سلام این داستانیو که میخوام براتون بگم کاملا واقعیه و دوست داشتم براتون تعریفش کنم خودمم خیلی دوستش دارم…
من محمدم ۱۸ سالمه قدم ۱۸۰ وزنم ۶۵ هیکلم لاغر پوستمم سفیده …
خلاصه داستانیو که میخواستم بگم از این قراره که حدودا یک سال پیش دوران مدرسه ها اون موقع من ۱۷ سالم بود و مدرسه میرفتم هروز صبح ساعت هفت سوار اتوبوس میشدم میرفتم مدرسه وقتی به ایستگاه دوم میرسیدم یه آقایی با هیلی مردونه و جذاب و قد بلند و هیکلی و سن بالایی سوار اتوبوس میشد.
هر وقت میدیدمش تو دلم میگفتم اوف چه هیکلی داره چقدر جذاب…!
صبح ساعت هفت اتوبوس خیلی شلوغ میشد همه به هم چسبیده بودن منم وقتی اقاهرو میدیدم حشری میشدم و دوس داشتم بهش نزدیک بشم اونم همیشه یه جوری بهم نگاه میکرد و همش باسنم نگاه میکرد منم از نگاهش خیلی خوشم میومد ، منم همیشه باهاش چش تو چشم میشدم و به هیکل سکسیش نگاه میکردم . خلاصه یکی از روزها که بارون میومد و منم سوار اتوبوس شده بودم ، اوتوبوس خیلی شلوغ بود و اون اقاهم سوار اوتوبوس بود از قصد رفتم خودمو نزدیک اقاهه کردم جفتمون سرپا بودیم و صندلیا جا نبود ، اتوبوس ایستگاه وایساد و مسافرای بیشتری سوار اوتوبوس شدن و اتوبوس تنگ تر تنگتر میشد و منو اقاهه بهم نزدیک
تر میشدیم تا این که بلخره چسبیدیم بهم منم از خدا خواسته پشتمو کردم بهشو باسنمو چسبوندم به کیرش ، اونجا فهمیدم که راست کرده اولش خجالت میکشیدم بعد نگاهش کردم دیدم داره بهم میخنده و یه چشمکم بهم زد و خب منم خندم گرفت…یهو تو درگوشم بهم گفت عجب کونی داری پسرجون دوس داری بکنم توش؟
منم خندیددم و هیچی نگفتم و بعدش کونمو حسابی به کیرش میمالوندم آخ خیلی حس خوبی داشتم کیرشم معلوم بود خیلی گندست ،کیرش حسابی سفت شده بود و کاملا راست کرده بود رو کونم هیچکس مارو تو اتوبوس نمیدید از بس که شلوغ بود کسی حواسش نبود، یهو دستمو گرفت برد سمت کیرش یه چشمک بهم زدو خندید بعد در گوشم گفت بمالش… من از خدا خواسته کیرشو حسابی میمالیدم اونم با دستای کلفتش کونمو داشت ماساژ میداد…
این بار دستمو برد داخل شلوارش دیدم شلوارشو شل کرده منم دستمو بردم داخل شرتشو دستم خورد به کیرش کیرش واقعا کلفت بود تاحالا تو عمرم کیر به این باحالی لمس نکرده بودم خیلی دوس داشتم براش بخورم و بهش کون بدم داشتم دیوونه میشدم یهو دیدم کارتشو دراورد بهم داد در گوشم بهم گفت اگه دوس داشتی هم دیگرو ببینیم به شمارم زنگ بزن میام دنبالت بعدش با دستشو اورد لای کونم انگشتم کرد و بهم دیگه لبخند زدیم بعدش اتوبوس ایستادو پیاده شد خیلی دوست دارم دوباره ببینمش راستش دیگه روم نشد بهش زنگ بزنم ولی هنوزم که هنوزه شمارشو نگه داشتم … .
نوشته: محمد
کصشر
اولا هرجایی که تنگ و پر از جمعیته حواسا جمع تره مثل مترو که همه به گوشیت نگاه میکنن:||||
کصکش اون دستاش بزرگ بود و داشت کونتو میمالید؟؟؟
تو هم دستتو کردی تو شلوارش کیرشو مالیدی؟؟
کونتو گاییدم باو
والا یبار یکی به من چسبید تو اتوبوس (کونشو میمالید به کیرم) سرمو بالا گرفتم و دیدم حداقل 4 تا چشم رو ما بود . شدیدانم شلوغ بود اتوبوسه . خلاصه سریع تو اولین ایستگاه پیاده شدم تا دردسر نشه! اونوقت تو دستتم کردی تو شلوارش!
دیگه عَنِ دروغو دراوردید شماها/"
دوستان متوجه شدید دیگه این یه داستان گی بود؟??? مرزهای گی و گی بازی رو جابه جا کردی کونی الکسیس به این راحتی پا نمیداد تو دادی
کونیا یه ضرب المثل دارن که میگن
کیر کلفت مثل الکله
بهش ندی میپپره
برو کونتو بده
چقد کونی زیاد شده
خسته نباشی دلاور! خدا قوت پهلوان! یلی از خطه کونی آباد
شیر دستشویی ها ! پلنگ جدول ها
بهت تبریک میگم برای کسب کیر طلایی و دیلدویه برنزی!
دروغ گفتی معلومه حالا فقط به میله اتوبوس ندادی
کاملا تخیلی بود هرچیم که شلوغ باشه محاله بتونید دست کنید تو شلوار همدیگه و کسی نبینه.خواستی بدی در خدمتم بیبی?
توهم از اونایی که دوس دارن مامانشونو بیارن وسط…
اگه اصرار به واقعی بودن داستان نمیکردی اینهمه توهین نمیشنیدی یه کلمه مینوشتی فانتزی بشررر!!دیس لایک بخاطر غیر واقعی بودن
خب کونی عزیز محمد
اولا داستانت واقعی نیست . دوما تواتوبوس با این چرندیات که نوشتی نمیشه اینکارو کرد . کمتر گلم جغ بزن مخت مرخصه .گلم لاقل بگو فانتزی بود که باور بشه کرد.
بابا بی آرتی من هزارنفر به کیرم مالیدن خودشونو راست میگه بنده خدا
انقدرا داستان توی شهوانی خوندم که فرق داستان تخیلی تو احمق جقی رو با ی داستان واقعی متوجه بشم…توی اتوبوس واسش مالیدی؟اونم کونتو مالید؟هیچ کسم متوجه نشد…حتما میخاسی بنویسی واسش ساکم زدم اما هیچ کس نفهمید.آخرشم آبشو ریخت توی دهنم بازم همه نگاهاشون ی طرف دیگه بود…دیسلایک
عجب، دوران مدرسه ها، مدرسه میرفتی!!؟؟