گاییدن ممه های خاله نرگس

1400/01/13

سلام
من مهراب هستم، 28 ساله
قد 190، وزن 90، سایز 18
یه ممه فن حریف واقعی
قبل از اینکه دست چپ و راست خودمو بشناسم، عاشق زیباترین پدیده هستی یعنی ممه شدم و بخش زیادی از روزام رو صرف دید زدن ممه های مخلفت تو خونه دوست و آشنا و فامیل و کوچه و خیابون کردم. شاید یه نفر با دیدن یه کوس تپل، یه کون طاقچه ای یا یه فیس سکسی راست کنه، اما همیشه محرک اصلی روشن شدن من، ممه بوده و فکر کنم آخر هم سر ممه از دنیا برم! البته که ممه طرفدارای زیادی داره و قطعا خیلی ها حس و حال منو درک میکنن و باهام هم دردن …
من یه خاله دارم به اسم نرگس؛ 41-40 ساله، قد کوتاه تر از من شاید حدود 165 اینا و بدنی تو پر که یکمی هم درمورد هیکلش دم دمی مزاجه و گاهی شل میکنه و گاهی هم بشدت رژیم میگیره، ولی در کل معمولیه و نه باربیه و نه چاق. چهره معمولی هم داره، اما وقتی یکم آرایش لایت انجام میده، بشدت کوس میشه و واقعا کیر راست میکنه … یه دختر هم داره که کلاس هفتم یا هشتم باید باشه و خالم از شوهرش بخاطر اختلاف سلیقه و … جدا شده. اما یه زن بشدت هات و لونده و اگه صحبت کردنش با یه مرد غریبه رو ببینید مطمئنا خیال میکنید که جنده ست، ولی از اون سخت پا بده هاست! یکم اخلاقش هم ناجوره و با وجود تحصیلات بالایی که داره، نمیدونه چه حرفی رو کی و کجا بزنه و همین موضوع اغلب باعث کدورت و دلگیر شدن بقیه میشه و خود منم یه مدتی سر یه سری بگو مگو باهاش سرد سرد بودم و خیلی دیر به دیر میدیدمش و خونه اش نمیرفتم
شاید این خاله ام که خاله کوچیکه هم هست، از دلایل اصلی علاقه من به ممه باشه، چون از بچگی همیشه رفت و آمد زیادی داشتیم و همیشه هم خیلی آزاد و باز لباس میپوشید و قید و بندی برای پوششی که باهاش تو خونه میگرده نداشت. بارها و بارها هم ممه هاشو دیده بودم و اصلا هم تنگ نبود که فوری بخواد خودشو بپوشونه و این حرفا؛ البته شاید در برابر من که خواهرزاده ش بودم اینجوری راحت بود، ولی این راحتی همچنان کم و بیش ادامه داره! البته از حدود 18-17 سالگی من، متأسفانه مامانم وارد عمل شد و بارها یواشکی متوجه میشدم که وقتی هست، بهش درمورد لباس پوشیدن و یقه های باز لباساش چشم و ابرو میاد و از همون روزا بود که حداقل تو جمع های خونوادگی جلو ما لباس یقه خیلی باز نمیپوشید. بچه دار هم که شده بود خیلی راحت جلو ما به دخترش شیر میداد و چه دلی از یه نوجوون در کفِ جقِر کباب می کرد با اون بدن و ممه های بلوری و بشدت سفیدش …
خلاصه اینکه من درگیر کار و درس و هزار تا مشکل شدم و قصد ازدواجم داشتم که نشد و تقریبا همیشه دوست دختر داشتم و چند باری هم با چند تا میلف حدود چهل ساله ریختم رو هم اما هیچ کدوم از اینا اونی نبودن که میخواستم
دروغ چرا … چندین بار تحت تأثیر فیلم و داستان های سکسی، به سرم زده بود که ترتیبش رو بدم، اما الان که به اون روزا فکر میکنم میبینم چقدر احمق بودم که فکر میکردم به همین راحتی میشه زد و در رفت و به زندگی عادی برگشت. میدونستم بده نیست؛ لااقل به من یکی که خواهر زاده عزیزش بودم و مدام هم با هم کل کل داشتیم نمیداد … حتی یه مدت رفتم تو مود چت کردن باهاش و کم کم فرمونو خیلی ملایم میپیچوندم سمت حرفای بی پروا و فوروارد پست های شیطنت آمیز که دیدم تند برخورد کرد و تهدیدم کرد که خب بی خیال قضیه شدم
با این حال همیشه یه گوشه ذهنم برای خودم نگهش داشته بودم. البته سکس و گاییدنش برام جذاب بود، ولی دیگه باورم شده بود که نشدنیه و خودمم با رابطه هایی که داشتم، زیاد به فکر کردن نبودم، اما ممه هاش … آخ ممه هاش …
چند وقت پیش یکم یخ بینمون وا شد، البته من همچنان یکم باهاش سر سنگین بودم، اما خب مثلا خونشون که تو یه شهر دیگه بود میرفتم (البته در اصل خونه ما جای دیگه بود و بقه فامیل همه تو یه شهر بودن). با شروع سال 1400، بخاطر مسائل کرونا، فقط خونه دو سه نفر از فامیلا رفتیم اونم واقعا بصورت سر پایی و بعد یک سال! خلاصه …
اون چند روز اول سال رو خونه خالم اینا بودیم؛ روز سوم فروردین بود که خونواده میخواستن برن خونه یکی از بستگان برای عید دیدنی، ولی من چون با پسر اونا یه کار واجبی داشتم و بودنمون تو اون شهر یه فرصت بود، همون یکشنبه اول فروردین رفته بودم خونشون. روزی که مامانم اینا میخواستن برن، کار با نت و لپ تاپ رو بهونه کردم و همراهشون نرفتم … دخترخالم اما آویزون شد و با اونا رفت، هر چقدر هم خالم خواست مانعش بشه که همراه خودش بره نشد که نشد، چون خالم میخواست یه ساعت دیگه بره و تو اون فاصله دوش بگیره و یکم به خودش برسه و حاضر بشه … به هر حال همه رفتن و من موندم و خاله ای زیبا در حمام …
رفتم تو اتاق خوابش، رو تخت دراز کشیدم و با گوشی مشغول شدم، بیست دقیقه ای از حموم خاله نرگسم میگذشت که دیدم حوله تن کرده و اومد بیرون و بعد آشپزخونه و صدای در یخچال، مستقیم اومد تو اتاق … منم همچنان دراز کشیده بودم
خالم یکم جلو آینه نشست و یه ده دقیقه ای مشغول خودش شد و بعد برگشت و ازم خواست که یه لحظه برم بیرون تا لباس بپوشه و منم خیلی معمولی رفتم بیرون. یکی دو دقیقه بعد صدام کرد که برم سر جام دراز بکشم و خودشم باز نشست پای آینه … دل تو دلم نبود؛ وقتی حموم بود، خیلی با خودم کلنجار رفتم و تصمیم گرفتم که اگه جرأتش رو پیدا کردم، یه حرکت خیلی کوچیک بزنم اما خب بلاخره رودربایستی هست و طرف خاله آدمه و …
خالم یه شلوارک خیلی کوتاه صورتی شبیه شورت پاش بود و یه تاپ یقه باز سبز تنش کرده بود
راستش دلو زدم به دریا و یه لحظه چشامو بستم و دهنمو وا کردم
فقط بهش گفتم که: «نرگس … میتونم یه خواهشی ازت داشته باشم؟ خودت که میدونی تا حالا چیزی ازت نخواستم» و بعد از اینکه پرسید چی؟ با استرس زیاد گفتم که «شاید خودت ندونی، ولی من از بچگی عاشقشونم … میشه به سینه هات دست بزنم؟»
خالم فوری برگشت سمت من و یه لحظه چشاش تنگ شد و گفت چی؟ گفتم هیچ چی! اگه اشکالی نداره، یکم به سینه هات دست بزنم همین
در هر حال این موضوع یجورایی پیشنهاد بیشرمانه محسوب میشد و اون لحظه ضربان قلبم واقعا رو هزار بود!
خالم همچنان تو حالت تعجب بود و پرسید که چی شد آخه یهو که همچین چیزی گفتم، منم دوباره بهش گفتم که از بچگی خیلی ممه هاشو دوست دارم و بنظرم نقاشی زیبای خدا رو تن اون هستند و واقعا لنگه ندارن و این حرفا … اینم بهش گفتم که شاید ندونه، ولی خودشم خیلی دوست دارم اما بعضی اخلاق های من و رفتارهای اون باعث شده که هیچ وقت رابطه محبت آمیزی نداشته باشیم
یکی دو دقیقه بیشتر طول نکشید و خالم با یه لبخند گوشه لب بخاطر تعریف هام و با یه حالت دو دلی گفت که باشه بیا دست بزن …
اصلا باورم نمیشد … اصلا یه لحظه حس کردم که فلج شدم و نمیتونم تکون بخورم! ازش خواستم که بیاد بشینه رو تخت و راحت تکیه بده بعد؛ و همزمان با نیم خیز شدنش برای پا شدن، پریدم دستشو گرفتم و آوردمش روی تخت و بدون هیچ حرفی و با حرکات خودم جوری هدایتش کردم که تکیه بده و پاهاشو دراز کنه، خودمم کنارش رو لبه تخت نشسته بودم
خیلی آروم دستم رفت روشون و اون لحظه واقعا یه حس خوشی بی پایانی اومد سراغم و واقعا دیگه به هیچ چی فکر نمیکردم … یکی دو دقیقه آروم و با احتیاط مالیدمشون و بعد خیلی آروم یه دستمو از یقه بازش بردم روی ممه ش و قسمت بالاییشو گرفتم تو دستم و بیشتر نرفتم تو تا دستم به نوکش بخوره … چشمامو بستم و اول پیشونی و بعد وسط سینه شو بوسیدم و سرمو گذاشتم روشون … باز مشغول مالیدن و بازی باهاشون شدم و نرگس هم سکوت مطلق بود و هر از گاهی یه لبخندی میزد
چند دقیقه بعد خودم سعی کردم تاپش رو درآرم و اونم یجورایی همکاری کرد تا درش بیارم … فوری پریدم و قیچی روی میز اون طرف اتاق رو برداشتم چون همیشه تو فانتزیام بود که سوتینش رو با قیچی ببرم و ممه هاشو ببینم … وقتی اومدم سراغش با یه لحنی گفت که «اوووو چی کار می کنی» و گفت که سوتینش نمیدونم چی چیه و فکر کنم برند اصل و گرون قیمتی بود … منم گفتم که «کاریت نباشه خودم میخرم برات»
بعد بریدن بندها و قسمت وسطی سوتین، دیگه بهشون رسیدم و اون ممه های خوشگل دیگه حتی برای یه مدت محدود و کوتاه، مال خودم شده بودن و بهشون حمله کردم و وحشیانه مشغول خوردنشون شدم. نرگس هم سر کیف بود و می خندید و هر از گاهی هی میگفت که «چی کار میکنیییییی»
یه دل سیر خوردم و مالیدم و خوردم و مالیدم … ولی مگه میشد ازشون سیر شد؟
خالم تو اوج لذت بود و دیدم که چشماش بسته ست و یه بوس کوچیک از لبش زدم که چشماشو وا کرد و یه لبخند از ته دل زد و سرم به سمت ممه هاش فشار داد … تقریبا پاهاشو وا کرده بود و بین پاهاش بودم؛ یه لحظه تصمیم گرفتم همزمان با خوردن، جوری که متوجه نشه و در حالی که داشت با چشمای بسته به خودش میپیچید، شلوارک و شورتمو با یه دست بکشم پایین و بپرم روش و کیرمو بندازم لای ممه هاش … همین کار رو هم کردم و خالم یهو با ترس یه نفس عمیق کشید و با یه جیغ خفیف گفت که «چی کار میکنییی»
یه بوس از کنار چشمش کردم و گفتم نترس کار خاصی نمیکنم و چند لحظه صبر کن الان تموم میشه
دیگه نرگس تقریبا دراز کش بود و کیر کلفت و شقِ شقِ شق من لا پستونای خاله خوشگلم بود و مشغول گاییدن اون ممه های گنده و نازنین بودم … بعد چند تا تلمبه دستاشو گرفتم و راهنماییش کردم که خودش ممه هاشو بهم فشار بده و باز مشغول شدم اما مثل فیلما نبود؛ خالم تازه از حموم اومده بود و کیر من و پوست اون قشنگ چرب نبود
کیرمو کشیدم بیرون و گرفتم کنار دستش و بهش فهموندم که با دستاش یکم باهاش ور بره و اونم بلافاصله همون کار رو کرد و تند تند و با ناله مشغول جق زدن شد برام … تو اوج لذت بودم و خودم کشیدم بالا و کیرمو گرفتم جلوی لبای قشنگ خالم و نرگس هم با یه نگاه به من و یه نگاه به کیر متورم و راست و داغ من و یه لحظه تأمل، بلافاصله دهنش رو باز کرد و کیرم رفت تو دهنش … وای که از تمام ساک هایی که دخترها و زن های مختلف برام زده بودن بهتر و لذت بخش تر بود؛ لعنتی داشت کل جونمو میکشید بیرون و منم انگار داشتم حرص تمام اذیت هاشو با گاییدن دهنش تلافی می کردم و بعد چند بار عق زدن بی خیالش شدم چون حالت خودمم راحت نبود و خالم همچنان دراز کش بود
بعد چند دقیقه ساک پر تف خاله سکسی و جنده ام، حس کردم که داره آبم میاد و بلافاصله کیرمو که حسابی گنده و سرخ شده بود رو کشیدم بیرون از دهن خالم و برگشتم به جای اصلی و از مشغول گاییدن ممه هاش اما با شدت هر چه تمام شدم و این بار با ساک پر تف خالم و یه چند تا تفی که خودم انداختم لای پستوناش، کیرم دراز و کلفتم عین فیلما سر میخورد و حسابی ممه های نرگس رو گاییدم … خالمم در حال ناله بود که به اوج رسیدم و آبم با فشار تمام بیرون پاشید و زیر چونه و کل سینه خالمو خیس خیس کرد
بوی شهوت کل اتاق رو گرفته بود … بی اختیار یه گوشه ولو شدم؛ خالیه خالی شده بودم و واقعا حتی یه ذره انرزی هم برام باقی نمونده بود. نه من و نه خالم با عقل مشغول به کار، تمایلی به سکس کامل نداشتیم، اما این تجربه عالی بود … عالی …
خالم با یه دستش مشغول مالیدن آب کیرم به ممه های بلوری و نازش شد و با اون یکی دستش کیرمو گرفت تو دستش و یه چشمک ناز بهم زد و با لبخندش رضایتش رو اعلام کرد …

نوشته: مهراب


👍 43
👎 23
230801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

801358
2021-04-02 23:58:10 +0430 +0430

عالی بود
بی هیچ اما و اگری
خاله واقعا یه چیز دیگه ست

6 ❤️

801373
2021-04-03 00:12:22 +0430 +0430

یعنی کیر حسن روحانی که از کیر سگ پست تره تو کون اون عمت بره
میدونم که جنده داستان خالت بوده ولی خب عمتم جندس فرقی بینشون نیست
چاقال جنده هم به این راحتی پا نمیده
من یبار به خالم گفتم بیا تو اتاق کارت دارم کسکش با شوهرش اومد بیینه چکارش دارم
بعد تو خالت خیلی راحت باهات سکس میکنه
آخرشم بهت چشمک میرنه مردتیکه ملجوق


801383
2021-04-03 00:26:08 +0430 +0430

آدم میمونه واقعا به این جور الاغا چی باید گفت…


801404
2021-04-03 00:45:41 +0430 +0430

آقا گیریم تو راست میگی درمورد قدت و تو صد و نودی واقعاً انتظار داری که اون از تو کوتاهتر نباشه ها؟!!! اما واقعاً اینکه راجب ممه نوشتی خوب بود ولی با خالت نخواب دیوس

2 ❤️

801407
2021-04-03 00:57:38 +0430 +0430

چجوریاس همه عمه و خاله و زن دایی و زن عمو. و… میزنن زمین لنگا ب هوا…
تو یک بیمار یک انگل جامعه ای
ک نمیری یه گوشه بشینی با صابونت خلوت کنی
حتما بایدبیای اینجا کسشعر بسرایی اخه این حجم ا شر وور وا کجات آوردی لامصب
کلام اخر
ریز نمرات همون فامیل تحصیلات بالات تو کونت

2 ❤️

801410
2021-04-03 01:05:14 +0430 +0430

حتی یه مدت رفتم تو مود چت کردن باهاش و کم کم فرمونو خیلی ملایم میپیچوندم سمت حرفای بی پروا و فوروارد پست های شیطنت آمیز که دیدم تند برخورد کرد و تهدیدم کرد که خب بی خیال قضیه شدم

راستش دلو زدم به دریا و یه لحظه چشامو بستم و دهنمو وا کردم
فقط بهش گفتم که: «نرگس … میتونم یه خواهشی ازت داشته باشم؟ خودت که میدونی تا حالا چیزی ازت نخواستم» و بعد از اینکه پرسید چی؟ با استرس زیاد گفتم که «شاید خودت ندونی، ولی من از بچگی عاشقشونم … میشه به سینه هات دست بزنم؟»
یکی دو دقیقه بیشتر طول نکشید و خالم با یه لبخند گوشه لب بخاطر تعریف هام و با یه حالت دو دلی گفت که باشه بیا دست بزن …

وقتی پیام شیطنت آمیز فرستادی، برخورد و تهدید کرد، اما وقتی خواستی ممه هاشو بمالی، یه لبخندی زد و گفت بیا دست بزن!؟

راستی خاله ت اینه، ببین مامان جونت چه خانووووومیه!!

7 ❤️

801416
2021-04-03 01:32:40 +0430 +0430

نمیدونم تو شهوانی چرا همه پسرا بالای ۱۸۵ ان ، اینهمه کوچکی که تو خیابون مشاهده میشه چیه پس ؟؟؟ بنده به شخصه ۴ ساله دنبال یه پسر۱۹۰ میگردم ، نییسسست که نیست ، انگار همشون چپیدن تو شهوانی😂😂😂🤪🤪

4 ❤️

801423
2021-04-03 01:41:28 +0430 +0430

کوسشر محض

0 ❤️

801438
2021-04-03 03:12:44 +0430 +0430

قشنگ بود دوست داشتم ایول

0 ❤️

801444
2021-04-03 04:04:09 +0430 +0430

لاشی ماهم فیلم سوپر میبینیم ولی قرار نیست بیایم داستانشو تعریف کنیم
احتمالن موقع نوشتن این داستان ی بادمجون کردی تو کونت تا تونستی کسشراتو بنویسی جق زاده

2 ❤️

801462
2021-04-03 06:49:59 +0430 +0430

خوش به حالت ای کاش از سینه خالت عکس بفرستی

1 ❤️

801470
2021-04-03 07:46:37 +0430 +0430

تمیز بود نوشته ات

1 ❤️

801486
2021-04-03 10:05:23 +0430 +0430

کاملا مشخصه که داستان توسط یه فرد جقی نوشته شده…

0 ❤️

801492
2021-04-03 11:37:26 +0430 +0430

ممه فن حریف واقعی؟؟ نکنیمون😂😂😂😂😂😂
لاشیا چه فانتزی جقایی دارن😂😂😂

1 ❤️

801506
2021-04-03 13:26:08 +0430 +0430

شک نکن جقول خان وقتی بمیری با استخونات داروی افزایش میل جنسی درست میکنن

0 ❤️

801517
2021-04-03 14:28:57 +0430 +0430

بی غیرت عوضی ادم اخه با خالش ؟ جلل خالق

0 ❤️

802791
2021-04-09 16:23:44 +0430 +0430

پست شیطونی فور کردی براش کونت گذاشت ولی گفتی ممه میخوام گفت بیا دست بزن؟؟

1 ❤️

802793
2021-04-09 16:27:36 +0430 +0430

الان کامنتارو خوندم دوستان اشاره کردن. مرسی ازluckyrose و ali_6861 عزیز
کاربر «عجب!» یه مدته نیستش، اخه تنها کسی که خوب میرید به این خارکصده ها عجب بود

1 ❤️

803683
2021-04-13 09:48:36 +0430 +0430

داستان ب عنوانه فانتزی قابل قبول و نگارش مناسب بود

0 ❤️

822800
2021-07-27 16:05:24 +0430 +0430

خالم با یه دستش مشغول مالیدن آب کیرم به ممه های بلوری و نازش شد و با اون یکی دستش کیرمو گرفت تو دستش و یه چشمک ناز بهم زد و با لبخندش رضایتش رو اعلام کرد …

همین دو سه خط برا کصشر بودن داستان کافیه
مگه فیلم تولید برازرزه

0 ❤️