گی زمان خدمت

1396/09/09

با سلام وخسته نباشي به دوستان
من تهران خدمت ميکردم وبچه شهرستان بودم و پست ما هر 24 ساعت يکبار عوش ميشد وروز بعد کهميشد من ترس از کلفتاي پادگان اون روروز رو در
بيرون از پادگان سپري ميکردم و اين يهمدت گذشت که يک رزو خسته بودم ساعتاي 2 يا 3 ظهر بود که رسيدمبه ميدان ازاداي يه
جاي دراز بکشميکم هم چرت بزنم و يه ادم 45 ساله اومدطرفم که يکم کوسشرگفتيم بعد گفت ميخواي امشب هيمنجا بموني گفتم مجبورم گفت بخاطرچي
منم گفتم بخاطر کلفتا برگشت گفت کلفتاي چي منم گفتم برج بالا ها اذيتميکنن بعد گفتبيا بريم مسافرخونه
اول قبول نکردم بعدکه اسرار زيادکرد من قبول کردم

بعد توراه که بوديم گفت امشب بايد يه حالي باهم بکنيم گفتم حال چي سکس کنيم من جا خوردم گفتم ن برگشت گفت نترس منم بهت حال ميدم يکم خيالم راحت شد بعد که از بي ار تي پياده شديم رفتيم سمت مترو بريم راه اهن براي کرايه مسافرخونه تو راه مترو که بوديم که جمعيت زياد شده بود يکسر کير منو ميامليد که کير من هم سيخ شده بود من به خودم گفتم سعيد امشب کونت بگا رفت هم ناراحت بودم هم خوشحال وقتي که رسيديم مسافرخونه هزينه رو حساب کرد بعد رفتيم داخل مسافرخونه
يکم که با اقا فرهاد صبحت کرديم برگشت به من گفت برو در رو قفل کن من که رفتم درو قفل کردم به من گفت لباساتو در بيار راحتباشي منکه داشتم لخت ميشدم فقط گفت شورتتو در نيار
من هم در نياوردم رفتم سمتش دست زد به کيرم هميني که دست زد راست شد به من گفت برو اون سمت تخت رو بيگر بچسبونيم بهم داخل اتاق چهار تخت بود دوتاشو چسبونديم بهم بعد به من گفت برو دراز بکش قبلش که بهکيرم دست زد
شورتمودر اوردم وقتي که دراز کشيدماون لباساشو در اورد فقط شورتشو درنياورد بنظرم کيرش کوچيکبودچون تا وقتي که من باهاش بودم با همون شرت بود
وقتي که مندرازکشيدم فرهاداومد سمتم يکم لبمو بوسيد بعديواش يواش رفت از سينه تا نزديکاي پشما که زده بودم ليسيد و بعد کيرمو ساک ميزد که يه پنج دقيقهاي بودکه ساک ميزد
که صداي اه ناله ي من اتقا روپرکرده بود که من تو حال خودم نبودم
ولي اون لحظه خيلي خيلي برام خاطره شده بود
و فهميدم داره ابم مياد که کشيدمش کنار گفتم بسه که گفتم نزارم ابم بياد گفتم حالا زوده
بعد گفتم پاهاتو بده بالا قبولنکرد بازهم هنوز شورت پاش بود خوابوندمش به پشت
يکم با زور شورتشو پايين کشيدم بهم گفت تروخدا اروم بکنيا گفتم باشه و ديدم يکم کيرم خشک شده گفتم برگرد
يکم ديگه ساک بزن اونم از خدا خواسته بازم رفتم توعالم هه پروت
بعد خوابوندمش به پشت ديدم قشنگ پشماي کونشو زده خيلي خوشم اومد يه تف انداختم دم سوراخ کونش
بهش گفتم کونتوباز کن ميخوام تف بريزم اونم باور کرده بود من سريع کيرو فشار دادم رفت داخل سوراخ کونش الان راست کردم ياده ائن موقع افتاده
حاضرم کل دنيامو بدم اونلحظه برگرده حالا از موضوع دور نشيم همين که زدم رفت تو سوراخ کونش
صداش بد جوري پيچيد تو اتاق من ترسيدم يکم کيرمو در اوردم بعد هيکلش درشت بود منو هل داد کنار بهم گفت ديگهبهت کون نميدم همون ساک رو ميزنم برات گفتم ن
من الان تو عالم هه پروتم نميشه ساک بزني الان فازش به اينه که
بکنمت بعد يکم ديگه کوسشر براش گفتم تا راضي شد بهش گفتم با دستت يکم بمال و تف بزن تا راست شه
يکم که مالوند گفتم بخواب ديگه اعصابم تخمي شده بود گفتم اين دفعه پاشي ميرم
.بعدمن يواش يواش کردم تو سوراخ کونش که کمکم صداش داشت در ميامد
بعد گفتم بازم ساک بزن يکم خيس بشه بعد پاهاشو دادم بالا بازم يواش يواش گذاشتم دم سوراخ کونش
يهويي فشار دادم رفت تو که ديدم يه داد زد و گريه اش در اومد من هم کيرمو دراوردم يکم باهاش صبحت کردم تا اروم شه
بعد که اروم شد گفتم بازم ساک بزن يکي دو دقيقه ساک زد بعد خوابوندمش به پيشت ديگه اين دفعه دلم براش سوخت
اروم اروم کيرمو گذاشتم دم سوراخش فقط يکم سر کيرمو گذاشتم تو سوراخ کونش يکمي بازم موندم
که دردش اروم شه بعد دوسه دقيقه کيرمو تو کونش عقب جلو کردم يه پنج دقيقه اي هيمنجوري داشتم ميکردمش فهميدم داره
ابم مياد بهش گفتم بريزم تو کونت؟
گفت بريز
من هم ريختم تا اخر ابم تو کونش بعد کيرم داشت کوچيکتر ميشد که بازم کيرمو گرفت ساک زد يه پنج دقيقه اي دوباره کيرم راست شد
يه ده دقيقه ديگه بازم ساک زد باز ابم اومد ولي اين دفعه گفت ميخوام ابتو بخورم
من گفتم ن گفت خوشم مياد گفتم باشه ابمو خورد و گفت من بايد برم سرمغازه
نميدونم راست گفت يانه
شمارشو داد بهم الان هرچي ميگردم پيداش نميکنم
ولي کاشکي بازم اون دوران برگرده
خيلي ممنون که اين داستان منو خونديد .لطفا براي نظراتتون فحش ننويسيد .
اگر غلط املايي داتشم منو ببخشيد
داستان کاملا واقعي

نوشته: سعيد


👍 2
👎 6
4077 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

663688
2017-11-30 21:37:00 +0330 +0330
NA

سبک نگارشت تخمی بود داستانتم کیری

1 ❤️

663699
2017-11-30 22:09:18 +0330 +0330
NA

ﻻﻣﺼﺐ ﺳﺮﺑﺎﺯﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻛﻴﻮﻧﺪﻩ ﺧﻮﻧﺴﺖ
ﺍﻛﺒﻨﺪ ﻣﻴﺮﻳﻦ ﮔﺸﺎﺩ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﻣﻴﮕﻴﺮﻳﻦ :S

2 ❤️

663707
2017-11-30 22:43:52 +0330 +0330

کوسشر مرد ۴۵ساله اومد بهت کفت بریم مسافرخونه تو هم ندیده نشناخته رفتی عاره جون عمت

0 ❤️

663719
2017-11-30 23:49:08 +0330 +0330

عرض شود که واجب تر از رفع بیکاری و کنترل جمعیت و کاهش فساد یه کارگاه قواعد دستور زبان فارسیه که فقط توش یادت بدن اخر هر جمله نقطه بذاری…

0 ❤️

663744
2017-12-01 03:58:32 +0330 +0330

کورنومتر دستت بود! پشت هم ساعت اعلام میکردی

0 ❤️