گی با خوشگل ترین پسر شهر

1395/01/23

داستان من با امیر محمد جونم، این امیر محمدی که میگم18 سالشه و اول دوست یکی از دوستام بود سر آشنایی ما دوتا توی یه مجلس عروسی باز شد من اونجا هی شوخی میکردم و اینم هی میخندید اخر مجلس هم با ماشین رسوندمشون تادر خونشون خلاصه چند باری هم چند نفری رفته بودیم بیرون تفریح. …
تا اینکه توی لاین تو گروه ها بیشتر باهم صحبت میکردیم و آشنا شده بودیم هرشب به یه بهانه زنگ میزدم بهش میدیدمش و صحبت میکردیم از قیافش بگم که خیلی ناز بود واقعا خشگل بود یعنی هرکی میدیدش عاشقش میشد پوست سفید لب ها نازک پسر گل و با معرفت چشاش سگ داشت خنده هاش قند تو دل آدم آب میکرد از دست های لطیفش هم که نپرس تیپش هم فوق العاده خلاصه بگم همچی تموم بود تو بعضی پیام ها به هم عشقم عشقم میگفتیم و دوست دارم و از این حرف ها دلم پیشش گیر بود واقعا میخواستمش ولی نه فقط واسه سکس،حتی فکر اینکه من یکی از دوست های صمیمیش هستم هم برام زیاد بود همین جوری روزا میگذشت کم کم شوخی و انگول بازی رو با هم طبیعی شدیم یه شب که خونمون خالی بود بهش زنگ زدم گفتم بیا اینجا یه عرقی بخوریم و اونم قبول کرد عرقرو خوردیم و بهش گفتم امشب اینجا بخواب یه چند ساعتی فیلم دیدیم و کس شعر گفتیم و بعد جا پهن کردیم که بخوابیم جا هامون کنار هم بود یه نیم ساعت گذشت و دست من افتاد رو پشتش چیزی نگفت و جا به جا هم نشد دستمو که ورداشتم دیدم دست اون اومده رو پشتم همینطور میرفت پایین تر قلبم به تپش افتاده بود انگار داشت منو میمالوند دیدم بهترین فرصته منم شروع کردم مالوندن کونش و پشتش چقدر نرم بود این نرم ترین چیزی بود که تو عمرم بهش دست میزدم همین طور روم زیاد شد و دستمو از زیر شلوارش کردم تو تمام بدنمو گرمای شدید گرفته بود انگار توی کوره آجر پزیم یعنی اگه بیدار بشه واکنشش چیه؟؟؟!!! بعد دیدم چشاشو باز کرد یه لبخند دختر کش زد و لبهای نازشو گذاشت رو لبام مثه شراب ناب بود انگار دنیا نصیبم شده بود لبهای قرمزش خوردن داشت طعم پرتغال تامسون اصلی رو میداد هرچی بگم کم گفتم، بعد شلوارشو دراورد کیر متوسط سفید و خوش تراشی داشت سریع گرفتم تو دستام و باهاش بازی کردم و بعد برای اولین بار تو عمرم واسه عشقم ساک زدم اونم چه ساک زدنی کیرش خوردن داشت اونم انگار تو فضا بود به پشت خوابوندمش و یه بالشت گذاشتم زیر شیکمش حالا این کونی که مثه قرص ماه میموند و مدت ها پشت ابرها قایم شده بود واسم نمایان شده بود و جلو چشمم بود شروع کردم به بو کردن و لذت بردن سفید مثل برف بدون یه زره مو بعد یه تف غلیظ انداختم لاش و شروع کردم به انگشت کردن کم کم سولاخ تنگش وا شد فرصت رو غنیمت دونستم و تو یه عملیات غافل گیرانه سر کیرمو کردم تو کونش یه آخ دلبرانه گفت و چرخیدو لباشو بوسیدم و گفتم دو دیقه تحمل کن نفسم با چشمک قشنگش جواب بله رو بهم داد و شروع کردم تلمبه زدن هیچوقت همچین حس خوبی رو تجربه نکرده بودم انگار دوباره از مادر متولد شده بودم کم کم احساس کردم داره آبم میاد در آوردم و ریختم رو صورتش که از این کار زیاد خوشش نیومد هنوزم عاشقشم و براش میمیرم.

نوشته: Ashegh


👍 3
👎 4
47142 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

537005
2016-04-11 20:47:35 +0430 +0430

مرسی … مختصر ومفید بود… (preved)

0 ❤️

537013
2016-04-11 21:26:49 +0430 +0430
NA

خ.ب بود حیف آخرش ریدی به قرص ماه مرتیکه بی ادب آدم میریزه تو صورت عشقش ریدی ریدی ریدی 👼

1 ❤️

537020
2016-04-11 23:58:34 +0430 +0430

تو چشمات خواب مخمل ، شراب ناب شیراز ، هزار میخونه آواز ، هزار و یک شب راز …
مرسی قشنگ بود

0 ❤️

537040
2016-04-12 05:03:12 +0430 +0430

چرا همه داستان های شهوانی گی شده :(

1 ❤️

537045
2016-04-12 08:24:07 +0430 +0430

داستان رو نخوندم فقط خواستم بگم دقت کردین از چهار داستانی که هرروز تو سایت گذاشته میشه دو یا سه تاشون گی هستن .من به دوستانی که گی هستن احترام میزارم ولی خدایی داستان گی زیاد شده

1 ❤️

537058
2016-04-12 13:11:49 +0430 +0430

کاری با داستان ندارم اما کامنت 1373gay منو واداشت بگم :
به موی وسط ؛ سمت چپ ، تخم راستم که you love gay!!
هر وریو نگاه میکنی این جمله ی کیریت داره جولون میده ، جم کن بند و بساط کونتو!
لااقل فرم جملتو تغییر بده یه چیز جدید بگو ?

1 ❤️

537079
2016-04-12 21:09:51 +0430 +0430

مرسی بچه کونی بد نبود

0 ❤️

537145
2016-04-13 12:41:14 +0430 +0430

دوست عزیز شاید یه خورده حق با شما باشه ولی ادم موقع سکس دست خودش نیست که داره چی کار میکنه ولی این یه دوست داشتن عمیقه خیلی عمیق ولی خیلی ها نمیتونن درکش کنن

0 ❤️

537162
2016-04-13 17:21:58 +0430 +0430

خیلی داستانت کیری بود

0 ❤️

537381
2016-04-15 13:17:26 +0430 +0430

خوشبحالت (clap) ارزومه

0 ❤️