یه سکس خوب

1395/08/13

قهوه جوشو روشن کردمو به کابینت تکیه دادم …دستمو دراز کردمو بسته چیپسو از کنارم برداشتم یدونه که گذاشتم توی دهنم گوشیم زنگ خورد …چیپسو گذاشتم رو اوپن و رفتم سراغ گوشیم …سهیل ؟ جواب دادم :الو؟ …سهیل : سلام خانم … :علیک سلام چیه؟سحر خیز شدی؟ …سهیل: هیچی مگه باید چیزی شده باشه؟…همینجور که به سمت آشپز خونه میرفتم تا قهوه جوشو خاموش کنم جوابشو دادم:کارتو بگو …سهیل :وقت داری؟…قهوه رو ریختم تو لیوان و گذاشتمش رو اوپن :چطور؟…سهیل: از اونجایی که ی خانووم وکیل خبره داره کمکم میکنه که از دست زنم خلاص میخوام شام دعوتش کنم بیرون …جرعه ای از قهوه خوردم :اتفاقا خودمم میخواستم برم بیرون …سهیل :باشه شب ساعت 9 میام دنبالت … :باشه .قط کردم کنترل تی ویو برداشتمو روشنش کردم ،همینجور که قهومو جرعه جرعه میخوردم به سهیل فکر کردم یکی از موکلام بود میخواست از زنش جدابشه برای توضیح دادن شرایطش اصرار
زیادی داشت که بیرون از دفتر باشیم … بین این بیرون رفتنا صمیمی تر شدیم مرد خوشتیپی بود ،و البته جذاب شایدم از نظر من اینجوری بود هیکل کاملا مردونه با شونه های پهن پوست گندمی و قد تقریبا 178 ی مرد مهربون و شوخ طبع …طبق گفته های خودش زنش اصلا بلد نبود بهش برسه و فقط خونه داری میکرد منم بهش گفته بودم که 17 سالگی ازدواج کردمو 20 سالگی طلاق گرفتم و تا الان که 26 سالمه نتونستم با کسو به زندگیم راه بدم …تا شب کارای خونرو کردمو پرونده های موکلامو خوندم بعد از نهار یکم خوابیدم و بعدش رفتم حموم دیروزش آرایشگاه بودمو اپلاسیون کرده بودم پس نیازی به اصلاح نبود فقط کمی لوسیون به پوستم زدم بعد از حموم یه کرست و سوتین ست زرد فسفری پوشیدم و نشستم پای میز مطالعه که یکم درس بخونم (برای دانشگاه فوق میخوندم )تا 7 و نیم درس خوندم …سرمو از رو کتاب بلند کردمو کمی گردنمو که کوفته شده بود ماساژ دادم بلند شدم و به سمت کمد رفتم ی شلوار جین مشکیمو پوشیدم ی مانتوی کوتاه و یکمی تنگ زرشکی رنگ تنم کردمو بعد از ریمل و خط چشم و ی رژ لب نسکافه ای مات شال مشکیمو سرم کرمو جلوی آینه مرتبش کردم رنگ مشکی شال با پوست سفیدم تضاد خاصی داشت درکل خوب شده بودم صدای زنگ در اومد کیفمو براشتمو گوشیمو انداختم توش درو باز کردم که سهیل با لبخند ی دسته گل رز گرفت جلومو گفت :سلام بانو …گلو ازش گرفتمو گفتم : ممنون خیلی خوشگله …سهیل :قابل شمارو نداره ،بریم؟ …برقو خاموش کردمو کلیدو از جاکلیدی پشت در برداشتم:بریم . سوار ماشین شدیم و راه افتادیم سمت رستوران …جای دنجیو انتخاب کردیمو نشستیم گارسون اومد و بعد خوش آمد گویی و دادن منو پرسید که: چی میل دارید؟ …سهیل نگاهی به من انداخت منوی خودشو بست و گفت :تو انتخاب کن … نگاهی به اسم غذاها انداختمو گفتم :نظرت درباره ی کباب برگ چیه ؟ …سهیل لبخندی زدو گفت :عالی و رو به گارسون دو پرس برگ با مخلفات کامل و نوشابه سفارش داد … شامو که آوردن مشغول خوردن بودیم که سهیل گفت :خب حالا که من شمارو دعوت کردم به شام نمیخوای منو دعوت به قهوه کنی؟…همینجور که تیکه کبابیو با چنگال روی برنج توی قاشقم میذاشتم گفتم:باشه میخوای فردا بریم کافی شاپ؟ و قاشقو با لذت گذاشتم توی دهنم سهیل نگاهش به لبام افتاد همونجور که نگاهش به لبام بود گفت :نه تو کافی شاپ کمی مکث کردو ادامه داد توی خونت و بعد مستقیم به چشمام نگاه کرد …تک خنده ای کردمو گفتم :باشه قبول بعد از غذا سهیل رفت تا حساب کنه وقتی اومد باهم سوار ماشین شدیمو به سمت خونه من راه افتادیم … رسیدیم و رفتیم تو سهیلو دعوت کردم توی سالن بشینه و خودم رفتم توی آشپز خونه و قهوه جوشو روشن کردمو کمی پودر قهوه داخلش ریختم …شالمو درآوردمو رفتم توی سالن به سهیل نگاهی انداختم که اونم داشت منو نگاه میکرد لبخندی بهش زدمو رفتم تو اتاق که لباسمو عوض کنم شلوارم که خوب بود یه تیشرت جذب سفیدم برداشتمو تنم کردم که رنگ سوتینم یکمی از زیرش معلوم بود …خواستم عوضش کنم وقتی درش آوردم در اتاق باز شدو سهیل اومد تو و گفت :عسل میگم… که با دیدن من شکه شدو حرفشو ادامه نداد خونسرد نگاش کردمو گفتم :میگی چی؟ اومد جلوتر و گفت :چقدر این رنگ به پوستت میاد و آروم دستشو کشید روی صورتم سرشو آورد جلو که لبامو ببوسه که دستمو گذاشتم رو سینشو گفتم :سهیل تو زن داری …با صدای بم گفت:نمیشه از تو گذشت و لباشو گذاشت رولبام دستاشو حلقه کرد دورم و آروم لبامو بوسید بعد 6 سال رابطه نداشتنو خودارضایی نکردن بهم فشار آورده بود نمیتونستم مقاومت کنم دستامو انداختم دور گردنش و همراهیش کردم دستشو انداخت زیر رونم و کشیدم بالا پاهامو حلقه گردم دور کمرش پشتمو به دیوار چسبوند و سرشو برد زیر گردنم میمکیدو آروم گاز میگرفت دوباره اومد سراغ لبام دستمو بردم پشتم و نخ سوتینمو باز کردم و درش آوردم …رفت سمت تخت و خم شدو منو گذاشتم روش و لباشو گذاشت رو لبام آروم لباشو میخوردم و دکمه های پیرهنشو یکی یکی باز میکردم پیرهنشو درآورد و دستش رفت سمت کمربندش وقتی بازش کرد زیپ شلوازشو کشیدم پایین و دکمشو باز کردم …شلوارو شرتشو باهم کشید پایین کیرش راست راست بود تقریبا 17 سانت بود اما کلفت اومد نشست روی تختو منو خوابوند دکمه شلوارمو باز کردو کشیدش پایین شورتمم کمی پایین کشیدو پاهامو داد بالا آروم سرشو گذاشت وسط پاهامو کسمو آروم میمکید دستمو گذاشتم روی سرش و فشارش دادم به کسم که شروع کرد به خوردن تند تند کسم چوچولمو میکرد تو دهنشو گاز میگرفت زبونشو میکرد توی کسمو در میاورد …توی حال خودم نبودم صدای ناله هام اتاقو برداشته بود سهیل خشن تر شده بودو کسمو محکم تر میخورد که باعث شد ناله هام به جیغای آروم تبدیل بشه اومد روم و لبامو گاز گرفت سینه هامو گرفت تو دستاش و فشارشون داد چونشو گاز گرفتم و کمرمو بردم بالا و کسم به کیرش مالیدم دستشو گذاشت روی کسمو تند تند مشغول مالیدنش شد یکی از سینه هامو کرد توی دهنش دلم نمیخواست این حس لذت تموم شه داشتم ارضا میشدم که خودمو کشیدم کنار سهیل بازم اومد رومو لبامو بوسید همینجوری که همو میبوسیدیم گفتم :سهیل قهوه جوشو خاموش نکردم وقتی حرف میزدم لبم با لباش برخورد داشت لب پایینیمو گاز گرفتو دستشو انداخت دور کمرمو بغلم کرد همینجوری که لبای همو میبوسیدیم بردم توی آشپز خونه و به کابینت تکیم داد قهوه جوشو خاموش کردو گذاشتم رو اوپن ی انگشتشو آروم کرد توی کسم یکمی سوخت ولی چیزی نگفتم آروم آروم عقب جلوش میکرد نفسامون تند شده بودو تنمون کوره آتیش فقط میخواستم کیرشو بکنه تو کسم انگشتشو کشید بیرونو کیرشو گرف یکم جق زدو گذاشتش روی سوراخ کسم دستشو گذاشت رو سینم و وادارم کرد بخوابم روی اوپن وقتی خوابیدم کیرشو آروم فشار داد تو کسم اولش سختم بودو میسوخت ولی آروم آروم دردم کم شدو سهیل همه کیرشو فرو کرد تو کسم چند ثانیه مکث کردو گفت :عجب کس تنگو داغی داری تو دختر و شروع کرد به تلمبه زدن فقط لذت میبردمو ناله میکردم آروم اسمشو صدا میکردم بلندم کردو بردم توی سالن روی کاناپه سه نفره نشست و من همونجوری که رو پاش بودم شروع کردم به بالا و پایین رفتن سهیلم آروم میگفت :جووون به این کس داغت عسسل یکم دیگه بالاو پایین رفتم انگار سهیل داشت ارضا میشد دراز کشید رو مبل و از من خواست بیام روش وقتی اومدم کمرمو کمی کشید پایین و کیرشو کرد تو کسم و تندتند شروع کرد به تلمبه زدن سرمو گذاشتم تو گودی گردنشو آروم ناله کردم کم کم حس کردم دارم ارضا میشم دستمو بردم روی کسمو تندتند مالیدمش که بدنم کمی لرزید آبم اومد و بدنم خنک شد سهیل به شکم خوابوندم روی کاناپه و از پشت کرد تو کسم و انقدر تلمبه زد که آبش اومد کیرشو کشید بیرونو آبشو ریخت روی کمرم جاهامونو عوض کرد ینی رفت زیر و منو خوابوند روی خودش موهامو نوازش کردو سرمو بوسید و گفت :مرسی عسل …همینجوری که سرم روی سینش بود گفتم :منم ازت ممنونم …

دوستای عزیزم خوشحال میشم نظراتتونو بدونم ممنون که وقت گذاشتینو خاطرمو خوندید ببخشید اگه زیاد یا کم بود یا هر اشتباه دیگه که مد نظرتونه از اونجایی که دفعه اولم بود زیاد وارد نبودم …

ادامه…

نوشته: عسل


👍 11
👎 3
16250 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

563271
2016-11-03 20:59:42 +0330 +0330
NA

اول،خوشم اومد ?

0 ❤️

563278
2016-11-03 21:39:51 +0330 +0330

زیاد روون نبود بنظر من نتونستم با شخصیتا ارتباط برقرار کنم

1 ❤️

563357
2016-11-04 05:47:04 +0330 +0330

من که لایک کردم.از اونجایی هم که گفتی خوشحال میشی نظر بدیم چند تا نکته بهت میگم اگه قابل بدونی.اول اینکه سوژه اگه تکراری باشه زیاد مخاطب نداره.داستان صرفا به خاطر سکس هم جالب نمیشه.حتما قبل اینکه داستانت رو بفرستی چندبار دیگه بخون.اغراق نکرده بودی که خوب بود.بازم بنویس تا درباره پیشرفتت نظر بدیم

1 ❤️

563383
2016-11-04 12:46:24 +0330 +0330

خیلی خوب و احساسی بود

0 ❤️

563399
2016-11-04 15:43:32 +0330 +0330

ی وکیل اینجوری ب پست ما نمیخوره تو خونه خودش بکنیم.واللا

1 ❤️

563533
2016-11-05 13:42:18 +0330 +0330

? ? ? آفرین خوب بود و بدون اغراق و خالی بندی پیدا بود که از جون و دل حال کردی

0 ❤️