یک روز به یاد ماندنی

1398/01/10

باسلام
قد و وزن و هیکل و اندازه ی کیر در روند خاطره تاثیری نداره پس گفتنش هم فایده نداره.
من ۲ سال بود با رز توی محل کار قبلیم آشنا شده بودم
توی این ۲ سال خیلی باهم بیرون رفتیم و توی ماشین میمالیدمش و باحاش حال میکردم بدن خوشگلی داره و خوش فرمه و کمرش هم باریک فقط سینه هاش یکم کوچیکه ولی صورت با نمکی داره و خیلی سر زنده و شیطونه
من خیلی باهاش حال میکردم ولی اون اصلا ۱ بار هم توی این ۲ سال به کیرم دست نزد و موقع مالیدن هم از خودش هیچ عکس العملی نشون نمیداد حتی وقتی ۱ جای کم رفت و آمدپارک میکردم و لباش و میخوردم و سینه هاش و میمالیدم هم هیچ عکس العملی نداشت و این منو اذیت میکردم
ولی چون خیلی شیطون و شاد و سر زنده بود منم نمیخواستم از دستش بدم چون در کنارش احساس شادی و نشاط میکردم برای همین به روش نمی آوردم تا اینکه ۲ ماه پیش دیگه خسته شدم و بهش گفتم تو چرا هیچ احساسی به من نداری
با تعجب گفت : وا از کجا میدونی که بهت احساسی ندارم . پس چرا باهات میام بیرون و فقط با تو هستم اگه احساسی بهت ندارم ؟
گفتم : خوب من خسته شدم این همه من تورو نوازش میکنم و باهات حال میکنم ولی تو حتی ۱ بارم به بدن من دست نزدی و خودت و هی ازم دور میکنی توی ماشین .
گفت : خودت داری میگی توی ماشین
اینجا جای این کارا نیست .
گفتم : خوب پارسال بهت گفتم بریم خونه خودت قبول نکردی
گفت : چون هنوز شناخت کاملی بهت نداشتم و میترسیدم
گفتم الان چی هنوز شناختت کامل نشده ؟ هنوز میترسی ؟
گفت : الان با پارسال فرق میکنه ما از آشناییمون ۲ سال گذشته و حدود خیلی زیادی شناختمت
گفتم : یعنی الان بهت بگم بیا بریم خونه باهام میای ؟
با ۱ شیطنت و حالت خنده داری گفت : بله که میام
من از خوشحالی داشتم بال در می آوردم خداییش خیلی خیلی دوستش داشتم و واقعا عاشق شده بودم
قرار شد فردا صبح پسرشو بزاره مهد و من ساعت ۸ برم دنبالش
اون شب خوابم نبرد و صبح ساعت ۵ از خونه زدم بیرون و تا ۸ توی خیابونها میچرخیدم تا نزدیکای ۸ دیگه رفتم در خونه اشون .
۱ آرایش معمولی و خوشگل کرده بود و اومدم سوار ماشین شد و من نفهمیدم تا خونه چه جوری رفتم
از راه پله که به سمت بالا میرفتیم روی پله ی آخر از پشت بغلش کردم و توی بغلم در رو براش باز کردم و رفتیم داخل
در و بستم و بهش گفتم : رزی جونم نمیدونی چقدر خوشحالم که تو الان اینجایی
گفت : میدونم چون خودم هم به اندازه ی تو خوشحالم ولی یکم استرس دارم
دستش و گرفتم و بردمش توی سالن نشستیم روی مبل و بغلش کردم و شروع کردم به نوازش کردنش که اونم هم شروع کرد به همراهی و گفت : اینجا با ماشین فرق میکنه
البته خودم میدونستم که از ساک زدن بدش میاد و اصلا از پشت نمیده چون بارها این و برام گفته بود و من هم چون عاشقانه دوستش داشتم نمیخواستم کاری کنم که ازم حتی به اندازه ی سر سوزنی دلخور بشه
چند دقیقه ای که همدیگه رو نوازش کردیم بلندش کردم و رفتیم توی اطاق خواب و نشستیم روی تخت و بغلش کردم و شروع کردم به خوردن لبای خوشگل و نازش اونم لبای من و میخورد و من خیلی حال میکردم
آروم خوابوندمش روی تخت و دستم و کردم زیر بلیزش و سینه هاش و مالیدم
بعد آروم دکمه های بلیزش و باز کردم سوتین نداشت چون اصلا لازم هم نداشت سینه هاش بزرگ و شل و ول نبود که بخواد با سوتین نگهشون داره
شروع کردم به خوردن سینه های نازش. بدنش خیلی داغ بود و من خیلی حال میکردم از این داغی.
بعد چند دقیقه که حسابی با سینه هاش بازی کردم و خوردمشون و حال کردم شلوار و شورتش و با محبت و آرامش از پاش در آوردم و خودمم لخت لخت شدم و بغلش کردم و آوردمش روی خودم و باز شروع کردیم به لب گرفتن . واقعا بدن ناز و تمیزی داشت دستم و گذاشتم روی قمبلهای نرم کونش و شروع کردم بازی کردن با کونش چند دقیقه ای باهم حال کردیم که حسابی هر دو مون حشری شده بودیم .
رز گفت : نمیخوای شروع کنی من الان خیلی دلم میخواد
گفتم ای به چشم منم از خدا خواسته خابوندمش و پاهاش و باز کردم و کیرمو گذاشتم دم کس ناز و سفیدش و به آرومی سر کیر و کردم توی کسش تنگ بود و داغ و خیس
واقعا خیلی عالی بود بهترین لحظه عمرم اون موقع بود با چشمای خمار و شیطونش نگام میکرد و از ته دل گفت: بکن توش که دارم میمیرم منم آروم کیرم و فشار دادم توی کس نازش و یواش شروع کردم به عقب جلو کردن ولی چون میدونستم کمرم خیلی صفت نیست سعی داشتم که با آرامش تلمبه بزنم که زود آبم نیاد حدود ۲ . ۳ دقیقه ای تلمبه های آروم زدم و بعد گفتم : رزی جونم میشه حالت داگی بشی از پشت بکنم .
گفت : تو که میدونی من از کون نمیدم
گفتم : از پشت کست و بکنم و اونم قبول کرد
داگی شد و منم کیر و کردم توی کسش و شروع کردم به مالیدن و بازی کردن با کون خوش فرمش بیشتر از تلمبه زدن دلم میخواست با کونش بازی کنم و بمالم چند دقیقه ای با آرامش تلمبه میزدم و حسابی با کونش بازی میکردم اصلا توی این دنیا نبودم و بهترین لحظات زندگیم و داشتم .
دیگه داشت آبم میومد بهش گفتم کاندوم دارم میشه آب و توی کوست خالی کنم گفت : باشه منم دوست دارم آبت توی کوسم خالی بشه
چند تلمبه ی تند زدم و آبم ریخت توی کاندوم و کسش
ولی من فکر کردم اون ارضا نشده چون نه لرزشی داشت و نه از کوسش آب اومد
تا کیرم و از کسش در آوردم
گفتم : رزی جونم تو نمیخوای بشی ؟
گفتم : من شدم
گفتم : پس چرا هیچ عکس العملی نداشتی
گفت : دست من نیست که عکس العملی داشته باشم
بهم گفت بریم حموم
گفتم باشه
توی حموم شاید ۲۰ دقیقه باز من سینه هاش و لبش و بدنش و خوردم و حسابی با قنبلاش بازی کردم البته رزی جونم هم حسابی از خجالتم در اومد و شروع کرد به مالیدن کیرم تا باز شق شد و برای بار اول توی عمرش که ساک نزده بود (به گفته ی خودش) برای من ساک زد واقعا هم بلد نبود و ۱۰ بار حال بدی بهش دست داد ولی گفت به خاطر اینکه بهت ثابت کنم واقعا دوستت دارم برات میخورم .
ببخشین که طولانی بود

نوشته: تقاطع


👍 4
👎 6
22770 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

757403
2019-03-30 20:29:03 +0430 +0430

100درصد تخمی ?

0 ❤️

757407
2019-03-30 20:35:31 +0430 +0430

میتونی برامون توضیح بدی چجوری شلوارشو همراه بامحبت از پاش دراوردی؟!

3 ❤️

757423
2019-03-30 21:04:18 +0430 +0430
NA

عشق فقط کامنتا خخخخ خداییش به عشق کامنتا میام خخخخخ

0 ❤️

757427
2019-03-30 21:10:19 +0430 +0430

اولا اسمشو اشتباهی نوشتی زری بود…
دوما تو که اصلا احساس نداری…بیچاره زری متهم به بی احساسی بود…

1 ❤️

757437
2019-03-30 21:32:03 +0430 +0430

انقدر تو کف کس بودی که از پنج تا هشت صبح کف خیابون بودی بعد زن متاهل رو بردی خونه بدون هیچ عامل تاخیری زنه رو ارضا کردی ؟؟؟ آره 98 بار .
با قنبالاش بازی کردی ؟؟؟ عمویی خمیر بازی نیست که. بهش می گن کون :| تکرار کن. koun
خار رز به صورت متقاطع تو کونت :|

0 ❤️

757458
2019-03-30 22:19:39 +0430 +0430

شعرکس بود خخخ خررررررر

0 ❤️

757512
2019-03-31 03:15:32 +0430 +0430

با زن متاهل واقعا چندش آور و غسر قابل درک

0 ❤️

757558
2019-03-31 09:35:20 +0430 +0430
NA

فقط عاشق رزی جون گفتناتم

0 ❤️

757584
2019-03-31 13:13:42 +0430 +0430

هیجان نداشت خیالیم بود

0 ❤️

757600
2019-03-31 15:12:53 +0430 +0430

لطفا توضیح بدید چطوری میشه در حالی که کاندوم داشتی آبتو توی کوسش ریختی!!!
اگر تجربه سکس ندارید مجبور نیستی داستان ببافی

1 ❤️

757926
2019-04-01 22:09:29 +0430 +0430

٢ تا چايي هم واسه بچه ها بيار !!!

0 ❤️