گی من و هانی

1391/12/04

تابستان تازه شروع شده بود من که تفریح زیادی نداشتم بیشتر دنبال این بودم که از گرمای تابستان فرار کنم این بود که دوستام پیشنهاد دادم بریم استخر بچه هام همه پایه … این شد که برنامه رو چیدیمو جاتون خالی رفتیم استخر …روز خوبی بود خیلی خوش گذشت سانس که تموم شد اومدیم تو رخت کن ااتفاقی چشمم خورد به یکی از اتاقا که دونفر توش بود نگاه که کردم دیدم آشنان هانی و امید بودن بچه های کوچه بغلی بچه محل بودیم و یه سلام علیکی داشتیم یه سری به نشونه سلام تکون دادمو اونام جواب دادن اون روز گذشت . یه هفته ای از اون ماجرا گذشت بدجوری هوایی استخر شده بودم اما کسی پای اومدن نبود ساعت 10/11صبح بود ردم بیرون داشتم قدم میزدم تو خیابون که یکی بهم سلام کرد هانی بود بعد سلام و احوالپرسی و کمی وراجی پرسید کجا میری قضیه رو بهش گفتم ٰ گفت منم هوس کردم یه تنی به اب بزنم این شد که باهم راهی استخر شدیم تو راه بهم گفت عادت داره با هرکی میره استخر باهاش بره تو رخت کن خندیدم و گفتم خیالی نیست خلاصه رفتیم تو استخر تو رخت کن یه دفه جلوم کشید پایین … چه بدنی داشت سفید و بی مو راستشو بخواین رفت تو مخم تو تمام سانس فقط داشتم به بدن اون فک میکردم سانس که تموم شد دوباره رفتیم تو یه رختکن انقدر بهش فک کرده بودم که بی اختیار مثل اون مایو در آوردم تا بدن تمیزشو دیدم مثل خروس راست کردم هانی پشتش به من بود خودمو زدمم به بی خیالی که انگار چیزی نیست که دیدم هانی چشمشو دوخته به کیرم گفتم چیه مگه تاحالا ندیدی ؟ شهوتت تو چشاش موج میزد با حرص گفت عجب کییری!!! گفتم مال خودته میتونی بخوریش… هنوز حرفم تموم نشده بود که دیدم چسبیده به کیرمو حالا نخور کی بخور… ترسیدم گفتم هانی اینجا جاش نیست بی خیال سر فرصت بهت میگم بیا پیشم . شب خوابم نمیبرد همش به هانی فک میکردم نفهمیدم کی خوابم برد فقط بیدار که شدم دیدم خونه تنهام باخودم گفتم وقتشه رفتم دنبال هانی اونم از خداخواسته نه نگفت اومدیم خونه سریه لباساشو درآورد داغ داغ بود یکم باهم لب بازی کردیم لباسای منم در آورد شروع کرد به خوردن باورم نمیشد خیس شده بودم داشتم از شق درد میمردم چرخوندمش دستاشو گذاشت رو کاناپه و دولا شد داشتم دیوونه میشدم آروم گذاشتم لای چاک کونش که گفت بکن تو من که برق از کلم پریده بود …یرمو خیس کردم آروم فشار دادم ممممممممممممممممممممممممم چقدر حال داد دیگه نمیخواستم درش بیارم هانی که انگار حال و اوضاعش بدتر از من بود خودشو عقبو جلو میکرد دیگه داشت ابم میومد که کشیدم بیرون اما هانی ول کن نبود دوباره شروع کرد به خوردن انقدر خورد که آبم اومد دمش گرم تا قطره آخره ابمو خورد حتی نذاشت یه قطرشم هدر بره … شل شده بودم ول شدم رو کاناپه خیلی بهم حال داده بود از اون به بعد هرموقع میزدبالا میرفتم سراغ هانی اونم که انگار خوشش اومده بود هیچ وقت بهم نه نگفت…
راستی یادم رفت بگم این قضیه مال 15/16سالگیمه و تا 2سال پیش که رفتم خدمت ادامه داشت

نوشته: ؟


👍 2
👎 0
35648 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

363617
2013-02-22 02:35:18 +0330 +0330
NA

داستان بدی نبود ولی به آدم حال نمیداد . من رامین دنبال یه پسر هم سن خودم.

0 ❤️

363618
2013-02-22 03:59:56 +0330 +0330
NA

ممنون. با اينکه يه کم خاليبندي بود چون فکر نميکنم هر پسري اونقدر حشري باشه که تا کير ببينه شروع کنه به ساک زدن. ولي فقط به خاطر اينکه گي بود ، ممنون. و جا داره از ادمين عزيز هم تشکر کنم به خاطر توجه بيشتر به ما همجنسگرايان که در تعداد داستانها و عکس هاي آپ شده در چند هفته ي اخير مشهود است. زنده باد گي!

0 ❤️

363619
2013-02-22 04:08:11 +0330 +0330
NA

تو عید داشتم با مهمون هامون حرفمیزدم، بحثی شده بود، اومدم بگم کودک درونم زنده ست از دهنم پرید گفتم کودک درونم جندست . منو داری…:)))

0 ❤️

363620
2013-02-22 04:11:26 +0330 +0330
g.b

سلام داستان خوبی بود ولی کم بود_توجواب شیخ(البته با ادب) میحوام بگم که چرا نمیشه خیلیاهستن که اینطوری هستن.

0 ❤️

363621
2013-02-22 04:45:04 +0330 +0330
NA

chand salete az kojaee?

0 ❤️

363622
2013-02-22 05:02:01 +0330 +0330
NA

جدیدا مث اینکه همه دارن سر عقل میان
بنظر من داستان گی مخصوص گی هاست
داستانت بد نبود
ولی فضاسازیش خیلی کم بود
درهرحال
به قول شیخ زنده باد گی!!

0 ❤️

363624
2013-02-22 05:28:29 +0330 +0330
NA

چون عاشق کیر تشریف داری کیرمو نره تو کونت.بچه کونی

0 ❤️

363625
2013-02-22 05:56:13 +0330 +0330
NA

من باورم نمیشه بعضیا بیا نظر بدن مبنی بر اینکه از گی بدشون میاد یا هر چیز دیگه!!

0 ❤️

363628
2013-02-22 08:44:33 +0330 +0330
NA

:X mersi…ali bod

0 ❤️

363629
2013-02-22 08:48:41 +0330 +0330
NA

:-C :-C :-C :-C :-C har ki gay dost nadare nakhone…ye kon sefid maman mikham

0 ❤️

363631
2013-02-22 10:25:38 +0330 +0330

خیلی حیف شد که بزرگ شدی کاش هنوز ۱۵ یا ۱۶ ساله بودی

0 ❤️

363632
2013-02-22 10:31:53 +0330 +0330
NA

دیلدو به ماتحت جقیتون

0 ❤️

363634
2013-02-22 12:22:14 +0330 +0330
NA

گی بود نخوندم به امید روزی که میله ی داغ بکنن تو کون تمام گی ها

0 ❤️

363635
2013-02-22 13:41:51 +0330 +0330
NA

خوب gay چه معنی داره تو این سایت داستاناش باشه!

0 ❤️

363636
2013-02-23 14:47:55 +0330 +0330
NA

سلام
قشنگ بود
من از کاشانم هرکی پایست پیام بده

0 ❤️

363637
2013-04-08 11:30:32 +0430 +0430
NA

;) ;) خوب بود دوست داشتم

0 ❤️