یکی از بهترین سکس هام

1391/03/21

خاطره از یکی از سکسای خوبم: چون نمیتونم بهترین سکسمو واسه هیچ کی تعریف کنم، چون در واقع اصلا خوب نبوده ولی واسه من و اون کسی که باهاش اینکارو انجام دادم عالی بوده، من الان 26 سالمه و هنوز سه سال نشده که باکره نیستم، اصلا هم عین دخترای دیگه نیستم که خوشحالن که پرده ندارن و راحتن، من حاضرم خیلی چیزا رو بدم که برگردم به اون شب لعنتی که پرده مو زدن نه، بلکه اون شبی که با اون آدم آشنا شدم که یه سال عشق زندگی من بود ولی از هر هرزه ای که میشناسم هرزه تر بود، هرچی عشق و سکس که بهش میدادم براش کافی نبود و باز هم با هزار نفر دیگه بود و منو خورد میکرد و من نمیتونستم دوسش نداشته باشم، ولی بالاخره هر چی بود تمومش کردم، ولی هر کاری میکردم درد دوست داشتن و از دست دادن اون از بین نمیرفت، واسه همین واسه اینکه حتی واسه یه ثانیه یه لحظه یادم بره که چقدر درد نداشتن اون وحشتناکه هر کاری میکردم، من تا حالا مشروب نخوردم و دوس ندارم امتحان کنم، واسه همین نمیتونستم غصه هامو با مشروب خوردن فراموش کنم واسه همین میرفتم تو خیابون راه میرفتم تا میتونستم و اگر با کسی دوس میشدم و اصرار میکرد سکس داشته باشه من باهاش بحث نمیکردم، از سکس با همشون بدم میومد، از بدناشون و حرفاشون و اداهاشون، و وقتی اونارو با اون کسی که قرار بود عشق زندگیم باشه مثلا ولی نبود مقایسه میکردم، از نظر اخلاق و اندازه کیر و نحوه سکس کردن، میدیدم که اون بیشرف به همه این ها سره، تا اینکه دیدم فایده نداره و حتی با سکس با غریبه ها هم این حال خراب من فقط خرابتر میشه، هیچ کی نمیخواست درد منو خوب کنه، همه تا می فهمیدن پرده ندارم، خوششون میومد و به هر طریقی میخواستن که باهام سکس کنم و همشونم بهم میگفتن حشری ترین دختر دنیام و من هیچی نمیگفتم و من فقط گریه میکنم گاهی موقع سکس و به طرفم میگم که از لذته و اون احمقا هم باور میکنن، تا اینکه بعد 5 ماه عشقم مثلا زنگ زد و من مثه روز اول دست و پام لرزید و هر چی نفرت ازش داشتم پر شد رفت، ولی وقتی قرار گذاشتم و دیدمش،دیدم فقط دلم بحال این بچه پایین شهر بیکار بی پول با اون قد کوتاش میسوزه و خنده ام میگرفت که دنیا و آخرتمو به خاطر این آدم که حتی براش احترامم قائل نیستم به باد دادم، یه جورایی اون از کاری که با من کرده بود پشیمون بود و انگار میخواست جبران کنه، منو میبرد بیرون و برام خرید میکرد و سعی میکرد بهم خوش بگذره، یه شب که تنها بودم(و من زیاد تنها میشم، واسه اینکه خونه مجردی دارم با خواهرم و اون شبا شیفته)و من تنهایی شبا از ترس خوابم نمیبره و این هر شب هست، هنوزم، حتی امشب که قراره تنها باشم، هر کی هم باور نمیکنه، میدونم که اثباتش کاری نداره برام ولی نمیخوام تعداد کیرایی که فکر میکنن من کس مجانی و خونه خالی دارم بیشتر شه و هی بخوان منو بکنن، دوس دارم باکره باشم، بهر حال، اون سکسش خیلی خوبه و کیرشم کلفت و درازه و تو دوستیمون هیچ وقت نمیذاشت من کیرشو بخورم و من همیشه تعجب میکردم، چون که اصلا کیرش تو دهنم جا نمیشه و همیشه سرشو براش لیس میزنم، درحالیکه پسرای دیگه با اون کیرای کوچیکشون از ساک زدن من لذت میبرن اما اون نه، خلاصه خونه رو تمیز کردم و خودم رفتم حموم و آرایش کردم و یه تاپ آبی دارم که یه کم بلنده همونو پوشیدم با شرت و سوتین قرمزو شلوار نپوشیدم، عطر زدم و اونم قرار شده بود بره رضالقمه چون من هوس کردم، بگیره ولی بعد تنبلیش اومد و از خونه باقالی پلو با گوشت آورد، برام قسمتای جدید اسپارتاکوسم آورده بود، ریختم تو لپ تاپم و شروع کردیم نگاه کردن، من صحنه های سکس شو خیلی دوس دارم و کلی همیشه با هم بحث میکنیم سرش، چون دوتاییمونم این سریالو دوس داریم، وقتی اومد ساعت 8بود با اینکه من گفته بودم زودتر بیاد، البته من خودم 6 از سرکار میرسم خونه و خوب شد دیر اومد که من به کارام برسم، خلاصه گشنمون شد و سفره رو چیدم و غذارو داغ کردم و قبلش هم کلا یه چراغ روشن بود چون که من دوس دارم تاریک باشه اینجور وقتا و من اون شب برخلاف همیشه اصلا حشری نبودم و واسه همین ازش قول گرفته بودم که مثه دو تا دوست قدیمی با هم باشیم و اونم قبول کرده بود و قرار شد اصلا حرف از سکس نزنیم، وقت شام یه بطری از کیفش آورد بیرون و گفت من واسه اینکه سرقولم وایستم مجبورم مشروب بخورم و قاطی کرد با شربت آلبالو و شروع کرد خوردن و من هرچی اصرار کردم گوش نداد، کم خورد ولی بازم حالش عوض شده بود، معلوم بود، تو دوران دوستیمون هیچوقت پیش من نخورده بود چون میدونست دوس ندارم و من نمیدونستم وقتی بخوره چه شکلی میشه و دوس داشتم بدونم که اخلاقش عوض میشه یا نه، بعد از شام من گفتم هوس کردم شعر بخونم و اون با اینکه همیشه دوست نداره، گفت برو بیار و منم رفتم کتاب حمید مصدق و آوردم و شعر آبی سیاه خاکستری شو خوندم و اونم گوش داد تا اینکه خسته شد و گفت پس اسپارتاکوس چی شد؟ منم گذاشتم که دوباره پخش شه و اون یه بالش گذاشت و دراز کشید رو فرش، خونه ما یه فرش بیشتر نداره و وسایلش کمه، چون من و خواهرم اینجوری دوس داریم هردومون، به من گفت بیا تو بغلم که با هم راحت ببینیم سریالو من گفتم نمیخوام حشریت کنم که بعدا بگی تقصیر خودت بود و باهام سکس کنی، ولی بعد چون لپ تاپ به سمت اون بود و من راحت نبودم بهش گفتم بره اونورتر تا منم بیام دراز بکشم پیشش، رفتم و اون به پهلو بود و منم به پهلو شدم و کونمو کردم تو گودی شیکمشو و اونم دستاشو انداخت دورم، حالا هر کی که حوصله کرده تا اینجاشو بخونه بگم که من قدم 154 و شیکم دارم و بچه که بودم خیلی لاغر بودم اما همون موقع هم سینه های درشتی داشتم و همیشه هرجا میرم حرف از سینه های منه، البته میدونم که همه حسودیشون میشه، چون با اینکه 75B اما نوکش سربالاست و خوشگله و کسم هم تنگه و هر کی که میکنه زود آبش میاد، اصلا هم حلقوی نیست ولی حتی با کیر کلفت هم اگر چند وقتی سکس نکنم برمیگرده به حالت اول و تنگ میشه، در ضمن من لبای خوشگلی دارم، همین، نه میخوام بگم کونم فلانه و نه هیکلم عالیه، اصلا هم اینطور نیست، دوستم هم قدش یه کم از من بلندتره و لاغره، نه زیاد البته و موهاش یه کم کم پشته ولی به خودش که میرسه بد نیست قیافه اش اما کیر خیلی بزرگی داره و حتی وقتی خوابه احساس میکنی از رو شلوار ورم داره و من خیلی باهاش حال میکنم، در ضمن اینکه هر چی مطلب و فیلم راجع به ارضای زنا باشه خونده ودیده و واسه همین روششو بلده و در ضمن از اونجا که با من دوست بوده و سکس داشتیم قلق من و بلده و میدونه که چیکار کنه من حشری تر میشم و لازم نیست بهش بگم کارت درسته چون با هر جا که ور بره و من حال کنم بدنم شروع میکنه به لرزیدن، زود ارضا نمیشم ولی ور رفتن حشری ترم میکنه و بیشتر از سکسم لذت مییبرم و اون اینو میدونه، خلاصه دستشو گذاشت رو سینه ام و من بهش گفتم شیطونی نکن بابا، بذار سریال و ببینیم و اون هم گفت من که کاری ندارم و گفتم آره جون خودت، چند بار دستشو کشیدم و هربار دوباره کارشو تکرار کرد، منم بلند شدم و گفتم بابا بی خیال، تو بخواب من نمی بینم سریالو، بعد گفتم آخه مگه تو نگفتی مشروب میخورم که سکس نکنم؟ یادت نیست قول دادی؟ یادم نیست چی گفت یه چی گفت که من عصبانی شدم و به شوخی پریدم روش و دستامو گذاشتم رو گلوش، اون همون جوری که زیر من بود چرخید و از پهلو به کمر شد و من موهامو نبسته بودم، و موهام ریخت رو صورتش، قبلش که داشت مشروب میخورد من بهش میگفتم اه اه و لیوانشو آب کشیدم و مثلا ادای اینکه نجسه رو در میاوردم و ووقتی داشتیم دسر میخوردیم با اینکه همیشه از دهنشم حتی غذا میخوردم ظرفا و قاشقامونو جدا کردم که یعنی بدم اومده ولی حالا که صورتم جلوی صورتش بود و پاهام لای پاهاش لبمو نزدیک بردم و مماس کردم با صورتش و بعد اون هم آروم سرشو بالا آورد و شروع کرد به بوسیدن و اول آروم و بعد یواش یواش دهنامونو باز کردیم و زبون همو میخوردیم و من عادت دارم وقتی زبونشو میذاره تو دهنم، زبونشو تا ته میمکم و هم دردش میگیره و هم لذت میبره و یه کم که لب گرفتیم، من از روش اومدم پایین و دوباره به حالت قبلی به پهلو شدیم و من پشتمو کردم بهش گفتم که بس کنه، اونم دستشو دوباره انداخت دورم ولی این بار دیگه سعی نکرد با سینه ام ور بره، حالا میدیدم که وقتی مشروب میخوره آرومتر و حشری تر و مهربونتر از همیشه میشه و با این حالتای کندتر از همیشه اش داشتم حال میکردم، بعد اصلا نه خودشو چسبوند بهم و نه سعی کرد دستمالیم کنه، فقط آروم زبونشو می کشید رو لاله گوشم و گردنم و من سست و سست تر میشدم ولی این کارش خود بیشرفش میدونه که چقدر منو حالی به حالی میکنه، ولی من اصلا به روی خودم نمی آوردم و میخواستم هر چقدر میشه بیشتر این کارشو ادامه بده واسه همین سعی کردم بدنم نلرزه که بدونه حشری شدم و به کارش ادامه بده و اون همینجوری گردن و بازو و گوش منو میلیسید و میخورد و آه که تمام بدنم از لذت داشت میترکید، نتونستم خودمو نگه دارم و یواش یکی از پاهامو هل دادم لای پاهاشو اون پاشو بازکردو پای من و بغل کرد ودستشو آورد پایینتر و حالا میتونست بره سمت سینه اما لیسیدنشو قطع نکرد؛ گفتم که کارشو حسابی بلده، واسه همین با اینکه مثلا با چاقی و کس مودار مثلا حال نمیکنه اما وقتی داره باهات سکس میکنه جوری رفتار میکنه که تو بهترینی و یه کاری میکنه که از سکس با اون لذت ببری، چون حس میکنی واقعا داره با بدنت عشق بازی میکنه، اون داشت میخورد و من هم عادت دارم وقتی می بینم طرفم داره مایه میذاره که به من لذت بده منم متقابلا بهش حال بدم، واسه همین دستمو آروم از پشت بردم دور گردنش، من عاشق این حرکتم، آخر سکسیه و اون محکمتر بغلم کرد و یه کم منو چرخوند سمت خودشو و لباسمو داد بالا و سوتینمو باز نکرد اما دادش پایین و شروع کرد به وحشتناک لیسیدن نوک سینه ام و آخ که چه خوب بلده که بخوره، همین الانم حشری شدم، میترسم علیرغم قولم بهش اس ام اس بدم و بگم امشب تنهام و وای چه شود، منم سرمو بردم بالا و شروع کردم با لبام گاز گرفتن و مکیدن گردنش و گوشش و لیس زدن، اونم حشری تر میشد اما باز با همون روالش ادامه میداد و گاهی میگفت میخوام آب کستو بیارم و من فقط لبخند رضایت میزدم چون تو این کارش وارده و حرفی نمیزنه که عمل نکنه، و تا آب منو چند بار نیاره نمیذاره آبش بیاد، من کامل به پشت شدم و اون با پاش پامو بازکرد و کیرش و از رو لباس گذاشت رو کسم، و میکوبید خودشو محکم بهم، وقتی درگیر سکس میشیم، خیلی بدش میاد لباس تنمون باشه واسه همین سریع پیرهن خودشو درآورد و با عصبانیت ساختگی که یعنی نمیتونه راحت سینه هامو بخوره گفت دربیار اینو، منم لوس نشدم و تاپ و سوتینمو درآوردم و پرت کردم اونور، ولی اون شلوارشو تا کیرش حسابی اذیتش نکنه در نمیاره، واسه همین دوباره شروع کرد به لیسیدن همه جای منو من دیگه پاهامو انداخته بودم دورشو آه میکشیدم تو گوشش که میدونم حسابی حشریش میکنه و از کلفتی کیرش میگفتم، بعد یهو اون سرشو از رو سینه ام بلند کرد و لای پام و باز کرد و شورتمو درآورد آروم وبعد با دستاش کسمو باز میکرد و نگاش میکرد انگار داره لذت میبره از دیدنش، من کسمو تمیز کرده بودم چون با اینکه گفته بودم سکس نکنیم اما اصلا دوس نداشتم کار اگه به سکس بکشه، سکس بدی بشه و اون همینجوری به کسم نگاه میکرد و لاش و با انگشتاش وا میکرد، و بعد انگار تصمیم گرفته باشه باهاش چیکار کنه سرشو برد نزدیک و من از ترس اینکه از لذت جیغ بزنم و همسایه فضولمون بشنوه التماس کردم که آآآآآآآآآآه ه نه نه نخور نمیخوام و اون گوش نداد مثل همیشه و سرشو برد اون تو و شروع کرد به لیسیدن چوچولم، وقتی باهم دوست بودیم همیشه میگفت میخوام آبتو بخورم ولی من نمیذاشتم با خوردن آبمو بیاره، ولی یه بار که تو حمومشون سکس کرده بودیم، نشست رو چهارپایه شونو و منو نشوند از روبه رو رو پاهاشو بعد کسمو داد بالا و سرشو آورد پایین و منم کلی خودمو بردم عقب و شروع کرد به خوردن کسم و با اینکه این پوزیشن خیلی سخت بود ولی اون اصرار داشت که کسمو بخوره برام واسه همین انقد از این حرکتش حشری شدم که آبم اومد و داد زدم و گفتم بسه اومد اومد و اون گفت اومد؟ گفتم آره وگرنه بس نمیکرد و گفت دیدی بالاخره آبتو خوردم! خلاصه من خودم و تکون میدم همیشه از شدت لذت خوردن و واسه همین سخته ارضا کردنم از این روش، ولی این بار تصمیم گرفتم لذت ارگاسمو تجربه کنم واسه همین سفت خودمو نگه داشتم دستامو چسبوندم به زمین و پاهامو باز کردم و اون دید که خوشم اومده با شدت بیشتر میلیسید کسم و هیچی نمیگفت و سرشو بالا نمیاورد و من فقط میگفتم آآآآه ه ه ه وااااااااااای چه حالی میده تا اینکه لذتش انقد زیاد شد، تا حالا اینجوری نشده بودم هیچوقت با هیچ کس حتی خودش، که هی پاهامو بالا و بالاتر میبردم و بیشتر از هم بازشون میکردم تا اینکه دیدم واااااااااااای ی ی ی چه لذت وحشتناکی همه بدنم داشت داد میزد لذت و یه دفعه همه بدنم کرخت شد و رعشه تنمو گرفت، چشام بسته شد و پاهام در حالیکه میلرزید اومد پایین و بهش گفتم بس کن مگه نمی بینی دارم میلرزم؟ ارگاسم شدم و اون گفت چرا دیدم عزیزم و اومد بالا و روم دراز کشید و چه حالی داد، چون بدنم سست و کرخت شده بود و داشتم از حال میرفتم و تن اون رو تنم آرومم میکرد…

خب الان من نمیدونم بقیه شو بگم یا نه چون خیلی طولانی شده، اگه خوب تعریف میکنم بگین، که بقیه شو بگم یا بقیه سکسامو با خودش یا با بقیه، چون من دوس دارم، از سکس بگم و داستان سکسی بخونم، ولی دوس دارم سکسم با کسی باشه که دوسم داره و گرنه ترجیح میدم خودارضایی کنم تا اینکه دوباره برگردم به اون روزای مسخره شکنجه جسمانی سکس با غریبه های احمق تر از خودم!


👍 0
👎 0
58501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

322150
2012-06-10 05:35:29 +0430 +0430

خیلی روده درازی کردی .
داستانت به هیچ عنوان فراز و نشیب نداشت .
علیرغم اینکه داستان خیلی طولانی نیست ، خواننده به خوندن ادامش ترغیب نمیشه .
از لحاظ سکسی هم چنگی به دل نمیزنه .
برای داستانهای بعدی سعی کن به جای تعریف بیش از حد شخصیتها ، رو ریتم داستان کار کنی و ریتم سریعتری بهش بدی .
در مورد چند خط اول هم نظر رو واگذار میکنم به دوستان شهوتی شهوانی .

0 ❤️

322151
2012-06-10 05:57:02 +0430 +0430
NA

به نظر من خوبه ولی یکم حاشیه اش زیاده و شخصیتهاتو بدجور بد جلوه دادی اول داستان و باعث شدی ادم با شخصیتهات خو نگیره ولی در کل قشنگ نوشته بودی

0 ❤️

322152
2012-06-10 06:04:17 +0430 +0430
NA

اگه مهم بود ازدست دادن بکارت و ناراحت بودي, بجاي اين شکنجه جنسي بقول خودت, عمل ميکردي و تجربه تلختو تکرار نميکردي! ألبته هميشه گفتم بايد در اون موقعيت باشيم و شايد ما هزار بار بيشتر از تو خطا ميکرديم!
هرزمان خواستي بايه دوست حرف بزني تماس بگير.موفق باشي
احتياج به مستي نيست…
يک استکان چايي هم ديوانه ام ميکند,.,. وقتي ميزبان, چشمهاي تو باشد,.,…!!!

0 ❤️

322153
2012-06-10 06:25:39 +0430 +0430
NA

به نظر منم خوب بود جزئیاتش…
یکم حاشیه داشت.ولی در کل خوب بود من که خوشم اومد…ادامه بده
ولی خدایش به دوس پسرت حسودیم شد…

0 ❤️

322154
2012-06-10 06:34:42 +0430 +0430
NA

من تا نصففه بیشتر نخوندم چون از شخصیتهاش اصلا خوشم نیومد!گفتی اگه خوب تعریف میکنم بگین دوباره بنویسم،لطفا دیگه ننویس!مرسی

0 ❤️

322155
2012-06-10 09:01:17 +0430 +0430
NA

داستانت بد نبود حداقل اینه که مثل بعضی ها خیلی کوتاه نبود و با این که یکم زیادی از خودتو اون تعریف کردی ولی خودت جنیفر نبودی و اون برادپپت
ولی در مورد دو خط اولت چند نفر را میشناسی که جنده یا هرزه نباشن واز بی پردگی لذت ببرن تو همین سایت نگاه کن ببین چند نفر از این که پرده ندارن شب و روز ندارن اون وقت تو با استفاده از بی پردگیت هر هرزه بازی خواستی در اوردی تازه میگی ناراحتی؟

0 ❤️

322156
2012-06-10 09:20:04 +0430 +0430
NA

تخمی بود چون هر جوری دوست داشتی کس دادی حالا که قشنگ از سکس سیر شدی اومدی میگی ناراحتی؟نه جیگر ننویس دیگه

0 ❤️

322157
2012-06-10 09:44:05 +0430 +0430
NA

داستانت یه جوری بود نمیدونم چرا با خودت این کارو میکردی البته یه جورایی درکت میکنم چون تو این جریان بودم ولی چرا خودت به هرزه گی سپردی ؟ میتونستی یه راه بهتر پیدا کنی مگه هر دختری که پرده نداره باید بره هرزه گی کنه؟ اون بهت بد کرده ولی تو از خودت انتقام گرفتی این کارت برام عجیب بوده! انگار با خودت لج کردی .بدبختی دخترا اینه که حتی اگه عشقشون بهشون ضربه بزنه باز حاضرن برن بهش حال بدن .اصطلاحا به دخترای مثل تو میگن خود شیفته
اینم بگم فقط سرگذشتت منو جذب کرد تا اخر بخونم . اصلا خوب نمینویسی پس دیگه ننویس

0 ❤️

322158
2012-06-10 09:48:42 +0430 +0430
NA

یکی از بهترین داستانهای تو ! یکی از بدترین داستانهای موجود!

0 ❤️

322159
2012-06-10 13:08:06 +0430 +0430
NA

راستشو بگم من خيلي حال نكردم با داستانت،بقول دوستمون يه جوري بود نه اينكه بد باشه ولي طرز نگارشت جذبم نكرد،اگه دوست پسرت رو در قضيه از دست دادن بكارتت مقصر ميدوني و بقول خودت بعدشم با هزار تا زن و دختر ديگه بوده چه دليلي داشت تا دوباره باهاش ارتباط برقرار كني و حتي باهاش سكس كني؟
حداقل با خودت روراست باش شترسواري كه دولادولا نميشه،ضمنا همه دخترايي كه تحت هر عنوان بكارتشونو از دست ميدن كه جنده نميشن!
قبول كن سرنوشت هركس دست خودشه و اينا يا توجيهه يا كمبود شخصيتي ما،ترا خدا بدت نياد هركس تو زندگي شخصيش اشتباهاتي داره يكي كمتر يكي بيشتر يكي اشتباهات فاحش تري داره يكي خطاهاش كوچكتره ،ديكته نانوشته اس كه غلط نداره و گل بي خار خداست كه ذات مطلقش عاري از هر نقص و خطا و اشتباهه،به زندگي اميدوار باش كه ياس از رحمت خدا از گناهان بزرگه،آرزوي موفقيت و سلامتي و شادكامي روزافزون برات دارم

0 ❤️

322160
2012-06-10 16:31:50 +0430 +0430

خیلی بد نوشته شده بودبنظرم هدفت بیشتراین بود که حرفایی رو که رو دلت سنگینی میکنه رو بگی وخودتو سبک کنی تا اینکه داستان سکسی بنویسی به همین دلیل هیچ حسی رو به خواننده منتقل کنی .
در مورد خودت هم باید اینو بگم که برای فراموش کردن وجبران اشتباهاتت راه خوبی رو انتخاب نکردی وخسارت زیادی رو به روح وروانت وارد کردی .
ناامیدی در کلمه به کلمه داستانت موج میزنه وبه نظر بجز تاریکی هیچ چیزی رو در مقابل خودت نمیبینی , ولی اینو بدون که راه حل مشکلات فرار از اونها وبه اصطلاح پاک کردن صورت مسیله نیست بلکه باید با مشکلات رو برو بشی و به فکر چاره برای اونها باشی .
امیدوارم موفق باشی واشتباهاتت رو با خطایی دیگه پاسخ ندی بهتره که با مشورت با افراد مطمین و مورد اطمینان راه بازگشت به مسیر درست رو پیدا کنی

0 ❤️

322163
2012-06-12 03:01:05 +0430 +0430

خاطره هات خوب بود فقط در صورتی که بشینی رویروی یکی و به عنوان فقط یک خاطره یا درد دل براش تعریف کنی! ولی به عنوان یه داستان نوشتاری، نه، نمیشه گفت که خوب یود. دقیقا مثل این میبود که نشستی جلومون و هرچی به ذهنت میرسه رو داری به جای گفتن، فقط مینویسی. در صورتیکه داستان سکسی بسیار بیشتر نیاز به پردازش داره. اگه میخوای بازم بنویسی، بعد از اینکه یکبار بصورت خاطره وار نوشتی، برگرد و داستان رو مجدد از اول بخون و داستان رو پردازش و ویرایش کن. بهش نکاتی رو اضافه کن و یا قسمتهایی رو حذف کن تا از ریتم گفتارگونه خارج بشه…
ضمنا، من کاملا بهت حق میدم که هرجور دوست داری خودت رو آروم کنی. حتی اگه روشت سکس باشه. این فقط به خودت مربوطه.

0 ❤️

322164
2012-06-12 03:02:14 +0430 +0430

خاطره هات خوب بود فقط در صورتی که بشینی رویروی یکی و به عنوان فقط یک خاطره یا درد دل براش تعریف کنی! ولی به عنوان یه داستان نوشتاری، نه، نمیشه گفت که خوب یود. دقیقا مثل این میبود که نشستی جلومون و هرچی به ذهنت میرسه رو داری به جای گفتن، فقط مینویسی. در صورتیکه داستان سکسی بسیار بیشتر نیاز به پردازش داره. اگه میخوای بازم بنویسی، بعد از اینکه یکبار بصورت خاطره وار نوشتی، برگرد و داستان رو مجدد از اول بخون و داستان رو پردازش و ویرایش کن. بهش نکاتی رو اضافه کن و یا قسمتهایی رو حذف کن تا از ریتم گفتارگونه خارج بشه…
ضمنا، من کاملا بهت حق میدم که هرجور دوست داری خودت رو آروم کنی. حتی اگه این روشت سکس باشه. این فقط به خودت مربوطه، هرچند که از نظر من روش درستی نبوده.

0 ❤️

322165
2012-06-12 03:12:33 +0430 +0430
NA

جالب بود! اینم یه مدلشه دیگه… و قرار نیست در مورد شخصیت خودت نظر بدیم، داستان مد نظره که از عهده اش بر اومدی.
فقط یه چیزی، خیلی اصرار داشت از دریچه ی تجربه و حرفه ایی بودن به قضیه نگاه کنی، من که هیچ کار حرفه ایی ندیدم!!!
بزرگنمایی داشتی مثلاً دستاتو از پشت به گردنش رسوندی… خب که چی؟! چرا این حرکتو اینقدر سکسی و حرفه ایی نشون میدی؟! بنظرت با دستهات کار خاصی کردی که اینقدر با تأکید ازش اسم میبری؟! کیر گنده کلاً واسه کسی که در ابتدای شروع تجربه سکسه نتنها گزینه مثبت تلقی نمیشه بلکه خیلی هم آزار دهنده ست، اما واسه اونایی که جلو عقبشون یکی شده خیلی مهم و خواستنیه… فک کن پسر با قد ماکسیمم 160 سانت همچین کیری داشته باشه!!! حکم یه کیر متحرکو داره!

0 ❤️

322166
2012-06-12 05:13:10 +0430 +0430

اگه به کامنتهای بچه ها و نظراتشون دقت کنی اکثرشون از یه چیزی توی نوشته ت خوششون نیومده. راستش منهم خوشم نیومد چون مثل کتابی بود که از وسط شروع کنی به خوندن خودتو معرفی نکردی یعنی معلوم نشد چرا تنها زندگی میکنی. خانواده ت کجان و چطور با این پسره که از هر هرزه ای هرزه تر بود اشنا شدی. نوشته ت خیلی جاده خاکی داشت نمیشد توی ذهن تجسم و پردازشش کرد. اسمش هم با داستانی که تعریف کردی تضاد داشت. یه جورایی کل داستانت ضد و نقیض بود. از یه طرف ولت کرده بود و ازش متنفر بودی از یه طرف وقتی اومد سراغت بازم باهاش حال کردی. اگه نمیخواستی باهاش سکس کنی چرا اونروز که اومد خونتون تاپ بلند و بدون شلوار پوشیدی؟ توکه میدونستی حضورش تو خونتون در انتها منجر به سکس میشه. در اخر هم نفهمیدم کدومش بهترین سکس زندگیت بود اون روزهای اولی که باهاش بودی یا این اخریه که فقط با خوردنت ارضات کرده بود. اگه میخوای همینطوری بنویسی دیگه ننویسی بهتره…

0 ❤️

322169
2012-06-12 05:43:16 +0430 +0430

روی صحبتم با کسانیه که اینجا رو با بیلبورد تبلیغاتی اتوبان همت اشتباه گرفتن. کیرم پس گردن همتون برین کس کلک بازیاتون رو جای دیگه در بیارین اینجا نه جای دوست و رفیق و کس و کون پیدا کردنه نه جای تبلیغ واسه وبلاگ های تخمی تخیلیتون. دفعه دیگه ببینم مثل قاشق نشسته کس و کیرتون رو گرفتیم دستتون و دنبال مشتری میگردین همون اسب ابی سکته زده معروف رو میکنم توی ماتحتتون. فعلا چیز بیشتری حواله تون نمیکنم. ولی دفعه بعد اینقدر اروم باهاتون حرف نمیزنم…

0 ❤️

322170
2012-06-12 22:48:22 +0430 +0430

خیلی تخماتیک بود ننویس. . . . . . . . . . . . .
من که نه تنها حال نکردم بلکه از طرز نگارش لحظه به لحظه ای که نوشتی حالم به هم خورد. ظاهرا دوستان خوششون اومد ولی به نظر من خیلی کیری نوشته بودی. رفتی جنده شدی و به کل محله‌تون کوس دادی ولی معلوم نیست چرا این بهانه‌های تخمی را برای توجیح کارت آوردی. کیرم تو خودتو داستانت. کله کیری برو که ریدی با این داستان نوشتنت. کیر تو وجودت. آشغال کله دیگه ننویس. حتی رغبت نمیکنم که در مورد جزئیات داستانت چیزی بنویسم فقط میگم دیگه ننویس.

0 ❤️

322171
2012-06-14 03:07:09 +0430 +0430
NA

خب تکاور راست میگه. جنده دیگه ننویس.
کس دادی که دادی دیگه ننویس.
به ما چه که کس دادی دیگه ننویس.راستی farhad 86 کم زر مفت بزن جلقی.خایه داری یکی از داستاناتو آپ کن تکاور جوابتو بده.
راستی نویسنده جنده عزیز بزرگترین درخت روی زمین با ریشه هاش یه جا تو کونت عزیزم دیگه ن ن و ی س لول

0 ❤️

322172
2012-06-14 03:46:38 +0430 +0430

من مخلص شمام. . . . . . . . . . . . . .
خانم یا آقای مهتاب. ممنون از لطف شما.

0 ❤️

322173
2012-07-08 15:54:17 +0430 +0430
NA

هههههههههه
برو خدا روزی جای دیگه حواله کنی،زنیکه جنده،راستی اگه خواستی بیا به ما هم یه دست بده بی نصیب نمونیم.

0 ❤️

322174
2012-10-01 10:03:07 +0330 +0330
NA

فک نکنم تا حالا سکس کرده باشی. ولی بازم خوبه

0 ❤️