یک شب تلخ

1392/06/02

سلام من مهشیدم… داستان من واقعا حقیقت داره…نه مثل داستانهای کسی بوده ک بخواد از سکس لذت ببره نه چیزی… دلم میخواد واسه اونایی که تا حالا سکس نکردن عبرت بشه… من 20 سالمه و این داستان واسه 7 - 8 ماه پیشه. من با هیچ پسرس تا چند ماه پیش رابطه نداشتم ینی اصلا به کسی نیاز نداشتم ماشینمو داشتمپولمو داشتم از رو گفتن اطرافیانم قیافمم داشتم… تا این ک عیرضا اومد تو زندگی. ما از طریق دوستای دیگمون با هم دوست شده بودیم.به علیرضا علاقه ای نداشتم. واسه این ک 1 اکیپ بودیم باهاش دوست مونده بودم وگرنه با هیچ پسری فاب نمیشدم…اکیپ ما 8نفر بود شاهین…مرسده…مریم…بعد از چند روز از دوستیمون 1 مهمونی دعوت شدیم تو جردن…خیلی مهمونیه خوبی بودمشروب خوردیم رقصیدیم… بعد از مهمونی همه فازه شمال گرفتن …بعد از مهمونی رفتیم شمال…خلاصه میگم ک سرتون درد نگیره… شب اول علی هر کاری میکرد ک من باهاش تو 1 اتاق بخوابم نشد…اون شب کلی بازی کردیم خندیدیم… تا این ک وقت مشروب خوردن شد. ن تو مشروب خوردن جنبه ی خیلی بالایی دارم .ینی هر چقدر میخوردم خیلی عادی بر خورد میکردم.نهایتش این بود ک خیلی میخندیدم.اون شب 7تا پیک خوردم تا 8ومین پیکو اومدم بخورم دیدم سرم گیج رفت…دیگه هیچی یادم نیومد تا صبح…صبح ک از خواب پاشدم احساس کردم بدنم تعقیر کرده.بدنم درد میکرد…به علیرضا گفتم نمیدونم چرا اینجوری شدم گفت عزیزم ما دیشب 1 شب خوبیو با هم داشتیم…گفتم ینی چی؟ گفت ینی منو تو زن و شوهر شدیم …خشکم زد تو دلم خالی شد…علیرضا کلی باهام حرف زد … گفت من میام خاستگاریت… منم مجبور بودم قانع شموگرنه 1 دختر open هیشکی قبول نداره…من با علی موندم …1ماه…2ماه…3ماه…4ماه… همینجوری داشت پیش میرفت تا این ک 1 روز دوستش ز زد گفت مهشید خانوم خبر داری ماندانا از علیرضا حاملس؟ ماندانا یکی از دوستای نزدیک من بو.اولش باورم نشد گفتم پشت علیرضا حرف نزنید …اون موقع من عاشق علی شده بودم خیلی بهش وابسته شده بودم تا اونموقع ک از زبون ماندانا شنیده بودم ک با علی سکس داشته…علیرضا خیلی کارا کرده بو…اونشبی ک تو شمال من مست کرده بودم …و یادم نمیوم کدیشبش چی به سرم اومد …فهمیده بودم علی قرص ریخته بود تو پیک اولم ک سر ااز پا نشناسم…وقتی اطمینان پیدا کردم به این موضوع حالم ازش به هم میخورد با این ک عاشقش بودم نمیتونستم تحملش کنم… پاتقشو میدونستم کجاس هر روز میرفتم اونجا میشستم و نگاش میکردم مثل دیوونه ها . اونم چند وقت 1 بار ز میزد ک مهشید ببخشیدو… اما نمیونستم خیانتاشو ندیده بگیرم. شبو روز کارم شده بود گریه. میترسیدم ک مامانم بفهمه ک دختر لوسو ناز پروردش چیکار کرده بعد از چند وقت فهمیدم علی با 1 دختره ازدواج کرده…الان منم دیگه دختر شادو مغرورو پر انرزی نیستم .تبدیل شدم ب 1 ادم بیحال و داغونو بی اعصاب ک حتی به چشمای خودشم اعتمادی نداره… چه برسه به حرفای دیگران.واسه منم خواستگار اومد ولی از ترس این ک بخوان برگه سلامت بگیرن ازم ردشون میکنم.زندگیه من به باد رفت… فقط واسه سهل انگاری ک خواستم با اکیپی ک چند وقت باهاشون اشنا شدمخوش باشم. با کسایی ک نمیشناختم مسافرت رفتم. شاید داستانم واسه شما مسخره باشه… اما دلم خوست بنویسم تا شاید کمک کنه ب کسایی ک مثل من چشو گوش بسته هستن. راستی یادم رفت بگم .علیرضا بعد از اون ماجرا پیش هرکی رفت گفت مهشید open بوده و بیزینس میکرده.هه.من زندگیمو باختم واسه 1هرزه…موفق باشید

نوشته:‌ مهشید


👍 0
👎 0
68337 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

396480
2013-08-24 11:58:57 +0430 +0430

کاریه که شده .الان هم بدوزش از نو. اما این بار نده هر ننه قمری بزنه توش .یه کم بفهم با چه الاغی داری می ری تفریح

0 ❤️

396481
2013-08-24 12:06:57 +0430 +0430
NA

راست میگه بدوزش.وقتی فاز شمال میگیری این چیزا رو هم داره.

0 ❤️

396482
2013-08-24 12:11:36 +0430 +0430
NA

خوذت كرذي كه…

0 ❤️

396484
2013-08-24 14:35:44 +0430 +0430
NA

جوجو كوجولو

0 ❤️

396485
2013-08-24 17:00:55 +0430 +0430
NA

داستانت منو یاد یکی از دوستام انداخت…دقیقا بلای تو سرش اومده بود…اونم قبل از این اتفاق یه دختر شاد و پر انرژی بو…ولی الان از این رو به اون رو شده…عصبی و افسرده…من خیلی باهاش صحبت کردم…می گفت بعد از اون جریان با هر پسری که اومد خواستگاریم وقتی بهش گفتم اپنم فرار کرد…متاسفانه تو ایران اکثرا اینجوری فکر میکنن پسرا…نمی دونم گه پسرا هم نشونه ی بکارت داشتن چی می شد!!!
دوستم راضی نشد بدوزه چون فکر می کرد زندگی که از اولش با دروغ شروع شه معلومه آخرش چی می شه!

0 ❤️

396486
2013-08-24 17:15:07 +0430 +0430
NA

:S ناراحت شدم .
تا کی باید دخترای این مملکت قربونیه این کثافت کاریا بشن؟

0 ❤️

396488
2013-08-24 18:35:19 +0430 +0430

متاسفم واسه اونایی که پیشنهاد میکنن بدوزش.این کار دروغ و فریبکاریه
درضمن خودت خواستی همه اینارو دختر خوب
فکر کردی ته ایت دوستیهای اکیپی شمال رفتنا چیه هان؟عشقو عاشقی و ازدواج؟؟

0 ❤️

396489
2013-08-25 00:22:21 +0430 +0430
NA

مرسی از داستانت
من نمیدونم این داستان راسته یا نه…من فقط میام اینجا آدمارو بررسی کنم
ولی اگه همچین ادمی توی دوستای خودم باشه…ودختر ادم با ارزشی باشه…جوری پسره رو سر ب نیست میکنم که برا خودمم عجیب باشه
و واسه اینجور خانوما ترسی نیست…اگه با صداقت ازد.اج کنن همسرشون هم کمکش میکنه

0 ❤️

396490
2013-08-25 01:33:11 +0430 +0430
NA

نمیدونم این شمال ویلا چیه که فاز سکس داره درکل متاسفم از نو شروع کن

0 ❤️

396495
2013-08-25 06:26:36 +0430 +0430
NA

خواستي ميتونم كمكت كنم . با ليزر همچين ميشه فابريك مثه اول. ولي ي كوچولو خرج داره

0 ❤️

396496
2013-08-25 09:05:56 +0430 +0430

دختر كوني: يعني قرار بوده با پسرا بري شمال تو ويلا مشروب بخورين و بعدش نماز جماعت بخونين ؟

0 ❤️

396497
2013-08-25 09:20:51 +0430 +0430
NA

خسته نباشی ;اگه یه ذره فکر تو کله ات بود اینکارو نمیکردی

0 ❤️

396498
2013-08-25 13:18:09 +0430 +0430
ss3

0000000

0 ❤️

396500
2013-08-26 13:31:10 +0430 +0430
NA

بله الان به فتوای علمای سایت مسافرت رفتن دوستانه واسه دخترا هم حروم شد 8}
اره دخترم تقصیر تو بوده که بت تجاوز کرده نه
تقصیر دوستات بوده که مواظبت نبودن نه
تقصیر اونی بوده که مشروب اورده
خلاصه همه بوده تقصیر کار / به جز ان تجاوز گر نا به کار

0 ❤️

396501
2013-08-26 13:36:45 +0430 +0430
NA

شنیدم که دزدی زبل نیمه شب / ربود از طویله خر مش رجب
رجب تا که شستش خبردار شد / جهان پیش چشمش شب تار شد
درون طویله دو زانو نشست / زمین و زمان را دم فحش بست
یکی گفت تقصیر از ان توست / که قفل طویله نبستی درست
یکی گفت گیرید معماررا / بنا کرده کوتاه دیواررا
یکی گفت تقصیر از شحنه هاست / که هرروز برپا چنین صحنه هاست
یکی گفت نه بوده تقصیر خر / چرا چون که میکرد اگر عر و عر
ویا یک کمی جفتکو گردو خاک / مسلم که ان دزد میزد به چاک
شنیدم که با غیض مشتی رجب / در ان بین میگفت یالل عجب
که هرکس به نوعی ست در اشتباه / فقط دزد در این میان بیگناه
کجایی ببینی عمو مش رجب / که ما خوش بتازیم دنده عقب
اگر در دهات تو خر میبرند / در این خطه ناموس را میدرند
رضا عالی پیام متخلص به هالو

0 ❤️

396502
2013-08-26 18:42:06 +0430 +0430
NA

به عنوان كسي كه حدود 6/7ساله مادام الخمره اين رو از من داشته باش خصوصا چون مشروبات الكلي تو ايران قاچاقه هر بچه اي از ننش قهر ميكنه پا ميشه شراب ميندازه يا هر ننه قمري با يك زود پز عرق ميگيره وحتي به ويسكي و ودكا و ابجوي پلمبشم اعتمادي نيست پس هميشه پشت سره هم از يك مشروبي كه نميدوني از كجا اومده نرو بالا 2:توي جاي غريب ويا ادماي غريب مشروب نخور يا اگه خوردي بعد هر پيك خودتو تست بزن و بين پيك هات فاصله بنداز كه اگه مشكلي بود متوجه بشي (ولي در مورد بكارت با يك روان شناس مشاوره كن و سعي كن اونم همجست باشه يعني خانم باشه كه دوباره ضربه نخوري وبرو خودتو ترميم كن تا عتماد به نفست رو به دست بياري وازواج كن ولي قبل عقد ووقتي طرفت شناخت نسبيي ازت پيدا كرد جريان رو بهش بگو مطمعن باش اگه تيكه هم باشيد خوشبخت ميشيد

0 ❤️