گناه لذت بخش آرتین (۱)

1398/03/11

(این داستان زیاده و اگ حوصله نداری
نخون)
کامپیوترو خاموش کردم و رفتم تو تلگرام همینجوری واسه خودم گشت میزدم دیدم پی ام اومد پی ام رو وا کردم
_سلام خوبی؟امیرم
+سلام عزیزم ممنون تو خوبی چیکارا میکنی؟
_بخوبیت.توام اردو میای؟
+اره چطور؟
_اخه خیلی باحالی باتو تو اردو خوش میگذره
+ممنون نظر لطفته من برم بیام.
_باشه،فلا
گوشیو گذاشتم تو جیبم رفتم وسایلامو جمع کنم برای اردو استخر
+مامان حوله من کو؟
_سر قبر بابات تو کمده دیه بگرد الهی کور شی ک حوله ب اون بزرگی رو نمیبینی
رفتم سراغ کمد ک حوله رو پیدا کردم گذاشتمش تو کیفم،رفتم سمت در ک تو آیینه ب خودم نگا کردم چیزی کم نداشتم از بچگی ورزش میرفتم بدنم کاملا سیکس پک داشت ی قیافه ساده و ب خاطر بلوغ دماغم گنده تر شده بود موهای لخت سیاه ک همیشه حالت بهش میدادم درکل بد نبودم
بعداز جمع کردن وسایل مورد نیاز دوباره گوشیو وا کردم تو اینستا چرخ میزدم ک دیدم باز امیر پی ام داد.
_آرتین میدونی امیرحسین راجبت چی میگفت؟

_میگف سر کلاس در اوردی نشون ب همه دادی کیر بزرگی داری
+اره راست میگه ک چی؟
_هیچ زشت نی تو کلاس نشون دادن؟
+ن مگ چشه از این کارا زیاد کردیم ما تو مدرسه
_باشه داداش بریم بخابیم صبح بتونیم بلند شیم واسه اردو
+باشه شبخوش
_شب شیک
گوشیو زدم شارژ و خوابیدم. حدود ساعتای 7 بیدار شدم مسواک زدم کیفم رو ورداشتم رفتم سر کوچه ک همه جمع میشدن برا اتوبوس
با یکی از دوستای صمیم سوار اتوبوس شدیم و مثل همیشه رفتیم ته اوتوبوس ک بساط آهنگ خونیو رقص و اینجور چیزا داشتیم
حدود نیم ساعت ب اسگول بازیه بچه ها نگا میکردم ک اتوبوس وایساد. نشون از اون میداد ک رسیدیم و باید پیاده شیم
رفتیم سمت در های استخر و بعداز حرف ها و کصشر های معاون اجازه دادن وارد شیم
لباسم رو در اوردم مایو تنم کردم رفتم سمت یکی از دوش ها ک یکم دوش بگیرم
تا وارد اتاقک های اونجا شدم امیر پشت سرم اومد
_ببخشید همه جا پر بود گفتم بیام اینجا تا تو دوش بگیری
زیر لب ی اشکال نداره گفتم شروع کردم دوش گرفتن
چند دقیقه بعد ی لحظه ب بدن امیر نگا کردم دیدم چ بدن دخترونه ای داره
پوست سفید،چشمای ابی،لب های دخترونه شکل و رنگ صورتی،ی کون بزرگ ک خیلی وقتا شنیده بودم از دوستام ک تو کف کون امیر بودن
ولی من چون پسری نبودم با کوچیک تر از خودم بخام گی کنم هیچ فکر بدی راجبش نکردم اخه امیر 2 سال کوچیک تر از من بود
عادتم بود همیشه تو استخر اولش برم صونا بخار
رفتم سمت صونا درو باز کردم وارد شدم دیدم کسی جز خودم نی
تا اومدم دراز بکشیم اونجا امیر درو وا کرد اومد پیشم
از این ک کسی هرجا برم دونبالم بیاد اعصابم خورد میشه خاطره همون اخم کردم امیرم متوجه اعصبانیتم شد
چشامو بستم بعداز 2 دقیقه امیر گف
_میخای ماساژت بدم

_چرا؟
+حشری میشم
_بشو کسی اینجا نیس ک
+بشم برا تو بد میشه اگ کسی بیاد تو فکر میکنه داشتم با تو کاری میکردم
_ولشون کن کسی حالا حالا نمیاد
منم بدم نیومده بود اینو بکنم ولی تردید داشتم هنوز
قبول کردم ک ماساژ بده و طبق پیش بینیم تا ماساژ داد شق کردم
+امیر بسه بلند شو کیرم شکست
_اوووف ارتین چ کیر بزرگی داری چند سانته؟
+18 سانتی میشه
_خوشبحالت مال من کوچیکه ببین
همون موقع شورتشو کشید پائین ک چ عرض کنم قد ی نخود داشت
گفتم خوب حالا بسه بکش بالا دیدم هیچی نداری
از این حرفم ناراحت شد خواصتم از دلش در بیارم رفتم سمتش بغلش کردم ک باز حشری شدم ولی هی تو دلم میگفتم ارتین بچس بیخیال
امیر خودشو لوص تر کرد لپشو بوس کردم رفتم بیرون از صونا ک امیرم پشتم اومد باز
رفتیم با بچه ها اب بازی میکردیم شروع کرده بودیم کشتی گرفتن ک امیر گف با من کشتی میگیری. قبول کردم شروع کردیم کشتی گرفتن ک رفتم پشتش بلند کردنی ک بزنمش تو اب با دستش کیرمو گرفت. از کارش خوشم اومد در گوشش گفتم بیا صونا پشت من
رفتم صمت صونا بخار خوشبختانه کسی نبود امیرم اومد.تا وارد شد بغلش کردم و شروع کردم بوسیدن لباش اونم ک بدش نیومد بدون هیچ حرفی همراهی کرد
من هیچ وقت سکس با دختر نداشتم ولی پسر زیاد کردم
لبشو گاز میگرفتم ک اروم ناله میکرد
شرتمو کشیدم پایین گفتم بخورش ک سریع قبول کرد و سرشو کرد دهنش چون بزرگ و کلفت بود فقط ی کمشو میتونست تو دهنش کنه و مشخص بود بلد نیس چون دندون میزد
کیرمو کشیدم بیرون از دهنش گفتم بسه بخاب ب پشت.اونم حرفمو گوش کرد و خوابید منم شرتشو کشیدم پایین چون تو اب بودیم قبلش دیه نیاز ب تف نبود گذاشتم لا پاش شروع کردم تلمبه زدن ک یهو یکی از مسئول های استخر درو…
این داستان ادامه دارد

نوشته: artin.sh


👍 8
👎 9
17567 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

770807
2019-06-01 20:30:00 +0430 +0430
NA

کس و شعر (dash)

0 ❤️

770825
2019-06-01 21:07:36 +0430 +0430
NA

خب لااقل قبل از نوشتن یکی دوتا روزنامه بخونید. کتاب که نمیخونید. اصلا ولش کن. حداقل یکی دوتا از کسشرای همین سایتو میخوندی. آخه دیوث؛ اون «سونا»ست نه «صونا» یه بار اگه از جلوی تابلوش رد شده بودی میفهمیدی مغزفندقی. درضمن «عصبانیت» نه «اعصبانیت» به جای اینکه بشینی این خزعبلاتو بنویسی پاشو برو درستو بخون فردا امتحان داری کونی. نوشتنت داد میزنه دهه هشتادی هستی و هنوز شاشت کف نکرده. تا به هفت روش سامورایی نگاییدمت برو گمشو بشین سر درست

3 ❤️

770840
2019-06-01 21:26:48 +0430 +0430

خوشم.نیومد با اینکه گی میخونم

0 ❤️

770940
2019-06-02 06:12:51 +0430 +0430

داستانت خیلی تخمی بود. تو یه فاعل کیرگنده، سیکس‌پک، خوشتیپ و ورزشکار. اونم یه مفعول سفید، با بدن دخترونه و کون گنده.

1 ❤️

771009
2019-06-02 11:26:08 +0430 +0430

من از دادن شما پسرا خسته شدم خودتون خسته نشدین؟

0 ❤️

771020
2019-06-02 12:04:38 +0430 +0430

باز هم تکرار مکررات
استخر ، سونا ، بخار زیاد و گرم شدن بدن ، سکس
البته داستان خوب هم با همین موضوع ها داشتیم ، اما نمیدونم چرا افراد فاعلی ک نویسنده ی داستان گی هستن ، اکثر نسبت به مفعول ها فن بیان ، سبک نوشتار و محتوای ضعیف تری دارن
بیشتر از ضعف ها بگم ، ممکنه سرد بشی و دیگه ادامه ندی
درکل ، 3 از 10

0 ❤️

771040
2019-06-02 15:13:59 +0430 +0430

خخخخ بامزه نوشتی

0 ❤️

771067
2019-06-02 18:17:58 +0430 +0430

???
چه شانسی داشتی

0 ❤️

771086
2019-06-02 20:05:30 +0430 +0430

خواستی نخونم منم نخوندم

0 ❤️

771124
2019-06-02 21:17:33 +0430 +0430

فقط پیامها . داستان که بسیار تخمی بود

0 ❤️

791587
2021-02-12 14:58:21 +0330 +0330

خوب بود داداش

0 ❤️