گی بعد آشتی

1392/06/27

سلام من حسینم21سالمه
این داستان حدودن مال 3یا 4سال پیش هست
من رزمی کارم تکواندو من با بچه های محلمون با هم میرفتیم باشگاه محلمون تو منطقه ارمنی نشین خدن اون محل میشینیم چون من قدیمی تر از بچه محل مون تو باشگاه بودم بودم جلو تر از اونا میدویدم اونا چون از من بزرکتر بودن همیشه به من حصودی میکردن واسه همین یک روز با هم قرار گذاشتن با من قهر کنن تا من جامو به اونا بدم منم قبول نکردم
بعد اونا با من قهر بودم چون من یکمی خوشگل ترم بودم خیلی به من نظر داشتن
واسه همین با هر کسی رابطه نداشتم
یک روز که با یک از بچه از بچه های کوچمون داشتیم از فوتبال می امدیم
رضا دیدم خیلی باهاش شیش بودم ولی بخاطر باشگاه مجبورش کرده بودن با من قهر کنه
او دید که از بچه های باشگاه کسی نیست امد نزدیک سلام کرد جوابشو ندادم
به راهمون ادامه دادیم اونم پشت سرما امد تا رسیدم به خونمون دوستم از من جداشد رفت من رفتم خونه دیدم هیشکی نیست زنگ زدم به بابام گفتم کجاین گفت رفتیم بیرون
گفتم کی میای گفت شب
من که ساعت نگاه کردم دیدم ساعتای 11تو همین فکر بودم به فکر رضا افتادم
زنگ زدم به خونشون گفتم رضا هست
گفتش اره رضا گوشی رو برداشت گفتم سجادم بیا جای خونه ما قطع کردم
بعد 5 دقیقه اف اف مون زنگ خورد ورداشتم دیدم رضاه گفتم بیا بابا…
گفت کسی نیست گفتم نه
امد بابا گفت سلام اقا حسین دیگه مارم ادم حیاب نمیکنی با سنگی نی جوابشو دادم گفتم تو قهر کردی
گفت مجبورم کردن
گفتم میدونم همین جور حرف میزدیم که نمیدونم چیشد حرف رسید به حرفای سکسی
…بهش گفتم سوپر بزارم گفت بزار
یک سوپر مشتی گذاشتم
رو مبل کنار هم نشسته بودیم
شهوت تو وجودم موج میزد
نمیدونستم چیکار کنم
یک دفعه فکر به سرم زد
بهش گفتم هنوز ما اشتی نیستیم
تعجب کرد
گفت باز چرا
گفتم تو خیلی در حق من نامردی کردی
گفت مجبور بودم گفتم من نمی دونم
تو همین حرفا بودیم که یک دفعه بهش گفتم یک راه داره
گفت چی
دستم گذاشتم رو کیر مالوندم گفتم این
اول میگفت نه… با کلی خایه مالی قبول کرد
رفتیم تو اتاقم در بستم لخت شدیم
اوف چه چیزه بود
بهش گفتم اول من گفت باشه ولی باید به منم بدی
گفتم باشه
رو تخم نشستو بعد گفت دراز بکشم گفتم اره
منم رفتم کیرمو با کرم جرب کردم
رفتم روش نشستم
رضا گفت فقط لای بزنی گفتم باشه
بک تو انداختم وسط لای پاش
شانس مام هنوز مو در نیورده بود
یکمی بالا پاین کردم بهش گفتم این جوری حال نمیده رضا
گفت نه همین جوری بکن
با کل خایه مالی رازیش کردم تو کون سرشو بکنم
گفتم به دیوار تکیه بده پاتو باز کن
تکیه داد پاشو باز کرد
سر کیرمو تف انداختمو یکمی لیزش کردم
همی مگفت اروم بکنی
میگفتم باشه
سر کیمو دادم تو کونش یک اخی کشید گفت بسه گفتم لاسی بزار هم سرش بره
گفت بیشتر نکنی درد داره
گفتم باشه بیشتر دادم تو دیدم داره اخه اوخ میکنه هی میگفت درد داره بکش بیرون من میگفتم ا لان ابم میاد یک دو دقیقه توش بود دیدم بهش عادت کرده زیاد حرف نمیزنه
یکمی بالا پاین کردم گفت چیکار میکنی
گفتم اینجور زود تر میاد گفت پس اروم اروم هی تلمبه میزدم دیگه کیرم تا تو کونش بود
داشت کم کم ابم میامد تلمبه قوی تر کردم گفت لاشی چیکار میکنی پارم کردی
من هی میگفتم داره میاد
گفت نریزی تو گفتم حواسم هست
یک دفعه ای دیدم اخ چه حال داد اب ریخت تو کونش بهش گفتم شرمنده نتونستم نگرش دارم ریختم تو گفت لاشی بکش برون گفتم الا ن بیارم بیرون میریزه رو دوشک نجس میشه چهر تا فهش اب دار داد منم توجه نکردم تا ته خالی کردم
بعد کشیدم بیرون با دسمال کاغذی خودوم تمیز کردم گفتم بیا بکن گفت تادست شوی برم میام جرت میدم
گفتم باشه رفت دستشوی منم سریع لباسامو پوشیدم رفتم دم درخونه امد بیرون دید من نیستم دنبالم گشت دید بیرون نشستم داد زد حسین بیا خوهر کسته منم توجه تکردم… نکردم بعد چند دقیقه امد بیرون یک زد زیر گوشم گفت خواهر تو میکنم منم تو جه نکردم بهش گفتم اینم مزد این جور رفاقت کردنت بود… الان چند سال به خونم تشنه ولی هنوز سوتی بهش ندادم … ممونو که خودی

نوشته: حسین


👍 0
👎 0
45965 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

399122
2013-09-18 09:15:48 +0430 +0430
NA

خاکم بر سرت و نوشتنت نشد ما یه داستان بخونیم که غلط املایی نداشته باشه.
بعدش اینکه ما نفهمیدیم تو حسین بودی یا سجاد؟!!!
بالاخره اونم تو رو جر میده زیاد نگران نباش اگه همون روز بهش داده بودی الان راحت بودی ولی اینو بدون اگه یه جا گیرت بیاره طوری بگات میده که تو رکوردهای گینس بنویسن.

0 ❤️

399124
2013-09-18 15:18:33 +0430 +0430
NA

بهش گفتم بیا بابا !!!

اونم اومد بابا !!!

منظورت خدایی نکرده بالا نیست که ؟! :?

0 ❤️

399125
2013-09-18 19:01:50 +0430 +0430
NA

هم ریدم به اون سوادت
هم گه به کله گوز خوردت

0 ❤️

399126
2014-12-07 05:38:24 +0330 +0330

خاک تو اون سرت خاک تو اون سرت خاک

0 ❤️