم واقعا بینهایت ممنونتم بهرام جون ولی باور کن تو شوک هستم نمیدونم باید چی بگم اونم خندید و گفت دیگه تو عضوی از خانواده من هستی و هر وقت عشقت کشید میتونی با زنم سکس کنی و اصلا نگران هیچی نباش منم بازم تشکر کردم ازش بعد بهرام رو کرد به پرستو گفت عزیزم اون چیه اخه پات کردی بیا ببینم دوست ندارم جلوی مهمون عزیزمون چیزی تنت باشه بعد شورت پرستو را از پاش دراورد و کسشو براش مالید گفت جووووووووووووووووننننننننننن قربون این کسه زیبات بشم که امروز کیر دوستم رفته توش بعد نشست جلوی کس پرستو و شروع کرد لیسیدن و بوسیدن کس زنش ، پرستو هم اه و ناله میکرد و میگفت اخ و ای جون بخور کسکش بخور کس زنتو اب دوست پسرم ریخته توی کس زنت وای این حرفها و این کارهای زن و شوهر بازم کیرمو سیخ کرده بود پرستو خم شد روی دسته کاناپه و به بهرام گفت بشین زیرم و ببین چه کیر عالی میره تو کسم بعد به منم گفت بیا کسمو بکن عشقم منم رفتم پشت پرستو و ایستادم و کیرمو دراوردم وقتی بهرام کیرمو دید گفت وای جون چه کیری داری حمید جونم منم کیرمو میمالیدم لای رونها و کس و کون پرستو بهرام هم از زیر شاهد بود داشت تخمهای منو میمالید گاهی هم لیس میزد پرستو هم با دستش کسشو میمالید و سر شوهرشو به کسش فشار میداد میگفت لیس بزن کسکش لیس بزن تو سگ مائی کسمو لیس بزن بی ناموس اونم زیر کس زنش داشت لیس میزد پرستو گفت عشقم بکن تو کسم سگمون ببینه منم کیرمو کردم تو کس پرستو وای اینکه شوهرش زیر کسشه و دارم جلوی شوهرش میکنمش بیشتر از قبل تحریکم میکرد و محکمتر داشتم میکردمش همچین تو کسش ضربه میزدم که پرستو میرفت جلو میکشیدمش عقب زبون بهرام رو حس میکرد یا روی تخمهام میچرخه یا روی چوچول زنش که داره گائیده میشد خلاصه هی بزن بزن تا اینکه ابم اومد و جلوی چشم بهرام همشو تو کس زنش خالی کردم و کشیدم بیرون و نشستم رو یکی از مبلهاشون و داشتم میدیدم که بهرام با ولع داره کس پرستو را براش لیس میزنه واقعا دیونه کننده ترین حسه دنیارو داشتم تجربه میکردم ، پرستو به بهرام گفت بخوابه کف زمین بهرام هم خوابید و پرستو کسشو برد جلوی دهن شوهرش و هی میگفت بخور جاکش بخور کسکش تو لیاقتت همینه که اب کیر دوست پسرمو نوش جان کنی بهرام هم مثل تشنه ها که منتظر یه قطره اب هستن دهنشو باز کرده بود تا اب منی من از کسش زنش بریزه توی دهنش بلاخره ابم از کسش سرازیر شد و میریخت توی دهن بهرام ، بهرام هم با شور و اشتیاق و هیجان هی کس زنشو لیس میزد و مک میزد پرستو هم موهای شوهرشو گرفته بود و سرشو به کسش میمالید تا همه ابمو از کسش بلیسه و بخوره منم میدیمشون با کیرم بازی میکردم و لذت میبردم . بعد که فکر کنم دیگه اب منی تو کسش نمونده بود پرستو موهای بهرام رو گرفت انگار که قلاده یه سگ رو گرفته باشه کشون کشون اوردش جلوی کیرم و بهش گفت یالا کیر عشقمو بلیس و ساک بزن بهرام هم شروع کرد ساک زدن برام ، وای خیلی حال میداد بهرام انگار ساخته شده بود که سرویس بده چنان کیرمو ساک میزد که از خود پرستو هم بیشتر بهم حال میداد پرستو هم نشسته بود روی شکمم گفت راضی هستی عشقم؟ گفتم دیونتم بخدا ولی زیاده روی نکردی با بهرام ؟ پرستو خندید گفت اون همینو دوست داره و ازم میخاد به بهرام گفتم من شرمندتم بخدا بهرامم گفت نه حمید جونم من خودم دوست دارم دیگه فهمیده بودم با چی طرفم یه زن و شوهر حشری که زن اربابه شوهرشه . دیگه سرتونو درد نیارم تا روزی که من توی اون شهر بودم صبح ها کار منو بهرام این بود مثل دوتا رفیق عادی میرفتیم سر کار و کارمونو انجام میدادیم شبها هم زنشو جلوش میگائیدم و اونم مثل برده کیرمو میلیسید و ابمو از کس زنش میخورد . بلاخره کارم تموم شده بود و باید برمیگشتم که پرستو ناراحت بود و از بهرام خواست که با من بیاد تهران که خب اولش بهرام زیاد راضی نبود و دوست داشت هر برنامه ای هست خودش هم باشه که پرستو هرجوری بود راضیش کرد و با من اومد تهران و یه ده بیست روزی پیشم بود و هر شب میکردمش و بعد براش بلیط گرفتم و برگشت خونه شون ولی هر ماه یک هفته یا خودش تنها میاد یا با بهرام میان و حسابی برنامه داریم با هم . امیدوارم از خوندن خاطره ام لذت برده باشید.

نوشته: حمید


👍 17
👎 33
138901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

882964
2022-07-04 01:25:30 +0430 +0430

مثل برنامه های صدا سیما شده داستان کمه ظاهرا تکراری میزارن

2 ❤️

882967
2022-07-04 01:32:28 +0430 +0430

کتگوری جذابیه ، ولی واقعا لاشی بازیه ، من که شیرم حسابی شق کرد ولی زن دوستاتون رو نکنین ، ارزش نداره

0 ❤️

882990
2022-07-04 02:26:34 +0430 +0430

تکراری بود که

2 ❤️

882991
2022-07-04 02:28:16 +0430 +0430

فكر مي كنم تكراري بود اولش رو خوندم ، لطفا به شعور بقيه توهين نكنيد اگه داستان نداريد مال بقيه رو كپي نكنيد !
ادمين سايتم انگار اصلا چيزي رو چك نميكنه

2 ❤️

882999
2022-07-04 02:49:46 +0430 +0430

خیلی خوب نوشتی ادامه بده.

3 ❤️

883009
2022-07-04 03:28:03 +0430 +0430

اون دیگه دوستت حساب نمیشه حالا چه واقعیت باشه چه خواب و خیال و چشم بد . فهمیدی ننه کیرقاپ حرومی ؟؟

0 ❤️

883034
2022-07-04 05:53:58 +0430 +0430

نمیدونم این چه حکمتیه همه ی داستان نویسهای سایت کیرهای بالای ۲۰ سانت و کلفت دارند و همه از دیدن کیرشون تعجب میکنند

خدایا پس عدالتت کجاااااست!!!
چرا کیر من مثل مال اینا نییییییست !!!

3 ❤️

883053
2022-07-04 08:25:20 +0430 +0430

تکراری

1 ❤️

883061
2022-07-04 08:56:21 +0430 +0430

هنوز یک هفته نشده این داستان منتشر شده، که بازم این گوزو اومده اپلود کرده

0 ❤️

883063
2022-07-04 09:12:47 +0430 +0430

تکراری بود

1 ❤️

883064
2022-07-04 09:22:00 +0430 +0430

حالاداستان تکراری میذاری عیبی نداره ولی حرومزاده لااقل اسم دوست ورفیق رو لکه دارنکن

1 ❤️

883083
2022-07-04 11:32:26 +0430 +0430

تکراری

0 ❤️

883117
2022-07-04 15:49:16 +0430 +0430

کیر توو مخت این داستان رو یکی دیگه سه روز پیش گذاشته بود

0 ❤️

883280
2022-07-05 17:12:27 +0430 +0430

اولابا زن شوهردار رابطه داشتن پاخوردن داره بدم داره.ثانیا زن رفیق خط قرمزه مث خواهر خودمونه نباید بی ناموسش کنیم.ولی میتونستی در خلال داستانت بجای کلمه رفیق از کلمه همکاراستفاده کنی که حرمت رفیق ازبین نره.

0 ❤️

883312
2022-07-05 23:56:26 +0430 +0430

نمیدونم من این داستان رو تا نصفه خواندم. واقعا سر در نمیارم. تو مغز من نمیگنجه. حالا چه داستان واقعی چه خیالی. فکر کردن به این چیزا سمه. این داستان بی غیرتی و سکس گروهی. و یا سکس چهارتایی. حتی فکرشم ادم رو نابود میکنه. ولی. میدونم هست. و واقعا فاجعست و کثیف.

0 ❤️

883314
2022-07-06 00:23:21 +0430 +0430

ای بابا چرا آدمو مجبور میکنین فحش بده 😁

0 ❤️

883451
2022-07-06 13:10:10 +0430 +0430

چنین چیزی با عقل جور درمیا آخه؟!!

0 ❤️

884055
2022-07-09 17:28:37 +0430 +0430

“پوست سفید صورت گرد چشم ابرو مشکی”
شبیه اینه که تمام داستان های این سایت توسط یک نفر نوشته شده. اصرار داره که زیبایی یعنی سفید بودن و صورت گرد.

به نظر من که سفید و صورت گرد خیلی هم مسخره و حال بهم زن هست

0 ❤️