گی تو دوران سربازی

1396/01/29

سلام اسامی رو عوض کردم ولی داستان کاملا واقعیه
حدود 10 ماه از خدمتم تموم شده بود که منو فرستادن به یه یگان عملیاتی .من که تا اون موقع تو خدمت به قول بعضی ها بخور و بخواب بودم برام یکم سخت بود .اوایل خدمت چون با سربازا آشنا نبودم یکم برام سخت گذشت ولی چون گروهبان یک بودم و هم پایه خدمتم هم حدود 10 ماه بود منو به عنوان ارشد اسایشگاه انتخاب کردن از طرف فرمانده ایی بعدش دیگه سربازا به حرفم احترام میزاشتن .بین سربازا یه سرباز بود که بقیه اذیتش میکردن چون هم خوش قیافه بود و هم مظلوم منم به خاطر اینکه هواشو داشته باشم زیاد بهش کاری نداشتم .چند وقتی با یکی از گروهبانا ی اسایشگاه میپرید و هم غذآ بودن که بعد مدتی دیدم دعواشون شد و گروهبانه هی میگفت که اون کونیه منم گوشی دستم اومد اوردم پیش خودم و گفتم از این به بعد با من هم غذا باش و غذای منم بگیر هیچی کمکم به من اعتماد کرد گه گداری رو تخت میخوابید و براش قلنجشو میگرفتم آخه یکم ماساژ بلد بودم هر پنجشنبه میرفت تو شهری چون نزدیک خونشون بود . یه بار بهش گفتم که آخر هفته با هم بریم تو شهری و قبول کرد . برگه ها مونو گرفتیم و جدا از هم رفتیم بیرون پادگان یکم تو شهر دور زدیم بعد گفتم بریم تهران اونم قبول کرد رفتیم تهرا ن یکم تو تهران گشتیم و سرگرم شدیم رفتیم تو پارک و رو چمنا دراز کشیدیم و حرف میزدیم که همش لباش رو گاز میگرفت و چشمک میزد منم بهش گفتم که بزار شب شه یه مار میخوام بهت نشون بدم اونم حرفی نزد فهمیدم که دلش میخواد شب رفتیم مسافرخونه و جاتون خالی یه جوجه زدیم و حسابی سیر شدیم من رفتم رو تخت دراز کشیدم و شلوارمو در آوردم و با شورت خوابیدم . اومد کنارن و سرشو گذاشت رو سینم و حرف میزدیم که بهش گفتم برو یه دوش یگیر تا منم بعد تو برم رفت و حسابی دوش گرفت منم رفتم بعدش اونم با یه شورت مایو که مال شنا بود اومد کنارم رو تخت من دراز کشید دستمو انداختم رو پشتش اونم هی عشوه میومد و چشمک میزد دیگه دل رو زدم به دریا و بوسیدمش دیدم که میخواد لب بگیره حسابی لبای همو خوردیم چقدر ناز بود دستمو کم کم بردم رو کونش که یه دفعه گفت آروم گفتم چی شده گفت شورتم مایو و زیر کونم رو عرق سوز کرده میسوزه گفتم باشه و اروم بردم زیر شورتش و با کونش ور میرفتم و ازش لب میگرفتم دیگه طاقت نداشت و نفس نفس میزد بلند شدمو شورتشو آروم در آوردم چه کون سفیدی حسابی کیرم شق شده بود دورو بره کونشو لیس زدمو میخواستم بکنمش که گفت بزار کیرتو ببینم .منم کیرم رو درآوردم حدود 17 18 سانتی میشد یه نگاه کرد و گفت باشه سوراخشو تف زدم که گفت ژل مو نداری منم گفتم آخه سربازو ژل مو همین تف رو داریم کیرمو آروم گذاشتم در سوراخش که دیدم راحت داره میره تو حسابی تلمبه میزدم و اونم همش میپرسید حال میکنی یا نه منم همش تلمبه میزدم سه دیقه ای تلمبه زدم دیدم داره آبم میاد کشیدم بیرون و یه وری خوابوندمش و از بغل شروع کردم و بعد داگ استایل اوف که وقتی رفت رو داگ استایل دیگه داشت آبم میومد که خوابید رو شکمش منم که کیرم تو کونش بود و داشتم ارضا میشد ولش نمیکردم و هی تلمبه میزدم که آبم لومد ریختم تو کونش چه حالی داد بلند شد رفت دستشویی و اومد گفت دیگه تو رو خدا تو کونم نریز گفتم باشه یکی دو ساعت بعد دوباره شروع کردیم و انواع اقسام مدلا رو روش پیاده کردم و گاییدمش دیگه آبم نمیومد اینقدر گایید بدومش که وقتی داگ استایل شد و لای کونشو باز میکردم میگوزید و دست خوش هم نبود حسابی سوراخش باز شده بود دیگه حتی کیرم درست راست نمیشد و گفتم که ساک بزنه اولش ناز میکرد ولی بعد شروع کرد به خوردن البته بگم حسابی کیرم رو شسته بودم ایقدر خورد تا سه باره آبم اومد . اون شب هیچ وقت یادم نمیره بعد اون هر یکی دو هفته باهم بیرون میرفتیم . تا اینکه من خدمتم تموم شد و اومدم پنج شیش ماه بعد یه نامه برام اومد از همون دوستم بود گفته بود که میخواد بیاد شهرمون خونه ماهم شمال بود اومد خونه میخواستم تو خونه ترتیبشو بدم که قبول نکرد با هم رفتیم بابل و محمود آباد حسابی دریا چرخوندمش و اومدیم هتل و دوباره تا صبح کردمش . الان ازدواج کرده و دختر هم داره .بعدش از بچه های دیگه که باهاشون در ارتباط بودم فهمیدم با چند نفر دیگه بعد از من هم رابطه داشته . ببخشید که سرتون رو درد آوردم چون تا حالا خاطره ننوشته بودم .

نوشته: غریبه


👍 8
👎 7
9626 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

590348
2017-04-18 21:10:41 +0430 +0430
NA

ﺷﺐ ﺷﻪ ﻣﺎﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻱ ﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﻱ ﺧﻴﻠﻲ ﺧﻨﺪﻳﺪﻡ ﺑﭽﻪ ﮔﻮﻝ ﻣﻴﺰﻧﻲ ﺍﺯ ﺣﺎﺝ ﺍﻏﺎ ﻃﻮﺳﻲ ﺍﺳﻜﻲ ﻣﻴﺮﻱ ﻛﻠﻚ ﺗﻮ ﻛﻴﻮﻧﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻱ ﺷﻴﻄﻮﻥ

2 ❤️

590415
2017-04-19 01:29:49 +0430 +0430

گروهبان چون مظلوم بود هواشو داشتی کونش گذاشتی؟ نیازی به خوندن نیست دیسلایک

0 ❤️

590424
2017-04-19 03:39:56 +0430 +0430

منم کون سفید و یکم گشاد خیلی دوس دارم…

0 ❤️

590506
2017-04-19 14:38:10 +0430 +0430

گروهبان یکم
اشتباه زدی داداچ ?

0 ❤️

590581
2017-04-19 21:11:32 +0430 +0430

لاشی خان اول داستان میگه “اسامی رو عوض کردم ولی داستان کاملا واقعیه”…آقا شما اصن اسم دیدین توی داستان؟جز چندتا درجه مثل:گروهبان و …چیز دیگه دیدید؟؟؟خب عن کون آقا،واسه چی اولش نکته انحرافی میگی !!! (dash)

0 ❤️

590707
2017-04-20 11:20:52 +0430 +0430

من كلا با گي حال نميكنم…
حالم بهم ميخوره…

0 ❤️

590714
2017-04-20 11:50:14 +0430 +0430

خاک توی سر کونیت کنن

0 ❤️