یاداشتهای یک کونی

1393/06/21

انباری تو حیاط نیمه تاریک بود.من گوشه انباری شلوارمو کشیده بودم پایین و داشتم کون تپل و قلمبه خودمو میمالیدم. برادرم کنار در انباری بود و در حالیکه داشت کیرشو میمالید از لای در بیرونو نگاه می کرد که ببینه کسی متوجه ما شده یا نه.ممکن بود کسی مارو ببینه و شک کنه و دنبالمون بیاد.بلاخره بزرگترا می فهمیدن که وقتی یه پسر حشری با کیر همیشه راست و یه پسر کون گنده میرن تو انباری و درو میبندن به احتمال زیاد برای گفتمان ادبی نرفتن اونجا! برای همین رعایت نکات ایمنی لازم بود. دو دیقه بعد برادرم سامان کیر بدست اومد طرف من.برگشتم و کون سفید خودمو دادم بغلش.بدجور هوس کیر کرده بودم.اونم که همیشه حشری و کیر بدست بود.سامان یکم دنبه هامو مالید و بعد روغن زد به کیرش.گفت خم شو.من خم شدم و دودستی دنبه هامو گرفتم و باز کردم.سامان با یه دست کیرشو گرفته بود و با دست دیگه کون منو. آروم شروع کرد به فشار دادن.مثل همیشه درد داشتم.سوراخ کونم هنوز تنگ بود.البته تا حدودی دیگه به این درد عادت کرده بودم.با یکم فشار سوراخ کونم باز شد و سر کیرش تو کونم فرو رفت.بخاطر سوراخ بزرگی که کیرش تو کونم درست کرده بود من یه آخ گفتم که سامان با یه جوووون جواب داد.یکم صبر کرد.بعد یواش یواش کیرشو سانت به سانت تو کون قلمبه من فرو کرد.خوب که کیرشو تو کونم جا کرد دو دستی کون منو چسبید و شروع کرد به تپوندن و گاییدن.میدونست درد دارم برای همین آروم می کرد.میخواست کونم به کیرش یکم عادت کنه.ولی هر دو میدونستیم این رعایت و خودداری زیاد ادامه پیدا نمی کنه.سامان اول کار محکم نمی کرد چون میدونست اگه منو زیاد اذیت کنه ممکنه تا مدتی از لذت گاییدن یه کون سفید و خوشگل محروم بشه.برای همین اینبار هم به آرومی تو کونم میتپوند و میگایید. معمولا بخاطر کون تپل و نرمی که داشتم همونجوری آبش میومد و اونم همه آبشو میریخت تو کون من و کونمو میگایید.البته اینبار بخاطر سکس قبلی که البته با یکی دیگه داشت(!) بیضه هاش برای تامین آب برای کون قلمبه من زیاد اماده نبودن.یکم که گذشت تلمبه هاش محکمتر شد.سامان بخاطر لذت گاییدن کون قلمبه من داشت به آرومی آه و اوه می کرد.کم کم با گرم شدن کون من تلمبه های محکم سامان هم شروع شد و با این تلمبه ها صدای شالاپ شولوپ دنبه های من هم بلند شد.صدای آه و اوووه سامان و شالاپ شولوپ کون قلمبه و آخ و اوف من قاطی شده بود.یهو یه صدایی از بیرون اومد! من با یه حرکت کونمو از بغل سامان بیرون کشیدم و کیرشو از کونم در اوردم.سامان اول تعجب کرد.پرسید چت شده کونی!؟ چرا نمیزاری بکنمش!؟ گفتم از بیرون یه صدایی اومد.انگار یکی داره میاد.سامان در حالیکه کون لخت منو گرفته بود تا شلوارمو نپوشم گوشاشو تیز کرد.ولی صدایی نمی اومد.گفت می بینی خبری نیست.برگرد بزار بکنمت. میدونستم تا کونمو نگاد ولم نمی کنه برم.با بی میلی گفتم باش ولی زود تموم کن بریم.گفت باشه.برگشتم و کونمو برگردوندم طرفش.سامان کیرشو گرفت و باز تو کونم فرو کرد.اینبار چون سوراخم گشاد بود کیرش براحتی تا بیخ تو کونم فرو رفت.من خم شدم و سامان دو دستی کونمو گرفت و دوباره مشغول تلمبه زدن و گاییدن شد.دوباره غرق لذت و حال و حول سکس شدیم.یکم بعد تلمبه های سامان شدیدتر شد.داشت آبش میومد.سامان با آه و اوه آخرین تلمبه هاشو به کون من زد و کونمو چنگ زد و کیرشو تابیخ تو کونم فرو کرد و داشت آبش میومد که یهو در انباری باز شد! با خودم گفتم وای بدبخت شدیم!! من از ترس دوباره خواستم از سامان جدا بشم و کیرشو بیرون بکشم.اتفاقا تا حدودی موفق شدم ولی نه کامل! سامان چون میخواست آبشو تو کونم بریزه منو محکم گرفته بود و وقتی من کون قلمبه خودمو کشیدم کنار کیرش تا نصف از کونم بیرون اومد ولی سامان که بخاطر اومدن آبش دیگه تو حال خودش نبود دوباره منو گزفت و محکم کشید تو بغل خودش و کیرشو دوباره تا دسته تو کونم فرو کرد! بعدش یکی دوتا تلمبه محکم دیگه هم محض احتیاط زد که مطمئن بشه کیرش تا بیخ تو کونم فرو رفته! من تسلیم شدم و گذاشتم سامان آبشو تو کونم خالی کنه.دیگه دیر شده بود.نمی تونستم کاری بکنم.سامان متوجه اومدن مزاحم شده بود ولی نمی تونست تو اون موقعیت و موقع ریختن آب کون قلمبه منو ول کنه. سامان تمام حواسش به گاییدن کون نرم و قلمبه ای بود که تو بغلش بود! ولی من بدبخت با یه سوراخ گنده که بین دنبه هام درست شده بود و کیری که تا بیخ تو کونم فرو رفته بود و داشت آّب بیضرو با فشار به داخل باسنم میریخت بجای لذت بردن از سکس تمام حواسم به مزاحمی بود که اومده بود داخل انباری! خوشبختانه انباری نیمه تاریک بود و ما هم پشت وسایل و آشغالا بودیم.طرف مارو نمی دید ما هم اونو نمی دیدیم.ولی صدای پاشو می شنیدم.ا شانس خوب ما چراغ انباری سوخته بود.وقتی عضلات سامان شل شد فهمیدم که بلاخره آبشو تو کونم خالی کرده و کونمو گاییده.ولی هنوز یکم بدنش کرخت بود.مزاحم یه دوری تو انباری زد و رفت بیرون.سامان پرسید رفت؟ گفتم آره انگار رفت.کیرشو آروم از کونم بیرون کشید دستی به دنبه هام کشید و گفت پس بریم.گفتم نه اگه الان بریم بیرون و مارو ببنه که بدتره! باید یکم صبر کنیم.گفت آره راس میگی.حالا اینجا بیکار چیکار کنیم؟ من یه نگاهی به کیر شق و خیس سامان کردم.سامان نگاه منو دید و دستی به دنبه های عرق کرده من کشید و گفت آره انگار تنها کاری که اینجا میشه کرد گاییدن این دنبه خوشگله! بشین قمبل کن بازم کونتو بکنم.من نشستم و چند لحظه بعد بازصدای تلمبه ها و آه و اووووه سامان بلند شد.

نوشته: کون


👍 0
👎 0
27666 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

435789
2014-09-12 16:54:53 +0430 +0430
NA

مسخره بود.گی با برادرو ب هیچ وجه نمیتونم قبول کنم

0 ❤️

435790
2014-09-12 17:04:14 +0430 +0430

نخونده نظردادم برو بخواب تا دوباره کونت و پاره نکردن مجلوغ آخه کسی مجبورت کرده بیای چرندیات بگی و بعد بخوای کلاس نوشتن بذاری

0 ❤️

435791
2014-09-13 01:45:32 +0430 +0430

دنبه نرم وسفید دوس دارم،کسی داشت خصوصی بده…
ای کاش اینقدر از کونت تعریف نمیکردی

0 ❤️

435792
2014-09-13 04:09:22 +0430 +0430
NA

گوسفند

0 ❤️

435793
2014-09-13 04:32:19 +0430 +0430
NA

کیر قلمبم تو دنبه هات،مگه گوسفندی کونکش biggrin

0 ❤️

435795
2014-09-13 16:05:59 +0430 +0430
NA

ادمی یا گوسفند دمبه دار کونی

0 ❤️

435796
2014-09-13 16:19:00 +0430 +0430
NA

من کون میدم کسی نیست منو بکن عایاااااااااااااااااااااااااا

0 ❤️

435797
2014-09-13 16:56:24 +0430 +0430
NA

ننویس باووو
حالمونو از کون کردن به هم زدی، جاکش پدر آدم با داداشش کون کونک بازی راه نمیندازه

0 ❤️

435798
2014-09-13 19:47:35 +0430 +0430
NA

عالی بود ولی با داداشش زایع بود

0 ❤️

435799
2014-09-13 21:46:17 +0430 +0430

منم ميكنم اون كون سفيدو

0 ❤️

435802
2014-09-14 01:38:26 +0430 +0430
NA

بسیار جالب و عالی بود ولی همون طور که از نظر خیلی ها سکس با محارم بده اکثریت گی با برادر رو نمیپسندن ولی من میگم عالی بود توصیفات جالب در کنار یه تابو شکنی در طرح داستان گی .به نظر من با همین استایل به نوشتن ادامه بده.لااقل مطمئن باش اگه همه توهین بکنن من تشویقت میکنم.

0 ❤️

435803
2014-09-14 01:55:29 +0430 +0430
NA

کیرم تو خودتو داستان تخمیت کیررررررررررررم تو اون افکار ملجوقانه تخمی تخیلیت

0 ❤️

435804
2014-09-14 07:17:28 +0430 +0430

مهدی جان فکر میکنم که رفیقتو پیدا کردی . هردوتون باهم کونی های باحالی هستید :))

0 ❤️