انگار سال هاست که نسل انسان ها رو به انقراضه…
دیگه مثل سابق انسان ها توی شهر زندگی نمیکنن، انگار دنیای همه شده جنگل…
جنگلی که یک شیر توش پیدا نمیشه تا سلطنت کنه. سال هاست حکومت این جنگل دست گرگ هاست. تو جایی هم که گرگ ها حاکمش باشن جای ارزش و بی ارزش عوض میشه؛ جای عشق و هوس، لذت و شهوت، غیرت و ذلت…
جایی که معلم های اخلاقش روباه ها باشن، اخلاق بیگانه ترین کلمه ای هست که بشر توی عمرش شنیده…
روباه هایی که به جای نشون دادن لذت پرواز، هیجان زودگذر سقوط رو به مردم نشون میدن. سقوطی که گاهی پروازی در پی نداره…
این داستان بر اساس واقعیت نیست اما متاسفانه زندگی های واقعی بسیاری درگیر مسائل مشابهی می باشند
در مطالعه ی داستان صبور باشید، قسمت اول صحنه ی سکسی ندارد…
*.گل همیشه عاشق
صدای تلفن کلانتری خبر از یک حادثه ی شوم می داد. قتل، تجاوز، اسید پاشی؛ اونقدر این سه مورد تکرار شده بود که سرباز تلفنچی خیلی راحت میتونست بوی مرگ رو از صدای تلفن حس کنه. مرگ جسم یا مرگ روح، فرق نمی کرد! مهم این بود که هر روز یکسری ادم به خاطر حماقت یکسری حیوون حق زنده بودن و زندگی کردن ازشون گرفته می شد. دردی که مثل بختک به جون این جامعه افتاده بود و دیر یا زود همه رو قربانی می کرد.
اما این بار قرعه به نام قتل افتاده بود. روانپزشک کشیک یک بیمارستان روانی به دست یک دختر بیمار کشته شده بود. تیم تحقیقات و ماموران عملیات راهی محل حادثه شدند. هماهنگی های لازم با اورژانس هم برای انتقال جسد به سردخونه انجام شد.
همه چیز براشون عادی و تکراری بود. حتی تجمع مردم توی محل حادثه و فلاش دوربین و مموری هایی که از فیلم پر میشدن هم دیگه عصبیشون نمیکرد.
اما اینجا یک چیز فرق میکرد…
به محض ورودشون متوجه دخترهایی با روپوش صورتی و دستهایی که توسط آستین های پیوسته بسته شده بودن، شدند. همشون توی یک سالن بزرگ با پنجره های عظیمی که حس دیده شدن رو بهشون القا میکرد حبس بودن.
دخترهایی که ویژگی مشترکشون ظاهرا دیوانه بودن بو ، اما با یک نگاه میشد تفاوت های زیادی رو از توی چهره هاشون خوند. تو شرایطی که استرش از در و دیوار آسایشگاه می بارید، هر کدوم عکس العمل متفاوتی داشتن. یکی گریه میکرد، یکی فحش میداد، یک نفر بیخیال به یک گوشه زل زده بود و…
سرهنگ قبادی، رئیس تیم تحقیقات اعزامی، جلوی یکی از همین پنجره ها ایستاده بود و به داخل اتاق با دقت چشم دوخته بود. انگار میخواست قبل از دیدن مقتول و بررسی صحنه، قاتل رو پیدا و محاکمه کنه. کاری که دیگه کم کم داشت به روتین کشور تبدیل میشد.
دوستان عزیزم سلام.
میدونم که بعد از خوندن این قسمت سیل انتقاد ها روانه میشه که احتمالا یکسری موارد بیشتر مورد انتقاد قرار خواهند گرفت. تصمیم گرفتم قبل از اینکه شما این موارد رو بگید خودم پاسخش رو بگم.
اینجا سایت سکسیه چرا داستان سکسی نبود؟ بی شک حق با شماست اما در قسمت های آینده سکس هم داخل ماجرا خواهد آمد و اصلا محوریت موضوع ماجرا سکس هست
چرا اینقدر گنگ بود؟ لازمه ی نوشتن سبک معمایی گنگ بودنه. اما باید بدونین روی این داستان خیلی کار شده. میتونم با قاطعیت بگم توی همین قسمت نشانه هایی به صورت گنگ وجود داره که اگر با دقت و ریشه ای بخونین میتونین تا اخر ماجرا رو حدس بزنید. مطمئنا بعد از انتشار قسمت های بعد خودتون متوجه این نشانه ها خواهید شد
و اما از اینکه وقت گذاشتید و مطالعه کردید ممنونم. بی شک اشکالات زیادی به من و داستان من وارده. اما خواهشی که دارم بیاید برای یک بار هم شده از حیطه ی ادب خارج نشیم و انتقاداتمون رو در مسیر صحیح بیان کنیم. مطمئنا پاسخ بهتری خواهد داد. عذر میخوام وقتتون رو گرفتم. بدرود
نوشته: NaJvAa
نجوای عزیز به احترام داستانت کلاه نداشتمو از سرم برداشتم.
دیگه زبونم بند اومده از زیبایی داستانت.
فوق العاده بود. یه داستان حرفه ای.همونطور که گفتی مشخصه واقعا براش وقت گذاشتی. خسته نباشی نجوا جان
ممنونم…منتظر قسمت بعديش هستم
كاش ميشد كل داستان رو يكدفعه بخونيم . الان بايد تا دو هفته ديگه براي قسمت دوم صبر كنيم اين تكه تكه شدن داستان اصلا خوب نيست
Shabesepid02
وظیفه ام بود.
Eyval123412341234:
لطف داری عزیزم. به قشنگی شما نمیرسه.
Charlatan1375:
اقا شرمنده نکن خودمم میدونم لایق اینهمه تمجید نیستم. لطف داری
Nazi-khanoom:
لطف داری گلم. ♥
Chloroformedking1900:
از نظر نویسندگی هم انسجام بهتری داره یکجا بودن اما بلند بودن داستان توی شهوانی باعث میشه کمتر دیده شه.
آخییی…یه سریا هستن داستانشون شیش برابر سکس معنا و محتوا دارن!یکیشم شمایی…خستگیم در رف!
یادته که چند وقت پیش این شَخص حَقیر راجِع به سوالت درباره انتشار داستان چی گفت ؟!
داستان خوبی بود. منتظریم. :)
خب در اینکه داستان خوبیه و قلمت به اندازهکافی قدرت داره شکی نیست ولی مشکلی که داره بمانند تمام داستانها و فیلمهای ایرانی البته بجز یسری انگشت شمار، با واقعیت جامعه ما مطابقت نداره متاسفانه. اینا چیزاییه که با فرهنگ و جامعه خارج از ایران جوره پس چه خوب میبود برای حفظ فضا از اسمهای فرنگی استفاده می کردی و حالو هوای فرنگی میدادی به داستان. این نظر منه و حاضرم درموردش بحث کنم. بازم میگم خیلی خوبه وای جامعه ما این مدلی نیست. کتفیه یسر بری سر صحنه جرم ببینی چهارتا سرباز چطور همه جارو لگد مال میکنن کسیم اهمیت نمیده چی بچیه.
ProblemsolveR:
خوشحالم که خوشت اومده دوست من لطف داری به من
Dalmayan:
بله دوست من یادمه. تک تک نظرات اون تا.پیک رو خوندم و بعد تصمیم به انتشار داستان گرفتم. نظر شما هم اشتباه نکنم اخرین نظر بود. ممنونم دوست من
Donate.lo:
تا حدودی با شما موافقم. متاسفانه تا وقتی که پای امنیت ملی و اطلاعات وسط نباشه نظم خوبی نداریم. اما نمیشه گفت مقصر فقط کم کاری پلیسه بلکه رعایت نکردن مر.دم هم دلیل مهمیه. جدیدترینش کشته شدن د.ختر دا.نشجو جلوی دا.نش.کده پرستا.ری دا.نشگاه خوی به دست پدرش. فیلمش رو میدیدم هر کس یه طرف میدوید. جسد بدبخت وسط خیا.بون افتاده بود! اما فکر میکنم اگر از اسم انگلیسی استفاده میکردم مثل اخبار ایران که همیشه از بیرون نگاه میکنه و همه ی مشکلات را برای غرب میدونه این حس رو برای خواننده القا میکردم که من هم نگاهم همینه! پس فکر کردم بهتره ایر.انی باشه اسامی. وگرنه برای منی که اکثر فیلم هایی که دیدم زبان اصلی بوده نوشتن فیلمنامه و داستان با اسامی خارجی راحت تر هم هست تا با اسامی فارسی با تشریفات سرهنگ و…
به هر حال خوب بود تصمیم ِت رو گرفتی و منتشر کردی. راستی لایک شدید. :)
عالی بود
بعد از قیمت دیگه داستانی به این جذابی نخونده بودم
Mylove509:
ممنون عزیزم لطف داری
Hosna_khanoom:
لطف داری دختر با شخصیت شهوانی ♥
Farhadak:
لطف داری دوست من کاش لینک داستان مذکور رو میگذاشتی که امثال من که نخوندیمش هم مستفیض شیم.
تینا هستم
اصفهان تهران شیراز میام همه جامو بکنید 20 اومن کونمو 10 تومن
پیام بدین بگین کجا بیام برا 20 تومن /اگه واسه کونمه بگین واسه 10 تومن
9378425788
نمیکنی زنگ نزن
قربون کیراتون برم (inlove)
ادمین میشه این پسر ما…در ج… رو که با ایدی تی.نا مم…ه میاد و ش…م…ا.ر.ه دخ.تر بیچاره مردومو اینجا پخش میکنه رو بن کنی؟؟ ادم باشید وقتی یک دختر نمیخوادتون به خواسته اش احترام بگزارید اینقدر حیوون و لاشی نباشید…
باوجودی داستانت گنگ بودولی اولین داستانی بودلایک کردم امیددارم توقسمتای بعدبهتربشه موفقو موید وپیروز باشی
جالب بود اما موضوع و محتوای داستان خیلی شبیه روزهای تاریک و شبهای روشنه ایول بود ، البته ورژن ایول خارجی بود مال شما ایرانی :)
با اینحال متن سنگین و روونی رو به تصویر کشیدید ممنون ?
Poor-girl:
لطف دارید.
اون داستان رو خوندم دختر مجنونی که یک بچه هم همراهش بود و بعد از قتل روانپزشک فرار کرد و درگیر عشق شد و…
شک نکنید ادامه ی داستان خیلی متفاوته و تنها نقطه ی اشتراک این دو همون قتل هست! که قاتل ومقتول و مقتل
مشترک ان
این نوید رو میدم که موضوع اصلی داستان قتل نیست…
کمی صبور باشید ♥
به به نجوای عزیز…مثل همیشه نمرت بیسته بیسته…قلم شیواییداری دوست عزیز…موفق و پیروز باشین…
حیف که این داستانا که خیلیاشونم 100برابر بهتر از فیلمای ایرانی تموم مشیه(حالا آخر این یکی رو ندیدیم!) فقط باید تو شهوانی بمونه و امکان چاپ و فیلم شدنش نیست…
Nazi-khanoom:
حقیقتش یکسری مشکلات و سفر و اینا باعث شده بود تصمیم بگیرم ادامشو ننویسم. اما کامنتت نظرمو عوض کرد سعیمو میکنم به زودی بزارم.
ممنونم ازت.این داستان ازون داستاناییه که ذهنمو درگیر خودش کرده. عجله ای برای نوشتنش نکن اما حتما حتما حتما لطفا بقیشو بنویس. موفق باشی نجوا جان
احسنت به شما ، تا اینجاش داستان خوبی بود ، خسته نباشید ، امیدوارم قسمت های بعدی هم به همین خوبی و حتی بهتر باشه
موفق و پاینده باشید دوست عزیز .
سلطان!:
ممنونم دوست من. لطف داری
دوستان قسمت دوم این داستان نوشته شده. اگر فردا تونستم تایپش کنم به امید خدا فرداشب منتشرش میکنم. ممنون از خوبیتون و لطفتون
خوب شد توضیح دادی سکسی نیست ، از نقد معاف شدی