یه روز تابستانی خونه باغ شهریار

1395/05/03

سلام.
من علیرضا هستم والعان 22 سالمه ماجرا برای تیرماه سال 1390 هستش.
از اونجایی ماجرای من شروع میشه که یه روز مثل همه روزهای گرم تابستانی بارفقا جمع شدیم بریم استخر که یکی ازدوستانم که اسمش هادی بود پیشنهاد کرد که بریم شهریار تو خونه باغشون.گفت که استخری هست وخلاصه ازاین حرف ها همگی تصمیم گرفتیم که بریم.
وقتی رسیدیم دیدم یه کلبه چوبی پدرش درست کرده ویه میز جلوی کلبه چند تاپایه قلیون امپراطوری روشه .
گفتم اگرمیشه قلیون ردیف کن بکشیم گفت باشه فقط برم ذغال بگیرم چون اینجا نداریم .
رفت که زغال بگیره بچه ها آماده شدن که برن داخل استخر منم مایو سریع پوشیدم رفتم تو آب.
مشغول آب دادن همدیگه بودیم هادی امد گفت بچه ها یه مهمون داریم گفتم کیه گفت یکی از بچه های گروه تلگرامی هماهنگ کرده بودم بیاد جلوش چرت پرت نگید وقتی امد اولش من وبچه ها تعجب کردیم لامصب شبیه دخترابود وخیلی خوشگل کیرهمه بچه ها سیخ سیخ شده بود .
یه سلام با اون صدای مخملیش کرد دیگه ازشدت شهوت کیرم داشت منفجر میشد.جواب سلام که دادیم امد لب استخر دیدم هادی بهش اشاره میکنه لباس بکن بروتوآب منم العان میام.
لباس هاشو درآورد گذاشت توماشین امد تو آب وای وای اگه بدونین چی بود کون کمر قد اندام میزون همچی جور و تموم .بهش گفتم خدایی خیلی خاصی گفت مرسی یه کم شنا کرد گفتم برم پیش هادی و رفت.
وقتی بیرون رفت هادی که ذغال بار میزاشت کارش تموم شد .هادی اشاره کردگفت بیا کارت دارم .
رفتم گفت این مفعوله اگه خواستی بزنی توش بهم فقط بگو دوست ندارم تک پرمه کسی اذیتش کنه گفتم من پسر نمیکنم ولی اینو خیلی دلم میخواد بزنم توش.
من به بقیه بچه هاگفتم که تک پر هادی شاکی میشه چیزی نگین تیکه نپرونین زشته.با هادی امدن توآب وشنا کردن هادی که خسته شد گفت برم ردیف کنم قلیون بکشیم رفت.
هادی ازآب بیرون امد دوستش روصدازد که فهمیدیم اسمش شایانه گفتم شایان هادی کارت داره ازآب رفت بیرون سمت کلبه هادی قلیوناروریف کرده بود منو صدازد گفت بقیه بچه هاهم بیان امدیمو شروع به قلیون کشیدن کردیم .هادی وسط کارشلنگ پاس دادبه من باشایان رفتن تو آب.شروع کرد باهاش وررفتن لب گرفتن.بقل توبقل بودن لب شایان میخورد بعد ازآب بیرون آمدن رفتن توخونه منم کنجکاویم گل کرد رفتم هادی صدا زدم گفت چیه گفتم تنها نامرد گفت بیا فقط دروببند کسی نیاد به ماهان گفت داداشمه باهاش راحت باش امدم نشستم هادی گفت من ازعقب میزنم برات ساک بزنه برده خوبی هادی داشت معلوم بود خیلی ساپورتش کرده که حرف گوش کنه.
کیرمودرآورد یه کم وررفت شروع به ساک زدن کرد هی لیس میزد میمکید دیدم هادی خروس بدبخت سریع آبش امد لذت از سکس نبرد .
منم ازفرصت استفاده کردم برش گردوندم ازعقب فرو کردم توش خیلی لحضه شیرینی بود
خیلی خوشگل ملوس بود بهش گفتم کیرمن خوب یاهادی گفت ناراحت نمیشی گفتم نه کونده گفت کیرت شبیه کیر اسبه گفتم مگه دردت گرفت گفت وقتی کردی تو چشمام سیاه شد منم چند تا تلنبه مشتی زدم داشتم عقب جلومیکردم دیدم بچه ها که توباغ بودن صداشون درامده سریع تلنبه زدم تاآبم امد همین که میخواست بپاشه درآوردم گرفتم رو کونش وای پاشید تمامش روسولاخ کون شایان خیلی لذت بخش بود …
نوشته: علیرضا


👍 2
👎 5
19220 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

550146
2016-07-24 20:32:09 +0430 +0430

چاخان
Naz9392

0 ❤️

550189
2016-07-25 05:50:16 +0430 +0430

ننویس دیگه :(
سکس کردن با یه پسره معلوم الحال که دیگه ارزش تعریف کردن نداره!!!

1 ❤️

550197
2016-07-25 08:14:18 +0430 +0430

مملکت شده کونی خونه خیلی بده برای جامعه اسلامی.?

4 ❤️

550212
2016-07-25 11:46:36 +0430 +0430

««««دروببند کسی نیاد به (ماهان) گفت داداشمه باهاش راحت باش امدم نشستم»»»»» این ماهان کی بود مگه نگفتی اسمش شایانه (dash)

1 ❤️

550214
2016-07-25 12:09:17 +0430 +0430

من الان نظرات درباره داستان خودمو خوندم اعصابم خورده واسه همین نظر نمیدم.اما همینجوری کسسسسسسته عمت
(ببخشید اعصاب ندارم)

1 ❤️

550317
2016-07-26 06:38:26 +0430 +0430

خالی بند کونی بزار 18 سالت بشه بعد گوه خوری کن تو اون مفعوله بودی اون ها هم مثل سگ کردنت راستی ماهان دیگه کی بود؟؟؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها