گشت ارشاد

1397/12/11

بی بو ، بی بو ، بی بو ، عیو عیو عیو ( نخند ، صدای آژیر ماشین گشت ارشاده )
Part A
هی ممد ، شماره منم زیرش بنویس تخم سگ
گوه نخور ایندفه مال خودمه تو دفه قبلی شماره دادی
بخشی از مکالمه ممد و رفیقش بود ، این دوتا مامور گشت ارشاد هستن ، وقتی خبر بهشون میرسه جایی خلاف قوانین شرعی داره عملی انجام میشه ، خودشون رو سریع واس امر به معروف و نهی از منکر میرسونن !!! مدیونین اگر فکر کنین این شماره ها واس مخ زنی هستا ، این شماره رو میدن که هروقت دختره احساس کرد شیطان رجیم داره گولش میزنه سریع بهشون زنگ بزنه و بره خونشون تا به راه راست هدایتش کنن
Part B
مریم چقدر موهات نرمه ها
عه واقعا؟ آخه من همیشه موهامو میشورم
آفرین به تو ، ولی یادت باشه همیشه موهاتو بپوشونیا که یوقت نامحرم نبینه
آخ قربون سعید غیرتی خودم برم
غیرتی؟خب اینم یه مدل مکالمه بود دیگه ، خودش دختره نامحرم رو بغل کرده و داره موهاشو میگاد ، بعدش اصرار داره طرف موهاشو به نامحرم نشون نده که مبادا به دام شیطان رجیم نیفته ، مدیونین اگر فکر کنید خودش شیطان رجیم هستا
Part C
خوشحالم که تو پیشم هستی و میتوانم بهت اعتماد کنم حسین
منم همینطور عزیزم ، من همیشه کنارت میمونم ، مهسا میتونی بهم تکیه کنی ، فقط بهتره شوهرت نفهمه شاید ناراحت بشه ، اینطوری توام به گناه نمیفتی
خدایی ارشاد رو حال کردین؟مدیونین اگر فکر کنین ارتباط با زن متاهل اصلا کار درستی نیست مخصوصا اگر شوهرش در جریان نباشه و شما اون رو لمس هم بکنید … اینم یه مدل ارشاد بود دیگه ، هم زنه به گناه نیفتاده ، هم زندگیشو داره بدون خیانت میگذرونه ، خدا خیرش بده
Part D
ببین سارا وقتی فقط با یه نفر هستی و باهاش سکس میکنی و بغلش میکنی حتی اگر ازدواجم نکرده باشید گناه نکردین که ، عاشق هم هستین
وااای سامان تو رمانتیک ترین مرد مذهبی دنیایی
اینم حجت السلام ولکس لیسین سامان خان مغول بود ، ایشون فتوا داده که هیچی گناه نیس ، اینم یه مدل ارشاده دیگه
The Final Part
خب حالا بیایم یکم این پارت ها رو با هم مخلوط کنیم ببینیم چی از آب در میاد
هوا سرد بود ، تازه بارون بند اومده بود ولی هنوز حال و هوای شهر مه آلود بود ، از دور چراغ ماشین پلیس رو میدیدم که داشت به سمت من میومد ، رفتم گوشه پیاده رو ایستادم وگوشیم رو بیرون آوردم تا به حساب خودم کسی بهم توجه نکنه.
همینطور به صفحه گوشی نگاه میکردم و زیرچشمی به ماشین پلیس که دیدم تقریبا 50 متر جلوتر پیچید داخل یه کوچه و وایساد ، منم کنجکاو بودم ببینم چه خبره ، گفتم شاید عین فیلم های جنایی الان درگیری میشه ، رفتم سرکوچه و دیدم دارن دونه دونه چند تا پسر و دختر رو سوار ماشینشون میکنن و دوتا مامور هم دارن به هم نگاه میکنن و لبخند میزنن.
به ما چه ، مگه فوضول مردمیم ، راهمو گرفتم و رد شدم
یه تاکسی گرفتم داشتم میرفتم سمت باشگاه که گوشیم زنگ خورد سامان بود ، بهم گفت منم دارم میام باشگاه منتظر منم باش با هم کار کنیم ، خب منم گفتم باشه.
کنار دستم یه آقایی نشسته بود هی با گوشیش پیام میداد و میخندید ، منم اتفاقی چششم خورد به صفحه گوشیش که روی پاهاش گذاشته بود و پیام میداد ، ته یکی پیاماشو دیدم ، همچین چیزی نوشته بود " فقط بهتره شوهرت نفهمه شاید ناراحت بشه"
اصلا به ماچه ، مگه فوضول مردمیم
رومو کردم سمت شیشه ماشین و بیرون رو نگاه میکردم ، خدایا شکرت بارون خوبی اومده بود ، پشت چراغ قرمز وایساده بودیم که یه ماشین رو دیدم یه خانم و آقا داخلش نشسته بودن ، خانمه سرشو گذاشته بود رو شونه آقاعه و یه چیزایی به هم میگفتن و آقاعه هم موهاشو ناز میکرد ، شیشه هم کشیده بود پایین ، نمیدونم این آدما سردشون نمیشه واقعا؟
رسیدم باشگاه ، بعداز نیم ساعت سر و کله آقا سامان پیدا شد ، هنوزم مثل همیشه داشت با موبایلش صحبت میکرد ، رفتم پیشش توی رختکن تا لباساشو عوض کنه ، البته من ک رسیدم گوشیشو قطع کرد سریع ولی داشت یه چیزایی از اینکه اگه حتی ازدواجم نکرده باشی گناه نیست و عشق مهمه و از این چیزا میگفت.
خلاصه بعداز باشگاه هم ، از همون راهی که رفته بودم برگشتم خونه!
خب من فکر میکنم داستان کوتاه خوبی شد و ترکیبشونم بد نبود و شما هم لایک کنید
فقط این داستان یه هدفیم داشت ، توضیح هدفش رو شما هم میتوانین توی کامنتا بگید اما دعوتتون میکنم شعر زیبای خیام رو بخوانید:
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی / هر لحظه به دام دگری پا بستی
زن گفت ، شیخ هر آنچه گویی هستم / آیا تو چنان که می نمایی هستی؟
یه جمله هم از خودم میگم ، قبل از ارشاد کردن ، یکم فکر کنید ببینید واقعا این کاری که دارید میکنید به نفع اون شخص هست یا به نفع هوس های مادی و معنوی خودتون. این جامعه تشکیل میشه از من و شما ، مسولیت فقط مخصوص شخصی به نام مسول مملکت نیست ، هر کس وظیفه های شخصی و انسانی خودش رو اگر به نحو احسن انجام نده ، همون شخص میتوانه بزرگترین ضربه به جامعه و فرهنگ جامعه باشه.
منتظر کامنتا و لایک های گرمتون هستم.

نوشته: جادوگرسفید


👍 7
👎 21
24218 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

751638
2019-03-02 21:08:10 +0330 +0330

کیر تو کیر تو کیرتو کستان !!
اینجا سایت سکسیه یا وزارت ارشاد خدا میداند

0 ❤️

751737
2019-03-03 07:45:39 +0330 +0330

کس مغز

0 ❤️

751749
2019-03-03 09:21:32 +0330 +0330

جادوگر جان یه مدتیه در انتخاب موضوعات داستان ضعیف شدی.

0 ❤️

751756
2019-03-03 10:04:59 +0330 +0330

“خب من فکر میکنم داستان کوتاه خوبی شد و ترکیبشونم بد نبود و شما هم لایک کنید”

باید خدمتت عرض کنم که که متاسفانه شما خیلی اشتباه داری فکر میکنی ?

0 ❤️

751792
2019-03-03 15:02:28 +0330 +0330

کارت نسبت به گذشته خیلی صعیف بود.

0 ❤️

751798
2019-03-03 15:59:03 +0330 +0330

خیلی حرف داشت نوشته ات شعرخیام هم که مزین کردی به نوشته ات خوب بود،کلا نمره قبولی داره نوشته ات نسبت به خیلی از داستانهای مسخره جقولانه،لایک ششم

0 ❤️

751916
2019-03-04 02:07:34 +0330 +0330

از تمام حیله هایی که یه مرد واسه رسیدن به زنا استفاده میکنه . بهترین راهی که بشه زن همه رو بگایی و نزاری هیچ مردی به زنات نزدیک بشه رو اگه یجا جمع کنی و به اسم دین بین مردم رایج بشه . دقیقا همین وضع پیش میاد که الان ما داریم. ابتدایی ترین نیازها مییشن بزرگترین دغدغه ذهنی. نیاز به انسان بودن بعد از عبور از این مرحله است.

0 ❤️

752017
2019-03-04 17:16:13 +0330 +0330

كير تو ذهن داغونت

0 ❤️

756549
2019-03-26 11:27:56 +0430 +0430

بد نبود!

0 ❤️