گی با سبحان

1393/08/06

سلام من اسمم امیره 16 ساله راستش از 10 ساله کون دادم ولی هیچ کدومشون به اندازه ی این داستان حال نداد 14 ساله بودم کلاس سوم راهنمایی یه روز توی مدرسه بودم که یکی از دوستام که اسمش سبحان هست گفت بیاد کنار من بشین منم بدون اجازه معلم رفتم پیشش بعد بهم گفت تا حالا کون دادی من تعجب کردم به عصبانیت گفتم نه بهم گفت کیرت چه قدره جوابشو ندادم دیدم یواشکی درش اورد گفت از من اینقدره خیلی بزرگ بود حشری شدم گفتم جمعه میای پارک ساعت 1.5 گفت باشه بعد گفت شیطون برای چی منم گفتم حالا بیاد اونم گفت برام جلق می زنی منم عصبانی شدم رفتم سر صندلی خودم

روز جمعه با چرخم رفتم پارک دیدم با برادرش اومده رفتم جلو با هم حال و احوالپرسی کردیم یواشکی بهش گفتم چرا برادرتا اوردی گفت مامانم گفته تنها نرو خلاصه برادرشا پاس کردیم گفت بریم تو دستشوئی ها منم حشری بودم گفتم بریم برادرش نبود با چرخم رفته بود بازی کنه وارد دستشوئی که شدیم کسی داخل نبود اول اون وارد دستشوئی شد من دم در وایستادم رفت اخر دستشوئی گفت نگفتی کیرت چه قدره منم گفتم از تو ریز تره کیرشا در اورد گفت اندازه ی این میشه دلم می خواست فقط بخورمش تا اینکه رفتیم روی صندلی های توی پارک نشستیم بهش گفتم جا داری بریم گفت که اره توی مدرسه منم گفتم کجا بعد فهمیدم . مدرسه ی ما کنار اموزش پرورش بود کنار اونم یه خونه خرابه که کسی نمی دید گفتم باش کی بریم گفت یه هفته دیگه گفتم چرا یه هفته دیگه گفت که اخه بابام میاد دنبالم چهارشنبه ها زود تعطیل میشه منم قبول کردمو رفتم توی مدرسه بودیم همش بحس می کردیم اون می گفت من میکنم منم میگفتم اول من خلاصه روز چهارشنبه زنگ اخر ورزش داشتیم فراری زدیم رفتیم توی خونه خالیه نیم ساعت بحسمون این بود که اول کی بده که من قبول کردم سریع شلوارشو در اورد که دیدم اب از کیرش داره میاد راستش من هنوز کیرم اب منی نداشت خلاصه با خجالت شلوارمو کندم کونمو نشونش دادم و سریع منو بر گردوندو کیرشو مالوند به سوراخ کونم منم برگشتمو گفتم بسه حالا من دیدم نمیده التماسش کردم گفت که نه منم بهش راستشو گفتم که من مال تو ام و از کیرت خوشم اومده فقط یه کوچولو بده که من مطمعن بشم به کسی نمی گی که من بهت کون دادم قبول کرد منم محکم کیرمو به سوراخ کونش مالوندم بعد گفت بسه شنبه فراری می زنیم من اساسی می کنمت منم گفتم باش این 3 روز برام مثل یه سال گذشت تا این که روز شنبه زنگ اخر فراری زدیم البته معلمم نداشتیم رفتیم توی اموزش پرورش گفت 1 دقیقه کاری دارم رفت توی دستشوئی ها از توی دستشوئی ها یه چیزی بر داشت اومد گفتم این چیه توی دستت گفت ول کن بریم جرت بدم منم حشری گفتم بریم رفتیم اتاقه دیدم کیرش راسته گفت برام درش بیار منم درش اوردم خیلی بزرگ شده بود گفت بخور خلاصه بعد کلی حرف شروع کردم به خوردن بهم گفت به حالت رکوع وایست منم خم شدمو اون یه چیزی در کونم مالوند که فهمیدم از توی دستشوئی مایه دستشوئی اورده بود کیر شو اورد گذاشت دم سوراخ کونمو یواش یواش کرد توش دردم گرفت زیاد ولی تو خودم بودمو حرفیس نزدم شروع کرد به تلمبه زدن با دست روی کونم میزد البته یواش منم حشری حال می کردم کم کم زیاد شد سرعتش که گفت خوابیده بزنم گفتم که نه لباسام خاکی میشن گفت تو به پشت بیفت روی کیف هامون پاهاتم بزار روی سینت منم قبول کردمو بعد شروع کرد به کردنم ازم لب می گرفت که دیدم بلند شدو گفت خم شو بعد تند تند تلنبه زد که یه چیز داغی تو کونم حس کردم فهمیدم ارضا شده بعد بلند شدو ازم لب گرفتو خداحافظی کردیم الان یه سالو نیم می گذره تازه فهمیدم همسایه ایم هفته ای دو سه شایدم 4 بار منا می کنه ولی کم تر از2 باردر هفته نمیشه اونایی کون دادن می دونن الانم تصمیم دارم زمانی منا می کنه عکس بگیرم یه تاپیکم بسازم برای عکسام الان دیگه توی مدرسه نمی دم بهش بیشتر می رم دم خونشون فاصلهشون یه خیابونه بغل خونشون یه خونه خالی هست تعمیرگاهه دو ساله تعطیله باهم تنها حال می کنیم خواهش می کنم نگید که واقعی نیست چون من مرض ندارم این قدر الکی بنویسم نظر فراموش نشه

نوشته:‌ امیر


👍 0
👎 0
17981 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

442220
2014-10-28 21:39:42 +0330 +0330
NA

خیلی‌ سعی کردی لهجه کیریتو درست کنی‌ ولی‌ اون “منا” رید به همه تلاشت.

0 ❤️

442221
2014-10-28 23:51:50 +0330 +0330
NA

اصفهان چقد گی زیاد شده :|
ایششششش

0 ❤️

442222
2014-10-29 07:10:35 +0330 +0330
NA

اهاي حيووني كه اسمه مستعارتو گذاشتي ريد به اسلام واقعا از حيوون هم پستري

2 ❤️

442224
2014-10-29 07:58:31 +0330 +0330

مردشور خودتا و اون لهجتا ببرن…
کی یاد میگیرید نرینید به زبان فارسی آخه… خداااااااااا

0 ❤️

442227
2014-10-29 12:42:52 +0330 +0330
NA

راست میگه واقان باید رید به اسلام وریش خمینی کسافت

1 ❤️